واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قمار نخبگان کندوکاو عقیل دغاقله پژوهشگر مسائل اجتماعی در مطلبی با عنوان "قمار نخبگان" در وبلاگ خود کندوکاو نوشت: چند سال پیش و در اوج در گیری حماس و فتح از خود می پرسیدم که چگونه میشود در چنین شرایطی که فلسطینی ها تجربه میکنند و با وجود یک جنگ تمام عیار با اسرائیل و سرزمین های اشغال شده، نزاع بین دو گروه فلسطینی به گونه ای باشد که تمامی منافع مردم آن کشور را تحت تاثیر خود قرار دهد. در قضیه لبنان و هنگامی که اختلافات درون کشوری روی می داد باز همین سئوال در ذهن بارها و بارها متبادر شد که چگونه است که نخبگان یک کشور در شرایط که کل آن سرزمین با مسائل حیاتی تری سر و کار دارند نمی توانند به یک توافق دسترسی پیدا کنند. این قصه البته محدود به این دو کشور نیست و حکایت مرسوم و جاری جهان سوم است... بدون آنکه بخواهم ایران امروز را با آن کشورها مقایسه کنم، باز شاهد این هستیم که اختلافات در سطح ملی بر همه چیز سایه افکنده است و گوئی بزرگان از توافق باز مانده اند. آنچه مسلم است ناتوانی نخبگان در اجماع و مصالحه یکی از دلایل عقب افتادگی در این کشورهاست، امری که باعث می شود روز به روز شاهد پسرفت این کشورها باشیم. در اینجا قصد تحلیل علمی موضوع نیست و تنها سعی می شود تا به برخی از جوانب مهم و علل موثر موضوع اشاره شود.شاید بتوان علت ذاتی و مبقیه اینگونه اختلافات را چرخه معیوب گردش نخبگان عنوان کرد. این امر چه ناشی از ساختار نظام سیاسی باشد و چه بر اثر عملکرد مجریان و حاکمان یک نظام سیاسی، به تدریج باعث می شود تا بخش عمده ای از نخبگان با حکومت هایشان زاویه پیدا کنند و به تدریج این شکاف به تعمیق شکاف دولت-ملت نیز منجر می شود. امری که در نهایت به تشدید شکاف ها می انجامد و اختلافات به درجه ای می رسد که تصور می شود در یک روال طبیعی و با گفتگو مذاکره قابل حل نیستند.علت دیگر این امر در این نکته نهفته است که همه این نخبگان تصور می کنند که تمامی حق و حقیقت در میان آنان و همفکرانشان نهفته است و قطعاً دیگران باطل و ناحق هستند. نگاهی به ادبیات گروههای متضاد چه در جامعه ایران و چه در جوامع مشابه نشان می دهد که هر کدام از گروه ها به این اجماع رسیده اند که عین حق و حقیقت اند، امری که باعث می شود اصولاً این نخبگان نتوانند حرف همدیگر را بشنونند و به تدریج همدیگر را نماینده اجنبی و بیگانه بدانند. امری که به شکل گیری معضل تاریخی توطئه انگاری می انجامد.در جریان اختلافات احزاب لبنانی حزب الله گروه سعد حریری و همفکرانشان را به اسرائیلی و آمریکائی بودن متهم می کرد و گروه مقابل حزب الله را به عنوان نیروی سوریه و ایران یاد می کردند که نقشه این کشورها را اجرا می کند. در فلسطین این حکایت مشابه است و ابومازن نیروی اسرائیل و آمریکاست و حماس نیروی ایران و سوریه. این توطئه انگاری به حدی می رسد که دو طرف شرط مذاکره را استقلال این گروه ها از کشورهای مادر عنوان می کنند و به عنوان نمونه ازحزب الله می خواهند تا روابطش با ایران را قطع کند آنگاه پای میز مذاکره بنشینند. این توطئه انگاری که در اختلاف میان نخبگان دیگر کشورها نیز به شکل گسترده ای شاهد آن هستیم یکی از عوامل مخل در مصالحه های ملی است و در این بین هر دو طرف دعوا فراموش می کنند که اساس روابط بین الملل بر قدرت و زور مبتنی است و شکی نیست که بهترین شرایط بهره برداری بیگانگان تداوم همین اختلافات است.تصور دیگری که در تداوم اختلاف نخبگان نقش ایفا می کند باور به این گزاره است که "امکان حذف دیگری وجود دارد" که این امر به اشکال مختلف تعبیر و عنوان می شود. هر گروه معتقد است که آن میزان از منابع و سرمایه های مادی و انسانی (شامل هواداران و یا قدرت های نظامی و اقتصادی) است که با هزینه ای اندک و در فرصتی کوتاه می تواند دیگری باطل و اجنبی را حذف کند. همین تصور باطل باعث می شود تا این گروه ها این قمار را تا از بین بردن تمامی کشور پیش ببرند. هر گروه تصور می کند که تنها یک گام تا نهائی کردن کار و حذف کامل دیگری مانده است اما دریغ و صد دریغ که آن گام محقق نمی شود و قماری که بازنده آن دو طرف هستند تا تباه شدن همه چیز و همه کس ادامه می یابد.از یک نگاه همه عوامل فوق را که کنار هم بگذاریم هم وزن نقش منافع مادی اشخاص و گروه های خاص نخواهد بود. در حین تداوم این اختلافات عده ای که منافع شخصی خود را با هرگونه مصالحه ای در خطر می بینند دقیقاً در لحظات تاریخی زهر خود را می ریزند و آتش اختلاف و درگیری را برافروخته تر می کنند. افراد، گروه ها و باندهائی که ویژگی همه آنها چیزی جز تندروی نیست و شعاری جز مرگ دیگر در سر ندارند. برای این گروه نه آرمان هائی که دو طرف دعوا بر سر آن نزاع دارند مطرح است، که از دست دادن منافع مادی و عینی دغدغه اصلی و کلیدی آنهاست.یک عامل دیگر نیز که بالاخص در کشور ایران حائز اهمیت است، ناتوانی طرفین در مذاکره و شرم از مذاکره است. در فرهنگ ما مذاکره یعنی کوتاه آمدن یعنی عقب نشینی و هواداران مانند تماشاچیان یک مسابقه کشتی انتظار دارند تا ببینند بالاخره چه کسی پشت دیگری را به خاک می زند و برنده نهائی کیست. همین انتظار هواداران باعث می شود تا رهبرانشان نیز در این دام گرفتار آیند فارغ از اینکه این گره اگر قرار است حل شود باید به بازی برد- برد مبدل شود، بازی ای که قطعاً در آن بازنده ای نخواهد بود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]