واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: گرفتار در جهنم عراق
نقد فيلم «در دره الاه» (پل هگيس، 2007) به هنك ديرفيلد (تامي لي جونز) كه در جنگ ويتنام خدمت كرده، تلفني از سوي ارتش اطلاع ميدهند پسرش مايك، سربازي كه در عراق خدمت ميكند، پس از رسيدن جوخهاش به آمريكا در مقرشان در فورت راد حاضر نشده و غيبت غيرمجاز داشته است. هنك كه از شنيدن اين خبر تعجب كرده، تصميم مي گيرد، خودش به فورت راد برود. در آنجا او در متل ارزاني اقامت ميكند و تحقيقاتش در مورد ماجرا، او را به مكانهاي مختلفي ميكشاند و در نهايت او در يك سردخانه جسد سوخته و مثله شده پسرش را شناسايي ميكند. او مخفيانه در پايگاه تلفن همراه پسرش را توي جيبش ميگذارد. در نهايت با دشواريهاي بسيار به تصاوير موبايل كه بر اثر حرارت تقريباً از بين رفته دسترسي پيدا ميكند. تصاويري هولناك و تكاندهنده از جنگ عراق كه از جهنمي كه مايك در آن گرفتار آمده حكايت ميكند. در نهايت هنك ديرفيلد با كمك يك بازپرس زن پليس (چارليز ترون) معماي قتل را حل ميكند.همانطور كه از داستان فيلم پيداست باز با اثري افشاگرانه درباره جنگ عراق روبروييم هرچند كه داستان اصلي ظاهراً يك داستان جنايي در مورد قتل يك سرباز جوان در آمريكا باشد. كارگردان «در دره الاه» پلهگيس است كه فيلم ستايش شده و برنده اسكار «تصادف» را در كارنامه دارد. در فيلم «در دره الاه» هر چند برخي از شخصيتها و مكانها خيالي هستند اما فيلم با الهام از داستان واقعي زندگي شخصي به نام «ريچارد ديويي» ساخته شده است. او سربازي بود كه پس از بازگشت از جنگ عراق در سال 2003 به قتل رسيد.«لني ديويس» پدر ريچارد كه قبلاً پليس ارتش بوده همانند شخصيت اصلي فيلم تحقيقات را به طور شخصي دنبال كرده است. كتابي درباره اين حادثه به نام «جنايت و دوستان نانوا، سرباز فراموش شده» نوشته «سيلامك كين» منتشر شده است.گزارش با نام «مرگ و ننگ» درباره مرگ ديويس نوشته «مارك بول» در نشريه «پلي بوي» در سال 2004 الهام بخش هگيس براي ساخت «در دره الاه» بود. داستان قتل ديويس حتي در يكي از برنامههاي شبكه تلويزيوني cbs هم تشريح شده است.«لني ديويس» پدر ريچارد كه قبلاً پليس ارتش بوده همانند شخصيت اصلي فيلم تحقيقات را به طور شخصي دنبال كرده است. كتابي درباره اين حادثه به نام «جنايت و دوستان نانوا، سرباز فراموش شده» نوشته «سيلامك كين» منتشر شده است.«در دره الاه» در سال 2007 در جشنواره ونيز براي نخستين بار نمايش داده شد و يكي از نامزدهاي دريافت جايزه شير طلايي بود و در نهايت هم برنده جايزه كليساي جهاني كاتوليك شد. تاميليجونز هم براي اين فيلم كانديد دريافت جايزه اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد شد هر چند اين جايزه را به دست نياورد.ابتداي فيلم وقتي نام كمپاني سازنده فيلم و سپس نوشتههاي اوليه تيتراژ را شطرنجي و به شيوه مستندي كه با دوربين خانگي گرفته شدهاند، ميبينيم حدس ميزنيم كه با فيلمي همراه با صحنههاي مستند از واقعه مهمي روبهرو هستيم. با شروع فيلم مشخص ميشود كه اين تصاوير شطرنجي اشارهاي به فيلمهايي است كه سرباز مقتول از كشتار بيرحمانه مردم عراق گرفته است و فيلم در آغاز با تيتراژ متفاوتش اشارهاي به اين فيلمهاي مستند دارد. اگر آغاز فيلم اشاره به بيان مستند از وقايع عراق دارد در نماي پاياني فيلم كه تاميليجونز پرچم آمريكا را وارونه به اهتزاز در ميآورد هگيس موضع خود را به خوبي در مورد وجهه خدشهدار شده دولت آمريكا در نتيجه اشغال عراق نشان ميدهد.
تاميلي جونز ابتدا در صحبت با بازپرس (چارليز ترون) از رفتن پسرش به عراق به عنوان گسترش دموكراسي دفاع ميكند ولي در انتهاي فيلم از جنايات پسرش شرمسار است. پسري كه در جنايات خود حتي به بچههاي عراقي هم رحم نكرده و آنها را با سبعيت تمام به قتل رسانيده است. با اين وجود ميزان افشاگري در فيلمهاي آمريكايي هم حد و حدودي دارد و از چارچوبهاي خاصي نميتواند فراتر برود. شاهدي بر اين مدعا آن است كه به هر حال رفتن پسر به جنگ عراق با داستان نبرد داوود و جالوت مقايسه ميشود و اينكه پسر قهرماني قلمداد ميشود كه به جنگ ديو پليدي رفته و او را شكست داده، هر چند اين پيروزي او در سايه ترس به دست آمده است. البته اين ترس پسر را در صحنهاي كه او از عراق با پدرش تلفني صحبت ميكند و گريهكنان از او ميخواهد كه او را از جهنم عراق نجات دهد به خوبي حس ميكنيم. در اين صحنه وقتي پسر گريان و مستأصل با پدر صحبت ميكند ما فقط نصف صورت او را ميبينيم كه اين تمهيد بسيار مؤثري است چرا كه تصوير چهره در هم شكسته و مخدوش پسر تأثير صحبتهاي دردمندانهاش را مضاعف ميكند. يكي از نكات برجسته فيلم بازي تاميليجونز است. از همان آغاز فيلم كه او به شهر جديد آمده نگاههاي خيره و نگرانش از پشت فرمان ماشين به كوچهها و مغازهها نشان از استيصال او از گم شدن پسرش دارد. صحنه روبهرو شدن تامي ليجونز با جسد پسرش ديدني است. نماهاي اينسرتي از تكههاي جسد قطع ميشود به چشمان خيره و وحشتزده و غمگين جونز كه نميتواند تاب بياورد و ناخودگاه نگاه خود را از جسد برميگرداند «در دره الاه» ميان يك فيلم جنايي- معمايي و يك اثر افشاگرانه در مورد جنگ عراق سرگردان است. در اين ميان داستان جنايي فيلم چندان پيچيده و جالب توجه نيست و نظير چنين داستانهايي را بارها ديده و شنيدهايم. اما وجه افشاگرانه فيلم موفقتر و تأثيرگذارتر است كه البته در سايه وجه جنايي داستان قرار ميگيرد. هر چند اين ضمني بودن افشاگرايي در فيلم باعث شده كه «در دره الاه» به طور مستقيم و شعاري به جنگ عراق نپردازد.خطوط فرعي داستان در مجموع به تقويت خط اصلي داستان كمك نكرده و فقط ذهن تماشاگر را از خط اصلي داستان منحرف ميكند. مثلاً موضوع دستگيري اشتباهي مرد مهاجر را به ياد بياوريم يا قتل زني در انتهاي فيلم را، كه اول فيلم به بازپرس پليس (چارليز ترون) مراجعه و درخواست كمك كرده بود.در مجموع «در دره الاه» يك فيلم متوسط افشاگرانه در مورد جنگ عراق است كه هرگز به پاي فيلم ستايش شده «تصادف» نميرسد. منبع : سازمان تبليغات اسلامي تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]