واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شفای روح به امساک روزه وابستهبخش اول :هلال ماه و ابروی یار / بخش دوم :نفس در بند و دیو در زندان / بخش سوم: گرچه ماه رمضان است بیاور جامی / بخش چهارم : همزاد رستگاران / بخش پنجم : روزه بر غمناکان حرام است / بخش ششم : رمضانا تو بهترین ماهی / بخش هفتم : به فال نیک تو را ماه روزه آمده / بخش هشتم : نیایش در ادب فارسی / بخش نهم : دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند.بخش یازدهم از سلسله مقالات رمضان در ادب فارسی:
بیائید رمضان، ماه خدا، ماه عبادت، ماه برکت، ماه تقوی و زیبائی و شکوه روح را در آثار شاعران آنهم شاعران فارسی زبان اهل سنت نگاه کنید. دیوان انوری ابیوردی، عمق بخارائی، قمری آملی، مسعد سعد سلمان، لامعی گرگانی و خاقانی شروانی و... دهها سخنور نامی و نامدار برآمده در روزگار سیطره ی سلاطین عامّه را ورق بزنید. براستی حیرت انگیز است. شاخص ترین موضوعی که بر ذهن زبان این سخنواران درباره رمضان می گذشته است، شادی و شادمانی از تمام شدن ماه روزه و اشتغال به باده خواری و لهو و لعب و عیش و نوش است. گویی شراب خواری فقط و فقط درسی روز ماه رمضان امری نکوهیده محسوب می گردید و با رسیدن عیدفطر مجوزی شرعی و عرفی بر آغاز شادخواری داشته اند! اینان – همچنانکه در مقاله پیشین باز بگوییم: «قصد ایشان نهفته اسراری است که به ایما کنند گاه اظهار». از این رو اینان شاعرانند نه عارفان تا مانند حافظ بزرگ بگویند:ساقی بیار باده که ماه صیام رفتدر ده قدح که موسم ناموس و نام رفت(2)تادوستداری چون من بگوید که رند شیرازی با این بیت خواسته است بر نام و ناموس زهدفروشان روزه دار خطی از ننگی و رنگ فرو ریزد و دلق پشمین مدعیان دین داری را بر حلقه ی نگاه مردم زمانه بیاویزد.بنابراین اولین سؤالی که در ذهن می خلد این است که طلب باده در پایان ماه صیام از چه روزگاری و بدست چه کسانی بشکل سنت رسمی و یا بدعت عرفی در آمده است که حافظ بزرگ تیتراژ آن برای ادای مطلب خویش مدد می گیرد. این سخن از خیام باشد یا کسی غیر او، درست است می گوید: ای دوست دگر طعنه مزن مستان را گر توبه دهد توبه کنم یزدان را تو غرّه مشو بدان که می می نخورم صد کار کنی که می غلام است آن را. (3) آری، چه بسیار اعمال پلید و پلشت بوده و هست که «می» غلام است آنرا، اما فراموش نکنیم که بدور از هر گونه زهد خشک و ریائی و یا وسواس در حفظ پارسائی، ماه رمضان در معارف آسمانی ما، ماه نزول قرآن و شب قدر و شهادت مولی الموحدین علی(ع) است. در نگاه شاعران اهل سنت نیز - از قدما نزول قرآن در این ایام و شهادت جگر سوز شاه مردان – که آنان لااقل او را از خلفای راشدین می دانند – موضوعی نیست که پوشیده و پنهان باقی مانده باشد، بنابراین بی توجهی به عظمت و حرمت و پاسداشت ماه صیام و وقایع و مسائل مندرج در آن برخاسته از فرهنگی است که عاملان زور و حاملان تزویر در جبهه ی سلاطین و مفتیان شریعت مآب به اشاعه ی آن برخاسته بودند. فرهنگی که در آن شاعری چون خاقانی شروانی به چاکری و بندگی خلیفه ی غاصب و جابرعباسی افتخار می کند و می گوید: در دست روزگار، فلک راست دفتری المقتفی، ابوالخلفا، نقش دفترش بوبکر سیرت است و علی علم تا ابد من در دعا بلالش و در حکم قنبرش(4) و باز همین شاعر که در مقام مفاخره می گوید:اشک نظم من خورد حسان ثابت را جگردست نثر من زند سحبان وایل را قفا(5)آری، همین سخنور بزرگ و کم نظیر در نتیجه ی همان فرهنگ رذیلت پرور و فضیلت سوز برای ثنای وزیر شروانشاه می گوید: که بعد طاعت قرآن و کعبه، در سجده پس از درود رسول و صحابه در محراب نَبُردم و نَبَرم جز به بزم شاه سجود نکردم و نکنم جز بصدر خواجه مآب(6)
