واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: بسطامی سرپناهی نداشت؛به بم رفت سازنده مستند«ايرج بسطامي» معتقد است این خواننده؛ در تنهايي زندگي ميكرد و خيلي منزوي شده بود. اما پس از درگذشت وی در فاجعه زلزله بم به یکباره بسطامی و زندگی اش در مدار توجهات قرار گرفت. عصر ديروز (دوشنبه 14 ديماه 1388) دو فيلم مستند «انگار بايد به مرگ احترام گذاشت» و «شاعر بهشتي» در كانون فيلم سينماحقيقت «مركز گسترش سينماي مستند و تجربي» به نمايش در آمد و جلسه نقد و بررسي اين آثار با حضور كارگردانان اين دو فيلم فرشيد اخلاقيپور و رحيم مرتضيوند و نيكولوز ناخوتسريشويلي رايزن محترم فرهنگي سفارت گرجستان، بستگان زندهياد ايرج بسطامي، استاد محمدعلي علومي برگزار شد. به گزارش ايلنا، «فرشيد اخلاقيپور» كارگردان فيلم مستند «انگار بايد به مرگ احترام گذاشت» در ابتداي صحبتهاي خود، ضمن تشكر از «مركز گسترش سينماي مستند و تجربي» براي نمايش اين فيلم، اذعان داشت: «من از دوران كودكي، همراه با خانوادهام موسيقي سنتي گوش ميدادم و به واسطههايي، علاقه خاصي به آثار «ايرج بسطامي» داشتم و كارهاي ايشان را دنبال ميكردم تا فاجعه زلزله بم پيش آمد و پس از آن، چهار سال فكر كردم تا چه فيلمي در رابطه با "ايرج بسطامي" بسازم و درنهايت، سعي كردم تا در فيلمم، جور ديگري به او نگاه كنم.» وي افزود: «حرفِ فيلم من، اسمِ فيلم من است. ما هميشه وقتي آدمها ميميرند، فيلم ميسازيم و بزرگداشت ميگيريم و در زمان زنده بودن، كاري به آنها نداريم. «ايرج بسطامي» نمونهاي از همه اين آدمها بود كه در تنهايي زندگي ميكرد و خيلي منزوي شده بود و پس از درگذشت ايشان در فاجعه زلزله بم، در مدار توجه قرار گرفت.» اخلاقيپور تصريح كرد: «ايرج بسطامي وقتي زنده بود، تنهاترين روزها را داشت. به قول استاد پرويز مشكاتيان، هميشه دريغمند ميشوم زماني كه بخاطر ميآورم اگر «ايرج» سرپناهي داشت، در همين تهران ميماند...» وي گفت: «من در اين فيلم، ميخواستم اين حرف را بزنم و فضايي كه او در آن، تنهايِ تنها زندگي ميكرد را به تصوير بكشم؛ در شهر بم كه در آنجا ماندگار شد و ديگر به تهران هم نيامد.» اخلاقيپور در انتها، به سياه و سفيد بودن فيلم اشاره كرد و افزود: «قصد داشتم تا با كُنتراست شديدي كه بوجود ميآورم، وضعيت تنهايي او را به تصوير بكشم كه تنها پس از مرگ است كه عزيز ميشود.» «رحيم مرتضيوند» كارگردان مستند «شاعر بهشتي» به چگونگي توليد اين فيلم اشاره كرد و گفت:«دوسال پيش و در سفري كه به گرجستان داشتم، با آقاي «واخوشتي» شاعر، اديب، مترجم و ايرانشناس نامدار گرجي آشنا شدم و پس از دو جلسه گفت و گو با ايشان و بازگشت به ايران، با «مركز گسترش سينماي مستند و تجربي» طرح موضوع كردم و با استقبالي كه دوستان بعمل آوردند، امكان توليد اين فيلم مهيا شد، اما با شروع بحران اعتصابات عمومي گرجستان، كار متوقف ماند تا ابتداي سال 88 كه متأسفانه در اين فاصله زماني، ايشان فوت كردند و ما با تغيير دادن ساختار فيلم، "شاعر بهشتي" را پس از درگذشت استاد واخوشتي به مرحله توليد رسانديم.» وي افزود: «در اين فيلم، بهجز فارسي، به سه زبان روسي، گرجي و ارمني هم صحبت ميشود و با توجه به چند سكانس از شعرخواني استاد واخوشتي كه از آرشيوهاي مختلف هم تهيه شده، چندين ماه طول كشيد تا امكان ترجمه آن فراهم آيد.»مرتضيوند در ادامه، ضمن تمجيد از «محمد جعفري» تدوينگر فيلم شاعربهشتي، به خط روايي اين مستند اشاره كرد و گفت: «با توجه به وجوه مختلف هنري و ادبي استاد واخوشتي و در چند مرحله گفت و گو با آقاي جعفري، به اين نتيجه رسيديم تا خط اصلي روايي فيلم را برپايه پُرترهاي از زندگي يك شاعر بنا كنيم تا وجه شاعرانگي وي كه همواره با شعر و ادبيات ايران سر و كار داشته، بيشتر به تصوير كشيده شود. البته در بطن كار، اشاراتي هم به وضعيت فعلي كشور گرجستان گرديد كه شايد باعث شده تا فيلم، كمي طولاني به نظر برسد. ضمن اينكه با توجه به درگذشت استاد واخوشتي، بخشهاي آرشيوي هم نمود زيادي در اين فيلم دارد.». وي در پايان تصريح كرد: «با توجه به شخصيت و جايگاه بارز ادبي و هنري استاد واخوشتي، ضروري بود تا ايشان، با توليد و نمايش اين فيلم در ايران هم معرفي شود. شخصيتي كه در زمينه گسترش شعر و ادبيات ايران در گرجستان بسيار تلاش كرد و اقدام به ترجمه آثار فاخر و حتي عاميانه و طنز ايران به زبان گرجي نمود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 447]