واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زن فمینیستی یا اسلامی!
بحث در مورد مسایل زنان، موضوعی است که در طی تاریخ، مورد توجه اندیشمندان و صاحبنظران بوده است. با توجه به شرایط فعلی جامعه بشری، این بحث در جامعه امروز نیز از مهمترین مسایل است که در سطح بین المللی و داخلی، جایگاه مهمی را به خود اختصاص داده است. به طوریکه در این زمینه نظریه پردازیها و تفکرات خاصی به وجود آمده آمده و به طرق مختلفی بازتولید شده اند.اما آنچه در جامعه ما در رابطه با این موضوع رخ داده است نتیجه دو نوع نگرش متفاوت نسبت به مساله زنان است که هر کدام توجیهات خاص خود را می طلبد. از طرفی این نگرش وجود دارد که به جنبش دفاع از حقوق زنان و نهضت فمینیسم مربوط می شود. نهضت فمینیسم جریانی است که در پی ظلم به زنان در جامعه غربی شکل گرفت. اما نگرش دیگر که جامعه ما با آن مواجه است به مساله حقوق زن در اسلام مرتبط است که به حوزه مسایل زنان از منظر دینی-اسلامی مربوط می شود. در برخی موارد این دو رویکرد در مواجهه با یکدیگر قرار می گیرند و به دلیل تفاوتهای بنیادینی که میان این دو وجود دارد، تناقضات آشکاری را نمایان می کند. فلذا شناخت مرز موجود میان این دو رویکرد بسیار مهم است. طبیعتا برای بررسی محتوای یک نوع نگرش یا طرز تفکر، می بایست به سابقه تاریخی یک تفکر پرداخته شود. چرا که اصولا هر اندیشه ای در زمان و مکان خاصی شکل گرفته که بدون شک مختصات زمانی و مکانی بر روند شکل گیری آن اثرگذار بوده اند. بنابراین با بهره گیری از چنین شناختی می توان با بینشی عمیق تر به تحلیل یک اندیشه یا نظریه پرداخت.موضوعی همچون نظریه فمینیست، نیز از مسایلی است که برای فهم آن باید به مطالعه سیر تاریخی و چگونگی شکل گیری آن پرداخت.نهضت فمینیسم جریانی است که در پی ظلم به زنان در جامعه غربی شکل گرفت. اما نگرش دیگر که جامعه ما با آن مواجه است به مساله حقوق زن در اسلام مرتبط است که به حوزه مسایل زنان از منظر دینی-اسلامی مربوط می شوداومانیسم ریشه فمینیسمشاید اگر ادعا کنیم که بنیان تمدن غرب بر پایه اومانیسم استوار است، چندان به گزاف سخن نراندهایم. در قرون پانزدهم و شانزدهم میلادی که کلیسا بر اروپا حاکم بود، رشد علم و عقلانیت از یک طرف و بروز فساد و بیکفایتی در تدبیر جامعه از سوی کلیسا از طرفی دیگر، باعث شد اعتماد بشر به دین و مذهب کمکم رنگ باخته و منجر به کنار رفتن دین از عرصه مدیریت و تدبیر جامعه شده و پس از آن رابطه هر فرد با خدا به صورت شخصی و در حیطه روابط فردی تعریف شود. بدین ترتیب، انسان در غیاب خداوند، محور و غایت همهچیز قرار گرفت و عقل او ملاک تشخیص حق از باطل تلقی شد و خود درصدد درانداختن طرحی نو برای زندگی خویش برآمد. این طرز تلقی از انسان و نسبت وی با خداوند، موجب پررنگتر شدن روحیه فردگرایی و اهمیت یافتن فردیت انسانها شد. به این ترتیب تنها چیزی که اهمیت دارد فرد است و خواسته های نفسانی او. هر چیزی به غیر از لذت و نفع فردی، بی ارزش است. پس اعتقاد به قدرت ماورایی و معنویت کم رنگ شد. پیامدهای گرایش به تفکر اومانیستی عبارتند از: تکثر گرایی ارزشی(پلورالیسم) یعنی نوعی آزادی در اندیشه و عمل. به این صورت که هر کس به هر آنچه معتقد است همان با ارزش است. حقیقت نسبی است و فرقی نمی کند که بت پرست باشید یا یکتا پرست.
