محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828180113
شهیدی که استاد خود را مسلمان کرد
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شهیدی که استاد خود را مسلمان کردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوزن» است كه در سال 1382 انجام گرفته است كه در آن ایشان نحوه آشنایی خود با شهید "اكبرملكی نوجه دهی" را بیان می كند.پروفسورلگنهاوزن : من در سال 1953 میلادی در یك خانواده مذهبی و كاتولیك بهدنیا آمده و بزرگ شدم. پس از اتمام دوره تحصیلی دبیرستان كاتولیك به دانشگاه ایالت نیویورك رفتم. در سال 1974 در رشته فلسفه لیسانس گرفتم. سال 1979 فوق لیسانسم را در دانشگاه «لایس» تگزاس گرفته و بعد در همان جا مدرك دكتری دریافت كردم. در سال 1983 موضوع پایاننامه من درباره «مفهوم جوهر ارسطویی در فلسفه تحلیلی امروز»، بود.با اكبر كه درباره اعتقاداتش صحبت كردیم و كم كم باهم دوست شدیم و دیدم كه خیلی دانشجوی خوبی است. خیلی صادقانه صحبت میكرد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شكی درباره اعتقداتش نداشت.از 1979 تا 1989 در دانشگاه تگزاس جنوبی تدریس میكردم، بعد از اتمام دوره فوقلیسانس تدریس فلسفه را در دانشگاه تگزاس جنوبی آغاز كردم. یعنی چند ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران. در آن موقع من هیچ اعتقاد دینی نداشتم و بعد از رفتن به دانشگاه نیویورك دیگر به كلیسا نمیرفتم و فكر میكردم به درد نمیخورد و دیگر اعتقادی به دین كاتولیك نداشتم و به دنبال دین و فرقه دیگری هم نرفتم ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، كنجكاو شدم كه چطور مردم بر اساس دین، یك دیكتاتور كه از حمایت آمریكا برخوردار بود را كنار گذاشتند. میخواستم بیشتر درباره این موضوع بدانم و چون خوشبختانه در آن زمان دانشجویان ایرانی بسیاری هم داشتم . با برخی از دانشجویان ایرانی و مسلمان بحثی را شروع كردم ، البته به دنبال دینی نبودم ، فقط از جنبه جالب بودن این بحث به دنبال كار علمی بودم.
فكر كنم سال دوم بود كه تدریس میكردم و یا بهار 1980 و یا پاییز همان سال. به هرحال كلاسی داشتم كه یك دانشجوی ایرانی به نام «اكبر ملكی نوجه دهی» در آن كلاس بود. این كلاس حدودا 35 دانشجو داشت، بعد از مدتی، ایشان به كلاسی نیامد. كمی نگرانش بودم. یك روز ایشان را در حالی در مركز دانشگاه دیدم كه درباره اسلام و انقلاب تبلیغات پخش میكرد ، آمدم پیشش و گفتم چه كار میكنید؟ چرا دیگر سر كلاس نمیآیید؟ من فكر میكردم تا امروز مریض بوده كه نیامده است. گفت میدانید ما در كشورمان انقلاب كردیم و من فكر میكنم كه مهم است كه دانشجویان اینجا هم درباره انقلاب اسلامی ایران اطلاع درست داشته باشند. او چند كتاب از دكتر شریعتی به من داد كه یكی از آنها جامعهشناسی اسلام و یكیدیگر ماركسیسم و مغالطههای غربی به زبان انگلیسی و چند چیز دیگر بود.یادم هست كه كتاب جامعهشناسی اسلام را وقتی در مقطع دكتری تحصیل میكردم، بردم دانشگاه لایس. بعد از كلاسی كه آنجا داشتم نشستم با چند تن از دوستان، باز كردم دیدم مقالهای درباره آدم و حوا بود. تعجب كرده بودم كه اینها چه ربطی به جامعهشناسی دارد و خیلی عجیب ، ولی جالب بود. بعد شروع كردیم با اكبر كه درباره اعتقاداتش صحبت كردیم و كم كم باهم دوست شدیم و دیدم كه خیلی دانشجوی خوبی است. خیلی صادقانه صحبت میكرد و اعتقادات جدی داشت و هیچ شكی درباره اعتقاداتش نداشت. همان زمان لانه جاسوسی آمریكا در ایران تسخیر شد. وقتی با دانشجویان ایرانی صحبت كردم متوجه شدم كه این مساله اینطور نیست كه ما تصور میكردیم یعنی آمریكاییها تظاهر كردهاند كه در سفارتخانه فقط چند دیپلمات هستند كه سعی میكنند بین كشورها توافق كنند. ولی وقتی با ایرانیها صحبت كردم گفتند نه، این سفارتخانه در تهران نقش دیگری دارد و جای بسیار بزرگی است و اصلا میخواهند انقلاب ما را دگرگون كنند.به اكبر گفتم كه خوب است برخی از دانشجویان من از دانشگاه لایس بنشینند و با دوستان شما بحث كنند و برخی از سوءتفاهمها برطرف شود.اكبر گفت، این كار یك شرط دارد و آن این كه ما به دوستان شما شام بدهیم. به اكبر گفتم كه خوب است برخی از دانشجویان من از دانشگاه لایس بنشینند و با دوستان شما بحث كنند و برخی از سوءتفاهمها برطرف شود.اكبر هم گفت این فكر بسیار خوبی است. این كار را بكنیم. اما اكبر گفت، این كار یك شرط دارد و آن این كه ما به دوستان شما شام بدهیم. سپس قرار گذاشتیم یك شب و رفتیم یك آپارتمان دانشجویی كه یكی از دانشجویان در آنجا داشت. من هم از چهار پنج دانشجوی آمریكایی دعوت كردم. البته اكبر هم از سهچهار ایرانی و یك آمریكایی سیاهپوست مسلمان دعوت كرده بود.آنها كباب كوبیده در «فر» درست كرده بودند و خیلی جالب و شب خوبی بود. بحث خیلی جدی بود. بعضی از دانشجویان آمریكایی من ،اصلا قبول نكردند هرچه كه ایرانیها گفتند ، آنها گفتند این كارها بر خلاف حقوق بشر و مقررات بینالمللی است. اكبر هم انگلیسیاش خیلی عالی نبود گاهی اوقات انگار میخواست چیزی بگوید اما نمیتوانست و مشكل بود. با این حال خوب صحبت كرد و وقتی كه تمام شد همه خوشحال بودند كه باهم آشنا شدند، البته فكر نمیكنم كه همان شب كسی كاملا اندیشهاش عوض شد ولی بهنظر من بسیار خوب بود چرا كه دانشجویان آمریكایی كه خیلی تند بودند فهمیدند كه از زاویه دیگری هم میتوان به این مساله نگاه كرد و این خودش ارزش داشت. هرچند بعضی از آمریكاییها در طول مدت جلسه كاملا یك دیدگاه دیگری نسبت به این مساله داشتند.من هم با اكبر و هم با دانشجویان دیگر از شیعه و سنی درباره اسلام صحبت كردم. اکبر هم كتابهایی را برای من میآورد كه بهترین آنها یك ترجمه از نهجالبلاغه بود و ترجمه جلد اول «المیزان» كه تالیف علامه طباطبائی (ره) بود.بعد از آن اكبر رفت و من خبری نداشتم كه كجاست. وقتی رفت من خیلی ارتباطی با ایرانیهای دیگر نداشتم، برای بحثهایی كه باهم داشتیم دلتنگ شدم و نمیدانستم كه چطور میتوانم دوباره شروع كنم.بعد از آن اكبر رفت و من خبری نداشتم كه كجاست. وقتی رفت من خیلی ارتباطی با ایرانیهای دیگر نداشتم، برای بحثهایی كه باهم داشتیم دلتنگ شدم و نمیدانستم كه چطور میتوانم دوباره شروع كنم. به این نتیجه رسیدم كه خودم در دانشگاه یك سخنرانی درباره دكتر شریعتی ارائه دهم كه فكر میكردم دانشجویان ایرانی بسیار علاقه دارند.از دو كتابی كه اكبر داده بود چیزهایی مربوط به اختیار و جبر را بررسی كردم تقریبا 20 دانشجو به سخنرانی آمدند. خیلی رسمی نبود. بعد از این سخنرانی یكی از دانشجویان آنجا گفت: شما فارسی بلدید؟ گفتم نه. گفت پس چه حقی شما دارید كه یك متفكر ما مثل دكتر شریعتی را نقد كنید فقط براساس چند چیز كوتاه كه به انگلیسی ترجمه شده؟ گفتم راست میگویی. من فقط براساس آن چیزی كه در دسترسم هست میخواستم نقدش كنم، بعد با آن دانشجویی كه از من اشكال گرفت دوست شدم و بحثی را درباره اسلام ادامه دادیم. او هم مرا به مسلمانان دیگر معرفی كرد. یكی از ویژگیهایی كه اكبر داشت، این بود كه تعصبی درباره افكارش نداشت. یعنی هم با دانشجویان آنجا كه در خط امام بودند همكاری میكرد و هم با دانشجویان دیگری كه خیلی به دیدگاه امام نزدیك نبودند، رابطه داشت.برای من جالب بود كه این گروهها با وجود داشتن اختلاف نظر با این فرد ارتباط خوبی با هم داشتند. در دانشگاه تگزاس جنوبی منافقان هم بودند و تبلیغات پخش میكردند. من تبلیغات آنها را هم خواندم، ولی به نظر من آنها خیلی ماركسیست بودند یعنی بیشتر دیدگاههایشان را از ماركس الهام گرفته بودند. بعدا وقتی بین منافقین و دانشجویان پیرو خط امام در دانشگاه ما در تگزاس درگیری شد یكی از این منافقان با چاقو به دانشجویان خط امام حمله كرد.
