واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
جواد نكونام (متولد 1980 در ايران) يكي از پديدههاي اين فصل لاليگا است.» مصاحبه او با روزنامه «آس» اسپانيا نشان ميدهد كه نكونام جايگاه مناسبي در فوتبال اسپانيا يافته است. اولين جملهء ليد مصاحبه AS با جواد نكونام نشان ميدهد كه ميتوان آيندهاي درخشان را براي هافبك تدافعي تيم ملي ايران متصور بود. اين مصاحبه را به نقل از سرمایه بخوانيد. اولين تماس تو با فوتبال كي بود؟ من متولد شهر ري هستم، شهري كه 200 سال پايتخت ايران بوده است. اين شهر در جنوب تهران است، ما در اين شهر در كوچهها فوتبال بازي ميكرديم، بچههاي خيابان ما با بچههاي خيابان ديگر مسابقه ميدادند، خاطرات خيلي خوبي از آن دوران دارم. كودكيات چطور گذشت؟ با فوتبال بازي كردن، از ساعت سه بعدازظهر شروع ميكرديم و تا 9 شب ادامه ميداديم، يك بار پليس آمد و نگذاشت كه ما فوتبال بازي كنيم. چرا؟ فوتبال بازي كردن ممنوع بود؟ نه، خب مساله اين بود كه يك بار بازي ما به دعوا كشيده شده بود. و تازه چون ما در خيابان بازي ميكرديم بر ترافيك هم اثر ميگذاشتيم. شيشهء خانه همسايهها را هم ميشكستيد؟ نه، اما سروصداي ما زياد بود، همسايهها به ما آب ميپاشيدند تا ديگر در آن خيابان بازي نكنيم. با چه توپي بازي ميكرديد؟ با توپ پلاستيكي. الگوي فوتبال تو در ايران كي بود؟ جعفر مختاري فرد بازيكن تيم استقلال، يك چپ پاي عالي در كودكي حادثهاي براي شما اتفاق افتاد كه باعث شد بسوزي (هنوز آثار اين سوختگي در بدن او هست) چطور اين اتفاق افتاد؟ من و برادرم مشغول بازي بوديم، اما نه با توپ، ناگهان اجاق برگشت و اين حادثه اتفاق افتاد، برادرم من را از مرگ نجات داد. سختترين لحظات آن دوران كدام بود؟ من براي رسيدن به جايگاه فعلي خيلي سختي كشيدهام، وضعيت در ايران با وضعيت اروپا خيلي فرق ميكرد. من ساعت يك خانه را ترك ميكردم و 9 يا 10 شب برميگشتم. زمينهاي تمرين و استاديومها خيلي دور بودند. گاه 25 كيلومتر راه ميرفتم تا به محل تمرين برسم، گاهي سه اتوبوس عوض ميكردم تا به آنجا برسم. زندگي تو در جريان جنگ ايران و عراق چطور بود؟ با وجود جنگ، مسابقات فوتبال در ايران ادامه داشت، با وجود اين كه جنگ در جريان بود ما در كوچهها فوتبال بازي ميكرديم، موشكها را در هوا ميديديم اما به بازي ادامه ميداديم. براي ما عجيب است كه تو كه يك بازيكن ايراني هستي اطلاعات تاكتيكي خيلي خوبي داري، مثل بازيكنان اروپايي، از كجا با اين دانستههاي تاكتيكي آشنا شدي؟ من مربيان خيلي خوبي داشتهام، بهترين مربيان خارجي كه به ايران آمدهاند مربي من بودهاند. خيلي از داشتههاي من درمورد فوتبال مديون آنها است. زماني كه ايران در جامجهاني 1998 آمريكا را شكست داد كجا بودي؟ وقتي ايران گل اول را زد در اتوبوس بودم، تا به خانه رسيديم صداي فرياد را از همهء خانهها شنيدم، اين گل دوم ما بود، بعد از آن گل همهء مردم به خيابانها رسيدند و هيچ كس نماند تا سوت پايان بازي را ببيند. در ايران ما هميشه بعد از پيروزيهاي مهم جشن ميگيريم. در ايران فوتبال واقعاً مهم است. يادم است كه وقتي عربستان سعودي را شكست داديم ساعت هشت بعدازظهر از استاديوم به راه افتاديم و ساعت 12 رسيديم به هتل، اين مسير در حالت عادي فقط 15 دقيقه بود اما آن شب همهء مردم جشن گرفته بودند. در پست خودت كدام بازيكن خارجي را به عنوان الگو قبول داري؟ دوتگا و ويرا به نظر ميرسد تو در تيم ملي ايران نقش تهاجميتري داري، از اين كه در اوساسونا بايد بيشتر كارهاي تدافعي انجام بدهي ناراحت نيستي؟ نه، من هميشه كاري را كه مربي از من بخواهد انجام ميدهم، مربي اوساسونا از من ميخواهد كه بيشتر متوجه امور دفاعي باشم، وظيفهء من در اوساسونا اين است كه كنترل زمين را از اختيار حريف دربياورم. در بازي مقابل بارسلونا سرعت بازي آنها تو را شگفتزده نكرد؟ نه، آن چيزي كه باعث شد ما در آن بازي نمايش خوبي نداشته باشيم گلي بود كه در همان دقيقهء اول بازي پذيرفتيم، مطمئن هستم كه اگر پنج بار ديگر هم با آنها بازي كنيم آنها نميتوانند با سه گل ما را شكست بدهند. اسپانيايي ياد گرفتهاي؟ از روز اول ورودم بازيكنان تيم لغتهاي زيادي به من ياد دادهاند، البته من يك مترجم هم دارم. كدام بازيكن بيشتر از همه به تو لغت ياد داده؟ ديويد ايزورده، البته وقتي بازيكنان با من به زبان اسپانيايي شوخي ميكنند من هم به فارسي به آنها جواب ميدهم، من هم به آنها لغتهاي فارسي ياد دادهام، بيشتر از همه به والدو. مشكلي با غذاهاي اسپانيايي نداري؟ نه، از جهاتي غذاهاي ايراني و اسپانيايي خيلي شبيه هم است. تفاوت فقط در نحوهء پختن برنج يا سرخ كردن گوشت است البته گاهي هم به رستوران ايراني ميروم. اوقات خود در پامپولنا را چطور ميگذراني؟ اغلب در خانه هستم، گاهي هم براي پيادهروي ميروم. به سينما نميروي؟ نه، دوست ندارم، در خانه ميمانم و موسيقي ايراني يا اسپانيايي گوش ميكنم. دوست نداري كه خانوادهات در كنار تو باشند؟ دوست دارم، اما خب مساله به اين سادگيها هم نيست چرا كه آنها در ايران زندگي خودشان را دارند. مشكلي از لحاظ مذهب نداري؟ نه، اصلاً، همان عبادتهايي را كه در ايران انجام ميدادم اينجا هم انجام ميدهم. ممكن است در جشنوارهء سنت فرمين (مراسمي در اسپانيا كه در آن گاوها در سطح شهر رها ميشوند) شركت كني؟ دوست دارم، اما واقعيت اين است كه من زندگي را دوست دارم. براي اين كه مقابل آن گاوها بدوي بايد خيلي شجاع باشي، من يك روز مانده به شروع جشنواره قبلي به شهر آمدم و آن مراسم را ديدم و واقعاً متعجب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1042]