پیامد دیگر دموکراسی است. یعنی فقط قانون می تواند عامل بازدارنده امیال فردی باشد. قانونی که مردم در ساختن آن شریک بوده و قدرت اجرای آنرا به حکومت داده اند. هر زمان هم که اراده کنند، میتوانند این امکان را از آن سلب کنند.لیبرالیسم پیامد دیگری است که معتقد است حکومت و قانون برای این وجود دارد که به حل مشکلات بپردازد.مثلا، وقتی کسی مرتکب قتل یا تجاوز و یا هر جرم دیگری میشود، این عمل او تنها به دلیل اینکه حقوق و آزادی فرد دیگری را نقض کرده است، جرم محسوب میشود وگرنه رفتارهایی چون زنای محصنه، شرب علنی خمر، استفاده از پوششهای زننده در جامعه جرم محسوب نمیشود و حکومت حق دخالت در آنها را ندارد.اما سکولاریسم، به معنای عدم دخالت مذهب در زندگی اجتماعی افراد است. مذهب در حد یک سبک زندگی معرفی می شود که افراد مختارند که آنرا بخواهند یا نخواهند.به این ترتیب به هر یک از این نگرشها اشاره کردیم تا بدانیم که جنبش حقوق زنان در چه بستری شکل گرفته است.در جامعه غربی شرایطی حاکم بود که تنها مرد را شهروند محسوب می کردند و زنان در جایگاه فرودست قرار داشتند.با رجوع به جایگاه زن در اندیشه متفکرین غربی میتوان بر این ادعا مهر تأیید زد.«در نگاه روسو، زنان فاقد ویژگیهای شهروندیاند و خصوصیاتی مانند عقل، نیرو و خودمختاری طبیعتا مردانهاند» ؛ «شوپنهاور و نیچه دو فیلسوف بزرگ غربی بهصراحت جنس زن را جنس پست و محور شرارت معرفی میکنند. نیچه با صراحت اعلام میدارد که خرد مخصوص مردان است و ممکن است حیوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز!» ؛ «منتسکیو زنان را موجوداتی با روحهای کوچک و دارای ضعف دماغی، متکبر و خودخواه میداند.» به این ترتیب در شرایطی که اغلب اندیشمندان جامعه اینطور در مورد زن سخن می گویند، در حالیکه همه افراد را خداگونه می بینند و تنها رفع نیازها و لذات آنها را ارزش می شمارند و از طرفی جایگاهی پست و فرومایه برای زن نسبت به مردان قایل هستند، چندان بعید نیست که شاهد افزایش روزافزون اعتراضات و جنبشهای گوناگون در مخالفت با این تقسیمبندی و موقعیت پایین زنان در جامعه غربی باشیم.چنین طرز تفکراتی به اضافه ظلمها و تبعیضها که موجبات انقیاد زنان در غرب را فراهم میکرد، بهتدریج باعث بهوجود آمدن جریانها و جنبشهای اعتراضآمیز شد.اما فمینیست ها در رابطه با مسایل زنان، به اصولی خاص اعتقاد دارند. اعتقاد به اینکه بین زن و مرد به لحاظ جنسیت نباید تفاوت قایل شد و اصلا تفاوتی نیست و این تمایز برساخته جامعه است.اعتقاد به وجود تساوی و تشابه در حقوق اجتماعی زن و مرد دارند. به خانواده اعتقاد چندانی ندارند و آنرا عامل بردگی زن می دانند. به این ترتیب شرایط برای زنان باید به گونه ای باشد که از قید و بندها خلاص باشند و ازنقش هایی مثل مادری و همسری که ممکن است او را محدود کنند، رها باشد. به این ترتیب به براندازی بنیان های خانواده می پردازند و اصل خانواده را زیر سوال می برند.در هر صورت، می توان گفت هدف موردنظر فمینیستها بهدلیل داشتن نگاه اومانیستی و فردمحور، داشتن جامعهای است که در آن تفاوت قایل شدن براساس جنسیت، جای خود را به تشابه و همسانی در حقوق و امکانات بدهد تا آرمان «برابری در برخورداری از رفاه مادی» که غایت همه فعالیتهاست، تحقق یابد. اسلام و حقوق زنان
اما دیدگاه اسلام نسبت به مسایل زنان چگونه است.مسلما برای دریافت این مهم باید با مراجعه به قرآن و روایات، به ارائه دیدگاههای اسلام پرداخت. در نظام اعتقادی اسلام، محور و مدار هستی خداوند است و سایر موجودات جهان، مخلوق او بهشمار میآیند.اعتقاد به وجود پرودگار ازلی و ابدی در دین اسلام بحثی بسیار مهم است.هر موجودی در نظام هستی دارای شان و مرتبهای بوده و برخوردار از استعدادها و امکانهایی برای هدایت و رشد است. در این دیدگاه، انسان در بین مخلوقات هستی بهدلیل برخورداری از عقل و اختیار نسبت به سایر موجودات، دارای شأن و منزلت و جایگاهی فراتر در نظام هستی است و همه موجودات هستی طفیلی وجود انسان هستند. (سوره لقمان: آیه 20).انسان در نگاه دینی خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین تلقی میشود (سوره بقره: آیه30). در عین حال هویت انسان در رابطه با غایت هستی اش و همام پروردگار جهانیان، معنا می یابد.طبق نگرش اسلامی، هدف از خلقت در نگاه اسلامی این است كه خلقت هستی كاملا هدفمند و غایتمحور بوده و خداوند حكیم و عادل، نظام آفرینش را براساس یك طرح قبلی و برنامه هدفدار استوار داشته است (سوره دخان، آیه 38). بنابراین، تنوعها و تفاوتها نشانه كاستی در كار طبیعت و خلقت نیست بلكه نشان دهنده حکمتی عظیم در خلقت الهی است که نشان می دهد با سرشت و طبیعت زن و مرد، سازگار است. با همین منطق تفاوتهای زن و مرد نیز قابل توجیه است. در قران كریم میآموزیم كه خالق هستی خود متصدی هدایت بشر است (سوره طه، آیه 50) و این هدایت محدوده قانونگذاری را نیز در بر میگیرد(سوره نساء، آیه59). نكته مهم اینجاست كه دامنه قانونگذاری به امور فردی و عبادی محدود نمیشود بلكه به همانسان در امور اجتماعی نیز جریان دارد (سوره احزاب: آیه36).خداوند بلند مرتبه در قرآن، تنها عامل برتری انسانها را تقوا، معرفی کرده است. پس زن یا مرد بودن فرقی نمی کند.حال تصور کنید جایگاه زن در چنین نظام اعتقادی چطور می تواند باشد.برخلاف مکاتب و نظامهای فکری در طول تاریخ که زن را موجودی پست و فرومایه در مقایسه با مردان میشمردند، در دیدگاه اسلامی، زن از جایگاهی والا و انسانی برخوردار بوده و هیچ تفاوتی با مرد در انسانیت ندارد. خداوند در قرآن کریم خلقت زن و مرد را از یک منشأ دانسته (سوره انسان: آیه2) و هیچ تفاوتی در انسانیت آنها قایل نشده است (سوره حجرات: آیه 13) و حتی در قرآن زنانی را نام میبرد که برای مردان مومن نیز الگو و نمونه بودهاند (سوره تحریم: آیه 12).در اسلام اعتقاد بر این است که زن و مرد هر دو برای بندگی و رسیدن به کمال آفریده شدهاند و اینطور نیست که در خلقت این دو اصل بر کمال مرد بوده و زن تنها ابزاری برای کمالیابی مرد بهحساب بیاید و البته این بدان معنا نیست که زن و مرد کاملا مستقل از هم میتوانند به کمال برسند بلکه این دو در کمال یکدیگر نقش و تأثیر دارند. البته در اسلام این نکته مهم وجود دارد که راه به کمال رسیدن هرکس متناسب با ظرفیت وی تعریف میشود. لذا در نگاه دینی، تفاوتهای زن و مرد که منشأ تفاوت در راههای رسیدن به کمال است، زمینهساز درک متقابل این دو و در نهایت رسیدن جامعه به انسجام و یکپارچگی میشود و تفاوت در کارکردهای زن و مرد بههیچوجه بهمعنای برتری کسی بر دیگری نیست.البته منظور تفاوتهایی است که خلقت تکوینی در نهاد زن و مرد قرار داده که اصولا اغلب افراد از این دو جنس چنین صفتی را دارا هستند و وجود افراد نادر و استثنایی نیز که این ویژگیها را ندارند به طبیعی بودن ویژگیها لطمهای نمیزند.این دیدگاه در مورد تفاوتهای میان زن و مرد نه تنها قایل به تفاوتهای فیزیولوژیکی و جسمی بلکه برخلاف فمنیستها قایل به تفاوتهای روحی، ذهنی و احساسی نیز بوده (سوره نساء: آیه 34 و سوره زخرف: آیه 18 و سوره بقره: آیه 228) و این تفاوتها را به «نقصان» تعبیر نمیکند.اسلام زن و مرد را مکمل یکدیگر و هر دو را در راه رسیدن به کمال نیازمند به هم میداند و خانواده را بهترین محل پیوند این دو و بیشترین زمینهساز کمال آنها قرار میدهد (سوره روم: آیه21)فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاستمنبع:فصلنامه کتاب زنان.شماره 17سایت تابناک.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 808]