از زمان آشنا شدن با اكبر، تقریبا سه سال طول كشید تا مسلمان شدم، یعنی در آن زمان به مساجد میرفتم و با مسلمانان صحبت میكردم و كم كم جاذبه اسلام را درك میكردم البته هدف من از اول فقط كارعلمی در زمینه اسلام بود ومیخواستم بدانم كه مسلمانان چهطور فكر میكنند ولی بهطور ناآگاهانهای تبدیل شد به یك علاقه بیشتر. فكر میكردم كه بعضی از این چیزهایی كه اسلام میگوید خوب است و همچنین نوع زندگی كه اسلام میگوید خوب است ولی نمیخواستم مسلمان شوم چون فكر میكردم مسلمانان سختیها و مخاطرات زیادی دارند. بعد از مسلمانشدن نماز را یاد گرفتم و گاهی اوقات هروقت كه دلم میخواست نماز میخواندم مخصوصا نماز جماعت را خیلی دوست داشتم. بالاخره یك روز بعد از نماز جمعه در پاركینگ مسجد بعضی از مسلمانان آمریكایی سیاهپوست آمدند پیش من و از من پرسیدند شما مسلمان هستید؟؛ یكی از آنها گفت كه عیب است نپرس، من دیدم كه او اینجا نماز خواند، حتما مسلمان است بعد شهادتین را در حضور آنها گفتم.آنها گفتند ما خیلی خوشحال هستیم كه شما مسلمان شدید و میخواهیم یك انجمن مسلمانان در دانشگاه درست كنیم. گفتم باشد من به شما كمك میكنم.بعد از آن همان انجمن مسلمانان در دانشگاه تگزاس جنوبی را درست كردیم و نماز جمعه را آنجا برگزار میكردیم و گروهی كه داشتیم اكثرا سنی بودند. البته من از اول هیچ شكی نداشتم درباره اسلام كه آیا شیعه شوم یا سنی؟. از وقتی كه نهجالبلاغه را خواندم برای بنده فقط سوال بود كه یا اسلام تشیع را قبول كنم یا بیدین بمانم.- در این مقطع از اكبر خبری داشتید؟- از اكبر هیچ خبری نداشتم تا یكی از این دوستان ایرانی به من گفت كه شما میدانید كه اكبر شهید شده است؟ تعجب كردم. نمیدانستم برادرش هم در تگزاس زندگی میكند. با برادرش آشنا شدم. برادرش گفت كه اكبر بعد از اخذ لیسانس رشته علوم كامپیوتری در واشنگتن و در دفتر منافع ایران كار میكرد. یك روز منافقین به آنجا حمله كردند رفتند به سفارتخانه و اكبر و چند تا كارمند ایرانی دیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادند. از اكبر هیچ خبری نداشتم تا یكی از این دوستان ایرانی به من گفت كه شما میدانید كه اكبر شهید شده است؟ اكبر هم كه آنجا بود با آنها درگیر میشود و یكی از منافقان را مجروح میكند لذا او را محاكمه میكنند و او دیگر نمیتوانست در آمریكا بماند. به بعضی از دوستان دیگرش گفته بود كه من میخواهم به جبهه بروم.گفت ما به اكبر گفتیم كه شما لیسانس گرفتهاید و میتوانید خدمتهای دیگری كنید ولی گفت نه. او اصرار كرد كه میخواهد برود جبهه. ایشان رفت ایران و عازم جبهه شد و پس از مدتی مثل اینكه در اثر برخورد با مین شهید شد.در ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از دوستان ایرانی مرا دعوت كردند كه برای دهه فجر به ایران بیایم.از برادر اكبر آدرس مزارش در بهشت زهرا(س) را گرفتم و گفتم حتما میروم بهشت زهرا. یك روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اكبر را پیدا كردیم و دیدم مدرك لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشتهاند. خیلی برای من جالب بود، ایران هم برای من جالب است.