تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هيچ باطلى نيست كه در برابر حق بايستد مگر آن كه حق بر باطل چيره مى شود و اين سخن خ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799357345




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جن،از خيال تا واقعيت (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

نقش عادي ملائکه و جن (به شکل عادي)، در امور انسان ها و دنياي انسان ها، صرفاً در دو مرحله اراده و تصميم گيري و قبل از عمل و اجرا است؛ با اين حال، بحث شرايط ويژه ، که آيا جن ها در حوزه عمل هم مي توانند دخل و تصرف فيزيکي کنند يا نه، بحثي است که به شرايط ويژه بر مي گردد و باقي مي ماند تا در ادامه مطلب آن را توضيح دهيم. توضيح حجت السلام دکتر ولی الله نقی پورفر: قرآن کريم مي فرمايد، امکان ارتباط فيزيکي، مثلاً ارتباط صوتي از طرف جن وجود ندارد و راه اين ارتباط بسته است؛ اين راه را خود انسان ها به روي خود باز مي کنند، اما از سوي جن بسته است. نکته ديگر اين که راهي که به سمت جن مي رود و به ارتباط با او مي انجامد، راه پيچيده اي است و نيازمند دانش خاصي است؛ مثل سحر که ساحر بايد تعليمات ويژه اي ديده باشد تا بتواند سحر کند! نکته اينجاست که خداوند، تلاش براي رسيدن به اين دانايي و توانايي که بشود با جن ارتباط گرفت يا سحر کرد را ممنوع دانسته است. خداوند بزرگ در سوره جن مي فرمايد، کسي که به اين راه برود، دين خود را از دست مي دهد؛ ارتباط با جنيان، فرمول اهل دنياست و جن شرور است که در اين وادي وارد مي شود و به اين ارتباط تن مي دهد؛ جن مسلمان، ابداً وارد نمي شود؛ لذا اين اقدام، براي کسي عاقبت خير ندارد. از طرف ديگر، ما دست يابي به اين قدرت را اصطلاحاً «جن گيري» مي گوييم؛ اما در واقع «انسان گيري» است! اسارت انسان در دست جن رخ مي دهد؛ مانند نگهبان شيري که با باز کردن در قفس شير، در چنگال او گرفتار مي شود! نکته ديگر اين که کليد ارتباط با جن، در دست انسان است؛ انسان، با باز کردن در اين ارتباط، تسلط جن بر خود را ايجاد مي کند و ديگر نمي تواند به راحتي از دست آن خلاص شود؛ اين انسان، خود را برده او ساخته است؛ نتيجه چه مي شود؟ قرآن مي فرمايد: جن را مي پرستد و جن پرست مي شود. با اين حساب، خداپرستي به جن پرستي تبديل مي شود و مولاي اين انسان، مي شود جن! اين است که قرآن، انجام اين کار و تلاش براي رسيدن به اين قدرت را نهي کرده است، با اين بيان که اگر در اين راه قدم گذاشتيد، بيچاره خواهيد شد!! جن، از نظر رتبه خلقت، در مرتبه پست تري از انسان است؛ او با وجود اين که از نظر تکليف با انسان مشترک است، اما انسان بر او اشراف دارد؛ گل سرسبد خلقت انسان است؛ پس آنها هستند که بايد در خدمت انسان ها باشند؛ آنها نقش خدمتگزاري به انسان را دارند، به منظور رشد انساني؛ هم جن و هم ملک، نقش خدمتگزار به انسان را دارند، همان طور که اشيا و گياهان و حيوانات (يعني سه دسته ديگر موجودات ) اين نقش را دارند؛ لذا سيد و مولاي خلقت، انسان است. ما در جامعه افرادي را مي بينيم که مثلاً خبر از گم شده مي دهند؛ اين ها افرادي هستند که با جن در ارتباط اند؛ نمايش «دکتر فاستوس» را ببينيد؛ فردي که خود را به شيطان مي فروشد، قدرت هاي خاصي را از شيطان دريافت مي کند! جن مسلمان يا شرور ،مي تواند از فکر و دل ما باخبر شود؛ اين قدرت را جن به افرادي هم مي بخشد؛ او مي گويد اگر برده من شدي، قدرت فکر خواني و قلب خواني را به تو مي دهم؛ اين انسان ، در نتيجه، هر گاه با کسي رو به رو مي شود، جن همراه او، اطلاعات فرد ديگر را به او مي دهد و او که بنده جن شده، آن را به فرد تازه وارد مي گويد!! اين، ارتباطي است خطرناک که مورد سوء استفاده بعضي قرار گرفته و مي گيرد و در بعضي موارد، تا جايي پيش مي رود که حتي نواميس مردم را تهديد و نابود کرده است! ديده مي شود و شنيده ايم که در جلسات خاصي، فردي از مخفي ترين امور فرد ديگر خبر داده است؛ او حتي از چيزي که ديگري پنهان کرده بوده و شوهر و فرزندش هم خبر نداشته، خبر داده است! در اين حالت، چون شنونده، معيار نداشته، تصور کرده است که خبر دهنده از اولياي الهي است ک چنين اشرافي دارد!نه، اين فرد با جن در ارتباط است؛ خود را برده جن ساخته است؛ اين آدم،، ذليل و بدبخت است؛ او طوري شده است که به دنبال فرمان جن، بايد از او اطاعت کند! ضمناً بايد بدانيم که اين حالت، يعني ارتباط با جن، ممکن نيست، مگر آن که فرد، گناه بزرگي را مرتکب شده باشد که جرم ويژه به آن تعلق گرفته باشد؛ لازم است فرد، به تناوب، خطاي بزرگي کرده باشد تا مشمول اين خدمت از سوي جن شرور شده باشد. پرسش /1 جاذبه ارتباط با جن و تلاش براي پاسخ به اين اشتياق، تا چه حد ممکن است ما را به انحراف بکشد و موجب گمراهي و لغزش ما از راه راست شود؟ پاسخ/1 + توصيح/ استاد نکته مهم و اساسي اين است که اين افراد، حريم حلال و حرام خدا را مي شکنند؛ اين، يک شاخص روشن است؛ مثلاً مي بينيم اين افراد در همان جلساتي که اشاره کردم، مطرح مي کنند  و کار را به مرحله اي مي رسانند که «من در حدي هستم که (مثلاً) ديگر محرم و نامحرم براي من مطرح نيست!» به دنبال آن هزار زمينه فساد و دست کشيدن روي سر خانم ها و پس از آن دست بوسي و بعد قدم هاي بعدي و بعدي تانابودي نواميس مردم را طي مي کنند و همگي را به اسم ارتباط و شفا و برکت و هربهانه ديگري که ما بپسنديم و نياز داشته باشيم...! فکر کنيد! حلال و حرامي که براي پيامبر خدا که بالاترين انسان در عرفان است، نزديک ترين انسان به خداست و محبوب ترين بنده اوست معنا دارد و وجود داشته؛ محرم و نامحرمي که براي معصومين هم از بين نمي رفته، چطور ممکن است براي غير آنها، آن هم براي انسان يا افرادي از اين دست لغو شود؟ مگر ممکن است حکم خدا تغييرپيدا کند؟!! توجه به همين يک نکته مي تواند براي هر يک از ما نجات بخش باشد؛ نکته اساسي اين است که «حلال و حرام ها، هميشه و براي همه وجود دارد، براي همه.» تنها همين يک معيار که اگر کسي حرام و حلالخدا را مي شکنند تا ادعاهاي خاصي کند،کافي است تا بدانيم که او در حال پيش بردن اهداف و اغراض فردي خودست؛ اين افراد معمولاً از شکستن حريم خدا وارد دل ها و زندگي هاي مردم مي شوند! نکته دوم، بحث خواب است؛ يکي از دانشجويان من، در کلاس يکي از همين افراد شرکت مي کرد؛ او مي گفت که اين ها از اشعار حافظ و مولوي هم استفاده مي کنند، فضاي احساس درست مي کنند، ايجاد علاقه مي کنند، دل بري مي کنند و بعد از زن مردم، دختر مردم، خواستگاري مي کنند و به هر ترتيب ازدواج مي کنند! اما بعداً معلوم مي شود که اين فرد، اساساً مشکل دارد، مريض و در عين حال کلاه بردار است!! بعضي از اين افراد، قدرت دارند حتي براي اطرافيان خود خواب بسازند! «خواب سازي» مي کنند؛ يعني با توجه به قدرتي که شيطان يا جن شرور در اختيار او مي گذارد، معصومي را در خواب، به او مي نمايد، در حالي که خواب بيننده اصلاً چهره هيچ امام يا معصومي را نديده است؛ با نفس و تلقين ، به او تلقين مي کند که کسي را که در خواب ديدي (مثلاً) حضرت زهراست! نتيجه اين مي شود که فرد به جايي مي رسد که بالاخره به اين حضرات معصومين هم بدبين مي شود و به بي ديني کامل مي رسد! اما بايد دانست که خواب، نمي تواند براي کسي حجت و دليل قاطع براي اقدام به کاري باشد، مگر آن که از اهل علم بپرسد، مشورت با دانايان اين علم کند و راه خود را به درستي تشخيص دهد؛ نه آن که سر خود به دنبال خوابي برود که ديده است، هر چند گمان برد که معصومي را در خوابش ديده است! نکته ديگر، بحثي است ک قرآن مطرح مي کند؛ مطلبي که بسيار حساس و در عين حال خطرناک است: بعضي ها واقعاً از اولياي الهي هستند، مثل بلعم باعورا که کراماتي داشت، مستجاب الدعوه بود( دعاهاي او حتماً مستجاب مي شد)؛ يا حتي مثل خود ابليس که در درجه بالاي عرفاني بود و استاد عارفان عالم بود؛ اين افراد، اين بندگان، در شرايطي، با عصيان و سرپيچي از يک فرمان الهي، تبديل به شيطاني مي شوند که مي شناسيم! ساقط مي شوند! نکته اينجاست که حالات خوب افراد، در شرايط خاص، ابداً تضميني براي آينده و هميشه ايشان نمي شود؛ چنين نيست که به صرف اين که فردي داراي سابقه نوراني و عرفاني بوده، بايد به او اعتنا کرد؛ نبايد اطاعت و سرسپردگي کرد، بدون اين که از معيارهاي قاطع شرعي بيرون کنيم؛ قرآن با بازگويي داستان بلعم باعورا و ابليس به اين نکته تذکر مي دهد. کسي به من مراجعه کرده بود و مي گفت آقايي مستجاب الدعوه است و به همين دليل ما در بست خود را در اختيار شخصي قرار داده ايم که هر چه بگويد و بخواهد، براي او انجام مي دهيم؛ چون مي دانيم و يقين داريم که او از اولياءالله است! گفتم به فرض که يقين تو درست باشد، بر اساس قرآن، اين سابقه اوست و تو مي تواني به سابقه او اعتنا کني، اما از امروز و آينده او چه خبر داري؟ براي آينده او چه تضميني داري؟! تنها معصومين هستند که تضمين شده اند، چه سابقه ايشان و چه آينده ايشان، مطلقا تضمين شده است؛ بقيه افراد، به هيچ وجه تضمين ندارند! اين را بايد دانست؛ به همين دليل، به ما توصيه شده بر اساس «علم دين» ضوابط محکم و قاطع ديني حرکت کنيد؛ بصيرت ديني پيدا کنيد؛ مقررات ديني را بشناسيد و آن را جابه جا نکنيد؛ اين ها نبايد تکان بخورد؛ اين بحثي است بسيار مهم که بايد به آن توجه کرد. توضيح/من با اين حساب، هيچ گاه، در هر مرحله اي از مسير دين داري و هر مرتبه اي از نورانيت و معرفت، حتي اگر نورانيت و معنويت واقعي باشد. هيچ واجبي از ماساقط نمي شود، هيچ حرامي بر ما واجب نمي شود، هيچ حلالي بر ما حرام نمي شود، هيچ حرامي بر ما حلال نمي شود و هيچ مورد ممنوعي براي ما مجاز يا هيچ امر مجازي براي ما ممنوع نمي شود؛ هيچ شخصيتي هم حق ندارد حرامي را براي کسي حلال کند يا برعکس؛ هيچ شخصيتي با هر عنواني ،خواه مراد باشد، شيخ باشد، قطب يا غير از آنها، حق ندارد تکليفي را فراتر يا فروتر از خدا بر کسي باز کند. توضيح/استاد من بالاتر از اين را مي گويم: رابطه حضرت موسي و خضر را ببينيد؛ حضرت موسي مکلف به اجراي احکام تورات است؛ او وقتي مي بيند حضرت خضر که خود پيامبر الهي است، پسر بچه اي را مي کشد، با اين وجود خود را مجاز به اين کار نمي داند! چرا که با حکم الهي که در تورات به او رسيده منافات دارد؛ تازه حضرت موسي شخصيتي است که خدا صلاحيت او را تضمين کرده است، اما در برابر حکمي از خدا که در تورات دانسته، اعتراض به حضرت خضر مي کند و در برابر اين رفتار ايشان، اقدام به پرسش مي کند؛ ضمن آن که خود، به اين کار دست نمي زند، چون با حکم خدا در تورات منافات دارد؛ حتي اگر اين پرسيدن او، به قيمت از دست دادن محبوب باشد او مي پرسد تا بداند و کور کورانه پيروي يا سرپيچي نمي کند! اين مسائل تا اين اندازه ظريف و حساس است؛ يعني حتي دو معصوم و مأمور خدا، در برابر يک ديگر، هر کدام حکم خدا را بايد اجرا کنند و نمي توانند بگويند چون ما معصوم و مأمور برگزيده خداييم، مجازيم هر کاري را بکنيم! هم چنين بايد بدانيم که ما مجاز نيستيم در جايي که لازم شود به عقل مراجعه کنيم و پرسشي برايمان پيش مي آيد، عقل را تعطيل کنيم  آن را نپرسيم! مي بينيم که حتي حضرت خضر هم به حضرت موسي نمي گويد: چرا مي پرسي، بلکه مي گويد: تو با من نيا؛ تو احاطه بينشي و اطلاعات لازم براي همراهي با من را نداري؛ با اين اوصاف ، مي فهميم که اين يک رابطه مريدو مرادي نمي تواند باشد، بلکه عکس آن است؛ به خصوص که بعداً هم معلوم مي شود کار حضرت خضر درست بوده و ايشان کار ملائک را انجام مي داده و مانند فرشته اي که مأمور قبض روح است، ايشان هم مأموريت داشته جان آن جوان را بگيرد! به هر حال اين نمونه بسيار جالبي است که نشان مي دهد چگونه انسان بايد از روي «بصيرت» و بينش، حرکت کند، حتي در راه دين و ابلاغ پيام خداو انجام مأموريت الهي؛ پس مفاد اين آيه که درباره ماجراي حضرت خضر و موسي است اين است که من پيامبر و هر کس که به عنوان عالم رباني از من پيروي مي کند، بايد مردم را بر پايه «بصيرت» دعوت کند. ضمناً لازم است در اين جا بحث «تقليد