واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بیایید نگاهی به تعدادی از پروژههای تولید نشده استاد تعلیق در سینما بیندازیم. از جمله اثری كه روسای استودیو از آن بسیار تنفر داشتند و او را مجبور كردند تا قراردادی را امضا كرده و قول دهد كه هیچگاه... عرصههای ناكامی استاد بزرگ سینما حتی كارگردانی افسانهای مانند هیچكاك هم هیچگاه نتوانست مسیر دلخواه خود را طی كند. در طول دوره ممتاز و درخشان كاری او، هیچكاك بالاجبار چند فیلم را به دلیل كمبود بودجه، اختلاف با بازیگران یا بر سر انتخاب آنان، امیال سران استودیوها و یا حتی در بعضی مواقع به سبب احساس غریزی او بر این مبنا كه فیلم به اثر خوبی تبدیل نمیشود بهطور كامل رها كرد. بیایید نگاهی به تعدادی از پروژههای تولید نشده استاد تعلیق در سینما بیندازیم. از جمله اثری كه روسای استودیو از آن بسیار تنفر داشتند و او را مجبور كردند تا قراردادی را امضا كرده و قول دهد كه هیچگاه آن را نخواهد ساخت. شماره 13 این اثر صامت قرار بود اولین كار هیچكاك در حرفه كارگردانی باشد ودر سال 1922 توسط گینزبورگ پیكچرز تولید شود. فیلمی بر اساس فیلمنامهای نوشته زنی كه در استودیو كار میكرد و با چاپلین هم كار كرده بود و با بازی كلر گریت و ارنست سایگر. هیچكاك چند سكانس را قبل از اتمام بودجه گرفت. فیلمنامه این فیلم به همراه چند سكانس كامل از آن مفقود شده است كه شاید به خاطر این باشد كه استودیو آن را به منظور بازسازی نیترات نقره ذوب كرده است. نگران این نباشید كه نمیتوانید این فیلم را ببینید چرا كه خود هیچكاك بعدها پذیرفت كه «واقعا فیلم خیلی خوبی نبود». ضامنی برای قاضی نیست هیچكاك اوایل سال 1959 را به نوشتن فیلمنامهای اقتباسی از رمان هنری سیسیل به نام «ضامنی برای قاضی نیست» و با بازی آدری هپبورن گذراند. 19 ماه می همان سال، هپبورن بازی در این فیلم را رد كرد كه بعضی منابع دلیل آن را بیمیلی او به فعالیت بازیگری كمی پس از تولد فرزندش اعلام كردند و برخی دیگر نیز مدعی شدند كه او نقش را به این خاطر رد كرده كه كاراكتری كه قرار بود نقشاش را بازی كند درگیر یك تعارض جنسی میشد. این پروژه با كنارهگیری آدری هپبورن از بین رفت و هیچكاك هم دلسرد و غمگین شد و پس از آن با نكتهسنجی خاصی گروهی را برای ساخت «روانی» دور هم جمع كرد. مرد كور در سال 1960 هیچكاك و فیلمنامه نویس افسانهای ارنست لمان، شروع به كار روی فیلمنامهای كردند به نام «مرد كور». داستان درباره پیانیستی كور بود كه بیناییاش را پس از یك عمل پیوند چشم از یك قربانی قتل عمد بدست میآورد. هیچكاك جیمز استوارت را برای نقش اول فیلم در ذهن داشت. یكی از سكانسهای فیلم هم میبایست در دیسنی لند فیلمبرداری میشد و این نقطهای بود كه مشكل از آن آغاز شد. والت دیسنی روانی را دیده و به شدت از آن بدش آمده بود. طبق گفتهها و شایعات، والت دیسنی به هیچكاك اجازه فیلمبرداری در دیسنی لند را نداد و پروژه بایگانی شد. هملت با بازی كری گرانت در اواخر سال 1940 هیچكاك به شكلی غیرمنتظره به سراغ ایدهای عجیب رفت. ساخت نسخهای مدرن از هملت با بازی كری گرانت در نقش هملت كه لوكیشن فیلمبرداری هم انگلستان در نظر گرفته شد. هیچكاك از آن به عنوان ملودرامی روانكاوانه یاد میكرد. این ایده هم بعد از آنكه استودیوی هیچكاك یعنی ترانس آتلانتیك خبر داد پروفسوری كه نسخه مدرن این نمایشنامه شكسپیر را نوشته تهدید كرده است كه اعلان دادخواهی خواهد كرد به شكست