واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: احمد کسروي در هشتم مهرماه 1269 هجري شمسي در محله همکاوار تبريز چشم به جهان گشود. پدرش ميرقاسم فرزند ميراحمد، به کار بازرگاني اشتغال داشت. کسروي در تهران ابتدا به خدمت وزارت معارف درآمد، سپس به وزارت عدليه رفت و سالها عهدهدار رياست عدليه در شهرهاي دماوند، زنجان وخوزستان گرديد. احمد کسروي پس از چند سمت ديگر در عدليه بالاخره در سال 1311 از ادامه خدمت در مشاغل قضائي دست کشيد و به وکالت پرداخت. کسروي کتب بسياري در زمينه هاي مختلف تاريخي و اجتماعي به رشته تحرير درآورد که از مهمترين آنها مي توان به تاريخ مشروطه اشاره کرد. از اقدامات عجيب کسروي برعهده گرفتن وکالت سرپاس مختار و پزشک احمدي، دو جنايتکار دوران رضاشاه بود. اين دو در دوران سلطنت رضاشاه مسئول قتل مخالفان حکومت بودند. کسروي در دي ماه يک روز را به نام روز بهروز نامگذاري کرده بود.که اين جشن ،کتاب سوزان بود. او و طرفدارانش درمحل هماد آزادگان که خود مؤسس آن بود، جمع ميشدند و بعضي از کتب را به آتش ميکشيدند او مي خواست اين جشن همگاني شود. اوايل دهه بيست اعتقادات ضدمذهبي احمد کسروي به نحو بارزي فزوني گرفت. در اين دوران او عقايد ضدديني خود رادر اعلاميه با نام دين و انتقام منتشر کرد که با واکنش هاي تند محافل مذهبي مواجه شد. نواب صفوي که در آن زمان در نجف به تحصيل در حوزه علميه مشغول بود با گسترش فعاليتهاي ضد ديني کسروي با دستور آيتاللَّه سيدابوالحسن اصفهاني جهت مبارزه با کجرويهاي کسروي به ايران آمد و با تشکيل جمعيت فداييان اسلام به مبارزه با بدخواهان و بدانديشان پرداخت. تفکرات و اقدامات احمد کسروي و پيروان او بر ضد دين اسلام و تشيع مهمترين عامل تسريع در شکل گيري و فعاليتهاي جمعيت فداييان اسلام محسوب مي شود. کسروي در تمام دوران زندگي خود همواره مشغول فعاليت هاي ضد مذهبي بود و در برخي آثارش مانند شيعيگري، به دين اسلام، مذهب تشيع و برخي از ائمه اطهار به طور علني اهانت کرده بود. در چنين اوضاعي نواب صفوي پس از هشدارهاي متعدد شفاهي و کتبي در سخنرانيها و اعلاميه هاي مربوط به جمعيت، در يک اقدام انقلابي به احمد کسروي حمله کرد و او را مجروح ساخت و خود دستگير و مدتي زنداني شد(هشتم ارديبهشت 1324)، اما پس از آزادي اززندان نيز مبارزه منسجم خود را در جمعيت فدائيان اسلام با جريانات فکري امثال کسروي ادامه داد . کسروي در پناه حمايتهاي دربار و عناصر وابسته به دول غربي به ويژه انگلستان ،همچنان به اقدامات ضد ديني خود ادامه مي داد، او در توهين به دين و مذهب وقاحت را به جايي رساند که اعتراضات مردمي بصورت دادخواستهاي متعدد به عنوان شکايت از يک بي دين و حرمت شکن به دادگستري وقت ارجاع شد ، دولت وقت که جو عمومي جامعه را متشنج و ناآرام مي ديد مجبور شد تا دستور محاکمه کسروي و رسيدگي به شکايات را به دستگاه قضايي بدهد. روز 20 اسفند 1324 قرار بود کسروي به جرم اهانت به اسلام در يک دادگاه فرمايشي محاکمه شود، سران نهضت که حدس زده بودند، کسروي به عنوان يک مهره مورد حمايت رژيم ازاين محاکمه نمايشي جان سالم به در خواهد برد. تصميم به اعدام انقلابي او گرفتند، به همين منظور مبارزان جمعيت به نام هاي سيدحسين امامي به همراه علي محمد امامي، رضا الماسيان، مظفريان و فدايي به کاخ دادگستري رفته و او را به همراه محافظ و منشي اش به رگبار گلوله بستند که در اين هنگام حسين امامي فرياد زد:مردم! من کسروي را کشتم و... خانواده و دوستان کسروي از بيم مخالفان جنازه او را در نقطه اي در کوههاي شمال شهر تهران دفن کردند.مراسم خاکسپاري کسروي دور از چشم مردم ، برگزار شد. انتشار خبر کشته شدن کسروي، علاوه بر شادي همگان،مردم و علما را بر آن داشت تا خواهان آزادي عاملان مرگ کسروي شوند. حتي آيتالله حاج حسين قمي که گفته ميشد حکم ارتداد و اعدام انقلابي کسروي را صادر کرده بود طي تلگرافي از دولت وقت خواست تا متهمان به قتل کسروي را از زندان آزاد کند . دولت وقت،که علي رغم تمام تلاشهاي خود نتوانسته بود در ذهن مردم چهره ناشايستي راکه اين مرتد در طول اين سالها براي خود و دولت وابسته شاهنشاهي ساخته بود ، پاک نمايد، سرانجام متاثر از فشارافکار عمومي و علما ،پس از سه ماه سيد حسين امامي را آزاد کرد. ک/1 536
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 239]