واضح آرشیو وب فارسی:برترینها: ماه چهره خليلي: ميخواهم مادر باشم ماه چهره خليلي را بارها در نقش مادر ديدهايد اما تا به حال درد و دلهاي او را درباره مادري نشنيدهايد. اين بار به مناسبت روز مادر رفتيم تا با دختري كه هنوز مادر نشده و آرزوي مادر شدن آن هم به شكلي متفاوت را دارد، صحبت كنيم.
ماهچهره خليلي را بارها در نقش مادر ديدهايد اما تا به حال درد و دلهاي او را درباره مادري نشنيدهايد. اين بار به مناسبت روز مادر رفتيم تا با دختري كه هنوز مادر نشده و آرزوي مادر شدن آن هم به شكلي متفاوت را دارد، صحبت كنيم. ماهچهره دوست دارد قبل از ازدواجش بچه بيارد. تعجب نكنيد، درست خوانديد، او دوست دارد پيش از ازدواج كودك يتيمي را به فرزندي قبول كند و اول براي او مادر باشد و بعد براي بچههايي كه ثمره عشق و ازدواج خواهند بود. او اين تصميم بسيار شخصياش را براي اولين بار با«زندگي من» در میان گذاشت. ستاره جوان 35 ساله، عاشق بچههاست و به قول خودش میخواهد 7،8 تا بچه داشته باشد. با ماهچهره خليلي از هر در مادرانهاي سخن گفتيم. او درباره مادربزرگش، پروين سليماني، و تاثير بازيگر بودن او در كودكي مادرش گفت. با اين گفتوگوي مادرانه همراه باشيد:مادرم از من راضی نیستمادرتان بازيگر بودن مادرشان، پروین سلیمانی چه میگفتند، مخصوصا آن موقع كه شما بچه بوديد؟ هيچ وقت گلهاي از اين مسئله نداشتند؟ هيچ وقت زماني كه بچه بودم، مامانم درباره كار مادربزرگم صحبت نميكرد. اينقدر داشتيم بگوييم از مهر و محبتش و كارهاي خيري كه كرده و میكند و اينكه حالا مثلا كجا رفته و از كي عيادت كرده و... كه ديگر فرصتي به مرور خاطرات کاری مادرم از مادربزرگم نميرسيد. مادربزرگم كارهاي خيري میكرد كه گاهي حتي گفتنش هم عجيب و غريب است. دريغي از كمك به ديگران نداشت و میگفت ثواب دارد. به من و خواهر و برادرم خيلي محبت داشت، ما انگلیس بودیم و او همیشه از ايران برايمان هديه و چيزهاي مختلف میفرستاد.
پس مادرتان مشكلي در بچگي با اينكه مادرش بازيگر و احتمالا خيلي درگير و گرفتار بوده نداشته؟او هميشه از مهر و محبت مادربزرگم حرف میزد، نه خودش و كارش. ولي وقتي من وارد اين كار شدم و از لندن آمدم و اينجا ساكن شدم، تازه مادرم شروع به صحبت درباره مادربزرگم، كارش، گذشتهها و بچگيشان كرد و سر درد و دلش باز شد.میگويد من يك عمر از مادرم به خاطر حرفهاش به ناچار دور و جدا بودم. مادرم هيچ وقت نتوانسته آن مادري را كه همه جا با آنها باشد؛ عيد، تابستان، تولدها و ... تا همراهيشان كند را داشته باشد. مادرشان نبوده، خيلي نبوده. البته خودش هم از این شرایط ناراحت بوده و راضی نبوده تنها دختر ته تغاریاش از او دور باشد، اما چارهای نداشته هميشه سر كار بوده. وقتي مامانم بچه بوده، مادربزرگم كار تئاتر هم زياد انجام میداده و خيلي وقتها براي اجراهايشان به شهرستان میرفتند. راديو، تلويزيون و سينما هم هر كدام جاي خودشان محفوظ بودند و همه وقت مادربزرگم را پر میكردند، ديگر وقت خيلي كمي میتوانسته براي بچههايش بگذارد. مامانم از اين شاكي بود و هست كه حالا من هم در اين مسير افتادم. يعني موقعي شروع كرد به گفتن اينكه چقدر حرفه مادربزرگم در زندگي او تاثيرگذار بوده كه حرفه من باعث شد ازش جدا بشوم. دوست دارم هفت، هشت تا بچه داشته باشمشما که ازدواج نکردید اين حرفهاي مادرتان روي شما چه تاثيري میگذارد؟ مثلا باعث نميشود شما فكر كنيد اگر بچهدار بشويد، بايد كارتان را كم كنيد؟نميتوانم الان بهش فكر كنم و اصلا خيلي بهش فكر نكردم. اما به احتمال زياد چون مامانم خيلي از مادرش به خاطر كار او دور بود و حتي اين مسئله باعث شد مادر من هيچ وقت سمت كار بيرون از خانه نرود و مادري تمام وقت خانهدار و در كنار همسر و فرزندان باشد، حالا من، دختر چنين مادري، مطمئنا اگر ازدواج كنم و بچهدار بشوم كارم را بسيار كم خواهم كرد. دوست دارم مثل مادرم باشم. اما نمونههايي در بين بهترين ستارههاي سينما داريم كه چند تا بچه دارند و كارشان هم در بالاترين سطح انجام میدهند. فرق میكند اينها مسائل شخصي و سليقهاي هست. هر كسي روش و فكري براي زندگياش دارد. نميتوان از همه انتظار داشت مثل هم زندگي كنند. من درباره بعضي مسائل واقعا وسواس دارم. براي همين به احتمال زياد بچهام كه مال من و از جان و خونم است و به قول معروف جگر گوشهام است را حتما خيلي مراقبت میكنم و شايد هيچ وقت دست هيچ كس نسپرم. خودم بچهاي بودم كه حتي يك شب هم مادرم من را دست پرستار نسپرده. الان حتي فكرش را نميتوانم بكنم بچهام را بگذارم پيش كس ديگري و خودم مثلا به كارم برسم. نه اين كار را نميكنم، چون مادرم هيچ وقت اين كار را نكرده.به اين بچههايي كه در كارهايتان نقش مادرشان را داريد، دلبستگي پیدا نمیکنید؟چون بچهها عاطفي هستند، آنها بيشتر دل میبندند و خو میكنند. اما من تجربهاي داشتم كه كمي باعث شده الان حسم به بچهها را كنترل كنم و ديگر خيلي نزديك نشوم. بيتا توكلي در «در چشم باد» نقش دختر خانواده آن تاجيكيها را بازي میكرد كه بعد عروس من میشد. با بيتا 4 سال كار كردم. تمام 3 سالی كه شهرستان شمال ماسوله، تالش و رشت بوديم، بيتا با من بود. با هم غذا میخورديم، حرف میزديم و كنار هم بوديم. بعد وقتي آن اتفاق وحشتناك افتاد و بيتا در حادثه رانندگي فوت كرد و از دنيا رفت، برايم بسيار دردناك بود. مدت طولاني سر اين ماجرا بهم ريخته بودم. شايد بعد از آن سعي میكنم با بچهها سر كار خيلي خو نگيرم، كمي برايم سخت شده.
دوست داريد چند تا بچه داشته باشيد؟هفت، هشت تا (ميزند زير خنده) چرا اينقدر زياد؟چون فاصله سنيام با خواهر و برادرم زياد بوده و اكثراً تنها بودم، هميشه فكر میكردم چي میشد اگر خواهر و برادر بيشتري میداشتم. بين دوستهايم كساني خواهر و برادر بيشتري دارند و میبينم چقدر تو اين سن پشتوانه محكمتري دارند و دلشان گرمتر هست. هيچ چيز بهتر از خواهر و برادر نيست. براي همين دوست دارم اگر بچهدار خواستم بشوم، چند تا بچه داشته باشم. حالا 7،8 تا نه ولي ديگر 4 تا خوبست. فرصتي براي عاشقي نيستبراي بازيگرها فرصت عاشق شدن و ازدواج خيلي كم پيش میآید. اينقدر كار ما سنگين و زمانبَر است كه حتي وقت براي استراحت و خواب هم به اندازه كافي نداريم. هر پروژه حداقل 40، 50 روز كار بيوقفه است و بعد معمولا بلافاصله كار بعدي شروع میشود. تا 3،2 صبح كار میكنيم آن وقت تازه يك ساعت طول میكشد تا اين گريم سنگين را پاك كنم. وقتي به خانه میرسم فقط میتوانم دوشي بگيرم و ليواني شير بخورم تا بتوانم خواب آرامي داشته باشم. بيدار كه میشوم، فقط میرسم لباس بپوشم و دوباره سر كار بيایم. بنابراين وقت براي عشق و آشنايي نميماند. بيشتر بازيگرهاي هم سن و سالم به ندرت ازدواج كردند. فكر میكنم به خاطر اين كه در حرفهاي هستيم كه مرتب در آن از عشق صحبت میشود. واژه اول هر فيلم و سريالي، عشق است. مرتب در مورد آن حرف میزنيم و نقش عاشق يا معشوق را بازي میكنيم. تمام مدت مبلغ عشق هستيم. بنابراين براي خودمان ايدهآل آرماني درباره عشق شكل میگيرد. حالا چون زماني براي اين چنين عشق ايدهآلي نداريم و بيشتر به نمايشش میكشيم تا حضورش را در زندگي حقيقي خودمان داشته باشيم، هميشه در انتظار آن اتفاق میمانيم. باز نشر اختصاصی: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترینها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 680]