تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):توفيق [انجام كار نيك] از خوشبختى و بى توفيقى از بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829716478




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طلبه صفر کیلومتر و آقای بهجت(3)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آقای بهجت و طلبه صفر کیلومتر3
آیت الله العظمی بهجت
 ماه رمضان ... بود . چند شب در مسجد مدرسه ،‌مراسم افطاري داشتيم . تمام بچه ها به كمك هم افطاري درست مي كردند ، هر شب مخصوص يك گروه بود.... ... با عده اي ديگر از بچه ها كنار حوض نشسته بوديم و سبزي پاك مي كرديم . چه منظره با صفايي بود؛ مثل مراسم آش پزون خانم ها شده بود ... چه سبزي پاك كردني ! بعضي ها حتي اسم سبزي ها رو هم بلد نبودند ،‌ چه برسه به چه جوري پاك كردنشون ! طبيعت اين نوع دسته جمع ها هم معلومه چيه ! از در و ديوار حرف مي زدند؛ از خاطرات بچگي ، از خاطرات طلبگي ، از محلشون ، از ازدواج و ... ميونِ اين همه حرفها هم معمولا يك بحثي گل مي كرد و اكثر صحبت ها حول و حوش اون دور مي زد .ان روز هم استثناء نبود ،‌با صحبت يكي از بچه ها درباره يك جنازه بحث داغ (مردن) شروع شد ... ... محسن سؤال كرد :" اهاي رفقا ! يه سؤال (به قول ما مسألةٌ ) كي تا حالا مرده شسته ؟ اين كه مي گن هفت تا مرده شستن مستحبه و ثواب داره ، درسته ؟ "توي همه اين جمع قدرت الله بود كه گفت :ـ آره درسته ! روايت داريم كه هر مومن ، مستحبه هفت تا برادر مؤمن رو بشوره ! ـ تو كه مي گي مستحبه ، تا حالا خودت چند تا مرده شستي ؟ اصلا شستي يا نه ؟ـ من ؟؟.... راستش نه ، من تا حلا كسي رو نشستم ! ـ دوست داري از اين جمع ،‌كدوم يكي از بچه ها رو بشوري ؟با اين سؤال محسن ، چشم همه بچه ها ،‌ حتي اونهايي كه سرشون پايين بود و سبزي پاك مي كردند به دهان قدرت الله دوخته شد . انتظارِ همراه با ترسي توي چشم تك تك بچه ها موج مي زد ! همه منتظر بودن ببينن قدرت الله چي مي گه ؟ اسم كدوم يكي از بچه ها رو مي بره . من هم همين طور به دهن قدرت الله خيره شده بودم . قدرت الله هم انگار يه قدرت عجيب غريب بهش داده بودند ، بعد اينكه بادي به قب قب و ابرويي به بالا و يه نيم نگاهي به تمام بچه ها انداخت ، يكدفعه گفت : " من دوست دارم اين سيد حسين رو بشورم ! هم سيدِ هم خوشگلهِ !‌‌ " با اين جمله قدرت ،‌براي چند لحظه رفتم تو كما ! حرصم در اومد . با صداي خنده بچه ها به خودم اومدم و گفتم :" چي ؟ ... مي خواي منو بشوري ؟! زرشك ! اگه قرار باشه كسي كسي رو بشوره ،‌ اين من هستم كه بايد تو رو بشورم! "قدرت مثل هميشه خنديد و گفت : ‌" چطور؟ "گفتم : " اخه مي دوني ، به چند دليل . اولا اينكه تو در مرده شوري صفر كيلومتر هستي و چيزي از فوت و فنش بلد نيستي . اما من چي ؟ عوضش خوب تجربه دارم . چرا كه تا حالا چهار تا مرده شستم ! (با اين جمله من تعجب از سر و صورت بچه ها مي باريد ) ثانياً : مگه خودت نگفتي كه مستحبه هر مؤمن هفت تا مرده بشوره ،‌خب ديگه ،‌ با اين اوضاع ما زحمتِ چهار تا شو كشيديم ، پس بد نيست كه پنجميش هم تو باشي تا يواش يواش حساب هفت نفر ما هم تكميل بشه ! خنده بلندي كرد و گفت : " هـِ هـِ ... زهي خيال باطل! به قول خودت زرشك ! يه ببخشيد آب زرشك ! حالا گوش كن اولاً اين كه تو چهار تا مرده شستي و ديگه بسه . آدم به اين سن چهار تا هم زياديشه . نوبتي هم باشه نوبت ماست كه يه كم ثواب كنيم. ثانياً : آدم اگه يه مرده سيد بشوره اندازه چهار پنج تا غير سيد ثواب داره ! اون هم نه هر سيدي، سيدي مثل تو! با يه تير چند نشون زدنه، كه ايشا لله اين ثواب نصيب ما مي شه ! اين دفعه ديگه واقعا حرصم در اومده بود . يه نيشخند مليحي زدم و گفتم : " حالا مي بينيم كي كي رو مي شوره ! "قدرت اله هم براي اينكه در اين جنگ لفظي عقب نمونه لبخندي زد و با چاقويي كه توي دستش بود و باهاش سبزي پاك مي كرد دو تا خط به شكل ضربدر روي لبه حوض كشيد و گفت : " هـِ هـِ ... آقا رو ! ... زكي ! تو مي خواي منو بشوري حالا مي بينيم . اين خط و اين هم نشون ! تمام بچه ها هم شاهد ! حالا مي بينيم كي كي رو مي شوره ! "من هم ... بلند شدم و رفتم كنار حوض همون ضربدر قدرت رو پررنگتر كردم و گفتم : " قبوله ! من هم اين شاهدا رو قبول دارم . حالا كه اين طور شد پس خواهيم ديد كي كي رو مي شوره ؟........................"ادامه دارد ...گفتم منبع آخرسر





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن