تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه  الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815167779




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تفاهم بین ماهی گیر و خرس


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تفاهم بین ماهی گیر و خرس
ماهی گیری به روش خرسی
روزی پیرمردی در کنار ساحل دریاچه‏ی مورد علاقه‏اش ماهی‏گیری می‏کرد، اما نتوانسته بود چیزی بگیرد. بالاخره خسته شد و به سمت کلبه‏اش رفت. وقتی نزدیک در ورودی رسید، متوجه شد که در کلبه باز است. پیرمرد که تعجب کرده بود به آرامی به سمت در رفت و نگاهی به داخل کلبه کرد. یک خرس بزرگ سیاه آنجا بود. خرس داشت چوب پنبه‏ی بطری شیره را با دندانش می‏کشید. ناگهان شیره‏ها روی زمین ریخت و خرس پنجه‏اش را روی آن کشید و همه جا کثیف شد. پیرمرد ترسو نبود. او به پشت کلبه رفت، سرش را از پنجره داخل کرد و فریاد بلندی کشید. خرس از جا پرید و به سرعت از در خارج شد؛ اما خرس خیلی عجیب می‏دوید. پیرمرد متوجه شد که خرس پای آغشته به شیره را بالا گرفته تا شیره‏ها کثیف نشود.خرس به سمت ساحل دریاچه دوید. روی پاهای عقبی‏اش ایستاد و پنجه‏ی آغشته به شیره‏اش را بالا گرفت. به زودی همه‏ی زنبورها، مگس‏ها و پشه‏ها به پنجه چسب‏ناک شیرین، هجوم بردند. سپس خرس با پنجه‏ی پوشیده از مگس به آب زد. او پنجه‏اش را بالای آب نگه داشته بود. ناگهان یک ماهی قزل‏آلای بزرگ از آب بیرون آمد و سعی کرد تا مگس‏ها را بگیرد. خرس ضربه‏ای به او زد و آن را به سمت ساحل پرت کرد. سپس ماهی دیگری برای گرفتن مگس‏ها به هوا پرید و دوباره یکی دیگر. هر بار که ماهی‏ای برای گرفتن مگس از آب بیرون می‏پرید، خرس آن را به ساحل پرت می‏کرد. به زودی تپه‏ای از ماهی درست شد.بالاخره خرس به این نتیجه رسید که به اندازه‏ی کافی ماهی گرفته و به سمت ساحل رفت. او مقدار زیادی ماهی گرفته بود و ماهی گیر به او حسادت می‏کرد. پیرمرد هیچ ماهی‏ای نگرفته بود. او مدتی به خرس که مقدار زیادی ماهی قزل‏آلا می‏خورد نگاه کرد و شکمش به قاروقور افتاد. او برای شام فقط مقداری نان و هر چه از شیره باقی مانده بود، داشت. بالاخره خرس دست از خوردن برداشت و به سمت بوته‏ها، جایی که پیرمرد پنهان شده بود، نگاه کرد. خرس ایستاد و بقیه‏ی ماهی‏ها را در یک ردیف چید. سپس به سمت ساحل رفت در حالی که مدام به سمت بوته‏ها، جایی که پیرمرد ایستاده بود نگاه می‏کرد. پیرمرد از بین بوته‏ها بیرون آمد و به سمت ساحل رفت. خرس شش عدد ماهی قزل‏آلای بزرگ برای او باقی گذاشته بود. او در کناره‏ی جنگل ایستاده بود و نگاه می‏کرد. پیرمرد فریاد زد: «خیلی ممنون.» خرس پنجه‏اش را که حالا تمیز شده بود تکان داد و در میان انبوه درختان ناپدید شد. پیرمرد گفت: «خوب، این اولین بار است که یک خرس، قیمت شیره را به من می‏پردازد.»پیرمرد دیگر هیچ گاه خرس شکار نکرد. فریده فرهادیپوپکتنظیم:بخش کودک و نوجوان ************************************** مطالب مرتبطاین صدای چیست؟ لانه ی قارقاری دوستی به جای دشمنی میمون و تاب بازی خرگوشی که می‏خواست عجیب باشد موش می خوری یا آبگوشت؟! آرزوی موش کوچولو کدومشون مامانه منه؟! یک خواب سوسکی کلاغ زاغی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن