واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: دانش - استفاده دولتهای اقتدارگرا از اینترنت برای سرکوب مخالفان خود، طرفداران آرمانگرای رسانههای اجتماعی را به تجدیدنظر در مواضع خود مجبور کرده است. تابستان امسال برای طرفداران آرمانگرای رسانههای اجتماعی اینترنتی به لحاظ سیاسی ناامید کننده بود. امیدواریهای اولیه به یک انقلاب توییتری در ایران (!) با یک سری درسهای سخت در مورد سیاست عملی دیجیتال جایگزین شد. تابستانی که در خیابانهای پر سر و صدای تهران شروع شد، اکنون در سکوت و دلمردگی در مقابل حمله سازمان یافته و هماهنگ اینترنتی به یک وبلاگنویس گرجستانی به پایان میرسد. در تیرماه چنین به نظر میرسید که شبکههای اجتماعی لحظهای مانند توییتر و فیسبوک میتوانند به سازماندهی حرکات معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران کمک کنند. ولی امروز تنها اثر کمی از آن خوشبینی باقی مانده و چیزی جز حرکتهای نمادین مانند عکسهای سمبلیک سبز شده کاربران فیسبوک و توییتر و نوارهای سبز رنگ به دور دستان مخالفان غربی حکومت فعلی ایران که هنوز ادعا میکنند محل زندگی آنها در «تهران» است، باقی نمانده است. همزمان زندگی از روی جریان اینترنتی ایران گذشت و توجه عموم به جای دیگری جلب شد. دولت ایران توانست به دلیل مرگ نابهنگام مایکل جکسون، از صدر اخبار رسانهها و توجهات کاربران توییتر پایین بیاید! بعد از آن هم با از کار افتادن شبکههای توییتر و فیسبوک و اخیرا هم به لطف سازمان ملی بهداشت امریکا که در این کشور به موضوع اصلی بحثها حول محور طرح جدید باراک اوباما برای سیاستهای خدمات درمانی تبدیل شده، دیگر کسی علاقهای به دنبال کردن اخبار آن ندارد. شکست اوباما در تحرک بخشیدن دوباره به موج اینترنتی طرفدارانش برای روبرو شدن با مقاومتهای جمهوریخواهان در مقابل برنامههای بهداشتی دولتش، مشکلات لجستیکی نگهداری یک حرکت سیاسی دیجیتالی را نمودار کرد. ولی خبرهای خیلی بدتر برای آرمانگرایان اینترنت که به شبکههای اجتماعی دیجیتال به چشم سلاحهای بسیار کارآمد طبیعی در مقابل دولتهای اقتدارگرا مینگریستند، از کار افتادن توییتر و فیسبوک در روزهای 6 و 7 ماه آگوست / نیمه مرداد بود. این حادثه در ابتدا به هکرهای لاسوگاس یا طرفداران رییسجمهور فعلی ایران نسبت داده شد، اما خیلی زود مشخص شد حملهای سازماندهی شده از نوع DOS توسط گروهی حرفهای و با تواناییهای مالی و فناوری بالا جهت ساکت کردن یک وبلاگ نویس گرجستانی به نام Cyxymu انجام گرفته بود (حمله DOS با ارسال درخواستهای بسیار زیاد به سایت هدف انجام میشود و سایت به دلیل تعداد بسیار زیاد درخواستها از کار میافتد). ابزارهای شبکهای رسانههای اجتماعی که پیش از این فرض میشد دموکراتیک باشند، در خدمت دولتهای اقتدارگرا قرار گرفتند. فناوریهای دیجیتال به جای اینکه صدای شهروندان علیه استبداد باشند، به ابزار دست دولتها برای پایمال کردن آزادی بیان و آزار و اذیت یک فعال منزوی رسانههای اجتماعی تبدیل شدند. جنگ دیجیتال علیه Cyxymu که خیلی از تحلیلگران غربی اعتقاد دارند از مسکو سازماندهی شده، نشان دهنده این است که دولتهای اقتدارگرا چگونه از آخرین فناوریهای شبکه برای خفه کردن و آزار مخالفانشان استفاده میکنند. گزارشی 9 صفحهای که توسط یک گروه غیر انتفاعی امریکایی منتشر شد، آشکار کرد که هکرهای روسی از نرمافزارهای مایکروسافت و سایتهای شبکههای اجتماعی مانند توییتر و فیسبوک جهت ترتیب دادن حملههای اینترنتی علیه دولت گرجستان در جریان جنگ روسیه و گرجستان در تابستان سال گذشته استفاده کردند. این