اما در تمام دیوان وی یک بیت در بیان شهادت یا تولد مولود کعبه نمی توان یافت. چرا؟ چون در درگاه سلاطین متعصب اهل جماعت، شاعران بر همان راه و روشی می رفتند و می گفتند که پسندیده ی سلاطین آنچنانی و مفتیان و عالمان آنچنانی تر باشد. به این دلیل عجیب نیست اگر می بینیم که در ساز و سخن کسانی که بار ادب منظوم را بر شانه می کشیدند، امر او خلفا و وزرا و حتی دهاقین صاحب ثروت در مقام مدح و منقبت با بزرگان طراز اول دین – به قول خودشان خلفای راشدین- برابر و بلکه برتر قلمداد می شدند، و این نیست جز اینکه بگوییم یا آن صحابی در چشم اینان چنان بی ارزش بوده اند که فقط به شکل نمادی برای ذکر فضیلت بکار گرفته می شدند و یا اینکه این ممدوحان چنان در چشم و دل این شاعران بزرگ می نمودند که دیگر جائی برای ارزشهای متعالی باقی نمی نهادند. به عنوان مثال خاقانی در مدح شروانشاه گوید: داور مهدی سیاست، مهدی امت پناه رستم حیدر کفایت، حیدر احمد لوا خسرو سلطان نشان خاقان اکبر کز جلال روزگارش عبده الا صغر نویسد بر ملا(7) این نمونه را آوردم تا بدانیم وقتی برای سخنوری بزرگ چون خاقانی شروانی رستم دستان با حیدر کرار(ع) در یک عرض و ارزش قرار می گیرد، تکلیف الباقی شاعران در دربارهای آنچنانی معلوم است که چه باید باشد.ازین بگذریم، این همه را گفتیم تا بدانیم چرا رمضان المبارک در ذهن و زبان شاعران درباری اهل جماعت پیش از آنکه یار شاطری برای تزکیه نفس باشد، بار خاطری برای شادخواری بوده است. سراج الدین قمری آملی که به تصریح تمام زبان شنعت و شر بر محبان امیرمؤمنان می گشاید.(8) درباره ی ماه روزه می گوید: ساقیا موسم عید است بده جام شراب بنشان در دل ما آتش سی روزه به آب می نبینی حشر روزه که چون دیو گریخت تا بدید از افق ساغر می، نور شهاب در دلت بود هم از اول ماه رمضان که چو شوال شود چنگ زنی در می تاب روز تو عید و شبت چون شب قدر است به قدر همچنان باد شب و روز تو تا روز حساب(9) از این دست اشعار تا بخواهید از دیوان شاعران متقدم می توان فراهم آورد ولی برای نمونه همین اندازه کافی است. البته در بوستان سعدی حکایت کودکی را می خوانیم که با روزه گرفتن مورد نوازش و تحسین پدر و مادر قرار می گیرد اما دور از چشم ایشان چند لقمه ای فرو می دهد و می گوید: به دل گفت اگر لقمه ی چندی خورم چه داند پدر غیب یا مادرم چو روی پسر در پدر بود و قوم نهان خورد و پیدا بسر برد صوم... و در پایان حکایت، راوی یعنی سعدی، نتیجه می گیرد که:پس این پیر از آن طفل نادان تر استکه از بهر مردم به طاعت در است.(10)و یا در جای دیگر می گوید: مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد نان و چاشت وگرنه چه لازم که زحمت بری ز خود بازگیری و هم و خود خوری.(11)و یا لامعی گرگانی در سرز نش مردی بخیل و ممسک، روزه دار بودن را دستاویزی برای سرزنش او قرار می دهد و می گوید: ماه رمضان گرچه شریف است و مبارک سی روز فزون نوبت او نیست به هر سال در خانه ی او سال سراسر رمضان است تا حشر نبینند عیالتش شوال(12)
و اینها نمونه های نادری از پرداختن به رمضان است وگرنه همچنانکه گفتیم توجه به رمضان المبارک و ویژگی های آن در لسان شاعران متقدم غالباً بر محور همان موضوع مطرح شده. یعنی فرا رسیدن عید فطر و شادخواری دور می زند و این مسئله به صورت تقلیدی ناپسند تا روزگار مشروطه نیز ادامه می یابد؛ بدینگونه که برخی از شاعران شیعی نیز تحت تأثیر همان سوق و سیاق قدمای سخنور (از اهل جماعت) به عیدفطر از همین دریچه نگاه کرده اند، اما جز معدودی از شاعران شیعی مذهب، دیگر سخنورانی که معتقد به عصمت و حقانیت اهل اهل بیت رسالت علیهم السلام بوده اند، هرگز ممدوحین خویش را با ائمه هدی علیهم السلام برابر ننهادند و کسی را به اوصاف بی بدیل آنان نستوده اند. البته ابن یمین فریومدی از قدما و ادیب الممالک فراهانی از متاخرین از زمره همان معدود افرادند که پیش ازین گفتیم و صد البته رویکرد این گروه نیز. به تقلید از شعرای عامه. صرفاً تقلید نیست بلکه دلایلی دارد که در حوصله این مقاله نمی گنجد؛ آنچه مهم است اینکه با تغییر نهاد حکومت در ایران و استقرار مذهب جعفری به جای مذهب عامّه، شاعران شیعی با فرصت بدست آمده برای بودن و سرودن، همپای مناقب و مدایح آل رسول علیهم السلام به ستایش رمضان برخاستند و در ضمن ستایش این ماه عزیز به نزول قرآن، به لیالی قدر، به شهادت امیرمؤمنان(ع)، به ولادت ابامحمد مجتبی(ع)، به حرمت و حریم تکلیف الهی، به مبارکی و عظمت روز عید فطر و دهها موضوع و مسئله ی دینی و اخلاقی و انسانی پرداختند. از جمله اینان ابوطالب کلیم همدانی است که در تهنیت عید روزه اگرچه بر سیاق قدما سخن را آغاز می کند اما پس از دو بیت می گوید: مسافر رمضان بست بار عالم قدس متاع شکوه ی خلق اندر آن میانه مباد درین دو روز اقامت چها ز ما نکشید کدام بی ادبی را کسی کند تعداد شفای روح به امساک روزه وابسته چنانکه هست ز پرهیز صحت اجساد همه قوای بهیمی ز طبع ها برداشت خصایل ملکی در عوض بجای نهاد به روزه دار رسد پیش، فیض رحمت حق سفال تشنه تمتع برد ز آب، زیاد... (13) و همو در ستایش امیرمؤمنان(ع) گوید: آنکه او را جز خدا و مصطفی نشناخته مدح ما او را نباشد هیچ کم از ناسزا مصطفی را جز به ارشاد علی نتوان شناخت گر بسوی خانه می آیی ز راه در بیا... (14)و یا: دیگری را جز علی گفتن امیرالمؤمنین آنچنان باشد که کس گوساله را گوید خدا... از (سلونی) تا (اقیلونی) بسی فرق است فرق باز کن چشم بصیرت، او کجا، یاران کجا!... (15) بدینگونه شاعران شیعی در پاسداشت رمضان به حقایق و دقایقی از تاریخ و معرفت و ارزش اشاره می کنند که در توضیح و شرح هر کدامشان می توان دفتر و کتابی فراهم آورد. سخن را با دو نمونه از شعر شعرای متاخر در رئای سرور موحدان(ع) به پایان می بریم، در خانه اگر کس است یک حرف بس است:شهریار تبریزی در مثنوی جاودانه ی خویش شهادت امیرمؤمنان را در ماه رمضان اینگونه تصویر می کند: شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرّالله است... روزه داری که به مهر اسحار بشکند نان جُوین افطار... ماه محراب عبودیت حق سر به محراب عبادت منشق...(16) و محمد علی شریفی در چهار پاره ی بسیار زیبای خویش لحظه ی وقوع فاجعه رمضان را در لیالی قدر اینگونه بیان می نماید: ... برق شمشیر درخشید و از آن خرمن دانش و تقوی همه سوخت نغمه ی فزت و ربّ الکعبه آتشی در دل محراب افروخت... (17)و این، قطره ای از برکه ی وسیع آثاری است که شاعران شیعی به طور مستقیم یا غیرمستقیم پیرامون رمضان و ویژگی های آن فراهم آورده اند.این سخن بگذار تا وقتی دگر. پی نوشت ها:1- دیوان سنائی / مدرس رضوی / ص 1072/ در متن کتاب لعنة الله یزیداً آمده است که غلط است.2- دیوان حافظ/ خطیب رهبر/ ص 117.3- رباعیات خیام/ کریستن سن/ ص 161.4- دیوان خاقانی شروانی/ ضیاءالدین سجادی/ ص 221.5- همان/ ص 17.6- همان/ ص 51.7- همان/ ص 20.8- دیوان قمری آملی / یدالله شکری / ص 634.9- همان / ص 81.10- بوستان سعدی / غلامحسین یوسفی / ص 143.11- لطائف ادبی / باقرزاده / ص 223.12- دیوان لامعی گرگانی / دبیر سیاقی / ص 72.13- دیوان ابوطالب کلیم همدانی / محمد قهرمان / ص 24.14- همان / ص 9.15- همان / ص 9.16- در خلوت علی(ع) معصومی / ص 242.17- همان / ص 255. سید مصطفی موسوی گرمارودیتنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 622]