از مراجع ديني» را هم توضيح دهيم و آن اين که اين تقليد کردن، تقليد از شخصيتي است که شخصيت علمي او در علوم ديني براي ما قطعي است و مسلماً اورا متخصص دانسته ايم؛ ما بر اساس اين که علم دين نداريم، در آن زمينه تخصص و دانش کافي نداريم؛ او در اين باره متخصص است و ما در واقع تابعيت از علم او مي کنيم. پرسش/2 لطفاً درباره ممنوعيت تلاش ، براي ارتباط با جن ها توضيح بفرماييد؛ ما اساساً چقدر اجازه داريم در اين راه تلاش کنيم؟ آيا اصولاً براي رسيدن به سعادت و بهشت ابدي چقدر ضروري است که ما در اين باره جد و جهد کنيم؟! پاسخ/2 روشن کرديم که انسان و جن، دو موجود مکلف عالم هستي هستند؛ جن ها اختيار عمل دارند و در برابر آن هم مسؤوليت هاي الهي دارند؛ حوزه عملکرد جنيان در ظاهر نيست، باطني است؛ در وراي زندگي ظاهري انسان ها، جنيان فعاليت هايي دارند، کارهايي را انجام مي دهند؛ جن ها از حيث مسؤوليت ديني با انسان ها مشترک اند؛ پيامبران بزرگي از انسان ها، پيامبران جنيان هم هستند. هدف از خلقت جنيان هم همان است که خداوند در سوره «ذاريات» فرموده است: «جن و انس، را نيافريدم مگر آن که مرا عبادت کنند» که يعني هدف از خلقت جن و انس ، رسيدن آنان به مقام عبوديت و بندگي خداست؛ خداوند، بر اساس اصول و موازين ديني، براي رسيدن هر کدام از اين ها به اين هدف، مسير و صراط مستقيمي را قرار داده است. همان گونه که ما در عالم خود، نسبت به خود، خانواده، کار و جامعه خودمان مسؤوليتهايي داريم، آن ها هم همين مسؤوليت را دارند. جن و انس مؤمن، کساني هستند که مشغله و دغدغه و مسؤوليت هاي سنگين و فراوان ديني دارند که در نتيجه آن، امکانات وجودي خود را براي ايفاي نقش الهي خود بسيج مي کنند. ارتباط برقرار کردن با عالم جنيان، تلاش براي شناخت ماهيت اين موجود و کنجکاوي در اين زمينه اساساً يک بازي به حساب مي آيد؛ اين کار، با نگاه قرآني، لهو و لعب به حساب مي آيد؛ هر چند اين اتفاق، شدني است، همان گونه که سحر هم واقعيت دارد و امري است شدني! اما مسيري است پيچيده و داراي فرمول هاي پيچيده که افراد، آن را طي مي کنند تا به اين مرحله مي رسند؛ کنجکاوي در اين زمينه خطر ساز است؛ چنان که کسي بخواهد کنج کاوي کند بداند و بفهمد که مثلاً «مواد مخدر» چيست! شراب چيست؟! پس مصرف کنيم، بنوشيم ببينيم چطور است؛ تجربه کنيم تا بفهميم...!! اين غلط است؛ انسان مي تواند از روي مطالعه آثار و نتايج اين گونه امور، خود آن ها را بشناسد؛ بايد دانست که بعضي از تجربه ها، حاصلي جز سقوط و هلاکت براي انسان ندارد! خداي بزرگ، با توجه به اين که خالق جن و هستي است، داناي پنهان و پيداست، به ما اين رهنمون را داده است که شما دقت کنيد که اين موجود، مسلمان اش نقش مثبت و کافرش نقش و تأثير منفي در اراده و تصميمات شما دارد؛ شما اين را بفهميد و در کارگيريد؛ و گرنه رفتن به دنبال شناخت ماهيت اين ها و تجربه ارتباط با اين ها، رفتن در يک مسير انحرافي است؛ انسان را به ظلم و هلاکت و گمراهي مي کشاند؛ مانند تجربه کردن براي شراب نوشيدن و يا هر خطاي ديگر است! خداوند بزرگ در سوره جن، صريحاً فرموده است که کساني از انسان ها به جنيان پناه مي برند که باعث افزايش سرکشي و گناه کاري مي شود؛ جنيان، چون مي توانند از فکر و ضمير انسان با خبر شوند، مي توانند از آن چه ما در خانه يا هر جايي پنهان کرده ايم خبر دار شوند و به دليل اين که داراي اين اميتاز ويژه هستند (همان طور که بعضي از موجودات ديگر هم داراي قدرت هاي خاص هستند، مانند خفاش که در تاريکي، قدرت ديد بالا دارد؛ سگ، که حس قوي بوياي دارد و...) جن هم داراي قدرت يا قدرت هايي است که باعث مي شود، مسير و صراطي شود تا بعضي از انسان ها هوس کنند بدان دست بيابند و از آن استفاده کنند؛ اما رسيدن به اين قدرت ها، فضيلت نيست؛ مايه رشد و تعالي و ترقي نيست؛ برعکس: (به فرموده قرآن) براي انسان ذلت و خفت مي آورد؛ انسان را اسير و گرفتار جن مي کند؛ جن گيري رخ نمي دهد؛ اسارت انسان در خدمت جن رخ مي دهد! اين است واقعيتي که خداي عالم اعلام مي کند وهشدار مي دهد. پرسش/3 اسارت و گرفتاري ما در دست جنيان يعني چه؟! پاسخ/3 به اين ترتيب: موجودي که ناپيداست، شرور هم هست، وقتي در ارتباط با موجود پيدا قرار مي گيرد، طبيعي است که موجود ناپيدا بر او غلبه مي کند؛ ما حريف او نمي شويم، او چون اشراف دارد بر عالم ما، بر ما تسلط دارد و طبيعتاً او برنده مي شود! چون او از درون ما با خبر است، ما را در دست مي گيرد و مهار مي کند؛ از سوي ديگر، خداوند عالم، مکانيزيم را قرار داده است: ارتباط جن با انسان ، قفل ارتباط فيزيکي جن با انس را باز مي کند؛ راه ارتباط آن جن خاص با انسان را باز مي کند و انسان، اسير مي شود و نمي تواند از زير نظر و مديريت او خارج شود؛ بدين ترتيب که در نتيجه اين ارتباط، نظام عادي و جاري انسان به هم مي خورد، انسان اسير جن مي شود و از دست او نمي تواند فرار کند؛ بايد به او خدمت کند و امر او را اطاعت کند، و اين خلاف کرامت و شرافت انساني است؛ خلاف است و از بزرگ ترين گناهان و خطاهاست؛ با اين اتفاق، انسانيت انسان فروخته شده است؛ آخرت انسان فروخته مي شود؛ جرم بزرگي است؛ بزرگ ترين جرم است؛ کسي که تذکر الهي را ناديده بگيرد، اين آسيب را دارد. کساني را در جامعه داريم که با جن در ارتباط اند اما ذليل اند؛ بدبخت اند؛ حتي در مواردي شکايت مي کنند که مي آيند و بچه هايمان را از ما مي گيرند وبا خود مي برند و ما ناچاريم به هر چه مي گويند توجه کنيم؛ گوش کنيم و اطاعت کنيم! انساني که تمام خلقت و از جمله جن، بايد در خدمت او باشد؛ انساني که بر اساس سلسله مراتب خلقت و آفرينش ، بايد مخدوم مخلوقات غير از خود باشد؛ بيايد به دنبال کنجکاوي و هوس انحرافي خود، خود را اسير و گرفتار جن کنند !؟! درست مانند  کساني که بر مبناي هوسي، گرفتار و اسير و بدبخت مواد مخدر شده اند و نکبت را در زندگي فردي و اجتماعي و خانوادگي آن ها مي شود ديد! بدتر از اوست انساني که خود را در اختيار جن قرار مي دهد و سيطره و اشراف او را بر خود مي پذيرند؛ اين بزرگ ترين گناه و جرم است، اين نوعي خودکشي است! توضيح/من از همه مهم تر اين که اين رفتار و تلاش، در آزادگي انسان (بر اساس فرمايش امامان مان که مبادا بندگي کسي جز خدا را کنيم، چون او ما را آزاد قرار داده است)، در کرامت انسان، اخلال وارد مي کند؛ اين که همه هستي براي خدمت به انسان وبه فرمان الهي، تسخير براي ماست، با چنين حرکتي مختل مي شود، از هر بحثي مهم تر و جدي تر است؛ هر امري که مخل حکمت الهي باشد، طبيعتاً مردود و ناپسند است. توضيح/ استاد اول از همه بايد مبناي قرآني را بدانيم و بشناسيم: نکته اول اين که جن را به هيچ وجه، در شرايط عادي نمي شود ديد؛ دوم اين که حتي صداي او را هم نمي توان شنيد. اما دانستن داستان ابليس که او نيز از جن است، با بيان قرآن، بخشي از ابهام ها را بر طرف مي کند: شيطان/ آخر قرآن کريم، شکل دعواي شيطان و انسان ها در قيامت را در سوره ابراهيم توضيح داده است: پيروان شيطان، در قيامت و در محضر خداوند مي گويند: او سر دسته ماست و بايد شديداً مجاز شود. در اين هنگام، با اجازه خدا، ابليس، فرصت يک سخنراني و دفاع مي يابد؛ او زماني که محاسبه انسان ها تمام مي شود و تکليف اهل بهشت و جهنم روشن مي شود. رو به انسان ها و پيروان خود مي گويد: خدا در نظام هستي، از طريق انبياء، فرشتگان و جن مسلمان به شما وعده حق داد؛ دعوت به صراط مستقيم کرد؛ من هم شما را به راه خلاف دعوت کردم؛ شما به حرف او گوش نکرديد ولي به دعوت من پاسخ مثبت داده ايد؛ پس از آن، من به وعده ام عمل نکردم و بر خلاف آن عمل کردم؛ (تاکيد مي کند که) من به هيچ وجه، سلطه فيزيکي بر شما نداشتم؛ من صرفاً شما را دعوت و تشويق به يک کاري کردم و براي آن، شما را صدا کردم (ارائه يک انديشه کردم و تشويق؛ همان نقش اساسي جن!) و شما پذيرفتيد؛ لذا مرا سرزنش نکنيد، خود را سرزنش کنيد! شما خود خواستيد؛ زمينه انحراف داشتيد و دنبال بدي آمديد؛ خود آمديد؛ خود پذيرفتيد؛ دعوت خدا را نپذيرفتيد و از دعوت من پيروي کرديد در حالي که من هم از شرک و کفري که ورزيديد، بيزارم! پر رنگ در منطق قرآن، بر اساس  اعلام قرآن، درنظام خلقت، هرگز تبليغات شيطاني بر تبليغات الهي، چيرگي ندارد؛ بلکه تبليغات الهي چيره است؛ در عين چيرگي، تبليغات الهي از طريق انبيا، فطرت، ملائک و جن مسلمان ابلاغ مي شود. در هر صورت اين چنين نيست که شيطان و ابليس، اجازه داشته باشد به طور عادي، در امور انسان ها و زندگي آنان دخالت فيزيکي کند؛ دخالت فيزيکي او، مخل نظام هستي و نظام عالم است؛ او تنها دعوت مي کند و اين کار عادي اوست؛ و الا مگر مي شود کسي که شرور و لجوج است و قسم به بردگي کشيدن از انسان، سواري گرفتن از فرزندان آدم خورده است اجازه داشته باشد از جانب خود، دخالت فيزيکي در زندگي ما داشته باشد و بتواند نظام خلقت را به هم بريزد؟! /2759/





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 508]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن