واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سرمقاله خواندنی جمهوری اسلامی: حاصل كار آقايان افزايش تعداد مقلدان آیت الله صانعي است / سران معترضان نیز پشت سر رهبری قرار گیرند آيا اسلام جديدي درحال ظهور است كه درباره آن تاكنون در هيچ كتابي چيزي نخوانده ايم.
عصرایران - روزنامه اصولگرای جمهوری اسلامی ، در سرمقاله امروز خود به تشریح صریح وضعیت کنونی کشور پرداخته و از ادبیات خشونت ورزانه و سیاست حذفی حاکم بر فضای سیاسی جامعه به شدت انتقاد کرده است.این روزنامه نوشت:اين واقعيت همواره در كلام امام خميني به اين شكل بيان مي شد كه قدرت هاي خارجي نمي توانند به نظام جمهوري اسلامي آسيبي برسانند اما امام همواره نسبت به خطري كه اين نظام را از درون تهديد مي كند هشدار مي دادند. اختلاف و تفرقه رفاه طلبي دنيازدگي بدبيني قدرت طلبي و خودمحوري اموري بودند كه امام خميني از آنها به عنوان مواد اوليه كارگاه خطرسازي ياد مي كردند و همگان را به پرهيز از آنها توصيه مي فرمودند.بدون مجامله بگوئيم و بپذيريم كه امروز آن خطر رخ نموده و همه را تهديد مي كند. البته ما چه بخواهيم و چه نخواهيم چه بپذيريم و چه نپذيريم زنگ خطر به صدا درآمده است . خطر زنگ مي زند اما براي ورود اجازه نمي گيرد و منتظر باز شدن در هم نمي ماند حتي از در بسته هم وارد مي شود.با اينحال هنوز دير نشده و فرصت مقابله با اين خطر وجود دارد به شرط آنكه به هشدار آن پير فرزانه توجه كنيم و توصيه هايش را بكار ببنديم .اولين توصيه اين است كه هر كسي تلاش نكند خود را تبرئه نمايد و طرف مقابل را مقصر جلوه دهد. دوم اينست كه طرفين بپذيرند كه اشتباه كرده اند. سوم آنكه براي تعيين ميزان اشتباهات چانه زني نكنند مهم اين نيست كه هر طرف چه ميزان اشتباه كرده بلكه پذيرفتن اصل اشتباه مهم است . چهارم اينكه همه درصدد جبران اين اشتباهات برآيند و اراده اي جدي براي اين كار داشته باشند. و پنجم اينكه همه حفظ نظام را اصل بدانند و براي تامين اين هدف كه اساس است هر جا كه لازم باشد گذشت كنند.امروز دانستن صورت مساله بسيار مهم و حياتي است . بدون آشنائي باصورت مساله و يا با پاك كردن آن نمي توان خطر را احساس كرد. هيچيك از دو طرف هم نبايد نااميد باشند فقط با اميد است كه مي توان براي حل مشكل اقدام كرد و موفق هم شد.اجمالي از صورت مساله فعلي اينست :1 ـ مردم در موقعيت ها و مناسبت هاي مختلف نشان داده اند كه با اسلام انقلاب و نظام جمهوري اسلامي همراهند و براي حفظ استقلال ايران و پاسداري از اعتقادات خود آمادگي دارند هر هزينه اي را بپردازند. بدون آنكه وارد ماهيت حوادث ماه هاي اخير شويم اين واقعيت را همه با تمام وجود لمس كرده ايم كه وقتي پاي مقدسات و اساس و اصول به ميان مي آيد همه مردم به صحنه مي آيند و از هيچ تلاش و كوششي براي پاسداري از آنها دريغ نمي نمايند.2 ـ همين مردم با اظهارنظرهائي كه مي كنند اين واقعيت را هم نشان داده اند كه از دعواها خسته شده اند و تحمل ادامه اين كشمكش ها را ندارند. مردم ايران از اينكه براي حفاظت از استقلال كشور و پاسداري از دين و اعتقادات و مقدساتشان تا ابد در صحنه باشند هرگز احساس خستگي نمي كنند ولي از اينكه مشاهده كنند مسئولان و نخبگان و فعالان سياسي كشور به جان همديگر افتاده اند و وقت و امكانات كشور در اين ميان تلف مي شود و دشمنان نيز شادي مي كنند خسته مي شوند و ادامه اين وضعيت را تحمل نمي كنند.3 ـ علاوه بر خسته شدن مردم احساس خطر هم مي كنند . دعواها در هفته هاي اخير بقدري بالا گرفته و تند و خشن شده كه همه را نگران كرده است . به كف زدن ها و ابراز احساسات عده اي خاص نگاه نكنيد توده مردم از اينكه اطراف دعوا براي همديگر خط و نشان مي كشند و به همديگر عناويني همچون يزيد و ابن زياد و عمر سعد و شمر ميدهند نگران مي شوند و به همديگر مي گويند آيا قرار است در آينده شاهد جنگ داخلي و برادركشي باشيم اين نگراني و احساس خطر را بايد عقلاي قوم جدي بگيرند و براي رفع آن چاره اي بيانديشند.4 ـ گستاخي ها و اهانت ها به مقدسات بسيار زياد شده و ترديد نبايد كرد كه اين روند به نفع كشور و ملت نيست . هيچكس نبايد از شعارهاي گستاخانه اي كه عليه مقدسات ديني و ملي و حاكميتي داده مي شود خرسند باشد. اين سيل كه به راه افتاده اگر متوقف نشود همه چيز را با خود مي برد و گزينشي عمل نخواهد كرد. اين گستاخي يكباره متولد نشده نتيجه عملكردهاي ناصواب است . هرچه زودتر بايد ريشه ها را شناخت و سوزاند تا جلوي اين سيل بنيان كن گرفته شود.5 ـ ادبيات خشونت آفريني كه اكنون بسياري از زبان ها قلم ها و بلندگوها و متاسفانه بعضي از منبرهاي نماز جمعه را در بر گرفته به هيچ وجه در شان نظام جمهوري اسلامي نيست . نظام جمهوري اسلامي يك نظام اخلاقي و فرهنگي است كه بايد با كاركرد مومنانه و متدينانه خود جامعه را به سوي اخلاق و احترام و ادب و متانت و اخوت و وحدت سوق دهد نه تهمت و بي حرمتي و تهديد و اختلاف و تفرقه . امروز ادبيات بعضي زبان ها و قلم ها و بلندگوها ادبيات خون است و چنين ادبياتي از ساحت مقدس نظام جمهوري اسلامي دور است . اينكه از روي خشم و عصبانيت سخن از جويدن خرخره طرف مقابل به ميان بيايد و اين و آن از منبر نماز جمعه مفسد في الارض معرفي شوند و از فلان بلندگو فتواي قتل صادر گردد و تكفير و تفسيق به نرخ شاه عباسي و سكه رايج جامعه تبديل شود با كداميك از موازين اسلامي سازگاري دارد آيا اسلام جديدي درحال ظهور است كه درباره آن تاكنون در هيچ كتابي چيزي نخوانده ايم.6 ـ در كشور ما فرهنگ اعتراض جائي ندارد . نه اينكه فقط حقوق معترضين به رسميت شناخته نمي شود بلكه حتي خود معترضين هم قواعد اعتراض را رعايت نمي كنند. به جاي آنكه در موقع مقتضي مواضع خود را با صراحت روشن كنند همواره حرف خود را تكرار مي كنند و ساختارشكنان را محكوم نمي كنند. طرف مقابل هم تا زماني كه معترض مواضع و ديدگاه هاي خود را درباره مسائل مختلف روشن نكرده او را آمريكائي و انگليسي و منافق و ضد نظام و مخالف امام حسين عليه السلام معرفي مي كند و هنگامي كه صريحا عليه منافقين و آمريكا و انگليس موضعگيري مي كند و در بيانيه خود مي نويسد « السلام عليك يا اباعبدالله اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم و ولي لمن والاكم وعدو لمن عاداكم » مي گويند ببينيد او ثابت كرده كه در اردوگاه عمر سعد است ! تا زماني كه فرهنگ اعتراض در جامعه ما اينگونه بي حساب و كتاب است و طرفين به قواعد آن پاي بندي نشان نمي دهند ما نمي توانيم شاهد شكوفائي آرمان هاي نظام اسلامي باشيم .7 ـ رسانه ها و متوليان امور رسانه اي كه بايد فرهنگ ساز باشند و بستر حاكميت عقل و قانون و اخلاق و تدين و تعهد را در جامعه فراهم كنند خود دچار مشكلات حاد هستند. رسانه ملي كشور را خيابان يكطرفه اي مي داند كه هيچكس حق ندارد در جهت مقابل حركت كند و متوليان مطبوعات وقتي آن بخش از بيانيه فلان شخص معترض كه در حمايت از نظام و ابراز تنفر از آمريكا و انگليس و منافقين است در يك روزنامه چاپ مي شود به آن روزنامه به خاطر آنكه تيتر خبرش سبز بود تذكر مي دهند! گوئي كه اين حضرات دستگاه « نيت خوان » دارند و مي توانند كشف كنند كه قسمت فني روزنامه كه به آن تيتر رنگ سبز داده هدفش سبز معاويه اي بوده يا سبز علوي !!8 ـ سياست حذف اكنون تا سرمايه هاي ملي ديني و سياسي در بالاترين رتبه ها پيش رفته است . اين تيغ تا كجا قرار است به بريدن ادامه دهد اين چه تفكري است كه حتي مرجع تقليد را نيز مشمول تيغ حذف مي داند و به جاي شنيدن سخنان او و به جاي راه انداختن بحث علمي با او و نقد فتاواي او اعلام عدم صلاحيت را ترجيح مي دهد؟ ما با مواضع سياسي و بعضي از فتاواي آيت الله صانعي موافق نيستيم اما سياست برخورد را به نفع روحانيت و نظام جمهوري اسلامي نمي دانيم . اينكه فردي از رسانه ملي چنين بحثي را مطرح كند و آقاي صانعي را با آقاي شريعتمداري مقايسه كند و نتيجه بگيرد همانطور كه آنجا اعلام عدم صلاحيت براي مرجعيت كار درستي بود اينجا هم درست است اين يا ناشي از بي اطلاعي است و يا خود را به بي اطلاعي زدن . زيرا آقاي شريعتمداري از دهه 30 با دربار شاه مرتبط بود و بعد از پيروزي انقلاب غائله خلق مسلمان را به راه انداخت و در كودتاي قطب زاده شركت داشت و به اين جرم هاي سنگين فاقد صلاحيت براي مرجعيت شناخته شد. چنين واقعه اي را با آنچه اين روزها رخ داده مقايسه كردن آنهم از رسانه ملي يا مطبوعات رسمي و يا بلندگوي مجلس آيا حتي مادران تازه فرزند مرده را به خنده وادار نمي كند اگر به جاي اين اقدام غيرمدبرانه تلاش هاي وسيعي براي جذب و يا حل مشكلات از طريق نقد علمي صورت مي گرفت فوايد بسياري عايد ميشد بدون آنكه زيان هاي فعلي حاصل شود. مي دانيد حاصل كار آقايان چيست؟ افزايش مقلدان آقاي صانعي؛كما اينكه حاصل يكطرفه رفتن هاي رسانه ملي نيز بالا رفتن سرسام آور مشتريان تلويزيون هاي ماهواره اي و راديوهاي بيگانه بوده است و زهي تاسف از اينهمه بي تدبيري .9 ـ يك جريان صاحب اقتدار در كشور اكنون فقط بر طبل جنگ مي كوبد و هر اقدامي براي آشتي را محكوم و طرد مي نمايد . از ابتكارات اين جريان اين است كه همه را به جان همديگر انداخته و حملات را متوجه اساس نظام ساخته و خود را دور از تيررس شعارها و حملات نگهداشته و همواره منتظر فرصت است تا از اين آب گل آلود ماهي مقصود را بگيرد. به جرات مي توان ادعا كرد كه هدف اين جريان از اينهمه هيزم ريختن به تنور داغ دعواها خدمت به نظام و دين خدا و پيغمبر و مردم نيست . حرف هاي ديگر درباره اين جريان بماند براي بعد...چ10 ـ امروز آتش اختلاف به خانه ها راه يافته و دشمني هاي سنگيني ميان پدران و فرزندان مادران و دختران و برادران و خواهران پديد آورده است . اين اختلاف حتي به درون جبهه اصولگرايان نيز نفوذ كرده و همان جريان افراطي هر سخن خردمندانه اي را اگرچه از درون همين جبهه و از افراد شناخته شده در جهت وحدت و حل مشكل صادر شود محكوم مي نمايد و خود او را به انواع تهمت ها متهم و به شكل هاي مختلف تخريب مي كند. اين يعني خطر!اكنون با ترسيم صورتي اجمالي از مساله روز جامعه ميخواهيم بر اين واقعيت تاكيد نمائيم كه عليرغم اين وضعيت بغرنج و پيچيده معتقديم راه باز است . درست در همين شرايط دشواراست كه بايد عقلاي قوم وارد صحنه شوند و با سرپنجه تدبير مشكل را حل كنند.حل اين مشكل به مشخص كردن محور نياز دارد. محور بايد ولايت فقيه باشد همان كه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بر آن تكيه دارد. ما معتقديم رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي محور وحدت هستند و همه بايد زير چتر ولايت فقيه با تدبير و درايت عمل كنند و به حل مشكل بپردازند. ما معتقديم بايد همه بزرگان و نخبگان و حتي سران معترضان پشت سر رهبري قرار بگيرند و براي پايان دادن به وضعيت كنوني تلاش كنند. اين كاري است قابل انجام كه فقط به مقداري شجاعت تدبير و از خودگذشتگي نياز دارد. ولايت فقيه ستون فقرات نظام جمهوري اسلامي است و امروز دشمنان ملت ايران براي درهم شكستن اين نظام و ستون فقرات آن بسيج شده اند. غفلت عقلاي قوم در اين برهه حساس تاريخ بشدت زيان بار است زياني كه هرگز قابل جبران نخواهد بود. خشونت و برخورد و حذف نه تنها مشكلي را حل نمي كند بلكه اوضاع را پيچيده تر خواهد كرد. راه حل فقط تدبير است و اين راه باز است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]