تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد (ص) رها کنید، مبادا دوستى آل محمد (ص) ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803149776




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

منش راحت او (منصور قندریز از زبان هادی هزاوه ای)


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هر بار با دیدن پرتگاهها و راههای تنگ وترش كمر كوهها، خنده ها و حرفهای بجا و سنجیدهاش در درون و برونم میپیچد...   در سال 1341، در عروسی برادر سیروس مالك، با منصور قندریز آشنا شدم. از همان برخورد اول منشِ راحت و حرفهای بجا و خنده های باشعف او تمام موانع سنی، شخصی، جغرافیایی و ایلیاتی را از بین برد و ما مثل دوستان قدیمی میتوانستیم حرف ردوبدل كنیم.او حتا در موقع حرف زدنهای معمولی هم میخندید و زندگی را همین طور به سادگی میپذیرفت. او خیلی زودتر از بچه های دیگر- خانواده تشكیل داد، ماشین خرید و وارد گود زندگی و زنده بودن شد، درست به عكس ما كه سالهای سال دست دست كردیم و با وسواس به هر معركهای نزدیك و دور میشدیم. او مردی با قدرت بود و میتوانست مسائل و مشكلات بزرگ و كوچك را بدون خم به ابرو آوردن، حل و فصل كند. او در تبریز با نقاشانی مثل باجلانی و ... آشنا بود كه تحصیلكرده روسیه بودند. او پرتره های رپین و منظرههای آیوازوفسكی ارمنی تبار و دریاساز را میپرستید.پس از خاتمه دبیرستان، تصمیم گرفت به تهران بیاید. پدرش اصرار داشت در تبریز با او همكار شود و به كار و شیرینی جات مشغول شود. ولی شخصیت مستقلش كار خود را كرد، و او به خانه سیروس مالك- دوست زمان تحصیل خود رفت و در تهران ماندگار شد. از همینجا- بر طبق گفته سیروس- در هنرستان هنرهای زیبا با چنگیز شهوق، منصور سلحشور، علیرضا یحیوی، حسین گلشن و ناصر وزیری مشغول به تحصیل شد. ضیاءپور، منصوره حسینی و مهدی وشیكایی از اولین استادانش بودند، به علاوه آل احمد و دانشور كه به ترتیب زبان فارسی و زبان انگلیسی تدریس میكردند. در اینجا بود كه طبع هنری او از روسی به فرانسه و از رئالیسم به امپرسیونیسم كشانده شد و ادامه پیدا كرد، وقتی كه دوازده- سیزده نقاش تصمیم به راه انداختن یك گالری مستقل كردند، مستقل از بوق و كرنای دولتی و مستقل از عطا و بخشش وزارت فرهنگ و هنر. من بیشترین ایام آن سالها را با او طی كردم، و موقع رنگ كردن دیوارهای تالار قندریز و كشیدن گونی به درودیوارها میدیدم كه با مداد نوك تیز، چه با سرعت، اسبها و فیگورهای انسانی را میكشید. هرچند بعدها با كمك یكدیگر آن طرحها را برای همیشه زیر گونیها پنهان كردیم. بعدها روی همان دیوارها كارهای او بود، كارهای هندسی و نیمه آبستره كه با نهایت قدرت و راحتی شروع و تمام شده بودند. تنها دغدغه او ایرانی بودن آثارش بود. او مدام در حین كار میپرسید: ایرانی شده؟روی همان دیوارها- مدتی بعد- نقاشی سایرین به مناسبت یادمرگ او بود، و سایر قضایای غم انگیز آن دوران. از آن به بعد سعی كردم كمتر از جاده چالوس به شمال بروم. هر بار با دیدن پرتگاهها و راههای تنگ وترش كمر كوهها، خنده ها و حرفهای بجا و سنجیدهاش در درون و برونم میپیچد.آیا ممكن است بار دیگر نقاش و شخصیتی شبیه او را در گوشهای از دنیا پیدا كنم؟ منصور قندریز، مانند معدودی از نقاشان، هم كارهایش هنرمندانه بود و هم زندگیاش ... روحش شاد.(از همكلاسیهای او در هنرستان، كه دومین گروه هنرآموز بودند، چنگیز شهوق كار و زندگی و تابلوهایش همه خود او بودند. هنرمندی بزرگ كه خیلی زود به سرای دیگر شتافت. حسین گلشن، كه مادرش روسی بود، به روسیه رفت و شنیدم در دانشگاه نقاشی تدریس میكند؟! سیروس مالك آمد و رفت و تدریس در تهران و خارج و حالامقیم كالیفرنیا است و فعال در نقاشی. علیرضا یحیوی هم همینطور. ناصر وزیری به عكاسی روآورد و از ایتالیا و كانادا به اقامت در نیویورك رسید. در گروه اول، بعد از افتتاح هنرستان وزارت فرهنگ و هنر، برادران تناولی (پرویز و جمشید) و سه نفر دیگر بودند. پرویز تناولی به ایتالیا رفت برای ادامه تحصیل و ... .)   تهیه شده توسط مجله تندیس اختصاصی /culture     مطالب مرتبط: چیستی و کیستی قندریز جای پایی برای آیندگان (منصور قندریز از زبان زنده یاد کریم امامی) 




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 623]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن