تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1866434143


انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) و پاسخ هاي يک کشيش پرتغالي مسلمان شده به او از قرن هفدهم ميلادي فليپ پادري و نقد «رسول بودن» محمد (ص)علي قلي در اينجا باز به سراغ فليپ پادري رفته و با اشاره به مطالبي که وي در فصل اول باب دهم کتابش نوشته، ضمن بي ربط خواندن نقدهاي وي اشاره ميکند که«نصارا را گمان آن است که ]فليپ[ بسيار هنر کرده است». بنابرين وي بر خود لازم دانسته است تا بيهوده بودن مطالب وي را اثبات کند.در آن فصل، فليپ نوشته است:«در کتب مسلمانان خصوص کتاب آقر نام نوشته شده است... که حضرت محمد از نسل اسماعيل و از پدر عبْدَليا و از مادر ايمياد در مکه متولد شده است و در ايام شيرخوارگي يتيم شده او را دادند به زني ليمه نام از براي آنکه او را تربيت نمايد و نزد آن زن بود تا به شش سالگي رسيد».و افزوده است که آن حضرت:«بت پرست بود و از بت پرستان متولد شده تا سال چهلم زندگاني را به بت پرستي گذرانيد که سال ششصد و سيم بود از مولود حضرت عيسي و در آن سال ناميده شد پيغمبر و بناي قرآن را در مکه ابتدا کرد و در آنجا بت پرستان و بي سوادان بسيار را فريب داد و به آساني ايشان را ازپرستش بت الات الوزا(کذا) نام برگردانيد و خاطر نشان ايشان کرد که آن بت خدا نبود و خدايان بسيار پرستش نميشايد. و از براي اثبات اين مدّعا، دلايلي را که پيغمبران و اوصياي خداي راست از براي ايمان آوردن به دين راست قرار داده بودند بکار برده چنانچه پيغمبران مردم را از بتپرستي به دين عيساي خدا در آوردند او از بت پرستي به پرستش يک خدا که دروغ است در آورد در حالتي که ميتوانست به پرستش راست يعني ثلاثه در آورد. و اما از شانزده سالگي تا بيست و پنچ سالگي آسياباني ميکرد و ملازمت تجّار شوهر دختر خاله خود قديزا نام که بسيار دولت مند بود مينمود و بعد از فوت آن مرد او شوهر قديزا دختر خاله خود شده از او سه دختر بهم رسانيد. يکي فاطمات وديگري زاينات و سومي امي کوک نام داشت و يک پسر کاظمين نام که در سن دوازده سالگي از زندگي بيرون رفت و خودش از بيست و پنچ سالگي تا سي و هشت سالگي چون در آن وقت دختر خاله خود را به عقد در آورده دولت مند شده بود تجارت مينمود و آشکارا با ساير مردم يک بتي الات الوزا نام را ميپرستيد و اما از سن سي و هشت سالگي ابتدا نمود به ربّانيت پرستيدن و هر روز به تنهايي به غار حار يعني غار صاحب ميرفت و در آنجا همه روز کس نميدانست که به چه مشغول بود مگر آنکه کتاب آقر ميگويد که او در آن وقت پروردگار آسمان را ميپرستيد و خود را از پرستش بتها که مردمان مکه بدان مشغول بودند نگاه ميداشت و گويد کتاب آقر که حضرت محمد به مرتبهاي از خوردن امساک ميکرد که از راه بسياري روزه گاهي بود که ديوانه بيرون ميآمد و کتاب ديگر که او را اسيفا! مينامند با کتاب آقر اتفاق نموده ميگويد که حضرت محمد در وقتي که در آن غار توقف داشت صداها و سخنان گويندهاي را ميشنيد و اما کسي را نمي ديد وگاهي عجايب و غرايب ميديد و چون آنچه شنيده بود و ديده بود به زوجه خود نقل کرد او در جوابْ به شوهرش ميگفت که از اين قبيل چيزهايي که تو ميگويي به غير از شيطان براي فريب صادر نميکرد.و بدين جهت حضرت محمد (ص) از بسياري اندوه جنون پيدا کرد به مرتبهاي که در بلندي کوه رفت تا آنکه خود را از آنجا بيندازد، زيرا که با خود خيال کرده بود که مردن از ديوانه شناخته شدن بهتر است و دراثناي آنکه اين خيال را با خود کرده بود، فليپ پادري ميگويد که،حضرت محمد گفته است که در همان غار جبرئيل به صورت خود وبالهاي سفيد خود را به من نمود و اين کلمات را به من گفت: اي محمد! خدا تو را سلام ميرساند و به تو خبر ميدهد که تو پيغمبر و فرستاده خدا و بهترين مخلوقات ميباشي».