منجر شد. پر فلامینگو در سال 1956، هیچكاك امتیاز داستانی را از مولف آن، دیپلماتی اهل آفریقای جنوبی به نام لارنس وندرپست، خریداری كرد. داستان درباره نقشه روسها برای آموزش گروهی از مردم آفریقای جنوبی به منظور اهداف شریرانه كمونیستی بود. هیچكاك برای پیدا كردن لوكیشنهای فیلمبرداری به آفریقای جنوبی هم سفر كرد اما با این وجود باز هم پروژه به سرعت متوقف شد. كارگردان، جیمز استوارت و گریس كلی را برای نقشهای اصلی در نظر گرفت كه بسیار گران تمام میشد. او همچنین به 50 هزارسیاهی لشكر آفریقایی نیاز داشت. وقتی كه بیشتر جمعیت این كشور ساعتهای زیادی را به مزرعهداری و كشاوزری مشغول بودند به سختی امكان داشت كه 50 هزار نفر را برای سیاهی لشكر بتوان جمع كرد. هیچكاك بعدها گفت: «تماما اشتباه بود. آن ایده را كنار گذاشتم.» مری رز نزدیك به پایان دوره كاریاش، هر وقت كه از هیچكاك درباره حسرتهای حرفهایاش سوال شد بارها از پروژه تولید نشدهای به نام مری رز در سال 1964 نام برد. در مصاحبه بینظیر هیچكاك با فرانسوا تروفو، او این اثر را به عنوان «چیزی شبیه به داستانی علمی تخیلی» معرفی كرد و جزئیات داستان را اینگونه شرح داد: زنی كه صداهایی آسمانی میشنود، به شكلی مرموز غیب میشود. هیچكاك اندیشه و تفكرات زیادی را برای این فیلم در نظر داشت - او حتی نحوه نورپردازی برخی از سكانسها را كاملا برای تروفو شرح داد و تلاش كرد كه با این كارگردان فرانسوی درباره ساخت آن فیلم گفتوگو كند - اما عناصر مابعدالطبیعه مربوط به ارواح برای مدیران استودیو مانعی برای شروع كار بود. هیچكاك در مصاحبهای دیگر در اواخر دوره كاریاش فاش كرد كه «میدانید كه صریحا در قرارداد من نوشته شده كه نمیتوانم «مری رز» را بسازم؟!» هیچكاك ظاهرا تا زمانیكه بودجه فیلم مورد نظر زیر سه میلیون دلار بود هر فیلمی كه میخواست را میتوانست بسازد و بدین شكل «مری رز» را نساخت. آر.آر.آر.آر در 1965، هیچكاك تیم نویسندگان دو نفره آجه و اسكارپلی را به خدمت گرفت- كه در آمریكا به دلیل نوشتن فیلمنامه «خوب، بد، زشت» شهره بودند- تا فیلمنامهای درباره مهاجری ایتالیایی در آمریكا بنویسند كه در یك هتل مستقر میشود و پیشرفت میكند. او سپس به دنبال خانواده اهل سیسیلاش میفرستد و صاحب هتل از این مسئله باخبر نیست كه اقوام این شخص، گروهی دزد هستند. سرانجام این خانواده تلاش میكند تا مجموعهای از سكههای با ارزش هتل را به سرقت ببرد. نام فیلم هم از اصطلاحات مربوط به سكهشناسی میآید. هیچكاك به تروفو گفت: «پروژه را كنار گذاشتم چون فاقد شكل معینی بود. گذشته از آن، شما میدانید كه ایتالیاییها چقدر در طرحریزی ماهیت و ساختمان داستان شلخته و لاابالیاند. آنها كاملا بیقاعده جلو میروند.» سه گروگان سه گروگان هم یكی دیگر از پروژههای ناموفقی بود كه هیچكاك پس از ساختن مارنی سراغش رفت. فیلم اقتباسی بود از رمانی نوشته جان باكان در سال 1924 به همین نام كه در آن حكومت نقشه میكشد تا گروه جنایتكاری را در روزی معین بازداشت كند. دسته جنایتكاران از این نقشه باخبر میشوند و به منظور بدست آوردن قدرت و نفوذ خود سه كودك را میربایند. هیچكاك ساخت این فیلم را علنی كرد اما سرانجام آن را به علت مشكلات خرید حق امتیاز آن و نگرانیاش در استفاده از هیپنوتیزم به عنوان یك تمهید داستانی كنار گذاشت. او بعدها گفت: «احساس میكنم كه نمیتوانید هیپنوتیزم را طوری به تصویر در بیاورید كه قابل قبول به نظر برسد. به چیزی بسیار دورتر از تجربه شخصی تماشاگر تبدیل میشود». كالیدوسكوپ (اشكال نما) در سال 1969، هیچكاك تصمیم گرفت پس از ساخت چند فیلمی كه موفقیت متوسطی را چه از لحاظ تجاری و چه از دید منتقدین بدست آورده بودند، فیلمی به نام «كالیدوسكوپ» (اشكال نما) را با هدف بازگشتی فاتحانه بسازد. داستانی تلخ و مهیب درباره یك متجاوز و قاتل زنجیرهای. قرار بود كه فیلم قاتل جوان خوش قیافهای را به تصویر بكشد كه زنها را به قصد كشتن فریب میدهد. هیچكاك آن را بهعنوان ادامهای بر شاهكار خود یعنی «سایه یك شك» مطرح كرد. فیلمنامه شامل المانهایی همچون مردهگرایی و استفاده از حمام اسید در انهدام اجساد بود كه هیچكاك از درون گزارشهای صفحات حوادث روزنامههای بریتانیایی و درباره قاتلین بیرون كشیده بود. هیچكاك بهطور آزمایشی یك ساعت فیلمبرداری كرد، اما یونیورسال تولید فیلم را بهدلیل آنكه ممكن است تماشاگران با فیلمی كه نقش اصلی آن قاتلی متجاوز است نتوانند كنار بیایند متوقف كرد. هیچكاك از این كه مجبور به رها كردن پروژه شده بود به شدت عصبانی شد اما با این حال او اندكی از نكات داستانی را زنده نگه داشت و بعدها در سال 1972 و در ساخت فیلم «جنون» از آنها استفاده كرد. فیلمی درباره قاتلی زنجیرهای كه شاید بتوان آن را آخرین كار بزرگ او بهرغم حضور بازیگرانی در سطح متوسط دانست. شب زود گذر آخرین پروژه هیچكاك قبل از مرگ، «شب زودگذر» نام داشت. اثری جاسوسی بر اساس رمانی نوشته رونالد كركبراید كه داستانش در فنلاند میگذشت. هیچكاك قصد داشت آن را با بازی والتر ماتیو، كلینت ایستوود، شون كانری، كاترین دونوو و لیو اولمن در نقشهای اصلی بسازد اما یونیورسال به دلیل احوال ناخوش او، پروژه را در سال 1979 كنار گذاشت. سبز ردا هیچكاك كه با اقتباس از رمان جان باكان یعنی «سی و نه پله» یكی از نخستین موفقیتهایش را كسب كرده بود تصمیم گرفت كه در زمان مشخصی ادامهای برای آن بسازد. به همین منظور او تصمیم گرفت دوباره به سراغ رمانی دیگر از جان باكان به نام «سبز ردا» برود. هیچكاك میخواست از كری گرانت و اینگرید برگمن در نقشهای اصلی سود ببرد، اما وارث باكان پول زیادی را برای حق اقتباس درخواست كرد. هیچكاك سرانجام رویای خود را در فیلم «بدنام» برای در كنار هم قرار دادن گرانت و برگمن، به واقعیت تبدیل كرد. تمشك وحشی هیچكاك بخشی از سال 1951 را به اقتباس از رمانی نوشته دیوید دانكن سپری كرد. داستان درباره آشوبگری كمونیست بود كه با دزدیدن پاسپورت مردی دیگر میگریزد. هیچكاك به دلیل آنكه آن را «چندان خوب» ندانست از ساخت آن منصرف شد و به سراغ اثری رفت كه حق اقتباس آن را برادران وارنر از یك نمایش بسیار موفق برادوی به نام «حرف میم را به نشان مرگ بگیر» خریده بودند. غرق كشتی مری دیر آلفرد هیچكاك همواره میخواست تا فیلمی با بازی گری كوپر بسازد. در «خبرنگار خارجی» او نقش اصلی را تنها به منظور آنكه ستارهای در این تریلر بازی كند به كوپر پیشنهاد داد اما به جای او جوئل مك كری بازی به یاد ماندنی را در این فیلم ایفا كرد. در سال 1959، مترو گلدین مهیر حق اقتباس از رمانی با نام «غرق كشتی مری دیر» را به منظور همكاری هیچكاك - كوپر خریداری كرد. هیچكاك و ارنست لمان هفتهها بر روی فیلمنامه كار كردند و سرانجام به این نتیجه رسیدند كه داستان فیلم از جایی دیگر كاركرد خود را از دست میدهد. آن دو سپس بر روی «شمال از شمال غربی» متمركز شدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 513]