تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به من ايمان نياورده است آن كس كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826108365




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخت‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. كيهان: تعلل جايز نيست«تعلل جايز نيست» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ روز دانشجو و فرداي آن برخي از دانشگاهها، شاهد بروز ناآرامي هايي از سوي عناصر جريان مقابل نظام بودند كه البته با حضور شعورمند و پرصلابت دانشجويان انقلابي، بار ديگر آرامش به صحنه دانشگاهها بازگشت. از چند هفته قبل از 16آذر تمام بنگاههاي تبليغاتي جريان سبز در مطبوعات، سايت هاي خبري، وبلاگ ها و همينطور شبكه هاي ماهواره اي ضدانقلاب خارجه نشين، تلاش كردند تا آخرين تير تركش خود را به سوي نظام نشانه روند و سوار بر موج جواني و احساسي و روحيه نقاد دانشجويان، بار كج خود را به منزل مقصود برسانند. آنها با تبليغات گسترده سعي كردند تا 16آذر را صحنه درگيري و آشوب كرده و قصد داشتند با انفجار بمب و انجام عمليات تروريستي و كشته شدن تعدادي از جوانان و مردم و انداختن تقصير آن بر گردن نظام، به زعم خود «خط خونخواهي» را زنده نگاه دارند تا از اين رهاورد ناجوانمردانه، بتوانند جسد در حال احتضار جنبش سبز را چند صباحي بيشتر زنده نشان دهند اما حضور كم تعداد و چندصد نفري دعوت شدگان بار ديگر ميرايي اين جريان را به وضوح نشان داد.ماهيت فتنه پس از انتخابات، واقعيتي تلخ اما در جاي خود مهم بود. تلخي و ناگواري اتفاقاتي از اين دست، بر كسي پوشيده نيست، اما اهميت وقايع پيش آمده در آن بود كه مردم- خصوصا خواص جامعه- در معرض آزموني سخت و البته تعيين كننده قرار گرفتند.كار «فتنه» به تعبير رسول اسلام(ص) ايجاد «تاريكي و ظلمت» است. در فضاي غبارآلود و ظلماني، قوه تشخيص سره از ناسره و راه هدايت از ورطه ضلالت كم مي شود، مرز حق و باطل درهم مي آميزد، حقيقت گم شده و تحير و سرگرداني و گمان و ترديد، عقل و دل انسان را تسخير مي كند.فضاي فتنه سبز، غبارآلود و ظلمت آفرين بود. بصيرت و درايت سكاندار انقلاب و رهبر فرزانه بود كه توانست كشتي نظام را به كرانه آرامش و امنيت برساند. رهبري انقلاب در وقايع اخير با تدبير، حكمت و قاطعيتي كه نشان دادند، توانستند حوادث را به گونه اي مديريت كنند كه به آرامش منتهي شود.مسلماً زماني كه غبار فتنه بلند مي شود، كساني كه اهل بصيرت اند مي توانند ضمن درك صحيح از شرايط، دشمن شناسي و تشخيص دوست از دشمن به ابهام زدايي از جامعه كمك كرده و شرايط را به سمت امنيت و ثبات پيش ببرند. رهبري انقلاب در مناسبت هاي مختلف بحث «خواص» را پيش كشيده و از جنگ صفين و جناب عمار- به عنوان صحابه خاص اميرالمومنين(ع)- كه در جهت تنوير افكار سپاهيان حضرت علي(ع) تلاش بسيار كرد، مثال آوردند. به تعبير ايشان سكوت خواص هم كمك به فتنه بود.اما اكنون كه حدود 6 ماه از شروع فتنه مي گذرد، غبارها فرو نشسته و ابرهاي سياه ترديد كنار رفته است. مواضع سران فتنه در وقايع پيش آمده، بيانيه هايي كه پي درپي صادر مي شد و مي شود، جانبداري صريح و بدون شائبه دشمنان اسلام و انقلاب از آشوبگران و فتنه انگيزان و همنوايي رسانه هاي بيگانه و ضدانقلاب كه در دشمني با نظام از هيچ تلاشي دريغ نمي كنند، همه و همه دست سران فتنه را پيش مردم رو كرده است.امروز ديگر مراودات برخي از آقايان در پوشش مناسبات سياسي و يا فرهنگي و علمي با اشخاص و محافلي كه مبدع و طراح انقلابهاي رنگي در ديگر كشورها بودند و قصد آنان براي براندازي - و يا حداقل سست كردن پايه هاي- نظام اسلامي و حكومت ديني و همچنين همگرايي آمريكا و اسرائيل و برخي از قدرتهاي استعماري اروپا با سران فتنه، دم خروسي نيست كه بتوان آن را زير غبار فرو نشسته فتنه پنهان كرد. فتنه سبز رويارويي نامزد شكست خورده انتخابات با رئيس جمهور منتخب مردم را به تقابل دشمن با نظام و انقلاب كشاند. اگر روزهاي اول فتنه، داعيه تقلب و شعار «راي من كجاست»؟! بخشي از هواداران را به صحنه كشاند به مرور پرده ها كنار رفت، صورت مسئله تغيير كرد و شعار عليه اركان نظام و مباني انقلاب جاي آن را گرفت.شعار «مرگ بر اسرائيل» در روز قدس تغيير مي كند، شعار بنيادين «مرگ بر آمريكا» در روز جهاني مبارزه با استكبار (13 آبان) عوض مي شود و مشي جنبش دانشجويي در 16 آذر عليه استكبار و كانونهاي قدرت، تغيير ماهيت مي دهد.آيا اين نشانه ها براي آنكه ثابت كند نقطه مقابل اين جريان ، اصل و ريشه نظام و انقلاب است، كافي نيست؟22 خرداد در واقع يك بهانه براي تسويه حساب دشمنان و كينه توزان با انقلاب و اركان نظام بود. اگرچه آنان توانستند در روزهاي آغازين اغتشاش عده اي از مردم را با رمز تقلب در انتخابات به ميدان بياورند، اما همان مردم براي اثبات ادعاي تقلب دنبال دليل بودند و اين درست همان چيزي بود كه جريان مدعي دستش از آن خالي بود.حالا ديگر مردم از اطراف سران فتنه متفرق شده اند. دست آنان براي مردم رو شده و از ديگ 16 آذر نيز آبي براي آنان گرم نشد.جريان كم شماري هم كه دور و بر آنان مانده اند، همان طيف ضدانقلابي هستند كه هميشه در طول 30 سال انقلاب و نظام وجود داشته اند. هيچ نظام سياسي بدون جريان معارض وجود ندارد. جمهوري اسلامي هم از اين قاعده مستثني نيست جز آنكه در برابر بصيرت و شجاعت رهبري و حمايت مردم از نظام، دشمنان ما احمق آفريده شده اند!غربال گري خاصيت انقلاب است. در همه انقلابهاي سياسي و اجتماعي اين مسئله رخ مي دهد. انقلاب اسلامي كه مبتني بر آموزه هاي الهي و اسلامي است و با دست حضرت امام(ره) به ثمر نشسته، در طول حيات طيبه خود، علي الدوام سره از ناسره و دوست را از دشمن غربال كرده است. مردم ما هشيارند و همه اين مسايل را مي فهمند. آنان مي دانند كه امروز دشمن، هسته قدرت و كانون هدايت نظام و راهبري انقلاب را نشانه رفته است.اكنون از قله فتنه عبور كرده ايم. هرچند هنوز كاملا به دامنه آرامش نرسيده ايم، اما زواياي پنهاني اين جريان مسموم آشكار شده و جاي سوال چنداني باقي نگذاشته است. صعه صدر و خويشتن داري نظام در مقابل فتنه انگيزان حتماً از سر اقتدار و درايت بوده است، اما مسئولان امر بدانند كه اكنون سران فتنه در افكار عمومي مردم محكوم شده اند.مردم ديگر مسامحه و تعلل در برابر آنان را جايز نمي دانند و معتقدند بايستي نظام از حق خود و آحاد جامعه در برابر آنان دفاع كرده و فتنه گران را پاي ميز محاكمه و دستگاه عدالت بكشاند.آفتاب يزد: سوء استفاده‌هاي مهم‌تر از پوشش اسلامي!  «سوء استفاده‌هاي مهم‌تر از پوشش اسلامي!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ آفتاب يزد است كه در آن مي‌خوانيد؛ اظهارات ديروز رئيس قوه قضائيه، اگر به دقت عملي شود افق‌هاي جديدي را در عرصه‌هاي قضايي ايران خواهد گشود كه برخلاف بسياري از افق‌هاي جديد در ساير عرصه‌ها، به نفع مردم و در خدمت نهادينه شدن قانون در كشور خواهد بود.مهم‌ترين نكته در سخنان صادق لاريجاني، ابراز ترديد او در قانوني بودن توافقات قضايي و نظارتي بود كه تنها مستند آنها تجويز روساي سه قوه و امضاي آنها مي‌باشد. اين سخن نشان مي‌دهد كه عزم فعلي رئيس تازه نفس قوه قضائيه بر ترجيح قانون نسبت به هر سند ديگري است؛ حتي اگر آن سند، امضاي سه رئيس قوه را در ذيل خود داشته باشد. رئيس قوه قضائيه قاعدتا مي‌داند هم در دستگاه قضا و هم در ساير قوا، كساني هستند - و متاسفانه گاه از حمايت‌هايي برخوردارند - كه مراتبي بسيار پايين‌تر از تشخيص رئيس سه قوه، از جمله مصلحت انديشي خويش را بر قانون حاكم مي‌نمايند و به اين ترجيح غير مرجح خويش مي‌بالند. البته اين مسئله، هميشه در كشور ما وجود داشته اما در سه چهار سال اخير بر شدت آن افزوده شده است.يكي از عوامل تشديد اين وضعيت، اصرار يكي از مقامات عاليرتبه اجرايي بر اظهارنظرهايي است كه شايسته‌ترين نام براي آنها، صدور حكم قطعي قضايي است كه گاه در قالب ابراز تعجب از عدم صدور حكم اعدام براي يكي از مديران هسته‌اي دولت خاتمي و گاه به صورت اظهارنظر قاطع در خصوص فساد برخي افراد سرشناس كشور تجلي يافته است. اتهام افكني به دستگاه‌هاي قضايي و تقنيني، در كنار نمونه‌هاي فوق‌الذكر،‌يكي از مهمترين عواملي بود كه عدم رعايت قانون در بالاترين سطوح مديريتي كشور را به امري عادي تبديل كرد. متاسفانه رسانه موسوم به ملي نيز با سلب حق پاسخگويي افرادي كه توسط يك مقام غير قضايي، «حكم قضايي تريبوني» دريافت كرده بودند، عملا به نهادينه شدن اين بي قانوني آشكار در كشور كمك كرد.هنوز غبارهاي ناشي از اين مسئله فرو ننشسته بود كه برخلاف قواعد مسلم حقوقي، موارد اتهامي ثابت نشده تعدادي از فعالان سياسي كشور - كه در جريان انتخابات دستگير شده بودند - از صدا و سيما به صورت مكرر پخش شد. اما پس از چند جلسه، ناگهان اعلام شد كه اين اقدام، خلاف قانون - و در مواردي خلاف شرع - است و از تداوم آن جلوگيري شد. اين جلوگيري تقريبا با آغاز مسئوليت صادق لاريجاني در قوه قضائيه، همزمان شد و برخي تاكيدات بعدي او هم تقويت كننده اين «ظن» گرديد كه اراده اجراي قانون، حداقل در رئيس جديد قوه، جدي است.البته عده‌اي از اصلاح‌طلبان وجود نشانه‌هايي را ادعا مي‌كردند كه به زعم آنها ثابت مي‌كرد توقف پخش تلويزيوني اعترافات، تنها به خاطر رعايت قانون نبوده است. از جمله پس از آنكه بهزاد نبوي خواستار علني شدن محاكمه خود براي پاسخگويي به برخي اتهام افكني‌هاي علني شد اين فرصت در اختيار او قرار نگرفت. در عين حال توقف پخش دادگاه‌ها، مي‌توانست نشانه مثبتي تلقي شود و اكثر فعالان سياسي و حقوقدانان، از آن استقبال كردند. اما دو روز قبل، يك اظهارنظر و يك خبررساني- يا خبرسازي - موجب برخي نااميدي‌ها شد. يكي از مقامات قضايي، دو روز قبل در توجيه توقف پخش علني دادگاه‌هاي انتخاباتي، عملا به حمايت از پخش علني دادگاه‌ها و اعلام علني اتهامات ثابت نشده دستگيرشدگان پرداخت.اظهارات اين مقام پرسابقه قضايي، تقريبا نشان مي‌داد كه توقف پخش دادگاه‌ها، بيش از آنكه ناشي از يك الزام قانوني باشد متاثر از رفع نيازي بوده كه از يك «مصلحت انديشي» سرچشمه گرفته است. همزمان با اين اظهارات، چند خبرگزاري و سايت خبري كه به حمايت از دولت مشهور هستند، تصاويري مشكوك از يك دانشجوي دستگير شده در روز 16 آذر منتشر كردند.البته اين تصاوير به اندازه كافي گويا بود و با نخستين نگاه، غيرقابل اتكا بودن آن آشكار مي‌شد. كساني كه تصاوير اين دانشجو را با لباس كامل زنانه -مقنعه، مانتو و چادر- به نمايش گذاشتند ظاهرا فرصت كافي در اختيار نداشتند تا با استفاده از حقه‌هاي كامپيوتري، صورت او را اصلاح كنند تا تصاوير آنها، كمي قابل باور به نظر برسد! اما نكته مهمتر آن است كه چگونه تصاوير يك متهم قبل از آنكه جرم او در محكمه‌اي ثابت شود، از چند خبرگزاري و سايت خبري ويژه، سر در مي‌آورد؟ آيا اين كار و همزماني آن با دفاع تلويحي يك مقام قضايي ‌‌از پخش دادگاه‌هاي مقدماتي، نشانه نااميد كننده‌اي از برگشت برخي مصلحت‌انديشي‌هاي غيرموفق به دستگاه قضايي نيست؟ نكته ديگري كه در مورد دانشجوي دستگير شده و تصاوير مشكوك منتسب به او وجود دارد آن است كه به فرض صحت تصاوير و درستي اقدام چند سايت خبرساز، جرم اين دانشجو سوءاستفاده از يك پوشش اسلامي براي فرار از دست قانون و ماموران قانون است.اگر اين اتهام تا اين حد سنگين است تكليف كساني كه از همه مقدسات و ارزش‌ها به عنوان «پوشش» براي فرار از پاسخگويي در برابر مسئوليت‌ها و قانون‌شكني‌هاي خود استفاده مي‌كنند، چيست؟ اگر قوه قضائيه انتشار تصاوير منتسب به يك دانشجوي بازداشتي را قبل از اثبات جرم، مجاز مي‌شمرد و اگر قرار است برخي مصلحت‌سنجي‌ها مجوزي براي درنظر نگرفتن قوانين مربوط به محاكمات - انتشار تلويزيوني اتهام‌هاي اثبات نشده- باشد آيا رئيس قوه قضائيه تصور نمي‌كنند در اين زمينه، اولويت با كساني است كه اتهام آنها نه سوءاستفاده از پوشش زنانه بلكه پوشش قرار دادن بالاترين ارزش‌هاست و اتهامات مربوط به قانون شكني و آماردهي‌هاي غلط آنها، به موضع اجماعي بسياري از صاحب‌نظران در دو جناح- و حتي برخي دستگاه‌هاي نظارتي وابسته به قوه قضائيه- تبديل شده است؟  اعتماد: آنچه به دانشجويان حقوق نمي آموزند«آنچه به دانشجويان حقوق نمي آموزند»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم غلامحسين مزارعي است كه در آن مي‌خوانيد؛حاکميت قانون مبناي تنظيم روابط دولت و شهروندان در دنياي کنوني تلقي مي شود. جامعه ايران در يکصد سال اخير مهم ترين هدفش را دستيابي به حاکميت قانون قرار داده است. نگاهي کوتاه به حرکت ها و جنبش هاي اجتماعي در سده اخير نشان مي دهد اغلب جنبش هاي معاصر هدف صريح يا غايي خود را تثبيت حاکميت قانون در جامعه قرار داده اند. مهم ترين هدف جنبش مشروطيت تاسيس عدالتخانه و حاکميت قانون بود و يکي از اهداف انقلاب 1357 مبارزه با استبداد و خودکامگي بوده است. موانع سياسي، فرهنگي و اجتماعي دستيابي به حاکميت قانون را همچنان در زمره مهم ترين اهداف و آرزوهاي جامعه ايران قرار داده است.گرچه دستيابي به حاکميت قانون مقوله يي صرفاً حقوقي و مربوط به حقوقدانان نيست ولي با توسعه گفتمان حاکميت قانون در يک جامعه نقش حقوقدانان و دانش و آگاهي آنان از مفهوم، برداشت ها و لوازم تحقق حاکميت قانون امري ضروري تر مي شود. با تمثيلي ساده اگر حاکميت قانون را با وضعيت بهداشت در جامعه مقايسه کنيم مي توان گفت گرچه سطح بهداشت جامعه صرفاً در گرو تلاش ها و دانش پزشکان آن جامعه نيست اما تخصص و آگاهي پزشکان يک جامعه تاثير قاطعي بر بهره مندي آن جامعه از خدمات بهداشتي دارد به گونه يي که با پزشکان کم تجربه و کم سواد نمي توان سطح بهداشتي مطلوبي فراهم کرد.حکايت حاکميت قانون نيز همين گونه است، اگر حقوقدانان يک جامعه از سطح مطلوبي از آگاهي و دانش از مفهوم و لوازم تحقق حاکميت قانون نداشته باشند نمي توان انتظار داشت که حاکميت قانون آن جامعه در سطح مطلوبي باشد زيرا حقوقدانان پاسدار و نگهبان حاکميت قانون هستند. در اين مقاله به نقطه ضعفي اشاره مي شود که در فرآيند آموزش دانشگاهي يا آموزش حرفه يي حقوقدانان در ايران وجود دارد. ژاک شواليه در بخشي از کتاب «دولت قانونمند» به نقش و جايگاه حقوقدانان در دولت قانونمند اشاره کرده است. به تعبير وي ارزشمند شدن حقوق به طور طبيعي باعث مي شود متخصصان حقوق قدرتمند شده و جنبش حاکميت قانون باعث احياي نفوذ اجتماعي و سياسي حقوق و حقوقدانان مي شود.البته در فرآيند توسعه حاکميت قانون مفاهيمي از حقوق مورد توجه قرار مي گيرد که عمدتاً در دروس حقوق اساسي و حقوق اداري مورد مطالعه قرار گرفته اند، مفاهيمي نظير قانون اساسي گرايي، صلاحيت، پاسخگويي، کنترل قضايي، تفکيک قوا و قانوني بودن اختيارات و آزادي هاي بنيادين. حاکميت قانون به اين معناست که کليه زمامداران اعم از انتخابي يا انتصابي بر اساس اختياراتي که حد و مرزش توسط قانون معين شده حکومت کنند. براي حفاظت از حاکميت قانون در جامعه حقوقدانان يک جامعه هم بايد حدود اختيارات زمامداران و مجريان قانون را بشناسند و هم با نحوه کنترل و نظارت بر قوانين به خوبي آشنا باشند.دعاوي مهم حقوق عمومي دعاويي هستند که عمدتاً بر مبناي تجاوز از حدود اختيارات و سوءاستفاده از قدرت طرح مي شوند. حدود اختيارات مقامات سياسي و اداري و نحوه کنترل آنها و مفهوم سوءاستفاده از اختيار و تجاوز از حدود اختيارات در دروس حقوق اساسي و حقوق اداري آموزش داده مي شود. بنابراين در يک دولت قانونمند بيشتر به حقوقداناني نياز است که با آموزه هاي حقوق عمومي آشنا باشند نه حقوق خصوصي.حال ببينيم دانشکده هاي حقوق در ايران چه نوع حقوقداني را تربيت مي کنند. در بين تقريباً 140 واحد درسي دوره کارشناسي حقوق صرفاً 9 واحد به دروس حقوق عمومي (حقوق اساسي و اداري) تخصيص يافته است و معمولاً اين دروس در ترم هاي اول و دوم به دانشجوي حقوق ارائه مي شوند که هنوز آمادگي لازم براي درک اهميت و فهم مطالب انتزاعي اين دروس را ندارد.آموزش حقوق عمومي هم منحصر به اين دروس نيست و دروسي نظير حقوق مالي و مالياتي و آزادي هاي عمومي و دادرسي اداري ضروري است، که در غياب آنها دانشجوي حقوق نه با حقوق عمومي آشنا مي شود و نه نقش حقوق عمومي را در سرنوشت خود و جامعه اش درک مي کند. علاقه عمده دانشجويان حقوق مباحث حقوق خصوصي و جزاست و در انتخاب گرايش کارشناسي ارشد اقبال به اين دو گرايش و گرايش هاي مشابه بيشتر است. دانشکده هاي حقوق تمرکز و اهتمام اصلي خود را بر تربيت حقوقدان حقوق خصوصي متمرکز کرده اند.