و باز فليپ پادري نوشته است: «ملک به حضرت محمد گفت که، ايننوشته را بخوان که اقرأ باسم ربک الذي خلق خلق الانسان من علق اقرأ و ربک الاکرم الذي علم بالقلم علم الانسان ما لم يعلم ْ يعني بخوان به اسم پروردگار خود که آفريد انسان را از خون بسته و آموخت به قلم و ياد داد انسان را آن چيزي که نميدانست. و در آن وقت ميگويد که جبرئيل به حضرت محمد (ص) داد اول سوره قرآن را که سوره قلم ]علق![ ناميده ميشود و چون جبرئيل اينها را گفت ناپديد گرديد و همان حضرت محمد در کتاب سنّت يعني کتاب دين بخصوص در کتاب انوار![][5] مذکور است که در باب نزول جبرئيل چنين گفته است که، من ديدم مردي چون شما که ميآمد در بالاي صندلي از طلا در ميان آسمان و زمين و بعد از اين ميگويد کتاب اقرا که، بعد از آنکه ملک رفت،حضرت محمد خوشحال به خانه بازگشته حيوانات و درختان با اينکلمات او را سلام ميکردند که خوشحال باش اي محمد، زيرا که تو رسول خدايي و از همه کس بهتري. و چون به خانه رسيد، همه آنچه رو داده بود به زوجه خود نقل کرد و او جواب داد که من شرمنده شدم، زيراکه ميترسم که اينها به فريب شيطان رو داده باشد و حضرت محمد(ص) از اين جواب دردمند گشته فرمود که او را در بالاي رخت خواب به چادرها بپوشانند.و در آن وقت ميگويد کتاب اقر که جبرئيل سورهدوم قرآن را که به سوره مدثر موسوم است بر او نازل کرد که يا أيها المدثر قم فأنذر و ربک فکبر و ثيابک فطهر، يعني اي پوشيده شده، بر خيز و بترسان مردم را، و بزرگ کن پروردگار خود را، و لباس خود را ظاهر ساز. پس در آن وقت همين که سوره را گرفت فيالفور به زوجه خود نمود و او همان جواب را به وي داد، يعني که اين کار چيزي ديگرنيست به غير از ساختگي شيطان. و اما نزديکِ به نصفِ شب، قديز ازياده بر آنچه گفته بود باز به شوهر خود گفت که، اگر آن شخص راست است که ملک بود، ميبايست که بسيار به نزد تو بيايد و حضرت محمداز اين راه تمام شب غصّه ميخورد از جهت آنکه ملک بر نميگشت و اما در وقتي که صبح طلوع کرده بود ميگويد کتاب اقر که، ملک آمد و سوره سوم قرآن را که به سوره والضُّحي موسوم است آورد که والضُّحَي وَاللَّيلِ اِذا سَجيَ تا آخر يعني به روح يا بلند شدن آفتاب و به شب ظلماني قسم که پروردگار تو، تو را وانگذاشته است و رد ننموده است. و چون اين سوره را نيز به زوجه خود اعلام نمود، همان جواب از او شنيد ونصيحت به او کرد که هيچ چيز از آن ملک قبول نکند تا آنکه خود را به او و قديزا ظاهر سازد به وضعي که هر دو او را ببينند، و اما حضرت جواب داد که اين نميتواند شد، زيرا که تو طاقت آن نداري که به آن ملک نگاه کني. پس در آن وقت غلام خود زيد نام را که از طفوليت ازقبيل فرزند يا خانه زاد نزد خود داشت طلب نمود و گفت به وي که، اگرايمان بياورد به اينکه او پيغمبر و رسول خداست انعام از او بيابد و تا توانست در باب ملک و نوشته و ديدن عجايب که مذکور شد به همان زيد تکرار نمود و او در همان ساعت جواب داد که من ايمان آوردم.پس اين زيد اوّل کسي بود که پيروي محمد (ص) نمود و بدين جهت حضرت محمد حکم کرد که هر غلام از هر دين و مذهب و از هر که بوده باشد چون داخل دين او شود، هر چند که بي اذن صاحب او باشد آزاد ميگردد. پس اينها در سال چهلم از سن او رو داد.زيرا که در آن وقت پيغمبر گفته شد و در آن وقت نيز قديزا زوجه او و غلامان و کنيزان چند در پنهاني دين محمد را گرفتند و آن حضرت در اطاق خود هر چه ميخواست که آنها ايمان به آنها بياورند راست و دروغ بهم مخلوط کرده به ايشان ياد ميداد و ميگفت که آن بت که مردم مکه او را پرستش مينمودند خدا نبود بلکه خدا آن کسي است که زمين و آسمان را آفريد و از آسمان باران ميفرستد و از زمين به قدرت خود ميوه ها ميروياند و نه آن چوبي که مردمان او را تراشيدهاند. و در باب مرگ و رجعت و قيامت و بهشت و دوزخ و غيره نيز حرفي چند ميزد به اسناد چند از کتب سماوي چنانچه از نصرانيان فرا گرفته بود، خبر از آنها ميداد. و آن مردود ميگويد که آنها را از شخصي سرجيوس نام نصراني که مذهب نستوريه داشت فراگرفته بود و ديگر آنکه کتاب اقر و تفسير سوره هفتم قرآن که به سورة الفرقان موسوم است، خبر ميدهد که کفّار ميگفتند به درستي که اين چيز ديگر نيست به غير از دروغي چند که خود پيدا کرده و ديگران مدد کردند او را. پس ميگويد کتاب اقر که مدد کاران آن حضرت نصراني چند بودند که غلام مرد دولتمندي ازمردم مکه بودند و شمشيرگر بودند و