واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: علي اكبر دهخدا در 29 دي ماه 1258 هجري خورشيدي، در يكي از محله هاي تهران ديده به جهان گشود. پدرش خان باباخان از ملاكان متوسط قزوين بود كه در همان كودكي علي اكبر فوت نمود. آن روزگار كسي نمي دانست كه اين كودك ، روزگاري در جواني پس از آنكه در رشته علوم سياسي فارغ التحصيل مي شود، به جاي آنكه پلكان ترقي در وزارت امور خارجه را طي كند، به روزنامه نگاري روي مي آورد و طنز معاصر ايران را پايه گذاري كند. طنزي كه باعث مي شد روزنامه صوراسرافيل دست به دست ميان مردم بچرخد و آنان كه توشه اي هرچند محدود از سواد داشتند براي ديگران مطالب او را بخوانند و به سخره گرفتن استبداد قاجار را به چشم ببينند. كسي كه طنزهايش را با نام دخو (دهخدا) كه شخصيت خيالي و سادهدل در حكايتها و مثلهاي مردم قزوين است، امضا مي كرد و روزگاري كه گذاردن نام خانوادگي در ايران رسميت يافت، دهخدا نام خانوادگي اش شد. او بيش از هر كسي، آموختن را از مادرش فراگرفت و شايد همين شد كه او را به دنياي امثال و حكم ايران زمين، نكته گويي از سر ملاطفت (طنز) برد. وي تحصيلات قديمي خود را نزد شيخ غلامحسين بروجردي آموخت. بعدها به مدرسه علوم سياسي رفت. پس از پايان تحصيل به خدمت وزارت امور خارجه درآمد. او پس از چندي با معاونالدوله غفاري كه به وزير مختاري ايران در كشورهاي بالكان منصوب شده بود به اروپا رفت و حدود دو سال و نيم در اروپا و بيشتر دروين اقامت داشت اما اين ماموريت دوام نياورد و با آغاز نهضت مشروطيت به ايران بازگشت. او با همكاري جهانگيرخان شيرازي روزنامه صور اسرافيل را منتشر كرد و ستون طنزچرند و پرند را در آن ايجاد كرد. پس از به توپ بستن مجلس شوراي ملي در دوره محمد علي شاه و دستگيري و اعدام جهانگيرخان شيرازي، دهخدا، مانند بسياري از آزاديخواهان، ناچار به استانبول و از آنجا به اروپا رفت. او در سوئيس سه شماره ازصوراسرافيل را منتشر كرد. آنگاه دوباره به استانبول رفت و روزنامهاي به نامسروش را به زبان فارسي انتشار داد. پس از فتح تهران به دست مجاهدين مشروطه و خلع محمد علي شاه، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد. در زمان طرح انحلال سلطنت و برپايي جمهوري، دهخدا به عنوان اولين كانديداي مقام رياست جمهوري در ايران مطرح شد. با استقرار ديكتاتوري پهلوي اول،وي مدتي رياست دفتر وزارت معارف، رياست تفتيش وزارت عدليه، رياست مدرسه علوم سياسي و سپس رياست مدرسه عالي حقوق و علوم سياسي تهران را بر عهده داشت، رضا خان كه نمي توانست دهخدا را به جرم آنكه براي رياست جمهوري نامش مطرح شده است ازميان بردارد، پس او را به انزوا كشاند، اما گويي دهخدا خود نيز به اين مساله راغب بود چرا كه دريافته بود يك ملت پيش از تغيير لايه هاي بيروني بايد خود را بشناسد، حكومت و فرهنگ متعلق به خود را بشناسد تا بداند كيست. دهخدا در انزوا همان كرد كه فردوسي و ديگر بزرگ مردان ايران زمين كرده بودند. او فرهنگ دهخدا را پايه ريخت، پس از چندي به سرعت از مشاغل دولتي كناره گرفت و عمر به پاي تحقيق گذارد. دهخدا به غير از زبان فارسي به زبانهاي عربي و فرانسه هم تسلط داشت و گاه براي تفنن شعر نيز ميسرود. علياكبر دهخدا در اواخر عمربه تصحيح ديوان منوچهري، ديوان حافظ، ديوان سيد حسن غزنوي، ديوان مسعود سعد ،ديوان سوزني سمرقندي ،ديوان فرخي سيستاني ،ديوان ابن يمين ،لغت فرس اسدي ،صحاح الفرس ،يوسف و زليخا پرداخت . او كارترجمه روح القوانين، عظمت و انحطاط روميان را نيز انجام داد و به تاليف لغت نامه دهخدا، امثال و حكم، فرهنگ فرانسه به زبان فارسي، ابوريحان بيروني، تعليقات بر ديوان ناصر خسرو پندها و كلمات قصار و ديوان شعر روي آورد. علي اكبر دهخد پس از شهادت همفكر و همراه قديمي اش، مي گويد : شبي مرحوم ميرزا جهانگير خان را در جامه سپيد به خواب ديدم كه به من گفت: چرا نگفتي او جوان افتاد ؟، استنباطم اين بود كه ميراز مي گويد چرا مرگ مرا در جايي نگفتي يا ننوشتي در خواب اين جمله بر ضميرم آ مد كه ياد آر ز شمع مرده ياد آر در همين حال بيدار شدم چراغ را روشن كردم و تا صبح سه قطعه مسمط را سرودم . مسمطي كه در مفهوم، انتظاري شيرين و پر درد را در چشم به راهي صبح و پايان شب تيره ظلم، تداعي مي كرد و به ياد بود ميرزا جهانگير خان سروده شد . سرانجام دهخدا درهفت اسفند 1334 در سن 77 سالگي در تهران درگذشت و در ابن بابويه شهرري به خاك سپرده شد. اطلاع/**9131**1717
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]