واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ما حتي خداپرست هم نيستيم!رفتم كتاب قرآن رو باز كردم؛ نوشته بودى: «قسم به صفبستگان كه صفآرايى كنند! قسم به زجركنندگان كه به سختى زجر كنند! قسم به تلاوت كنندگان ذكر»!1
جونم به لبم رسيد؛ بگو قربونت برم چى مىخواى بگى؟ برگشتى و گفتى: «خداى شما، محققاً يكى است»2 انگار يه كشيده خوابوندن زير گوشم؛ زبونم بند اومد؛ سطل آب يخى بود كه ريختن رو سرم.بعد اين همه بندگى و بعد اين همه دولا راست شدن، قسم و آيه آوردى كه تو خداى تنهاى منى؟ بابا من روزى حداقل سى و يكى دوبار مىگم: لا اله الا اللَّه!اين مقدمه مسلمونيه ديگه. تا اينو ندونيم كه مسلمون نيستيم. خودت مىدونى من چند ساله مسلمونم؛ نمازامم مىخونم؛ همه كلماتشم درست ادا مىكنم؛ حواسمم جَمعه وقتى نماز مىخونم؛ الان ديگه همه مىدونن خدايى جز تو نيست. بابا اين كه ديگه گفتنش كارى نداره؛ تو فقط خدايى و بس. حالا كه دارم فكرشو مىكنم، مىبينم باز صد رحمت به عربهاى جاهلى؛ حداقل مرد بودن، به زبون مىگفتن ما بتپرستيم و هر كى بگه بالاى چشم بتامون ابروست، با شمشيرمون طرفه! اما ما چى؟ از اين وَر مىآييم روزى سى و يكى دو بار مىگيم لا اله الا الله و از اون ور، بنده اسكناسيم.آره، حتما روى صحبتت به همون عربهاى جاهليت بوده ديگه. آره؟ آخه بتم پرستيدن داره؟ سنگ و چوب؟ احتمالاً IQ اين عربها خيلى پايين بوده؛ آره، همين دليلشه. بله، اين آيه واسه اونا بوده يا شايدم واسه بنىاسراييل گفتى؛ حكماً همين بوده. بابا آخه بز و گاوم پرستيدن داره؟ خوشم مىآد وقتى داشتن جلو گاوه دولا راست مىشدن، گاوه مىاومد يه شاخ بهشون مىزد تا آدم بشن. ببين اونا ديگه چقدر گيج بودن. آره، حتماً اين آيه واسه اونهاست. اين قوم موسى و عيسى، لَج درآرترين مردمان روى زمينند. امروز مىديدن پيغمبره داره مرده زنده مىكنه، فردا مىكشيدنش به صليب! امروز مىديدن دريا جلوشون باز شده، فردا مىرفتن جلوى گوسفند، خم و راست مىشدن! توى يه مقاله علمى خوندم كه مغز انسانها، طى قرون و اعصار، دائماً در حال رشده؛ شكرت كه ما توى آخر الزمان به دنيا اومديم وIQ مون بالاست.واسه اونا گفتى ديگه؟ آخه هى مىگفتى و اونا نمىپذيرفتن. تو قسم خوردى واسشون؛ اونم واسه چى؛ واسه مسئله به اين آسونى كه: خداتون يكيه و غير اون، هيچ كس نيست. يكى بود و هيچ كس نبود.بله روى صحبتت در واقع به طرف همون عربهاى نفهم جاهلى و بنىاسراييل بوده. همون فرعون به دردشون مىخورد كه هى بزنه توى سرشون؛ پسراشونو بكشه و زناشونو زنده نگه داره. عرضه نداشتن تو خداشون باشى؛ لياقت نداشتن. نه؟ چى؟ با ما بودى؟ با من؟ با مسلمونا؟ بابا ما كه مسلمونيم؛ خيلى وقته!عرض كنم خدمت خداى خودم كه من روزى سى و يكى دو بار تو نمازم مىگم: لا اله الا الله. ريا نباشه، اول وقتم مىخونم. تعريف از خود نباشه، مطالعاتى هم در اين زمينه داشتم و مىدانم كه توحيد را مراتبى است كه عبارت است از: توحيد ذاتى، توحيد افعالى، توحيد عملى... مفصل بلدم. چي؟ منظورت اينه كه روى صحبتت با من مسلمونيه كه چند ساله تو كار مسلمونىام؟... راست مىگى به عرب جاهلى گفتى؛ اما به ما هم دارى مىگى. آره، راست مىگى. راستى راستى فكر كنم اتفاقاً بيشتر به ما گفتى. يادم نبود كه گفته بودى قرآن را براى تو نازل نكرديم كه خويشتن را به رنج افكنى و تنها غرض از نزول قرآن، آن است كه مردم خداترس را متذكر و بيدار سازد. آره، گفته بودى؛ ولى من يادم نبود. راستى راستى ما چند ساله مسلمونيم؛ اما چه جور مسلمونى؟ مسئله، اين است. اگرچه به نظر خودمون،IQ مون خيلى از عرب جاهلى بالاتره، هسته اتم شكافتيم، پامون به ماه باز شده، كلى ايست و ايسم رديف كرديم، موشك مىسازيم كه چند دور، دور زمين بچرخه و فقط چند قدم ديگه مونده تا بتونيم يه انسان مصنوعى درست كنيم، اماIQ مون چه بسا از عربهاى جاهلى هم كمتر باشه. اونا حداقل لات و هبل مىپرستيدند كه حداقل يه هيبتى داشته؛ اما ما سكه و اسكناس مىپرستيم كه تو جيب جا مىشه؛ همه كار واسه يك مشت دلار انجام مىديم. بيست و چهار ساعت، به دنبال يه قرون دوزاريم و شب مىآيم با غلظت تمام، براى تو دولا راست مىشيم. حالا كه دارم فكرشو مىكنم، مىبينم باز صد رحمت به عربهاى جاهلى؛ حداقل مرد بودن، به زبون مىگفتن ما بتپرستيم و هر كى بگه بالاى چشم بتامون ابروست، با شمشيرمون طرفه! اما ما چى؟ از اين وَر مىآييم روزى سى و يكى دو بار مىگيم لا اله الا الله و از اون ور، بنده اسكناسيم. و بعضيامون از همون سكه هم محروميم؛ حتى قدرت جاهلى رو هم نداريم كه حداقل بت بسازيم و بپرستيم. خودمون رو مىپرستيم! بابا كاش خودمونو مىپرستيديم! كاش عقلمون رو مىپرستيديم! كاش دلمون رو مىپرستيديم! ما شكمپرست شديم و يا حتى بدتر از اون كه اينم زير مجموعه همون پولپرستيه. كاش يه نگاهى به فطرت مىانداختيم؛ فقط غريزه و ترجيحاً از نوع حيوانى! باز به شرف همون عرب هيچى نفهم جاهلى؛ باز به عقل اون؛ حداقل مىگيم پيغمبر نداشتن. واقعاً كه راست گفتى؛ حقا كه خدايى. به ما دارى مى گى ديگه؛ مايى كه بهIQ مون مىنازيم. بازم قسم خورده بودى و گفته بودى: «و العصر، ان الانسان لفى خسر»؛3 يادم نبود؛ اونجورى كه من فكرم مىكردم، بايد مىبود: «ان العرب جاهلى لفى خسر».حالا كه دارم بيشتر فكر مىكنم، انگار اصلا روى صحبتت بيشتر به طرف ما بوده. احساسم به من راست گفت كه سطل آب يخ ريخت روم. آره، داشتى با ما قرن بيستمىها حرف مىزدى. عربهاى جاهلى كه سهله، حتى بنىاسراييل هم به پاى ما نمىرسن. اونا حداقل يه فرعون داشتن واسه همه و ما هر كدوم يه فرعون داريم واسه خودمون. خودمون فرعون خودمونيم! هر كى فرعون خودشه. راست گفتى، فرعون شديم؛ انگار نه انگار كه قيامتى هم هست و ما فرعونوار، سركشى مىكنيم. صد رحمت به فرعون؛ حداقل موميايىاش مىكردن و مردهاش باقى مىموند؛ ما چى؟ چهلم نرسيده، استخون مىتركونيم. همين الانشم بچه فرعونها تو دنيا چه جولونها كه نمىدن؛ موسى مىخواد جلوشون وايسه.بنىاسراييل، حداقل گوساله سامرى مىپرستيدن؛ گوساله، لابد ناز بوده؛ مامانى و پشمالو بوده؛ ما چى؟ آره، يادم رفته بود. مولانا هم گفته بود: رفتم به بازار خران، اين سو و آن سو نگراناز خر و از بنده خر، سير شد اين منظر منعربهاى جاهلى كه سهله، حتى بنىاسراييل هم به پاى ما نمىرسن. اونا حداقل يه فرعون داشتن واسه همه و ما هر كدوم يه فرعون داريم واسه خودمون. مولا على به اصرار همّام، لب به وصف متقين باز مىكرد و هنوز حرفش تموم نشده بود كه طرف جون مىداد. چرا؟ چون دلش زنده بود. پس دلاى مرده ما، چرا به نداى على زنده نمىشن؟ كافر مىآوردن جلوى على؛ على نگاه مىانداخت توى چشماش و طرف تا آخر عمرش، دست از دامن على نمىكشيد؛ اما منِ شيعه على، چرا چشمامو فرو بستم و على رو نمىبينم؟ تو راست گفتى خدايا! خبر شام آخر محمد، بهمون رسيد كه هر سال حسينمون رو تو عاشورا داريم به تير جفا و شمشير بىوفايى مىسپاريم. ديگه عزادارىها هم به مسخره گرفته مىشه. تو راست گفتى؛ ماييم كه داريم هر سال، تازيانه غربت به زينب فاطمه مىزنيم. تو راست گفتى؛ ما حتى خداپرست هم نيستيم. ________________1. صافات، آيه 3-1.2. همان، آيه 4.3. عصر، آيه 1و2.دلنوشته اي از زهرا قديانىتنظيم براي تبيان: شکوري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]