واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خمپاره چیه ؟ ار پی جی چیه ؟«مصاحبه منتشر نشدهای با شهید رضا عباسزاده»روزهای پایانی آبان 62 بعد از والفجر4 بود که نشستهایی با حضور فرمانده لشکر 41 ثارالله و فرماندهان تیپها و گردانها در قرارگاه لشکر در کامیاران برگزار شد. در این نشستها مقرر گردید گردانهای لشکر که فاقد کد شناسایی بودند، کد گذاری شوند.
با تفال به قرآن کریم، رضا عباسزاده به عنوان اولین سکاندار گردان 410، هدایت و فرماندهی این گردان را به عهده گرفت. این گردان بعد از شهادت رضاعباسزاده، فرماندهان کم نظیر دیگری را به خود دید و جاودانه شد.رضا عباسزاده در مصاحبه منتشر نشدهای خود را این گونه معرفی می کند . اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیمو لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم الحمدالله رب العالمین و السلام من برادر حقیرتان رضا عباسزاده هستم. که مدتی است در لشکر ثارالله مشغول به خدمت میباشم. تاریخ تولد من 1341 میباشد که در یکی از روستاهای رفسنجان نوق به دنیا آمدم و دورهی ابتدایی خودم را در همان فردوسیه به پایان رساندم که با اون وضعی که در آن زمان داشتیم که از لحاظ فقر مادی یک مقدار در مضیقه بودیم و با خواست خداوند با کوشش و تلاشهایی که پدر و مادرمان انجام میدادند و آن تلاش خودمان در روزهای جوانی، کار کردیم. رفتیم مدرسه و توانستیم دیپلم بگیریم.- لطفابفرمایید در چه عملیاتهایی شرکت و چه مسئولیتهایی داشتید؟در رابطه با عملیاتها، قبل از اینکه جنگ ایران و عراق شروع شود یک مدتی در همین منطقه کردستان بودم. جنگ ایران و عراق هنوز شروع نشده بود و بعد از آن هم به عضویت سپاه در آمدم. دیگه از همون موقع بعد از عملیات حصرآبادان موفق شدم در عملیات طریق القدس شرکت کنم و مسئولیت من در عملیات طریق القدس فرمانده دسته دوم بودم و بعد در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس و تا والفجرها که تا امروز بودیم و امروز در لشکر ثارالله به عنوان مسئول گردان هستم و در هر کدام از عملیاتها به همین ترتیب از رستهی فرمانده دستهای بودم، تک تیرانداز بودم تا الان که به عنوان فرمانده گردان منصوب شدم.
- تجربیاتی که در طول این مدت بدست آوردید چه بوده؟جنگ تجربیات مختلفی دارد در اوائل جنگ در عملیات حصرآبادان که میخواستیم توجیه کنیم که از چه قسمتی باید حمله کنیم و کجا را باید آزاد کنیم میآمدیم و با دستمون خاک جمع میکردیم و خاکریز درست میکردیم و میگفتیم الان نیروهای عراقی در این منطقه هستند و ما باید حمله کنیم.مشکلات در اوایل جنگ بسیار زیاد بود و ما هم تجربه نداشتیم. نه تجربهی جنگی، نه رزمی، نه زرهی، هیچ کدام را نداشتیم و عراق هم موفق شد با سلاح های مدرن و امکانات و نیروهایی که داشت جلو بیاید و مناطقی را اشغال کند و به ما ضربه بزند. اما اگر بخواهیم روند تکاملی جنگ را بررسی کنیم بحمدالله با قدرت ایمان و توکل بر خدا، ما عملیاتها، را شروع کردیم. بعد از حصر آبادان، هنوز بعضی از نیروهای ما نمیفهمیدند. خمپاره چیه! آر پی جی چیه؟ در یک لشکر سه تا آرپی جی بیشتر گیر نمیآمد. رزمندگان ما، دشمن را که تا نزدیکی حمیدیه آمده بود ، با سه قبضه آرپی جی عقب راندند. ما در مورد خاکریز دشمن و میدان مین هیچ نمیدانستیم و اصولاً با جنگ آشنایی نداشتیم. ارتش ما به دلیل پاکسازیهای بعد از انقلاب، قدرت دفاعی یک ارتش توانمند را نداشت با ادامهی جنگ نیروهای بسیجی توانستند جای پایی برای خودشان در جبهه باز کنند. تجربیات ما حاصل خون شهداست.منبع :ماهنامه شمیم عشق تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]