در ميان مواد امتحاني آزمون هاي استخدامي حقوق نظير آزمون وکالت، قضاوت، مشاوره حقوقي و سردفتري هيچ اثري از دروس حقوق اساسي، اداري، حقوق مالي و حتي حقوق و آزادي هاي بنيادين نيست، گو اينکه قضات و وکلا هيچ نيازي به قواعد حقوق اداري، اساسي و مالي ندارند. اين در حالي است که بررسي مواد امتحاني آزمون هاي کانون وکلا در کشور هاي اروپايي نشان مي دهد حقوق اداري، اساسي و آزادي هاي بنيادين و حتي حقوق اتحاديه اروپا در ميان آنها وجود دارد و در کشورهاي در حال توسعه نيز توجه به دروس حقوق اداري و اساسي در آزمون هاي حرفه يي وجود دارد. در دوره هاي کارآموزي و اختيار مشاغل وکالت و قضاوت و مشاوره حقوقي نيز نشاني از آموزش و آزمودن حقوق عمومي وجود ندارد.عدم توجه به دروس حقوق عمومي در آزمون هاي استخدامي و دوره هاي آموزش حرفه يي حقوقدانان موجب شده دانشجويان، فارغ التحصيلان حقوق و حتي وکلا و قضات تصور کنند حقوق عمومي فرعي بوده و نيازي به آموختن جدي آن ندارند. نتيجه اينکه حقوقدانان جامعه ما عمدتاً حقوقدان حقوق خصوصي هستند. بايد اين نکته را هم يادآوري کرد که برخلاف حرفه پزشکي که تخصص ها مشخص و تفکيک شده هستند در حرفه وکالت و قضاوت قاضي متخصص و وکيل متخصص در دعاوي حقوق عمومي نداريم و حتي وکلا از بيان تخصص خود منع شده اند زيرا کانون وکلا آن را نوعي تبليغ مي داند در حالي که اين امر مي تواند اطلاع رساني تلقي شود.ضعف علمي حقوقدانان جامعه در زمينه حقوق عمومي ضعفي است که ناخواسته به آن دچار شده اند زيرا نظام آموزشي دانشگاهي و حرفه يي تمرکز و تاکيد خود را بر آموزش و آزمودن حقوق خصوصي نهاده اند. ضعف حقوقدانان يک جامعه در زمينه حقوق عمومي ضعفي نيست که شخصي باشد و نتايج منفي آن گريبانگير وکلا يا قضات نخواهد شد. اگر به تمثيل فوق الذکر توجه کنيم درمي يابيم که ضعف حاکميت قانون در جامعه تا حدي به ضعف علمي حقوقدانان جامعه در زمينه حقوق عمومي وابسته است؛ حقوقداناني که با فضاي تفکر و عمل در عرصه حقوق عمومي و آموزه هاي آن در زمينه کنترل قدرت سياسي، تحديد حدود اختيارات زمامداران و نظارت بر آنها آشنا نيستند.براي يک نظام حقوقي و حقوقدانان يک جامعه تضمين حقوق بنيادين افراد بايد واجد اهميت بيشتري باشد. تضمين معاملات خصوصي شهروندان و فقدان تخصص و دانش لازم براي حفاظت از حقوق بنيادين بايد بيشتر موجب سرافکندگي آنها شود تا ندانستن حکم تلف مبيع قبل از قبض. بايد براي اين ضعف چاره انديشي شود وگرنه تلاش جامعه براي تقويت حاکميت قانون به دليل ضعف متخصصان حقوق در به کارگيري آموزه هاي حقوق عمومي به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد.براي علاج اين ضعف نهادهاي سياستگذار آموزشي، قوه قضائيه و کانون وکلا، هر يک وظايف و امکانات خاص خود را دارند. شوراي عالي انقلاب فرهنگي و وزارت علوم بايد در تغيير دروس حقوقي و افزايش دروس حقوق عمومي اهتمام ورزند. دانشکده هاي حقوق در ارائه دروس حقوق عمومي به زمان و کيفيت ارائه دروس حقوق اساسي و اداري دقت بيشتري کنند؛ دولت و مجلس تغييراتي در قانون و آيين نامه هاي مرتبط با مواد امتحاني آزمون هاي استخدامي رشته حقوق و افزودن دروس حقوق اساسي، اداري و حقوق بنيادين و حقوق مالي ايجاد کنند و کانون وکلا و قوه قضائيه آموزش حقوق اساسي، اداري و مالي را در آموزش هاي خود بگنجانند زيرا اهميت اين آموزش ها در تضمين حاکميت قانون و حفاظت از حقوق شهروندان بسيار بيشتر از دروس ديگر است.رسالت: سخني با حجت الا سلا م خاتمي«سخني با حجت الا سلا م خاتمي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمدکاظم انبارلويي است كه در آن مي‌خوانيد؛سخنان حجت الا سلا م سيد محمد خاتمي در ديدار با خانواده هاي زندانيان را در سايت خبري ايلنا مي خواندم . حرفهايي خوب ،دلنشين، آرامش بخش و در عين حال عقلاني بود . ايشان در اين ديدار فرموده اند: - نه مي خواهيم و نه مي توانيم سکولاريسم را در ايران بپذيريم. - ما دلمان براي انقلاب و اسلام بايد بسوزد و در کنار همديگر باشيم.سخنان حجت الا سلا م سيد محمد خاتمي در ديدار با خانواده هاي زندانيان را در سايت خبري ايلنا مي خواندم .  حرفهايي خوب ،دلنشين، آرامش بخش و در عين حال عقلاني بود . ايشان در اين ديدار فرموده اند.- نه مي خواهيم و نه مي توانيم سکولاريسم را در ايران بپذيريم.- ما دلمان براي انقلاب و اسلام بايد بسوزد و در کنار همديگر باشيم.- ما رهايي از سلطه بيگانگان و استبداد را مي خواستيم .- بنده از اين حوادث براي جمهوري اسلامي ناراحتم . به خاطر ستمي که مي شود. دوستاني الان در بند گرفتارند . جفاست که متهم به ضديت با انقلاب و اسلام شوند.- اکثر آنها سرمايه هايي هستند که هزينه براي انقلاب پرداخته اند امروز به ضديت با امام و انقلاب متهم مي شوند.براي بررسي اخبار مربوط به16  و17  آذر به چند سايت داخلي و خارجي و نيز پياده شده نوار راديوها و تلويزيونهاي آمريکايي و انگليسي مراجعه کردم. ديدم در اين اخبار آمده است : دانشجويان طرفدار آقايان خاتمي، موسوي و کروبي در دانشگاه شعار مي دادند نه شرقي ، نه غربي جمهوري ايراني ! آنها با جسارت و گستاخي عکس امام را پاره کردند و به علامت مخالفت با اسلام و انقلاب شعارهايي دادند که از گفتن آن پرهيز مي کنم.البته دانشجويان حزب اللهي معتقد به امام و انقلاب با حضوري حماسي و چند برابري نسبت به جمعيت آنها پاسخ آنها را دادند.به سايت ديگر مراجعه مي کنم، بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي در کميسيون امنيتي پارلمان اسرائيل صريحا گفته است: مخالفان در ايران سرمايه بزرگ اسرائيل هستند.کمي آن طرف تر اظهارات وزير خارجه اسبق آمريکا در گفتگو با فاکس نيوز را مي خوانم که گفته است ، سيا بايد دست به کار شود و از فرصت دلگرم کننده اعتراض دانشجويان در ايران استفاده کند.باز در خبري مي خوانم، که سخنگوي کاخ سفيد هم مي گويد؛ آنها (مخالفان نظام ) بايد بدانند که صدايشان شنيده مي شود!از آن طرف وقتي صداهاي اين فرقه به گوش وزير خارجه انگليس مي رسد او هم مي گويد؛ از حاميان موسوي در دانشگاه حمايت مي کنيم.مي خواهم کج بنشينم و دو کلمه حرف راست به آقاي خاتمي بزنم:1- در دانشگاه سخن از توانايي يا عدم توانايي بازگشت سکولاريسم به ايران نيست . در آنجا طرفداران اندک منسوب به شما دنبال «جمهوري ايراني» هستند و صريحا با اسلام اعلام مخالفت مي کنند.سکولارها دنبال جدايي دين و سياست هستند اما حريم دين را حتي به ظاهر هم که شده رعايت مي کنند.در دانشگاه طرفداران منسوب به شما صراحتا به امام (ره) اهانت مي کنند آنجا بحث انديشه و تعامل و ... نيست.آن وقت شما در اين ديدار مي فرماييد دلمان براي انقلاب و اسلام مي سوزد اما چرا حاضر نيستيد دو کلمه به اين جماعت طرفدار خودتان نصيحت کنيد؟!2- شما مي گوييد ما رهايي از سلطه بيگانگان را مي خواهيم اما حاضر نيستيد در پاسخ نتانياهو ، وزير خارجه انگليس و سخنگوي کاخ سفيد حرفي بزنيد و چرا حاضر نيستيد دو کلمه از تولي آنها به خودتان تبري جوييد؟!3- شما مي گوييد؛ «دوستانتان سرمايه هايي هستند که هزينه براي انقلاب پرداخته اند. » اما نتانياهو مي گويد اين سرمايه ها در تهران در اختيار ماست.حاضر نيستيد اين امر را تکذيب کنيد. چرا که دوستانتان در دانشگاه به سه زبان فارسي ، انگليسي و عربي پلاکاردي را در تجمعات خود بالا مي برند که در شعار مرگ بر اسرائيل روي اسرائيل ضربدر زده و از آن تبري مي جويند.اينها البته عددي نيستند و ما خوشحاليم که سرمايه اسرائيل در تهران رقمي نيست که بشود نگران شد . اما نگراني در اين است که چرا شما از آنها به عنوان دوستان خود ياد مي کنيد و حاضر نيستيد آنها را نصيحت کنيد و بگوييد که اين راه به جهنم ختم مي شود.مردم ما بويژه دانشجويان با بصيرت اين اخبار را دنبال مي کنند و خودشان را در وسط ميدان «نبرد نرم » مي بينند . به همين دليل حضور بي سابقه دانشجويان در دانشگاههاي کشور بويژه دانشگاه تهران براي دفاع از نظام، امام و انقلاب بسيار فوق العاده است . شبکه هاي خبري جهان حتي حضور گسترده آنان را نتوانستند انکار کنند.بنده بين خود و خداي خودم با شناختي که از شما دارم نمي توانم اظهارات شما را حمل بر بي صداقتي کنم و در دفاع شما از نظام ، اسلام و انقلاب ترديد کنم. اما از سوي ديگر هم نمي توانم حقايقي را که هر روز در دور و برمان مي گذرد ، ناديده و ناشنيده بگيرم.مواضع شما با آقاي کروبي و موسوي قدري تفاوت دارد. متاسفانه آنها به سيم آخر زده اند و سوخت دوگانه سوز مخالفان امام و انقلاب و نظام را در هر مناسبتي مجاني تامين مي کنند. اکنون در اين مسير سبقت مي جويند که دشمنان نظام اين را يا آن را ليدر مخالفان نظام معرفي کنند و انصافا هم آنها در اين امر در حيرت هستند.اما باور کنيد مردم ما در اين30  سال با همه فراز وفرودها از اين رويدادهاي تلخ زياد ديدند و حيرت هم نکردند. مردم خوب مي دانند وظيفه شان چيست، مردم خوب مي دانند انقلاب صاحب دارد و چگونه مي توانند با مدعيان تصاحب انقلاب  برخورد کنند.آقاي خاتمي ، «تبري» و «تولي» يکي از اصلي ترين فروعات دين است. راه نجات شما و دوستانتان تبري از دشمنان اسلام و نظام است ، نبايد  نتانياهو و وزير خارجه خبيث انگليس اين طور از وقايع پس از انتخابات به وجد بيايند و حرفي بزنند که آبرو و حيثيت اصلاح طلبان را به باد فنا دهند کافي است اين تبري را اعلام کنيد . کافي است از اهانت و جسارتي که به امام (ره) در ساحت دانشگاه شده تبري جوييد و در برابر اين اهانت، مردانه بايستيد.اين کار خود به خود شما را از همگرايي با  شيطان بزرگ خارج مي کند و اميد آنها را نااميد مي کند. تولي به امام و رهبري خود به خود پس از اين «تبري» حاصل مي شود.مردم از شما همين را مي خواهند . يعني همين چيزهايي که قبلا به مردم مي گفتيد و الان مردم عمل مي کنند و شما فراموش کرديد!دقت کنيد دشمن شما را از منتقد دولت به وادي منتقد نظام و از آنجا به وادي مخالفت با نظام و از آنجا به وادي محاربه با نظام ،نکشاند. پياده نظام شما در دانشگاه الان حرفهايي مي زنند که حتي لرزه به اندام شما مي اندازند، از اين پياده نظام تبري جوييد. دانشجويان خوب مي دانند با آنها چگونه برخورد کنند.ابتكار: تاملي بر فضاي سياست زده دانشگاه هاي کشور «تاملي بر فضاي سياست زده دانشگاه هاي کشور»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم محمد حسين زاده است كه در آن مي‌خوانيد؛دانشگاه از آنجا که محل ارائه و تبادل مباحث علمي، در چارچوبي منطقي و عقلاني بوده است هميشه به عنوان جايگاه فرهيختگان و انديشمندان براي مردم قابل ارج و احترام بوده است. از آنا که علم به عنوان اصلي ترين ابزار توسعه و پيشرفت کشور، با خود توامان قدرت را در عرصه بين المللي براي کشور به ارمغان خواهد آورد، مورد توجه ايران اسلامي بوده است. در کنار بعد علمي، هوشياري سياسي دانشجويان و دانشگاهيان در مقاطعي حساس از تاريخ معاصر کشور، باعث جلوگيري از انحراف کشور و زنده نگهداشتن آرمان هاي انقلابي و اسلامي کشور شده است. 16 آذر د 13 آبان در همين بستر محقق شده است. دانشگاه هاي امروز کشور، يعني بعد از سي سال از انقلاب، چهره هاي متفاوتي نسبت به سالهاي اوايل انقلاب پيدا کرده است. رشد تعداد دانشجويان کشور، وارد شدن دانشگاه پيام نور و آزاد به عرصه سيستم دانشگاهي، پيشرفت هاي علمي قابل اعتنا در سال هاي اخير که سرآمد آنها بحث انرژي هسته اي بود و... از تحولات در دانشگاهها از بعد از انقلاب است.اما وضعيت امروز دانشگاه ها چگونه است؟افراط و تفريط بلاي امروز دانشگاه هابايد اذعان کرد جو سياسي حاکم بر اين روزهاي دانشگاه هاي مطرح کشور، جوي سياست زده و به دور از عقلانيت است. دانشجويان از گروه هاي مختلف تاب شنيدن سخنان همديگر را ندارند. نقدهاي دانشجويي بيشتر از آنکه داراي محتوايي منطقي و مستدل باشد ناشي از القائات بيرون از دانشگاه ها و رسانه ها ست و بيشتر به نقدهاي مرسوم ژورناليستي مي ماند تا نقدي دانشگاهي. رهبر انقلاب طي سالهاي گذشته دانشگاه ها را از افتادن در دو سوي طيف افراط و تفريط بر حذر داشته اند; هم از تلاش عده اي نسبت به بي تفاوت نمودن دانشگاه نسبت به مسايل سياسي در دهه هفتاد انتقاد تندي نمودند و هم از تبديل شدن به ابزار دست سياسيون و به تعبيري سياست بازي، دانشجويان را برحذر داشته اند.تاکيد رهبر انقلاب بر راه اندازي کرسي هاي آزاد انديشي از همين ظرافت نگاه ايشان نشات گرفته است، يعني محلي براي بيان آزاد انديشه ها و نظريه هاي علمي و فرصتي براي منتقدين آن انديشه براي به چالش کشيدن آن در چارچوب علم و منطق. اما زماني که هيجان ها و احساسات جايگزين بصيرت و عقلانيت در رفتار هاي دانشجويان مي شود خواسته يا ناخواسته به تکميل نمودن پازل دشمن کمک کرده اند.اگرچه حضور پرشور دانشجويان حامي امام و انقلاب در 13 آبان و 16 آذر امسال عرصه را از گروه موسوم به طيف سبز گرفت تا نتوانند آنچه در سر مي پروراندند اجرايي کنند، ولي از يک سو ادامه دار شدن اين کشمکش هاي سياسي به خودي خود مطلوب کشور و دانشگاه ها نمي باشد.واقعيت اين است که ماهيت جنبش سبز امروز دانشگاه ها با آنچه در انتخابات شاهد بوديم کاملا متفاوت است. اکثريت راي 13 ميليوني آقاي موسوي دلبستگان به نظام و انقلاب بوده اند ولي آنچه در دانشگاه ها با آن رو به رو هستيم اقليتي هستند که با شعارهاي ساختار شکنانه ابايي از مخالفت خود با اصل جمهوري اسلامي ندارند. سر دادن شعار هايي چون استقلال و آزادي، جمهوري ايراني! و يا توهين به امام راحل (ره) و... به خاطر همين نگاه معاندانه نسبت به نظام جمهوري اسلامي است. اما مشکل کجاست؟علوم انسانيسيستم دانشگاهي کشور و بلکه آموزش و پرورش همان ساختار کشورهاي غربي است با اندکي تفاوت ظاهري. يعني گنجاندن درس قرآن و ديني در آموزش و پرورش و چند واحد معارف در دانشگاه ها. آنچه در نظام آموزش عالي شاهديم سطحي ترين نگاه ممکن براي رسيدن به دانشگاه اسلامي است. يعني اضافه کردن يک لغت اسلامي به انتهاي اسم دانشگاه که بشود دانشگاه آزاد اسلامي و بس. و البته اين ظاهر امر است که در باطن، يعني محتوي دروسي که به دانشجويان ارائه مي شود عينا همان است که در غرب تدريس مي شده است با اختلافي چند ساله. واقعيت اين است انتظار ما از سيستم دانشگاهي اي که درسهايش مبتني بر اومانيسم و سکولاريسم بنا نهاده شد هاست، اين باشد که دانش آموختگاني معتقد به اسلام و انقلاب تحويل جامعه بدهد انتظاري عبث و بيهوده است. اگر امروز شاهد حضور دانشجويان انقلابي در دانشگاه ها هستيم نه از آن جهت است که سيستم آموزشي موفق بوده است بلکه نشان از دلبستگي عميق اينان با اسلام و انقلاب است که در اين دروس غربي هضم و استحاله نشده اند.سطحي نگريفقدان مطاله مخصوصا در مباني فکري و اعتقادي باعث عدم نبود قوه تحليل در جوان و دانشجوي امروز است. بدون شک هوشياري و بصيرت دانشجويان اول انقلاب را بايد مديون آگاهي بخشي شهيدان مطهري، مفتح، بهشتي و مرحوم شريعتي باشيم. اما امروز رسانه ها و روزنامه و شبکه هاي اجتماعي مانند فيس بوک با ترفندهاي رسانه اي به عنوان مرجع فکري عده اي از دانشجويان قرار گرفته است. واقعيت اين است که مطالعه کتب غير درسي به شدت در سطح دانشگاه ها پايين است و دانشجويي که خود بايد ارائه دهنده بهترين تحليل به جامعه باشد، توان تحليل ندارد و فقط امروز تبديل به بوق رسانه اي ديگران شده اند.فرد گرايي در دانشگاه هاخطر ديگري که امروز جامعه دانشگاهي را تهديد مي کند نگاه فردگرايانه است. به اين معنا که هدف فرد از تحصيل، تامين اينده ي خودش مي باشد. در صورتي که دانشجو بايد نسبت به کشورش احساس تعلق خاطر داشته باشد، و براي پيشرفت و سعادت کشورش تحصيل کند که اگر اينچنين شد هر آنچه اندخته باشد چه در ايران و چه در کشوري ديگر براي کشورش به کار مي گيرد. فرار مغزها هم از زاويه ي عدم وجود يک نگاه ملي قابل تحليل است. ايجاد اين تعلق خاطر به کشور هم وظيفه اي است بر دوش آموزش و پروش و آموزش عالي، که ميزان موفقيت آنان را با نگاهي به ميزان مهاجرت مغزها قابل محاسبه است!آرمانخواهيدانشجو به واسطه جوان بودن خود هميشه آرمانگرا بوده است. ولي تلاش هايي از سوي دشمنان در جهت قلب اين آرمانها انجام شده است. عدالتخواهي، استکبار ستيزي، استقلال طلبي، آزادي خواهي، عزت طلبي از مشخصه هاي دانشجويان بوده است. اما قلب اين آرمانها و شاخص ها باعث پشت کردن گروهي در دانشگاه ها به آرمان هاي اصيل انقلاب شده است.اما چه بايد کرد؟دانشگاه امروز بيش از هر روز ديگري به آرامش، منطق و عقلانيت نياز دارد. ايجاد وقفه در فرايند علمي دانشگاه ها اصلي ترين هدف از ايجاد درگيري هاي سياسي و اغتشاشات در دانشگاه ها مي باشد. هر کس به اين انقلاب و کشور دلبسته است بايد در جهت آگاهي دادن و منطقي نمودن فضا حرکت کند که صد البته در اين راه نقش خواص پررنگ تر و حساس تر است. وطن امروز: نبش دانشجويي و انقلاب اسلامي«نبش دانشجويي و انقلاب اسلامي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي وطن امروز به قلم دکتر کاظم جلالي است كه در آن مي‌خوانيد؛‌ با مرور فعاليت جنبش دانشجويي دوران پيش از انقلاب به چند مشخصه بارز پي‌مي بريم. قبل از انقلاب بزرگ‌ترين مميزه جنبش دانشجويي اين بود که دانشجويان درک کرده بودند که اصلي‌ترين پشتوانه استبداد داخلي، استعمار خارجي است. آنها به اين نتيجه رسيده بودند که اگر مي‌خواهند مبارزه جدي با استبداد داخلي داشته باشند بايد دست بيگانگان و استعمار خارجي را از کشور قطع کنند. دانشجويان با داشتن چنين طرز تفکري در روز 16 آذر 32،اعتراض به ورود معاون رئيس جمهور آمريکا را در دستور کار جريان دانشجويي قرار دادند.پس از انقلاب اسلامي، عمده توجه جنبش دانشجويي روي دستاوردهاي انقلاب اسلامي از جمله اسلاميت نظام، استقلال، آزادي و صيانت از چارچوب‌هاي اصيل جمهوري اسلامي و قانون متمرکز شد. ضمن اينکه جنبش دانشجويي وجهه استکبارستيزي خود را هم همواره حفظ کرده بود.در دوران دانشجويي ما در دانشگاه امام صادق‌(ع)، عمده توجه جريان و جنبش دانشجويي روي صيانت از دستاوردهاي انقلاب بود که بخشي از آن حضور دانشجويان در جبهه‌هاي جنگ و دفاع از کشور در مقابل حمله نظامي- به ظاهر- صدام و -در باطن- قدرت‌هاي بزرگ از جمله آمريکا که خواهان براندازي انقلاب اسلامي بودند باز مي‌گشت. بعد از جنگ هم جنبش دانشجويي فعاليت خود را روي دستاوردهاي انقلاب اسلامي متمرکز کرد. در آن زمان موضوع استقراض از خارج کشور سوژه‌اي براي بحث‌هاي جريانات دانشجويي بود.در مقطعي جنبش دانشجويي احساس مي‌کرد يکي از انحرافاتي که مي‌تواند در ميان مسؤولان جمهوري اسلامي ايران به عنوان آفت و خطر بروز کند، رفاه‌زدگي است. به همين دليل دانشجويان بر سر اين موضوع از خود واکنش نشان دادند. همچنين جنبش دانشجويي بر موضوع عدالت‌خواهي و تقويت عدالت در نظام جمهوري اسلامي هم تاکيد ويژه‌اي داشت. بحث ساده‌زيستي مسؤولان و برجسته کردن کساني که در لباس خدمتگزاري نظام به دنبال کسب درآمد از راه نامشروع و حرکت به سمت تجملات و رفاه بودند هم در برنامه کار جنبش دانشجويي قرار داشت.در اين ميان امام بزرگوار يک جريان جديد را براي جنبش دانشجويي تعريف کردند و آن هم بسيج دانشجويي و طلبه بود. ايشان در پيام 2 آذر ماه سال 67 ، دوازده وظيفه عمده را براي جريان بسيج دانشجو و طلبه مطرح کردند. در اصل امام خميني‌(ره) خط‌مشي جديدي را به جنبش دانشجويي دادند از جمله اينکه آنها به دنبال تبيين چارچوب‌هاي اسلام ناب محمدي (ص) حرکت کنند و از اصالت آرمان‌هاي انقلاب و نظام دفاع کنند. در حال حاضر هم ماهيت جنبش دانشجويي بايد همين باشد.در اصل بايد به دنبال دستاوردهاي عظيم انقلاب اسلامي از جمله بحث استقلال، آزادي و ساير دستاوردهاي بزرگ باشد، ضمن اينکه همواره روحيه استکبارستيزي را در خود حفظ و تقويت کند. متاسفانه برخي جريانات در جنبش دانشجويي تلاش دارند وجوه مهم و تاثيرگذار و اصلي جنبش دانشجويي را کمرنگ جلوه دهند و آن را به سمت و سوي ديگري هدايت کنند که ديگر در خدمت نظام و کشور نباشد. جنبش دانشجويي با آن زلاليت و شفافيتي که دارد مي‌تواند به تقويت پايداري روي آرمان‌هاي اسلامي کمک کند. ‌دانشجو بايد جريان‌ساز باشد. اساسا اگر دانشجو متاثر از جريانات خارج دانشگاه باشد پديده مثبتي نيست.از طرفي دانشجو نبايد اجازه دهد جريانات سياسي خارج دانشگاه او را مديريت کنند. يکي از مسائل مهم در مقطع کنوني اين است که برخي جريانات دانشجويي که در داخل دانشگاه حضور دارند تاريخ گذشته ايران را به دقت مورد مطالعه قرار نداده‌اند، چراکه با مطالعه تاريخ و با درس گرفتن از گذشته اين مرز و بوم بر استقلال کشور و عدم دخالت بيگانگان و استکبارستيزي تاکيد ويژه‌اي مي‌کردند. دانشجويان بايد هوشيار باشند، چراکه از ديرباز دشمنان قسم خورده اين مرز و بوم به استقلال کشور چشم طمع دوخته‌اند، بنابراين جريان و جنبش دانشجويي اين مساله را بايد مورد مداقه جدي قرار دهد.دانشجو بايد سياسي باشد و در صحنه حضور داشته باشد و ضمن حضور و تاثير‌گذاري بايد توجه داشته باشد که ابزار و وسيله دست جريانات سياسي قرار نگيرد. بهتر است دانشجويان و جريانات مختلف دانشجويي آسيب‌شناسي نسبت به خود هم داشته باشند. همان طور که جنبش دانشجويي منتقد است بهتر است انتقاد از عملکرد خود را هم در برنامه کاري‌اش بگنجاند و اينگونه مي‌تواند افق آينده خود را روشن‌تر ترسيم کنند.مردم سالاري: داستان بي پايان دريافت غرامت جنگي از عراق«داستان بي پايان دريافت غرامت جنگي از عراق»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم وحيد حقي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز 18 آذر ماه، سالروز معرفي عراق به عنوان آغازگر جنگ با ايران بود. در شهريور ماه  1359، عراق با حمله به خاک ايران، بخشي از خاک ما را اشغال کرد و با حمله به  شهرهاي بي دفاع و افراد غير نظامي، ضربات فراواني به کشور وارد کرد هر چند اين هجوم ددمنشانه، با مقابله  نيروهاي کشورمان مواجه شد اما اين جنگ هشت ساله، باعث بروز خسارات فراواني به کشور شد که جبران آن سال ها به طول انجاميد و بعضا هنوز آثار زيان هاي حاصل از آن باقي است.جنگ هشت ساله عراق عليه ايران صدها هزار نفر شهيد و معلول بر جاي گذاشت و بسياري از زيرساخت ها و تاسيسات صنعتي کشور آسيب ديد و تعدادي از شهرها وروستاهاي ما به ويژه در مناطق مرزي، تخريب شد. هر چند سازمان ملل متحد در طول جنگ هشت ساله اقدام مثبت و موثري در قبال اين هجوم وحشيانه عراقي ها انجام نداد اما پايان اين جنگ که با اثبات حقانيت ملت ايران همراه بود، موجب شد تا سرانجام عراق به عنوان آغاز گر جنگ با ايران معرفي شود که پيروزي با ارزشي براي کشورمان بود اما اکنون در سالگرد معرفي عراق به عنوان آغاز گر جنگ با ايران، جاي آن دارد که به مسوولا ن ديپلماسي کشورمان يادآوري کنيم آيا وقت آن نيست که دريافت غرامت جنگ هشت ساله از عراق را با جديت بيشتري پيگيري کنيم؟کشور کويت بابت جنگي کوتاه و با خسارات به مراتب کمتر ازجنگ ايران و عراق، غرامت زيادي از عراق دريافت کرده  اما دريافت غرامت از عراق توسط کشور ما، در دوران حکومت صدام در بن بست قرار گرفته بود و اکنون نيز به بهانه  بهبود روابط دو کشور به درخواست مقامات عراقي، دچار تعليق شده است; هر چند عراقي ها هيچ گاه حسن نيت خود را در قبال ايران اثبات نکرده اند. درهر حال، دريافت غرامت از عراق حقي است که صرفا مربوط به دولت نيست بلکه متعلق به عموم مردم ايران است که از جنگ با عراق با زيان هاي فراواني مواجه شداند و اکنون در پي احقاق حق بدهي خود از سوي مسوولا ن هستند.دولتمردان بدانند که در صورت فراموشي اين حق يا به حاشيه راندن آن به بهانه بهبود مقطعي روابط دو جانبه با عراق، حق تمام کساني را که در طول جنگ هشت ساله دچار ضرر و زيان شده اند را ادا نکرده اند و اين موضوعي نيست  که بتوان با بي تفاوتي از کنار آن عبور کرد. ما با ديپلماسي عزتمندانه مي توانيم هم روابط دوستانه با عراق را حفظ کنيم و هم حق بديهي خود بابت غرامت جنگي   از عراق  را بگيريم تا شايد در اين صورت، اميدها براي پايان دادن به داستان طولا ني دريافت غرامت از عراق افزايش يابد.دنياي اقتصاد: دست‌اندازهاي خصوصي‌سازي«دست‌اندازهاي خصوصي‌سازي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن مي‌خوانيد؛قريب بيست سال است كه دولت ايران تصميم به خصوصي‌سازي گرفته و تقريبا همين مدت وقت صرف اجراي اين تصميم كرده است؛ اما اقتصاد ايران كماكان در شمار دولتي‌ترين اقتصادهاي جهان است.اين كندي حركت خصوصي‌سازي كه شايد اطلاق تعبير «توقف در همان نقطه شروع» درباره آن، چندان اغراق‌آميز نباشد، موجب بيست سال بلاتكليفي دولت، متقاضيان خريد بنگاه‌ها و مصرف‌كنندگان شده است. حالا آيين‌نامه اجرايي واگذاري بنگاه‌هاي دولتي تصويب و ابلاغ شده و مسوولان ابراز اميدواري كرده‌اند كه اين آيين‌نامه، به سرعت خصوصي‌سازي بيفزايد. آيا اين آرزو به حقيقت خواهد پيوست؟درباره تاثير اين آيين‌نامه بر سرعت خصوصي‌سازي ترديد جدي وجود دارد؛ زيرا اولا اگر قرار بود خصوصي‌سازي انجام شود، با قوانين و ابلاغيه‌هاي پيشين از جمله برنامه‌هاي پنج ساله توسعه، اصلاحيه قانون برنامه چهارم، ابلاغيه اصل 44 و انواع قانون‌هاي مرتبط با بازار سرمايه هم مي‌شد بنگاه‌هاي دولتي را واگذار كرد. به نظر مي‌رسد مشكل اصلي در كمبود قوانين نيست كه حالا برطرف شده باشد، بلكه مشكل اصلي در مباني فكري و نوع نگاه به «اقتصاد خصوصي» است. اين نگاه در ماده 11 آيين‌نامه قانون اصلاح موادي از قانون برنامه چهارم توسعه و اجراي سياست‌هاي كلي اصل 44 قانون اساسي به خوبي مشهود است. در اين ماده آمده است: «در صورتي كه به موجب گزارش سازمان خصوصي‌سازي، واگذاري صددرصد [سهام يك بنگاه] دولتي موجب انحصار در بخش غيردولتي مي‌شود، هيات واگذاري نسبت به تفكيك و تجزيه شركت به دو يا چند بنگاه دولتي ديگر تصميم‌‌گيري كرده و سپس حكم به واگذاري مي‌دهد.»در اين ماده دو نكته وجود دارد كه از بي‌اعتقادي به خصوصي‌سازي حكايت دارد. نكته اول اينكه به جاي لفظ «بخش خصوصي» از «بخش غيردولتي» استفاده شده است. رجحان اصطلاح «غيردولتي» بر «خصوصي» اولا اولويت بخشيدن به موسسات و نهادهاي غيردولتي بخش عمومي را در هنگام واگذاري‌ها به ذهن متبادر مي‌كند و ثانيا از استمرار تابو بودن لفظ خصوصي خبر مي‌دهد.نكته دوم اين است كه هنوز واگذاري‌هاي موضوع قوانين اخير و آيين‌نامه‌هاي مربوطه آغاز نشده، بازتاب هراس از بخش خصوصي بزرگ و «انحصاري» در متن قانون موج مي‌زند. معلوم نيست چرا بنگاه‌ دولتي بزرگ، اگر خريدار داشته باشد، نبايد واگذار شود و پيش از واگذاري بايد به بنگا‌ه‌هاي كوچك تجزيه و تفكيك شود.تنها علتي كه براي اين كار، در متن آيين‌نامه ديده مي‌شود، نگراني از «انحصار» بخش غيردولتي است. واژه انحصار در ايران و با درجات كمتر در ديگر جاهاي جهان، چنان بار مفهومي منفي پيدا كرده است كه گويي مخالفت با آن امري بديهي و بلكه وظيفه‌اي اخلاقي است. حال آنكه اگر منظور از انحصار، بزرگ بودن و بزرگ‌تر شدن بنگاه‌هاي اقتصادي و خارج كرن رقبا از ميدان رقابت باشد، نه مذموم اخلاقي است و نه به لحاظ اقتصادي به كسي يا جايي، به جز بنگاه‌هاي ناكارآمد لطمه‌اي مي‌زند.انحصاري مذموم و مخرب است كه از طريق رانت دولتي و به پشتوانه اموال عمومي فراهم شود، وگرنه اگر بنگاهي چنان كارآمد باشد كه رقيبان را كنار بزند




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 391]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن