واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصلاحات ارضي منبع:www.ir-psri.com يكي از رويدادهاي عمدهاي كه در تاريخ حيات سياسي حكومت پهلوي تحت فشار آمريكا صورت گرفت و نطفهاي براي شكلگيري انقلاب اسلامي و سقوط رژيم شاه گرديد، «انقلاب سفيد» نام داشت. مهمترين فراز اين رويداد، كه در منشوري 6 مادهاي اعلام شده بود، «اصلاحات ارضي» لقب گرفته بود. تمامي اجزاء اين منشور كه بعداً به 12 ماده افزايش يافت بخصوص موضوع «اصلاحات ارضي» از نسخههائي بود كه هيأت حاكمه جديد آمريكا به سركردگي «جان كندي» رئيس جمهور آن كشور براي شاه پيچيده بود. در پائيز 1339، عباراتي چون «نجات آزادي»، «اتحاد براي پيشرفت» و «مرزهاي نو» از جمله شعارهاي تبليغاتي دمكراتهاي آمريكا در آستانه برگزاري انتخابات رياست جمهوري بود. اتحاد و آزادي واژههائي بودند كه زمامداران ايران از آن وحشت داشتند به همين جهت در جريان مبارزات انتخاباتي آمريكا، شاه مبالغ هفتگي از طريق اردشير زاهدي سفيرش در واشنگتن براي تأمين هزينههاي انتخاباتي ريچارد نيكسون رقيب كندي پرداخته بود. اما كندي پيروز شد و اولين كارش اين بود كه عذر اردشير زاهدي را از واشنگتن خواست. كندي پس از پيروزي در انتخابات شعارهاي «آزادي فعاليتهاي سياسي» و «آزادي انتخابات» را نيز به وعدههاي انتخاباتي خود افزود و طرحي را مطرح كرد كه بعدها به عنوان «دكترين كندي» معروف شد. اين طرح كه كندي خود آن را «نجات آزادي» نام نهاد بر لزوم «فضاي باز سياسي و اقتصادي» در كشورهاي جهان تاكيد داشت. كندي خواهان ايجاد اصلاحات اقتصادي و سياسي مورد نظر كاخ سفيد در كشورها بود. وي تمامي تاكيد خود را متوجه كشورهاي ثروتمند و نفتخيز جهان سوم كرده بود. اين نظريه تحت عنوان «انقلاب سفيد» درايران، و با عناوين ديگر در بسياري از كشورهاي ثروتمند خاورميانه و آمريكاي لاتين به اجرا گذارده شد. ايجاد رفورم درنظام سياسي و اقتصادي و اجتماعي كشورها و حتي اجازه فعاليت به نيروهاي ملي غيركمونيست و تقويت نظام پارلمانتاريستي به منظور جلوگيري از قيامهاي مردمي و تضمين دوام و بقاي سياسي دولتها، خميرمايه دكترين كندي محسوب ميشد. شاه كه احساس ميكرد براي بقا و دوام حكومت خود چارهاي جز اجراي اين طرح ندارد، ترجيح ميداد كه اين برنامه توسط دولتي در ايران به اجرا در آيد كه كاملاً مطيع و فرمانبردار وي باشد. دكتر اميني نخستوزير وقت كه در ارديبهشت 1340 به قدرت رسيده بود بيش از آنكه مورد تاييد شاه باشد از حمايت همه جانبه آمريكا برخودار بود. شاه از اواسط دهه 1320 كه اميني در مقام معاونت احمد قوام، روابط ويژهاي را با آمريكائيها برقراركرده بود، نسبت به وي نگراني داشت. اين نگراني بيشتر از آن جهت بود كه مبادا روزي آمريكائيها او را براي اداره كشور به وي ترجيح دهند. اميني در سالهاي صدارت قوام چنان مورد توجه خاص ديپلماتهاي آمريكا قرار گرفت كه به عنوان مهره وابسته به سفارت آمريكا شهرت يافت.1 انعقاد قرارداد كنسرسيوم در 1333 كه نفت ايران را از سلطه انحصاري انگليس خارج ساخت و كمپانيهاي آمريكائي را نيز در غارت منابع نفتي ايران سهيم ساخت، رويداد ديگري بود كه اميني را به شدت نزد آمريكائيها محبوب ساخته بود. در آن زمان اميني در مقام وزير اقتصاد امضاء كننده پيمان كنسرسيوم بود. او در سالهاي 1334 تا پايان 1336 نيز كه سفير ايران در واشنگتن شد گامهاي بلند تري در نزديكتر شدن به آمريكائيها برداشت. حتي نخستوزير شدن او در 17 ارديبهشت 1340 نيز تحت فشار آمريكائيها بود. نكته ديگري كه شاه را به اميني بياعتماد ساخته بود، وابستگي خانوادگي اميني به قاجار بود. اين دليل نيز سبب شده بود اميني تا حدودي استقلال عمل خود را در برابر شاه حفظ كند. حتي بعضي محافل آمريكائي در سالهاي 40 ـ 1339 از اميني به عنوان آلترناتيوشاه ياد ميكردند. شاه در اين سالها چنان به اميني بدبين شده بود كه او را از سوي آمريكائيها جانشين خود ميدانست.2از اين رو شاه ترجيح ميداد اصلاحات لازمالاجراي آمريكائي در كشور به وسيله كسي انجام گيرد كه تابع وي باشد. روز ششم دي 1340 قانون اصلاحات ارضي به تصويب هيأت وزيران و به امضاي شاه رسيد. در 20 بهمن همان سال سفر «چسترپاولز» مشاور كندي به تهران براي نظارت بر اجراي اين مصوبه نگراني شاه را افزايش داد. مشاور كندي براي تامين مخارج «اصلاحات ارضي» خواستار افزايش توليد نفت ايران شد. اين امر ايران را به سومين صادر كننده نفت جهان رساند. 4 محدود كردن فروش سلاح به ايران نيز توصيه ديگري بود كه آمريكائيها براي فراهم ساختن زمينه صرفهجوئي مالي جهت تامين هزينه اصلاحات ارضي پيشنهاد كردند. چند ماه بعد شاه در تير 1341 با سفر به آمريكا تلاش كرد تا دولت آن كشور را به قطع حمايتهايش از اميني متقاعد سازد. شاه با تعهداتي كه به دولت كندي داد توانست آمريكا را به عزم خود براي اجراي «اصلاحات» موردنظر آن كشور متقاعد سازد. او توانست با اين سفر زمينه كنار نهادن اميني از نخستوزيري و جايگزين ساختن اميراسدالله علم را به وجود آورد. از اين رو پروژهاي كه با نام «اصلاحات ارضي» توسط دولت اميني مطرح شده بود، در دوران علم پيگيري گرديد. در اين پروژه املاك و اراضي عمدهاي كه خانها، فئودالها و زمينداران بزرگ به خاطر نوع خاص ارتباطهاي خود با حكومتها از عصر قاجار به بعد به چنگ آورده و نسل به نسل حفظ كرده يا توسعه داده بودند، توسط دولت از آنان خريداري شده و به روستائيان فروخته ميشد. اين طرح و شيوه اجراي آن سبب شد از يكسو مالكان با وجوه بدست آورده رهسپار شهرها شوند و به اقدامات تجاري سودآور براي خود بپردازند و يا در بهترين شرائط، توان اقتصادي خود را در خدمت رونق شهري قرار دهند و روستاها را رها سازند و از سوي ديگر روستائيان نيز به دليل نداشتن سرمايه لازم براي كار و محروم ماندن از ابزار و وسائل لازم جهت زراعت بر روي اراضي بدست آمده، زندگي در محيط روستا را ترك كرده و به شهرها روي آوردند. دستاورد اين سياست، نابودي تدريجي كشاورزي و رشد قارچگونه مشاغل كاذب در كشور بود. روند مهاجرتهاي ناشي از قانون اصلاحات ارضي از 3/15 درصد در 1335 به ميزان 8/18 درصد در 1345 و به 43 درصد در 1351 افزايش يافت. 3 با اين همه، مهاجرت راه درمان درد روستائيان نبود. آنان در حالي به سرزمين ناشناخته پاي مينهادند كه براي خود تصوراتي از زندگي بهتر را داشتند ولي تنگناهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي روستائيان سبب شد آنان با حاشيهنشيني و محروميت از بسياري مواهب زندگي شهري به نوعي زندگي تحقيرآميزدر كنار ساير ساكنان شهرها تن دهند. در نتيجه پس از اجراي طرح موسوم به «اصلاحات ارضي» شاهد رشد زاغهنشيني، آلونك نشيني و حلبي آبادها در حاشيه شهرها بوديم. عليرغم همه اين معضلات حكومت شاه از قِبَل اجراي لايحه «اصلاحات ارضي» تلاش كرد گروههاي مخالف از جمله جبهه ملي و بعضي گروههاي چپ را منفعل سازد و آنان را به ضديت با افكار مترقي متهم سازد و خود را مدافع قشر روستائي معرفي كند. شاه در مرحله بعد لوايح ششگانه موسوم به «انقلاب سفيد» را كه «اصلاحات ارضي» بخشي از آن بود، به رفراندوم گذاشت و آن را عليرغم عدم حضور مردم بخاطر تحريم رفراندوم از سوي امامخميني، به تصويب رساند. اين تحريم زمينهساز حمله خونين ماموران رژيم به مدرسه فيضيه قم در 1342 و سپس قيام 15 خرداد اين سال عليه رژيم شد؛ قيامي كه سرآغازي بر بيداري ملت مسلمان ايران و شروعي بر روند سقوط رژيم پهلوي گرديد. پانوشتها: 1ـ علي اميني به روايت اسناد ساواك، مركز بررسي اسناد تاريخي، مقدمه كتاب. 2ـ مشاهير سياسي قرن بيستم، انتشارات محراب قلم، ص 54. 3ـ سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ص 842. 4ـ علي اميني، همان.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]