آن زمان هنوز جنگ بود. ما هم رفتیم هویزه. بازسازی را شروع كرده بودند. وقتی كه هویزه بودیم بمباران كردند ولی خیلی نزدیك به ما نبود اما لازم بود به خاطر بمباران، یك روز اضافی در اهواز بمانیم. مهمان ارتش ایران بودیم و آنها تن ماهی با نان سنگك و نوشابه به ما دادند خیلی جالب بود. آنجا من یاد گرفتم كه چهطور نوشابه را با قاشق باز كنم. خیلی دوست داشتم به ایران بیایم و بیشتر بمانم. ولی نمیدانستم چهطور؟ یك روز رفتیم بهشت زهرا و مزار اكبر را پیدا كردیم و دیدم مدرك لیسانس ایشان از دانشگاه تگزاس جنوبی را بالای قبرش گذاشتهاند. خیلی برای من جالب بود، ایران هم برای من جالب است.در 1989 از دانشگاه استعفا دادم . گفتند چرا ؟ گفتم من میخواهم به ایران بروم. تعجب كرند و گفتند: یعنی چه؟، آنجا میخواهید چه كار كنید؟ گفتم نمیدانم ولی شما میدانید كه مسلمان شدم و خیلی علاقه دارم به ایران بروم و تصمیم خودم را گرفتهام. نمیخواهم اینجا بمانم . گفتند: باشد موفق باشید.استعفا كردم و با یك دوست ایرانی دیگر به دفتر حافظ منافع ایران در واشنگتن رفتیم. من آنجا بدون هیچ مقدمهای گفتم كه من میخواهم به ایران بروم. بعد داستان را بهطور مختصر گفتم و آنها هم گفتند باشد و گفتند كه شما این فرم را پر كنید تا با شما تماس بگیریم. فرم را پر كردم رفتم خانه و منتظر جواب آنها بودم، اما هیچ جوابی ندادند زنگ زدم به آنها باز هم هیچ جوابی ندادند بعد آن دانشجویی كه از نقد من به دكتر شریعتی ایراد گرفته بود، به من گفت: شما برای رفتن به ایران جدی هستید؟ گفتم بله. گفت: خب من میتوانم یك وقت جلسه برای شما با دكتر خرازی بگیرم. دكتر خرازی آن زمان سفیر ایران در سازمان ملل بود. یك روز رفتم برای دیدن دكتر خرازی. از موقعی كه او را دیدم میگویند دلبهدل راه دارد. خیلی ارتباط خوب و صمیمی داشتیم او هم بر روی دیوار یكی از شعرهای امام را نصب كرده بود. مقداری درباره شعر امام با دكتر خرازی بحث كردیم و به او گفتم كه دلم میخواهد به ایران بروم.خرازی گفت : در ایران چهكار میخواهید بكنید؟ گفتم: نمیدانم یك كاری پیدا میكنم شاید انگلیسی تدریس كنم. گفت: نه اینطوری نمیشود شما صبر كنید و با دوستان در آنجا صحبت كنیم. بعد با من تماس گرفت و گفت كه شما میتوانید برای انجمن فلسفه كار كنید. ادامه دارد .... .منبع : پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ ایثار و شهادت
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 531]
صفحات پیشنهادی
شهیدی که استاد خود را مسلمان کرد
شهیدی که استاد خود را مسلمان کرد-شهیدی که استاد خود را مسلمان کردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوزن» است كه در سال 1382 انجام گرفته است كه در آن ایشان ...
شهیدی که استاد خود را مسلمان کرد-شهیدی که استاد خود را مسلمان کردمتن حاضر مصاحبهای با پروفسور «محمد لگنهاوزن» است كه در سال 1382 انجام گرفته است كه در آن ایشان ...
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (1)
از جمله ي مترجمان نهج البلاغه، استاد فقيد، دکتر سيد جعفر شهيدي است که ترجمه ي او به ... اين موج که ناشي از حرکت جوانان مسلمان در مقابل تبليغات کمونيسم بود، مي ... و علماي الازهر و اعلام صريح ايشان که: «ترديد نيست که ابوذر در رأي خود خطا کرده! ... از آن پيروي کرد»(همان: 10)، استاد شهيدي را بر آن داشت که به ترجمه ي کتاب اسلام و ...
از جمله ي مترجمان نهج البلاغه، استاد فقيد، دکتر سيد جعفر شهيدي است که ترجمه ي او به ... اين موج که ناشي از حرکت جوانان مسلمان در مقابل تبليغات کمونيسم بود، مي ... و علماي الازهر و اعلام صريح ايشان که: «ترديد نيست که ابوذر در رأي خود خطا کرده! ... از آن پيروي کرد»(همان: 10)، استاد شهيدي را بر آن داشت که به ترجمه ي کتاب اسلام و ...
تاريخ از نگاه استاد شهيدي(ره)
تاريخ نگاري در سير خود شاهد سبک هاي گوناگون بوده است که از اين بين مي توان به ... روش استاد شهيدي در نقل تاريخ بر اين استوار است که منازعات قبيله اي عرب همگام .... گرفته بودند، ناخشنود کرد، بر مزاج نسل جديدي از عرب و غيرعرب نو مسلمان که به ...
تاريخ نگاري در سير خود شاهد سبک هاي گوناگون بوده است که از اين بين مي توان به ... روش استاد شهيدي در نقل تاريخ بر اين استوار است که منازعات قبيله اي عرب همگام .... گرفته بودند، ناخشنود کرد، بر مزاج نسل جديدي از عرب و غيرعرب نو مسلمان که به ...
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (2)
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (2)-ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (2) نويسنده: دکتر احمد خاتمي ... که درباره ي ترجمه هاي نهج البلاغه انجام شده است، ترجمه ي استاد شهيدي بيشترين بهره را از وا. ... انجام کار چنانشان کرد که آنچه را شناختند، به کار بستند و از بند آنچه بر عهده شان ... «آن که ميان خود و خدا به صلاح دارد، خدا ميان او و مردم به صلاح آرد»(ص374).
ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (2)-ترجمه هاي استاد شهيدي(ره)ـ (2) نويسنده: دکتر احمد خاتمي ... که درباره ي ترجمه هاي نهج البلاغه انجام شده است، ترجمه ي استاد شهيدي بيشترين بهره را از وا. ... انجام کار چنانشان کرد که آنچه را شناختند، به کار بستند و از بند آنچه بر عهده شان ... «آن که ميان خود و خدا به صلاح دارد، خدا ميان او و مردم به صلاح آرد»(ص374).
یادی از مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (درگذشته 23 دی ماه 1386)
یادی از مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (درگذشته 23 دی ماه 1386)-یادی از مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (درگذشته 23 دی ماه 1386) نويسنده: رسول جعفریان ... مرحوم شهیدی از کسانی است که تحصیل را با علوم دینی آغاز کرد. در جوانی به نجف رفت و درسهای عربی و دینی خود را خوب فرا گرفت. .... قیامی است به نام اسلام و برای نجات مسلمانان.
یادی از مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (درگذشته 23 دی ماه 1386)-یادی از مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (درگذشته 23 دی ماه 1386) نويسنده: رسول جعفریان ... مرحوم شهیدی از کسانی است که تحصیل را با علوم دینی آغاز کرد. در جوانی به نجف رفت و درسهای عربی و دینی خود را خوب فرا گرفت. .... قیامی است به نام اسلام و برای نجات مسلمانان.
قلم «شهيدي» در خدمت به زبان فارسي
قلم «شهيدي» در خدمت به زبان فارسي-خبرگزاري فارس: «علي محمد سجادي» ... «سيد جعفر شهيدي» در خدمت به زبان فارسي همتا ندارد و كتاب «دره نادره» خود گواهي بر اين مدعا است. ... علي محمد سجادي پژوهشگر، استاد دانشگاه و شاگر سيد جعفر شهيدي در اين مراسم ... خواند و تصريح كرد: اكثر كساني كه در صدا و سيما غزل هاي ادبي ميخوانند در خواندن ...
قلم «شهيدي» در خدمت به زبان فارسي-خبرگزاري فارس: «علي محمد سجادي» ... «سيد جعفر شهيدي» در خدمت به زبان فارسي همتا ندارد و كتاب «دره نادره» خود گواهي بر اين مدعا است. ... علي محمد سجادي پژوهشگر، استاد دانشگاه و شاگر سيد جعفر شهيدي در اين مراسم ... خواند و تصريح كرد: اكثر كساني كه در صدا و سيما غزل هاي ادبي ميخوانند در خواندن ...
در گذشت دکتر سید جعفر شهیدی
شهیدی قبلا بنام سجادی معروف بود كه بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراكز ... را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم كرد و بعد از تشكیل سازمان لغتنامه دهخدا، معاونت .... آری می بینید که چگونه مسلمانان عصبیت جاهلانه را در خود دگردیسی دوم جامعه ...
شهیدی قبلا بنام سجادی معروف بود كه بعدها تغییر شهرت داده و با نام شهیدی در مراكز ... را به حضور استاد علامه، مرحوم دهخدا فراهم كرد و بعد از تشكیل سازمان لغتنامه دهخدا، معاونت .... آری می بینید که چگونه مسلمانان عصبیت جاهلانه را در خود دگردیسی دوم جامعه ...
وضعیت دکتر سید جعفر شهیدی رو به بهبود است
وضعیت دکتر سید جعفر شهیدی رو به بهبود است-وضعیت دکتر سید جعفر شهیدی رو به بهبود استوضعیت جسمانی استاد سید جعفر شهیدی پژوهشگر و مورخ کشور که در پی ... وی اضافه کرد: در حال حاضر برای بهتر شدن وضعیت جسمانی وی، اجازه ملاقات ندارد. ... وی در سال 1297 در خانواده ای مذهبی در بروجرد به دنیا آمده و تحصیلات عمومی خود را ...
وضعیت دکتر سید جعفر شهیدی رو به بهبود است-وضعیت دکتر سید جعفر شهیدی رو به بهبود استوضعیت جسمانی استاد سید جعفر شهیدی پژوهشگر و مورخ کشور که در پی ... وی اضافه کرد: در حال حاضر برای بهتر شدن وضعیت جسمانی وی، اجازه ملاقات ندارد. ... وی در سال 1297 در خانواده ای مذهبی در بروجرد به دنیا آمده و تحصیلات عمومی خود را ...
نقد کتاب تاريخ تحليلي اسلام (استاد سيد جعفر شهيدي)
نقد کتاب تاريخ تحليلي اسلام (استاد سيد جعفر شهيدي)-نقد کتاب تاريخ تحليلي ... از منظر اول بايد اشاره کرد که تاريخ تحليلي اسلام اثري است متعلق به گفتمان ... در دو جلد با عنوان تحليلي از تاريخ اسلام، توسط «نهضت زنان مسلمان» به چاپ رسيد. ... بنابراين مي توان نتيجه گرفت که محتواي چنين اثري خود بخود بايد با تفکرات ...
نقد کتاب تاريخ تحليلي اسلام (استاد سيد جعفر شهيدي)-نقد کتاب تاريخ تحليلي ... از منظر اول بايد اشاره کرد که تاريخ تحليلي اسلام اثري است متعلق به گفتمان ... در دو جلد با عنوان تحليلي از تاريخ اسلام، توسط «نهضت زنان مسلمان» به چاپ رسيد. ... بنابراين مي توان نتيجه گرفت که محتواي چنين اثري خود بخود بايد با تفکرات ...
مادر شهیدی از ژاپن
مادر شهیدی از ژاپن-مادر شهیدی از ژاپنگفتگو با خانم گونیگو یامامورا مادر شهید محمد ... لطفا خود را معرفى كنید و بگویید كه چگونه مسلمان شدید؟ ... آقاى بابایى نیز چون تاجر بود به ژاپن خیلى سفر مى كرد و 2 سالى بود كه در ژاپن مانده بود كه تصمیم به ازدواج با من .... قريب همچنين به روان پدر، مادر، خواهر و استادان داخلي و خارجي خود درود فرستاد.
مادر شهیدی از ژاپن-مادر شهیدی از ژاپنگفتگو با خانم گونیگو یامامورا مادر شهید محمد ... لطفا خود را معرفى كنید و بگویید كه چگونه مسلمان شدید؟ ... آقاى بابایى نیز چون تاجر بود به ژاپن خیلى سفر مى كرد و 2 سالى بود كه در ژاپن مانده بود كه تصمیم به ازدواج با من .... قريب همچنين به روان پدر، مادر، خواهر و استادان داخلي و خارجي خود درود فرستاد.
-
گوناگون
پربازدیدترینها