حضرت محمد از آنها بعضي چيزها را از کتب مقدسان فراگرفته در نوشته جاتي که به دست و خط خود ميساخت داخل مينمود و از اينجا شد که در قرآن از کتب مقدَّسه چيزهايي مخلوط کرده و متغير ساخته و بر هم زده داخل کرده است، زيرا که شمشيرگران هر چند نصراني بوده باشند، اما اهل علم و کتاب نبودند تا آنکه قصههاي کتب را درست بدانند بلکه آنچه در خاطرداشتند به نحوي که پيش از آن شنيده بودند از براي حضرت محمد نقل مينمودند و او چنانچه از ايشان ميشنيد به قرآن مخلوط ميکرد و ازاين راه است که قرآن او درهم و تکرار بيجا بسيار دارد به مرتبهاي کههمه نقلهاي آن بياصل و بازيچه بيرون آمد چنانچه به هر کس که خوب و درست و بدون تعصّب در آنها نگاه کند ظاهر شود. پس بعد از مدّت چند روز يک مرد تواناي مکه زاده که پدر زن همين حضرت محمد بود و کسان چند ديگر از قبيل حمزه و علابس ]العباس [ که عموهاي آن حضرت بودند و اَلي ]علي [ داماد او و يکي ديگر از مکه زادگان ابکار] ابوبکر[ نام که بسيار توانا بود و او نيز پدر زن حضرت محمد شد پيروان محمد شدند و از آن راه که اين مردان توانا خواستند که خوانندگي آن اشعار عربي و غيره که حضرت محمد بيرون ميداد آشکارا گردد، چنين بنا گذاشتند که همه جمعيت کرده قرآن را بخوانند و چنين ميکردند در مدت دو سال تا آنکه نه نفر عموهاي حضرت محمد و ساير مردمان مکه از اين تازه بهم رسيدن آيين محمد به خشم در آمده قرار دادند که او را بکشند، و اما او با همه پيروان که از او بودنددر شب از آنجا به مدينه گريخت و در آنجا يازده مرتبه صف هاي جُندان يهود را شکست داد و آنها را در زير جزيه انداخت و آهسته آهسته توانا گرديده با مردمان مکه جنگ کرد و آخر ايشان را شکست داد و به اين وضع، قيصر يا پادشاه عربان شد و دين قرآن را به حرب و زور نه به راستي و عقل محکم گردانيد. و چون ميدانست که او از راه عقل دور بود از تفتيش کردن او را به عقل منع فرمود، بلکه همين به حرب و دور بيني امر کرد که اين دين را بايد محافظت نمود. پس به اين وضع محمد دين خود را به تنهايي در عالم داخل کرد. اول به اختراعات در اندرون خانه ساخته شده و بعد از آن که زورآور شد به زور و جنگ و جدال و قطع نظر از رخصت و گشادي گوشت يعني شهوت که در بابآن قبل از اين سخن گفتهام، در خلوت طولاني که در غار کرد از طريقه عقل خود به نحوي بيرون رفت که ميخواست خود را از کوه بيندازد و از روزه بي عقلانهاي که ميگرفت به مرتبهاي مبهوت شد که به ديوانگي برگشت و همه صفاتهاي محمدي را که قبل از اين مذکور کرديم آنمردود ميگويد که ساختگي شيطان بود، زيرا که شيطان است که قابليت انسان را به وسوسههاي خود به ظلم و ستم و جبر مايل کرده باز ميدارد از براي آنکه نقصان به مردم برساند.اين تصويري است از آنچه يک کشيش ضد اسلام در اواخر قرن شانزدهم و اوائل قرن هفدهم ميلادي از رسول خدا (ص) بر اساس برخي از متون داستاني در ذهن داشته وعلي قلي به اختصار آن را از کتاب وي نقل کرده است. علي قلي در ادامه آن مينويسد: «پس اين است مجملي از کفر و افتراهايي که فليپ پادري مردود موافق اعتقاد نصارا از کتب اسلام به اعتقاد خود جمع نموده خواسته است که به آنها نور خداوند عالميان را در زير ظلمات کتب... اهل سنت پنهان» کند.پاسخهاي علي قلي به فليپيک اشکال مهم از نظر علي قلي اين است که فليپ از کتابي با نام آقر نقل ميکند «بدون آن که بگويد که کي گفت يا آن کتاب تصنيف کيست».اشکال ديگر وي طبق معمول آن است که «فليپ پادري ملعون که مدّت مديدي درديار روم توقف داشته به سعي تمام اوقات خود را صرف ياد گرفتن زبان عربي و تتبّع نمودن تصانيف اهل سنت کرده بود». بنابراين طبيعي است که از آثار آنان برخي از ايناخبار را درآورده باشد. در اينجا با اشاره به اين که فليپ پس از يادگيري عربي «به روم رفته، ريم پاپاي زنديق او را استاد و معلم زبان عربي و ردّ به دين اسلام نويس لقب داد و مبلغ عمدهاي از اين جهت از براي او وظيفه قرار داد»، مينويسد که هدف دستگاه پاپ آن بود تا با حمايت از وي بتوانند «تمام ايران و روم و هند بلکه ديار مغرب واوزبکيه و غيره را اضلال» نمايند.به نظر علي قلي، اين فليپ آدم بي سوادي بوده است زيرا وي «اسمي از اسامي مردم امّت آخر الزمان را همي نميتوانست بخواند تا آنکه آنها را در اين کتاب که به رد دين اسلام نوشته است درست بنويسد» چه رسد به اين که محتوا را نقد کند. در همان عبارت طولاني که گذشت ديديم که وي «محمد را محمت و اسماعيل را ايز مايل و عبدالله را ابدليا و آمنه را ايميا و حليمه را ليمه و خديجه را قديزا و فاطمه را فاطمات و زينب را زاينبا و ام کلثوم را امي کولت و کاظم را کاظين وزيد را زيدوس و حمزه را حمزا و عباس را الابس و ابابکر را ابکار و لات و عزي راالات الوزا نوشته است» حاصل آن که «هيچ يک از اسامي را که مذکور شده، نتوانسته است که درست بخواند».اما آنچه را که به طور نادرست آورده است فراوان است.«افتراي اوّل از آن ها اين است که ميگويد که حضرت محمد مصطفي (ص) از کودکي تا به سن شانزده سالگي رسيد، در نزد حليمه بود که او را تربيت ميکرد و اين دروغ است، زيرا که آن حضرت همين تا چهار سالگي در نزد حليمه مانده بعد از آن او را به ابوطالب[1][6] سپرد و آن عالي مقدار آن گوهر صدف نبوّت را يک سال در پيش خود نگاه داشت».«افتراي دوم آن است که» وي «نوشته است که آن حضرت تا سال چهلم به دستور پدران خود به بت پرستي ميگذرانيد». اين يک تهمت آشکار است و اهل حق يعني «شيعيان اثني عشري» اتفاق نظر دارند که «نه تنها آن حضرت و پدر بزرگوارش بلکه آن جناب و اجداد عاليمقدارش تا آدم صفي الله هميشه خدا را به يگانگي پرستيدهاند و هيچ يک از ايشان به عنوان خفيه نيز بت را پرستش نکردهاند بلکه آبا ء و اجداد آن حضرت يا پيغمبر يا وصيّ پيغمبري بودند».اشکال سوم فليپ آن است که «لات و عزي را که دو بت طايفه قريش بودند يکي کرده است و با وصف آنکه هر دو را نام برده است، اين قدر نفهميده بود که لات بتي جدا وعزي بتي ديگر بوده است». اين نشان از ناآگاهي وي از تاريخ اسلام دارد.اشکال چهارم آن است که به حضرت ايراد گرفته است که چرا به جاي دعوت به «ثلاثه» يعني سه خدا، مردم را به توحيد دعوت کرده است. علي قلي با اشاره به مطالبي که در کتاب «هداية الضالين» در باره اقنوم ثلاثه نوشته، و اين که هيچ دليلي بر درستي آن وجود ندارد، در اينجا از ارائه شرح بيشتر خودداري کرده است. شگفتي وي آن استکه چرا کار محمد (ص) در دعوت به توحيد غلط است، اما نصارا خود در دفاع از خويش ميگويند که واقعا به يک خدا معتقد هستند «پس چرا نصارا به زبان ميگويند که ما يک خدايي را که پروردگار آسمان و زمين و همه چيز است ميپرستيم، و اگر دراين ادعا که ميکنند صادقاند و پروردگار چنيني را ميپرستند، پس فليپ پادري مردود چرا خداي چنيني را دروغ ميگويد» به محمد (ص) ايراد ميگيرد که مردم راه به راه ناراست دعوت کرده است؟در اينجا، علي قلي، به شرح اين نکته ميپردازد که همه انبياء مردم را به توحيد فراخواندهاند و اين نصارا هستند که راه اشتباه رفته به اقنوم ثلاثه و تثليث باور دارند. وي در اين باره، به ذکر شواهدي از کتاب مقدس ميپردازد. روشن است که کتاب مقدس، کتابي توحيدي است و مبناي آن يکتاپرستي، بنابرين شواهد فراوان است. وي پس از ارائه هشت نص از کتاب مقدس مينويسد: «پس بنابر اين اسناد، هرگاه اصل همه اديان پيغمبران اين بوده است که خدا را به يگانگي بشناسند به مرتبهاي که به قول مقتداي نصارا، شياطين نيز توحيد خدا را انکار ندراند با وصف اين پس چرا فليپ پادري مردود از شياطين کافرترِ بيشرم و حيا ميگويد که حضرت محمد (ص)مردم را به دين يک خداي دروغ خواند»؟. وي از نصارا ميپرسد که با وجود اين همه شاهد، آنان يک نص نشان بدهند که «انبيا مردم را به ثلاثه ميخواندند».افتراي پنجم فليپ اين است که «نوشته است که حضرت محمد (ص) از شانزده سالگي تا بيست و پنج سالگي در خدمت مردي که شوهر خديجه بود آسياباني ميکرد». نادرستي اين مطلب بسيار واضح است و «و هيچ صاحب تاريخي نقل نکرده است که رسول خدا خدمت شوهر خديجه را کرده است، چه جاي آنکه آسياباني او را کرده باشد».فرضا که حضرت آسياباني هم کرده باشد، مگر از اين بابت «ننگي بر پيغمبر آخر الزمان يا ردّ دين آن جناب لازم» ميآيد؟ نمي آيد، زيرا که خدمت کردن شعارانبياي عظيم الشأن بوده است چنانچه يهود و نصارا در فصل بيست و نهم همين کتاب تکوين الخلايق نوشته دارند که حضرت يعقوب که به پيغمبر عظيمالشأن بودن او اقرار دارند بيست سال خدمت لابان را کرد، چهارده سال از براي خاطر راحيل و ششسال از براي مزد با وصف اينکه... در فصل متصل به اين فصل ظاهر ميشود که لابان که هم آقا و هم پدر زنان حضرت يعقوب بود بت پرست بوده است.افتراي ششم اين مطلب است که فليپ نوشته است که «خديجه دختر خاله حضرت رسول خدا بود». اين مطلبي است که «هيچ صاحب تواريخي، هر چند سُنّي هم باشد نقل نکرده است». پرسش علي قلي اين است که کتاب سنت که فليپ ميگويد از آننقل کرده چه کتابي بوده که چه چنين مطالب نادرستي در آنها آمده است. اشکال آن است که فليپ نه «نام آن کتاب را» و نه «اسم مصنف او را نميبرد». «نميدانم که از کدام جهنّم بهدست آورده است يا کدام ابليس آن را تصنيف نموده به او فروخته است».افتراي هفتم آن است که فليپ پادري «نوشته است که حضرت رسول ربّ العالمين ازخديجه کبري يک پسر کاظم نام و سه دختر يکي فاطمه و ديگري زينب و ديگري امکلثوم نام داشت بهم رسانيد». اين سخن هم ناروا و «از راستي بسيار دور است». زيرا«قول مشهور» آن است «که حضرت رسول سه دختر داشت رقيه داخل است و امکلثوم در آن قول مشهور داخل نيست».افتراي هشتم آن است که فليپ نوشته است که «حضرت محمد (ص) از سي و هشت سالگي ابتدا کرد بگذرانيدن زندگاني در خلوت و تمام روزها در خُفيه مشغول بهعبادت بود که کسي او را نميدانست در غار حار (کذا)، و به مرتبهاي در روزه گرفتن اصرار داشت که بعضي اوقات از حالت طبيعي خود به در رفته جنون به وي رو ميداد به مرتبهاي که خود را از کوه ميخواست که بيندازد و چون چيزهاي غريب را که مشاهده ميکرد به خديجه کبري که مونس او بود نقل مينمود، او را در جواب ميگفت که اينها از جانب شيطان مينمايند». روشن است که هدف فليپ آن است که به پيامبر (ص) نسبت جنون بدهد در حالي که اين گزارشها «به اين وضع در هيچ يک از کتب اهل اسلام نقل نشده است».اما جواب نقضي آن است که «در فصل چهارم انجيل لوقا نوشته شده است که حضرت عيسي در حالتي که مملو از روح القدس بود، از آب محموديه بيرون آمد، روح او را در بيابان از اين طرف به آن طرف ميانداخت و از جانب شيطان در مدت چهل روز به وسوسه امتحان ميشد». موارد ديگري هم در اناجيل ديگر در اين باره هست که علي قلي آنها را فهرست کرده است. علي قلي ضمن تأکيد بر بزرگي عظمت رسول خداص) البته تأکيد ميکند که ما او را انسان ميدانيم و طبيعي است که حالات انساني در او وجود داشته باشد: «ما ها هر چند که حضرت محمد (ص) را رسول خدا وبهترين پيغمبران سبحانه ميدانيم، اما به انسان بودن و به مخلوق پروردگار بودن آن حضرت اقرار داريم و جزم است که هر انساني هر چند که پيغمبر هم باشد به اعتبار اين بدن جسماني از ترس و واهمه و وساوس شيطاني خالي نميتواند بود هر چند که خداي تعالي عزيزکردگان خود را محافظت مينمايد و پيغمبر خود را نميگذارد که شيطان دستي بر او داشته باشد و اين را نيز ميدانيم که هر بنده، خواه پيغمبر و خواه غير او هر چند که در نزد آن سبحانه عزّت و منزلت بيشتر دارد، امتحانات در باره او دراين دنيا بيشتر ميشوند، چنانچه از قصص همه پيغمبران ثابت ميگردد؛ پس بنابر اين چه تعجّب دارد اينکه حضرت محمد مصطفي (ص) که خاتم پيغمبران و بدين جهت در درگاه کبريا از همه انبيا عالي مرتبه تر است، هر چند که بنابر علم الهي بر احوال او وطينت مقدس خود احتياج به امتحان نداشته است، در اين دنيا پيش از بعثت و بعد ازبعثت به امتحانات عظيم از جانب پروردگار آزمايش شده باشد».افتراي نهمِ فليپ پادري، آن است که محمد (ص) با کمک يک نصراني، قرآن را جعل کرد و اساسا «قرآن مجيدي که آورده است از جانب خدا نبود، بلکه خود در اندرون خانه خود به تعليم سرجيوس نامي نصراني که در مذهب پيرو نستور بود آن را ساخته است». فليپ اين مطلب از از يک کتاب تفسير و کتاب اقر نقل ميکند که علي قلي دربارهاش مينويسد، فليپ «نميگويد که ]اين[ تفسير ]از[ کيست و به چه اسم موسوم است» و فليپ ميافزايد که وي نوشته است که «اين تفسير و کتاب اقر هر دو اتفاق دارند به اينکه آن کساني که در ساختن قرآن معلوم محمد (ص) بودند شمشيرگران چند بودند که نصراني و غلامان مردي از مردم مکه مي بودند وآن حضرت چيزهاي چند از کتب سماوي که از ايشان شنيد در نوشتجاتي که به دست خود در اندرون خانه خودمي نوشت داخل مينمود و آن شمشيرگران چون اهل کتاب نبودند، يعني عالم به کتب نبودند، هرچه در زمان پيش از ديگران شنيده بودند همان را به حضرت محمد نقل ميکردند و اين است که قرآن چيز درهمي بياصل و وجودي بيرون آمد».به هر روي ميدانيم که اين اتهامات همان زمان از طرف مشرکان مطرح شد و قرآن هم اشاراتي به آنها دارد.اولين پرسش علي قلي در برابر اين اتهام آن است که نسبت دادن چنين اتهامي بايد دقيق باشد، به طوري که «جزم بداند که آن کسي که آن حضرت را تعليم مي کرد کي بود و چه نام داشت، نه اينکه بگويند که آن شخص مردي بود سرجيوس نام و بعضي ميگويند که شمشيرگران چند بودند. پس به محض حکم مبهم چنيني، کي ميتوان که نبوّت و معجزات نبيّ صادقي را که عالمي بر صدق آن اتفاق دارند رد نمايند». در اين باره نميتوان با ترديد صحبت کرد بلکه «بر نصارا دو چيز لازم است: اوّل آن که قايلين اين قول را که نسبت به حضرت محمد (ص) چنين ميگفتند نام ببرند و خاطر نشان کنند که چه کسان بودند از براي آنکه از دينداري ايشان اعتبار قولشان معلوم شود و دوم آنکه بيان نمايند که در چه جاي کتاب اقر» چنين مطلبي آمده است و اصلا اين کتاب، چه کتابي است و يا اين که «آن تفاسيري را که ميگويند به آن قول اتفاق دارند خاطر نشان نمايند که چه اسم دارند و مفسر هر کدام چه نام داشت تا آنکه در مقام استدلال از دين و اعتقاد هر مفسّري قول او را اعتبار کنيم».علي قلي اين ايراد را روي منبع آن سخن، بر اين فرض وارد ميکند که گويا فليپ يا تصور ميکرده يا از نوشتهاش چنين بر ميآيد که آن منبع، آن سخن را در باره استفاده محمد (ص) از آن نصراني نقل کرده و قبول هم نموده است. در اين صورت، تأکيد علي قلي اين است که هيچ مسلماني، اعم از اين که شيعه باشد يا سني، چنين مطلبي را نميتوانسته نوشته باشد. بنابر اين، به باور علي قلي «از قيد نکردن اسم و دين مصنّفآن کتاب اقر و مفسران آن آيات ثابت و محکوم به است که اين معني را پادري فليپ ازخود ساخته است».اما فرض ديگر که وي به آن توجه کرده اين است که فلان منبع تفسيري، نقل کرده باشد که کسي چنين ادعايي کرده است، يعني «در آن کتاب و در آن تفاسير مسطوراست که کفّار قريش و غيره که ايمان به رسول خدا نياوردند چنين ميگفتند».علي قلي ميگويد: اين که منبع نميخواهد و نياز به اثبات ندارد، چرا که «همان آياتقرآن که پادري فليپ در کتاب خود نقش کرده است اشاره به اين معني دارند و ماها وفليپ هر دو بنابر آن حرفي که کفار ميگفتند چون ميدانيم که هيچ دودي بي آتشنيست، اين است که ميگوييم که محمد (ص) قرآن را به تعليم شمشيرگران چندساخته است».در اين صورت پاسخ روشن تر است، زيرا «اگر چه قرآن مجيد و کتاب اقر و تفاسيرمذکور ميگويند که کفّار در باره محمد (ص) چنين ميگفتند، اما به اقرار نصارا نيز ميگويند که آن مردمي که اين را ميگفتند کافر بودهاند، پس قول کافر جزم است که ردّنبوّت پيغمبر و حقيت دين او نميکند».جاي يک سخن باقي ميماند و آن اين است که نصارا خواهند گفت ما حق داريم «ازکتب شما هرچه صرف ما در آن است قبول کنيم و واجب نيست که همه را تصديق کنيم بلکه هرچه از براي ردّ شما به کار ميآيد او را قبول کرده در رد مذهب شما به کارميبريم».پاسخ اين مطلب، يک پاسخ نقضي و روشن است و آن اين که در انجيل مطالب زيادياز قول يهوديان عليه عيسي نقل شده است. آيا ميتوان از آنها عليه عيسي مسيحاستفاده کرد؟ علي قلي شرح مفصّلي در اين باره به دست ميدهد. اگر در آنجا پاسخ نصارا کافي باشد، در اينجا هم مي توان گفت که روا نيست که «جماعت نصارا به محض آنکه کفّار قريش تکذيب رسول خدا ميکردند ايشان تکذيب آنها را سند خود کرده رد نبوّت آنجناب نمايند»، در غير اين صورت «لازم ميآيد که آنچه در اناجيل نوشتهشده است که استغفرالله يهود درباره حضرت عيسي ميگفتند و آنچه امروز نيزميگويند، همه حق و صدق باشد و در اين صورت نه تنها مذهب نصارا بلکه خدايانشان بر هم خورده بي خدا و مذهب خواهند ماند».علي قلي دامنه بحث را رها نميکند و از آموختههايش در حوزه علمي اصفهان، اِن ْقُلت و قُلت گويي را به خوبي فرا گرفته است. بنابرين بحث را دنبال کرده ميگويد کهنصارا ميتوانند در باره آنچه در اناجيل از قول يهوديان در باره عيسي آمده، جواب دهند که «اين جماعتي که اين تهمتها را به حضرت عيسي نسبت» «کافران عاصي»بودهاند و روشن است که «حرف کافر در ماده مؤمن سند نميشود».علي قلي ميگويد اين پاسخ خوبي است اما همين مطلب را در باره قرآن هم ميتوانگفت «چرا يک بام و دو هوا قرار ميدهيد». بنابرين در اينجا هم صدق ميکند.فليپ پادري، ايضا، در باره مطلب مزبور، ميگويد که «حضرت محمد (ص) هرچه ازآن سرجيوس يا شمشيرگران شنيد در اندرون خانه، به دست و خط خود داخلنوشتجات خود کرده به مردم مينمود». پاسخ خودش اين است که مگر رسول (ص)خط ميخوانده و مينوشته که جاي اين اتهام باشد «خط نداشتن و چيزي خوان نبودن رسول خدا يعني محمد مصطفي (ص) از امور اتفاقي جميع امّت آن حضرت و متواتراست». جالب است که خود فليپ همين سخن را در جاي ديگري به عنوان قدح آوردهاست «محمد مردي بود امين و بيسواد.منبع: www.historylib.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 411]
صفحات پیشنهادی
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص)
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص)-انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) و پاسخ هاي يک کشيش ...
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص)-انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) و پاسخ هاي يک کشيش ...
ص
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) و پاسخ هاي يک کشيش پرتغالي مسلمان شده به او از قرن هفدهم ميلادي ...
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) و پاسخ هاي يک کشيش پرتغالي مسلمان شده به او از قرن هفدهم ميلادي ...
همه چيز درباره پرس تي وي
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) ... از بت پرستان متولد شده تا سال چهلم زندگاني را به بت پرستي گذرانيد که سال ششصد .... علي قلي با اشاره به مطالبي ...
انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر (ص) ... از بت پرستان متولد شده تا سال چهلم زندگاني را به بت پرستي گذرانيد که سال ششصد .... علي قلي با اشاره به مطالبي ...
مونْتگُمرى وات; كشيش پيامبرشناس
از قرن نوزده ميلادى، آثار علمى بهترى در اروپا عرضه شد و د. ... تقارن درگذشت يك پيامبرشناس و سال پيامبر اعظم، ما را بر آن داشت تا ضمن معرفى يكى از ... در تمام نوشته هايم درباره محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از چهل سال پيش تاكنون همواره اين .... بردارد، از جمله انتقادات مسلمانان به تحليل هاى وات است; زيرا نمى توان پذيرفت كه فردى رسول ...
از قرن نوزده ميلادى، آثار علمى بهترى در اروپا عرضه شد و د. ... تقارن درگذشت يك پيامبرشناس و سال پيامبر اعظم، ما را بر آن داشت تا ضمن معرفى يكى از ... در تمام نوشته هايم درباره محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) از چهل سال پيش تاكنون همواره اين .... بردارد، از جمله انتقادات مسلمانان به تحليل هاى وات است; زيرا نمى توان پذيرفت كه فردى رسول ...
بخوان به نام نامي توحيد!
اگر چه پیامبران همگی مظهر رحمت خداوند بودند، اما کدام گستره ی محبتی خدا را به تمجید واداشته بود «انک لعلی خلق عظیم».جبرئیل چه ذوق کرده .... به مناسبت مبعث پيامبر اكرم(ص)ويژهنامه اينترنتي «آفتاب . ... انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر .
اگر چه پیامبران همگی مظهر رحمت خداوند بودند، اما کدام گستره ی محبتی خدا را به تمجید واداشته بود «انک لعلی خلق عظیم».جبرئیل چه ذوق کرده .... به مناسبت مبعث پيامبر اكرم(ص)ويژهنامه اينترنتي «آفتاب . ... انتقادات يک کشيش اروپايي عليه پيامبر .
هنر و رسانه در اسارت خواسته هاي نامشروع اسلام ستيزان غربي
در ترسيم كاريكاتورهاي موهن از پيامبر اكرم (ص) و سپس چاپ آنها در روزنامه هاي دانمارك، از ... در دانمارك نيزكه با كاريكاتورهاي موهن اش مورد انتقاد جهان اسلام قرار گرفت، در سال ... در سال گذشته، يك كشيش آلماني با بنزين خودسوزي كرد تا به صاحبان كليسا هشدار ... خواهي بايستد و يكي از اين ابزار كاريكاتورها و فيلمهايي است كه در اروپا و آمريكا ...
در ترسيم كاريكاتورهاي موهن از پيامبر اكرم (ص) و سپس چاپ آنها در روزنامه هاي دانمارك، از ... در دانمارك نيزكه با كاريكاتورهاي موهن اش مورد انتقاد جهان اسلام قرار گرفت، در سال ... در سال گذشته، يك كشيش آلماني با بنزين خودسوزي كرد تا به صاحبان كليسا هشدار ... خواهي بايستد و يكي از اين ابزار كاريكاتورها و فيلمهايي است كه در اروپا و آمريكا ...
انزجار جهاني از توطئه شيطاني صهيونيست ها
اظهارات تري جونز كشيش افراطي اين كليسا كه از وي به عنوان فردي متمايل به محافل ... جهاني عدالت مالزي با انتقاد شديد از اقدام انجام شده به تحريك يك كشيش آمريكايي، .... علاوه بر انزجار گسترده ملتهاي مسلمان عليه صهيونيستها، در اروپا نيز موجي از . ... (ص)، انتشار كتاب آيات شيطاني سلمان رشدي و نيز سوزاندن كتاب مقدس قرآن در راستاي .
اظهارات تري جونز كشيش افراطي اين كليسا كه از وي به عنوان فردي متمايل به محافل ... جهاني عدالت مالزي با انتقاد شديد از اقدام انجام شده به تحريك يك كشيش آمريكايي، .... علاوه بر انزجار گسترده ملتهاي مسلمان عليه صهيونيستها، در اروپا نيز موجي از . ... (ص)، انتشار كتاب آيات شيطاني سلمان رشدي و نيز سوزاندن كتاب مقدس قرآن در راستاي .
قرآن سوزي ثمره ي اسلام ستيزي آمريكايي-صهيونيستي
به نظر مي رسيد كه بازي كشيش معترض و قرآن سوزي با معامله مقامات مسوول با وي در زمينه ... پس از سفر نمادين رييس جمهور جديد آمريكا به مصر به عنوان يك كشور اسلامي و ... از جمله سازمان ملل و انتقاد شديد ارگان عفو بين الملل از شدت گرفتن خشونت ها عليه ... حرمت ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) از طريق ترسيم كاريكاتور موهن، حمله به اسلام به ...
به نظر مي رسيد كه بازي كشيش معترض و قرآن سوزي با معامله مقامات مسوول با وي در زمينه ... پس از سفر نمادين رييس جمهور جديد آمريكا به مصر به عنوان يك كشور اسلامي و ... از جمله سازمان ملل و انتقاد شديد ارگان عفو بين الملل از شدت گرفتن خشونت ها عليه ... حرمت ساحت مقدس پيامبر اسلام (ص) از طريق ترسيم كاريكاتور موهن، حمله به اسلام به ...
پروتستانتیسم اروپایی
پروتستانتیسم اروپایی مفهوم پروتستانتیسم اسلامی از جمله مفاهیمی است که در کنار ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه .... گر چه این اعتراض در وهله اول توسط لوتر علیه فروش غرفه های بهشت از سوی کلیسا ... همانگونه که عامه اندیشمندان این دوره با یک رویکرد عقلانی به بازخوانی متون ...
پروتستانتیسم اروپایی مفهوم پروتستانتیسم اسلامی از جمله مفاهیمی است که در کنار ... احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه در هر كس باشد منافق است اگر چه روزه .... گر چه این اعتراض در وهله اول توسط لوتر علیه فروش غرفه های بهشت از سوی کلیسا ... همانگونه که عامه اندیشمندان این دوره با یک رویکرد عقلانی به بازخوانی متون ...
تاريخچه ترجمه قرآن و انگيزه نخستين
7همچنين نامه هاى پيامبر به پادشاهان كشورهاى ديگر از جمله <نجاشى > پادشاه حبشه , و ... اين امر به دستور و هزينهء يك كشيش عالى رتبهء فرانسوى مشهور به <پطروس ... ميرزا> در <زنبيل > و نيز <ابوالقاسم سحاب > در <ترجمهء تاريخ القرآن >(ص 113 ذكر كرده اند. ... كه همراه با رديهء محتواى آن (اعتراض و انتقاد نسبت به متن قرآن ) انجام پذيرفت .
7همچنين نامه هاى پيامبر به پادشاهان كشورهاى ديگر از جمله <نجاشى > پادشاه حبشه , و ... اين امر به دستور و هزينهء يك كشيش عالى رتبهء فرانسوى مشهور به <پطروس ... ميرزا> در <زنبيل > و نيز <ابوالقاسم سحاب > در <ترجمهء تاريخ القرآن >(ص 113 ذكر كرده اند. ... كه همراه با رديهء محتواى آن (اعتراض و انتقاد نسبت به متن قرآن ) انجام پذيرفت .
-
گوناگون
پربازدیدترینها