حملهها به حدی موثر و هماهنگ بود که نه تنها توانست وبسایتهای ریاست جمهوری و بانک مرکزی گرجستان را از کار بیندازد، که اکثر شبکههای رسانهای این کشور را نیز قطع کند. یکی از معدود تحلیلگران اینترنتی که پیوسته در مورد این سناریوی ناگوار دیجیتال هشدار داده بود، ایوگنی ماروزوف، عضو انستیتوی جامعه باز نیویورک و یک نویسنده پرکار در مجله فارینپالیسی (سیاست خارجی) است. از اداره کثیف حمله اینترنتی پوتین گرفته تا افراد چینی که توسط دولت پکن به انها پول پرداخت میشود تا در بحثهای آنلاین با مخالفان شرکت کنند، ماروزوف فکر میکند که دولتهای اقتدارگرا توانستهاند با موفقیت از ابزارهای رسانههای اجتماعی برای اهداف ضد دموکراتیک خود استفاده کنند. ماروزوف که متولد بلاروس است، میگوید اینترنت به خودی خود ماهیت آزادیبخش ندارد. مانند هر فناوری رسانهای دیگر، از استفاده پروپاگاندایی استالین از تلویزیون تا استفاده نازیها از رادیو؛ اینترنت هم به راحتی میتواند توسط دولتهای دیکتاتور استفاده شود. ولی ماروزوف از قدرت فرهنگی نرم اینترنت به اندازه «برادر بزرگتر» میترسد. ماروزوف با تعبیر دنیای جدید هاکسلی به جای 1984 اورول، اعتقاد دارد که اینترنت در حال به وجود آوردن یک «جو لذتجویانه مجازی» در کشورهای اقتدارگرا مانند عربستان سعودی است که به حکومت اجازه میدهد با شهروندانشان معامله کنند و به جای آزادیهای اساسی سیاسی به آنها آزادی مجازی اجتماعی و یا مبتنی بر تمایلات جنسی را ارائه کنند. پس چه کسی را باید برای ایدهآل پردازی در مورد طبیعت دموکراتیک اینترنت سرزنش کرد؟ فقط فعالان اینترنتی مانند نیکلاس نگروپونته از آزمایشگاههای رسانهای ام.آی.تی نیستند که ماروزوف آنها را جهت اشتباه در ماهیت آزادی بخش و جهانی کننده اینترنت مقصر میداند. به گفته ماروزوف، سیاستمداران غربی، متهمان اصلی در عشق سیاسی ما به فناوری دیجیتال هستند، چرا که آنها به رسانههای اجتماعی به چشم جایگزینهای کمخرج و کمخطر برای فعالیتهای سیاسی سنتی نگاه میکردند. ماروزوف به گوردون براون، نخستوزیر انگلستان به عنوان سیاستمداری بیتجربه اشاره میکند که فکر میکند شبکههای اجتماعی راهی برای ایجاد شکاف در جوامع اقتدارگرا هستند. او با انتقاد از سخنرانی دو ماه پیش او در جریان یک کنفرانس در دانشگاه آکسفورد با عنوان «شبکهای برای نفع جهانی»، میگوید که این عقیده براون که ما در یک «لحظه بیهمتای» تاریخی هستیم که در آن شبکههای اجتماعی و وبلاگ نویسی ما را در مقابل جنایاتی علیه بشریت از قبیل نسلکشی رواندا مصون میکند، اشتباه است. نسلکشی اخیر در کنگو و هم جنگ عراق در دوران شبکههای اجتماعی رخ دادهاند. پس ما باید چه بکنیم، و چگونه باید از اینترنت برای گسترش دموکراسی استفاده کنیم؟ ماروزوف فکر میکند که این کافی نیست که به یک گروه در فیسبوک در مورد آزادی در چین بپیوندیم و بعد فکر کنیم که ناگهان دموکراسی پدیدار میشود. ما هم مانند فعالان سیاسی باید آرمانگرایی را کنار بگذاریم و تکالیفمان را به طور منظم و جامع در مورد پیچیدگیهای جوامع اقتدارگرا انجام دهیم و درسهای لازم را بیاموزیم. آرمانگرایی مبتنی بر فناوری فراگیر، قطعا نقش مهمی در تابستان سیاسی ناامید کننده امسال داشت و حق با ماروزوف است که میگوید باید در مورد نقش رسانههای اجتماعی در کشورهای اقتدارگرا واقعبین بود. ولی شاید این شاخه دیجیتال سیاست عملی باشد که در نهایت موثرترین استراتژی را برای تبدیل دنیا به یک جای دموکراتیکتر تدوین کند. تلگراف، ترجمه: مجید جویا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 518]