تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):كسى كه بهره‏اى از دانش ندارد معنا ندارد كه ديگران او را سعادتمند بدانند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826104675




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پوشش زنان در نظام اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
 پوشش زنان در نظام اسلامي
پوشش زنان در نظام اسلامي منبع:روزنامه كيهان در سده اخير موضوع پوشش زنان همواره مورد توجه جوامع اسلامي، انديشمندان و رهبران فرهنگي و دولت ها بوده است. در كشور ما گرچه تك نوازي هايي در مخالفت با حجاب از عهد ناصري به گوش مي رسد اما انتقاد از حجاب را به طور عمده پس از مشروطيت و در ميان روشنفكراني كه از فرنگ بازگشته و يا شيفته تحولات فرهنگي آن ديارند، مشاهده مي كنيم. تبليغاتي كه حجاب زنان را ملازم پرده نشيني و دوري از دستاوردهاي فرهنگي- اجتماعي مي دانست آنقدر قوي بود كه انجمن هاي زنان و نويسندگان و شعراي روشنفكر را به اين باور رساند كه پيش شرط سعادت زنان كشف حجاب است1. مطالعه آثار به جاي مانده در چند دهه پس از مشروطيت نشان مي دهد كه اقدام رضاخان به كشف حجاب گرچه از مقبوليت مردمي برخوردار نبود، از سوي طبقه جديد روشنفكر و تحصيل كرده حمايت مي شد2 و آنچه گهگاه مورد انتقاد قرار مي گرفت اجباري شدن كشف حجاب بود نه اصل آن .پس از رضا شاه، فعاليت مجتهدان براي رضايت شاه جوان به توقف قانون كشف حجاب اجباري در سال 1323، زمينه سازي هاي رژيم پهلوي براي ممنوعيت حجاب در مراكز آموزشي در دهه 50، تبديل شدن حجاب اسلامي به نماد زن انقلابي مسلمان در جريان انقلاب اسلامي، حساسيت رهبران انقلاب به موضوع حجاب از ماه هاي آغازين شكل گيري نظام اسلامي، تعيين ضوابطي براي پوشش در قوانين و مقررات كشوري در چند دهه اخير، تدوين منشور عفاف و نگراني هاي ابراز شده و نشده مديران و مسئولان كشور، علما و مراجع و مردم متدين و فعاليت هاي برخي سازمان هاي غيردولتي، همگي نشانگر آن است كه «حجاب» در تاريخ معاصر ما براي هيچ يك از دو طرف درگيري، موضوعي كم اهميت قلمداد نشده است و حتي مباحثي كه از سوي برخي منتقدان در مورد عدم اهميت حكم حجاب، به فرض پذيرش وجوب آن، مطرح مي شود گاه اقدامي هوشمندانه، به منظور تضعيف اراده ملي و دولتي در مقابله با بي حجابي و خود نشاني از اهميت بحث به شمار مي آيد.اطلاعاتي كه از خارج از مرزها، چه از كشورهاي اسلامي چون تونس و تركيه و چه از كشورهاي اروپايي كه ممنوعيت حجاب در آنها اعمال شده، به دست آمده، حاكي از اهميت حجاب به مثابه موضوعي اجتماعي است.بنابراين چه معتقد به وجوب حجاب و اهميت آن در ادبيات ديني باشيم و چه آن را، به رغم پذيرش اصل وجوب، واجد اهميت ندانيم (چنانكه برخي چنين گفته اند)3 با موضوعي داراي حساسيت اجتماعي مواجه ايم و همين حساسيت هاست كه از يك سو مديران و متدينان را بر آن داشته است تا در مقاطع مختلف اقداماتي، هرچند ناپخته، براي اصلاح و يا كنترل وضعيت موجود انجام دهند و هم ما را بر آن مي دارد تا با نقد تحليل ها، سياست ها و برنامه ها، ضرورت نگاهي سامان مند و عالمانه را مورد تأكيد قرار دهيم.آنچه مي خوانيد مقاله اي است تفصيلي كه به همت مركز مطالعات و تحقيقات زنان تهيه شده است.¤ پديدار شناسي پوشش در عصر جديدقرائن بسياري نشان مي دهد كه زنان در طول اعصار در جوامع متمدن پوشيده بوده اند. هرچند حد پوشش آنان گاه كم تر و گاه بيش تر از حدود تعريف شده در شريعت اسلامي است اما در اكثر جوامع حضور اجتماعي زنان با پوشش هاي آراسته كه تقريبا تمام حجم بدن را پوشانده باشد، متداول بوده است. شايد بتوان هرزه پوشي را ارمغان عصر جديد، به ويژه يك قرن اخير دانست4.به نظر مي رسد پوشش زنان در عصر جديد مختصاتي دارد كه آن را از اعصار گذشته متمايز مي سازد. در اين رابطه به چند مورد اشاره مي شود:الف) محدوديت ارتباطات در اعصار گذشتهدر جوامع گذشته انتخاب مدل و رنگ لباس تابع تمايلات شخصي و تأثيراتي بود كه زنان طايفه و شهر بر يكديگر مي گذاشتند و اينكه الگوهاي پوشش از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر و از منطقه اي به منطقه ديگر منتقل شود دور از انتظار بود؛ به ويژه آنجا كه تعصبات فرهنگي و يا آموزه هاي ديني مردم را از تقليد بيگانگان برحذر مي داشت. اما امروزه گسترش ارتباطات زمينه تأثيرگذاري زنان در يكديگر را بسيار تسهيل نموده است. بنابراين مي توان انتظار داشت كه همه روزه با انواع جديدي از مدل هاي لباس مواجه باشيم. توجه به اين نكته مي تواند هم توضيحي بر تنوع روزافزون پوشش زنان باشد، هم پيچيده تر بودن كنترل وضعيت را توضيح دهد و هم توضيحي براي اهميت توجه به موضوع پوشش در موقعيت كنوني جامعه ارائه دهد.ب) گره خوردن پوشش با منافع نظام سرمايه داريآنچه وضعيت امروزين را از گذشته متمايز مي سازد مديريت شدن موضوع پوشش توسط قدرت هاي اقتصادي است؛ به اين دليل كه تبديل شدن زن به موضوع جنسي، منافع شركت هاي بزرگ نساجي، لوازم آرايشي، صنعت فيلم و بسياري از صنايع ديگر را تضمين مي كند و از منافع آن گروه هايي ديگر از جمله مؤسسات جراحي پلاستيك هم بهره مند مي شوند. بنابراين موضوع پوشش بعدي اقتصادي يافته و از آن رهگذر مختصات فرهنگي جديدي نيز يافته است. قدرت هاي اقتصادي با به كارگيري علم زيست شناسي، روانشناسي و ديگر علوم، حس زيبايي شناختي جوانان را مديريت و مصاديق جذابيت و زيبايي را مشخص مي كنند. از آنجا كه امروزه با حركت هاي سازمان يافته براي مصرف زدگي و ابتذال در پوشش مواجه ايم اولا اقدام براي اصلاح وضعيت پوشش با مقاومت سرسختانه اي مواجه مي شود. ثانيا رنگ ها و طرح هاي لباس بيش از گذشته به افزايش جذابيت جنسي زنان منجر مي شود. ثالثا پيامدهاي فردي، خانوادگي و اجتماعي ابتذال در پوشش به دليل مديريت شدن آن بيش از گذشته است.ج) هموار شدن بستر فرهنگي بد پوشيدر گذشته مفاهيم و هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي همسو با حجاب شكل گرفته بود. غيرت، عفاف، حيا، قناعت، توجه به همبستگي هاي گروهي، اعتقاد به ارزش هاي اخلاقي و نهي از منكر از مفاهيم و ارزش هاي مقبول اجتماعي بودند كه به افزايش نظارت اجتماعي و سهولت اصلاح و كنترل منجر مي شدند. جايگزيني فردگرايي، مصرف گرايي، آزادي (به مفهوم ليبراليستي آن) و لذت گرايي، در جوامع كنوني، پيش زمينه هايي هستند كه تنوع پوشش را، مطابق ميل شخصي، توجيه مي كنند و مقولاتي چون اعتدال در پوشش، نهي از منكر، و لزوم حفظ حجاب در فرهنگ جديد وصله هايي ناچسب و اموري غيرقابل دفاع اند.اين نكته به وضوح تمايز بي حجابي در صدر اسلام و بدپوشي در جوامع كنوني را توضيح مي دهد. در جامعه اسلامي تا قبل از عصر مشروطيت و نفوذ فرهنگ جديد غرب، تسامح در پوشش در جوامع شهري غالبا در دو صنف، زنان غيرمسلمان و فاحشگان گزارش مي شد كه اقليت تحقير شده اجتماعي بودند. در جامعه كنوني نه اقليت بودن آنان چندان قطعي است و نه بدپوشان طبقه اي تحقير شده به حساب مي آيند. از اين رو مواجهه با اين گروه پيچيده تر از مقابله با بدپوشان در جوامع پيشين است.د) سياسي شدن موضوع حجابتبديل شدن حجاب به نماد زن مسلمان انقلابي، به ويژه در كشورهاي لائيك و همچنين وجود انگيزه هاي سياسي احتمالي در بدپوشي تعدادي از بانوان، در جامعه ما، به حجاب بعدي سياسي داده است كه در گذشته چنين نبود. دخالت دولت هاي غربي در موضوع حجاب، ممنوعيت حجاب توسط حكومت هاي مسلماني همچون افغانستان، تركيه، ايران در چند دهه قبل و ورود كشورهايي چون تونس به كشورهاي اسلامي منع كننده حجاب، در دهه اخير نيز نشاني گويا از حساسيت حوزه سياست به موضوع حجاب است.در دهه هاي اخير الگوي پوشش زنانه به گونه اي ملموس با الگوي روابط زن و مرد گره خورده است. اين بدان معنا نيست كه ابتذال در پوشش مستلزم سهل انگاري در برقراري ارتباط است، اما مي توان اين نكته را تأييد كرد كه در گذشته روابط نامشروع يا سهل انگارانه كم تر در قالب ظاهرآرايي نشان داده مي شد اما امروزه مي توان ميان بدپوشي و سهل انگاري در رابطه، نسبتي مستقيم يافت. پس اين ادعا كه لازم است بحث از حجاب را ذيل بحث كلي عفاف مطرح نمود چندان بي مناسبت نيست.¤ چرايي حجاباينكه حجاب در شريعت اسلامي واجب شمرده شده نه تنها مورد اتفاق علماي اسلامي كه از ضروريات دين است5.حكمت هاي تشريع وجوب حجاب گاه در متون اسلامي به اشاره يا تصريح مطرح شده است چنانچه مي توان با مطالعه در آثار حجاب و بي حجابي فوائد ديگري نيز بر آن بار كرد. در اينجا به چند فايده اشاره مي شود:الف) تقويت امنيت اجتماعي زنانقرآن به صراحت كم شدن زمينه ايذاء زنان را از آثار حجاب دانسته است6. امام رضا(ع) نيز در ضمن روايتي پيامد حرمت نگاه به زنان را تهييج مردان و بروز مشكلات ناشي از آن دانسته اند7. اين روايت گرچه در موضوع نگاه است نه حجاب اما مي توان پيامد سهل انگاري در پوشش را، مشكلات ناشي از تهييج مردان دانست. امروزه اين ديدگاه در ميان برخي آسيب شناسان مطرح است كه هرگاه شخص يا گروهي در زمينه اي آسيب پذيرند، لازم است زمينه هاي آسيب خود را تا حد امكان مخفي نگاه دارند. يكي از سازمان هاي زنان در آمريكا نيز كه زنان را در موضوع جنسي آسيب پذير مي بيند 13 توصيه به آنان ارائه كرده است كه از جمله آنها عدم حضور در خلوت گاه ها، عدم معاشرت با غريبه ها، پرهيز از تنها بودن در خيابان يا محوطه دانشگاه ها در ساعات پايان شب و همراه داشتن چيزي است كه به مثابه سلاح دفاعي عمل كند8. در اسلام، اما، پيش شرط امنيت اجتماعي زنان آن است كه خود زمينه هاي ناامني را فراهم نياورند.ب) افزايش آرامش رواني در جامعههر نظامي كه انتظارات و نقش هايي را از گروه هاي مختلف اجتماعي انتظار دارد بايد مكانيزم حمايت از نقش ها را نيز تمهيد نمايد. بنابراين انتظار مشاركت اجتماعي، نان آوري، فعاليت هاي علمي و سياسي از تمام مردم يا گروه هاي خاص مي طلبد كه زمينه هاي مناسب براي حسن اجراي نقش ها فراهم شود و رعايت حجاب از زمينه هايي است كه مي تواند به افزايش آرامش رواني زن و مرد، كم شدن گناه و بالا رفتن توانمندي اجتماعي آن منجر شود. به تعبير ديگر آرامش رواني مي تواند استهلاك قوا در محيط اجتماعي را كاهش دهد. در اينجا نقش قوانين محدودكننده ديني در موضوع پوشش شبيه به نقش قوانين محدودكننده در ميادين ورزشي است كه با ايجاد محدوديت در اعمال رفتارهاي غيرورزشي درنظر گرفتن جريمه هايي چون خطا، كارت زرد و كارت قرمز، سعي مي كند تا استعداد بازيكنان را به سمت انجام رفتار ورزشكارانه متمركز نمايد.ج) حمايت از خانواده در كاركرد جنسياگر آستان رضايتمندي جنسي را خطي فرضي بدانيم كه نمايان گر آن است كه رفتارهاي جنسي در بالاتر از اين سطح (خط) به نشاط و رضايتمندي مي انجامد و پايين از آن به رضايتمندي منجر نمي شود، پيامد بالا رفتن آستانه رضايتمندي (مانند بالا رفتن خط فقر و خط احساس امنيت) آن است كه با وجود آنكه روابط جنسي متداول و قانوني توسط شخص انجام مي شود اما از برقراري رابطه احساس رضايتمندي نخواهد كرد. از اين رو درصدد برمي آيد تا با شيوه هاي نامشروع به رضايتمندي دست يابد. به نظر مي رسد سياست دين آن است كه از بالا رفتن آستانه رضايتمندي جلوگيري كند و آن را در حدي نگه دارد كه توقعات و حرص جنسي افزايش نيابد و در نتيجه شخص از ارتباط جنسي درون خانوادگي احساس لذت و نشاط كند و مفاسد اجتماعي گسترده نشود. از اين رو احكامي چون رعايت حجاب، حفظ نگاه9، پرهيز از اختلاط بي مورد10، پرهيز از خلوت نشيني، خوش صحبتي و مفاكهه با جنس مخالف11، رعايت آداب ارتباط با محارم ناهمجنس12 و مواردي از اين دست از يك سو و توصيه به خودآرايي همسران13 و ايجاد ارتباط جنسي با نشاط از سوي ديگر14، به كارآمدي جنسي خانواده مي انجامد. مي توان حدس زد كه كم ترين پيامد ابتذال در پوشش و سهل انگاري در روابط، تنزل جايگاه زن در خانواده و تغيير ذائقه جنسي است چنانكه در دهه هاي اخير تغيير ذائقه جنسي در برخي جوامع سبب رويكرد بيش از پيش جوانان به روابط جنسي آزاد، روابط جنسي با محارم، همجنس گرايي و رابطه جنسي با حيوانات و اشياء شده است و نه تنها رابطه جنسي زن و مرد در خارج از خانواده طبيعي تلقي مي شود كه انحصار ارتباط جنسي با همسر سبب تعجب و يا حتي تحقير است.با توجه به آنچه گفته شد مي توان به اين شبهه پاسخ داد كه چون انسان بر آنچه منع شود حريص تر مي گردد (الناس حريص علي ما منع) بنابراين الزام به حجاب مي تواند به افزايش حساسيت هاي جنسي بيانجامد. نگاهي به كشورهاي اسلامي و غيراسلامي كه حجاب را به عنوان الزام اجتماعي نپذيرفته اند، نشان مي دهد كه حساسيت جنسي در ميان جوانان، در آن جوامع، قابل مقايسه با جامعه ايران نيست و حضور زنان با پوشش هاي متنوع سبب تحريك جوانان نمي شود. بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه ما خود با وضع قوانين الزامي، جامعه را نسبت به مسائل جنسي حساس كرده ايم.پاسخ به اين شبهه پس از توجه به بحث آستانه رضايتمندي چندان مشكل نيست15. اين سخن كه همواره منع به توسعه حرص منجر مي شود داراي دو اشكال است: اول آنكه اين ضابطه صرفاً در مواردي جريان مي يابد كه زمينه تمايل به فعل در طبيعت انسان و يا در زمينه هاي تربيتي و اجتماعي موجود باشد. بنابراين حرام نمودن شرب خون و خوردن بسياري از نجاسات زمينه ساز تمايل انسان به ارتكاب آن فعل را فراهم نمي كند چنانكه كم شدن عرضه نيز از عطش نفس مي كاهد. دوم آنكه غالباً نه حرمت سبب افزايش تمايل به فعل مي شود و نه اعطاي حكم جواز به كاهش انگيزه منجر مي شود؛ بلكه مي توان گفت كه تمايلات نفساني انسان نامحدود است و ميل دارد تمامي عرصه ها را بكاود از اين رو اگر با قناعت و خود نگه داري مهار نشود ميل به جولان در عرصه هاي بالاتري دارد. به عبارتي ديگر الزام به حجاب و ايجاد يك مرز رفتاري بين خوب و بد سبب مي شود كه منازعات نفس در اين سطح تعريف شود اما جواز هرزه پوشي سبب مي شود كه تمايل و حرص نفس از اين نقطه به نقطه هاي ديگر انتقال يابد نه آنكه تمايل كلا از بين برود.بنابراين تحريك نشدن جوانان برخي جوامع از زنان بي حجاب يا برخي تصاوير مستهجن ناشي از وجود تهذيب اجتماعي نيست بلكه ناشي از بالا رفتن خط قناعت و رضايت مندي جنسي است كه از قضا بسيار مخاطره آميز است.در جامعه اسلامي انتظار آن است كه يك جوان از نگاه به چهره و تصوير زن تحريك شود و به دليل ممنوعيت روابط آزاد، احساس نياز به ازدواج پيدا كند و پس از ازدواج از ارتباط با همسر احساس نشاط نمايد. شايد اين مطلب شهيد مطهري(ره) كه ازدواج جوان در جامعه اسلامي خروج از محدوديت و در جوامع غربي فرار از آزادي به محدوديت است 16 بي ارتباط با اين بحث نباشد.از ملاحظه برخي آموزه هاي اسلامي مي توان به حكمت هاي ديگري نيز دست يافت كه احترام به زنان مؤمن از آن جمله است. از اين رو، از يك سو صحت نماز، حتي در خانه شخصي و خلوت گاه ها، مشروط به رعايت حجاب شده و از سوي ديگر نگاه كردن به سر و دست هاي زنان غيرمسلمان، بدون قصد ريبه، جايز شمرده شده است17.حفظ شادابي و زيبايي هم از آثار حجاب شمرده شده. و محتمل است به اين دليل باشد كه پوشش زن به پايين آمدن آستانه رضايت مندي جنسي مردان مي انجامد و در نتيجه چهره زن همواره براي مردان تازگي و زيبايي خواهد داشت.گفته شده است الزام به حجاب مخالف آزادي است و بايد برداشته شود. پاسخ آن است كه ناسازگاري لزوم حجاب با آزادي به مفهوم ليبراليستي آن كه به رفع هرگونه محدوديت از فكر، گفتار و كردار تفسير مي شود، روشن و بي نياز از توضيح است اما هيچ دليل مقبولي بر ارزشمندي آزادي به مفهوم گفته شده اقامه نشده است. اما اگر آزادي به رفع موانع رشد تفسير شود، حجاب از مصاديق آزادي و الزام به حجاب هم ايجاد نوعي محدوديت به منظور آزادي انسان از زنگارهايي است كه فكر و دل او را از حركت به سمت رشد باز مي دارد. از اين روست كه مي توان بت شكني ابراهيم(ع) را مصداقي روشن از حركت آزادي بخش دانست؛ اقدامي كه سبب آزاد شدن ذهن مردم از زنگار خرافه پرستي و سبب آمادگي براي مواجهه با واقعيت هاي متعالي مي گردد.¤ مباني مشروعيت در مداخله دولت
 پوشش زنان در نظام اسلامي
در چند سال اخير اين شبهه مطرح شده است كه حجاب گرچه از ضروريات دين است؛ اما واجبي است فردي كه تك تك مسلمانان موظف به رعايت آن هستند اما چون موضوعي شخصي است حكومت حق مداخله در آن را، در قالب جعل قوانين محدودكننده و ايجاد ضمانت هاي اجرايي از جمله اعمال تعزيرات، ندارد و از ادله تعزيرات نمي توان عموميت اجراي آن را در هر عمل حرامي استفاده نمود. از سوي ديگر در هيچ يك از متون تاريخي برخوردي از ناحيه حكومت اسلامي، در زمان معصوم، با زناني كه حدود پوشش را رعايت نكرده اند، گزارش نشده است18. اين شبهه در متن خود دو موضوع را مسلم فرض كرده است؛ اول آنكه حجاب از موضوعات فردي است نه اجتماعي. دوم آنكه اگر در صدر اسلام با افرادي كه پوشش شرعي را رعايت نمي كنند برخوردي شده بود، حتماً گزارش مي شد.در رابطه با فردي يا اجتماعي بودن حجاب بايد در ابتدا ملاك فردي يا اجتماعي بودن را تعيين نمود. اگر منظور از امور فردي آن است كه در حوزه روابط اجتماعي تعريف نمي شود و صرفاً مربوط به حريم خصوصي است، در اين صورت به نظر مي رسد پوشش به دليل آثار اجتماعي مترتب بر آن نمي تواند موضوعي صرفاً فردي قلمداد شود. به عبارت ديگر امور فردي اموري چون خوردن، آشاميدن و خواب هستند كه در رابطه شخص با خودش مصداق مي يابد اما پوشش ظاهري بدن كه مي تواند آثاري چون تحريك جنسي در اجتماع را به دنبال داشته باشد موضوعي فردي نيست.نكته ديگر آن است كه هر تقسيمي در فقه بايد آثار شرعي خاصي به دنبال داشته باشد و معلوم نيست تقسيم بندي به فردي و اجتماعي واجد اثر شرعي باشد. مسلم آن است كه فرد و يا حكومت حق تجسس در امور غيرعلني را ندارند اما گناهي كه آشكارا انجام شود، چه از امور عبادي و چه غيرعبادي و چه فردي و چه اجتماعي باشد، ادله نهي از منكر در آن جريان مي يابد و بسياري از فقها تعزير را در اين موارد نيز جايز شمرده اند19.بهتر آن بود كه به دو شكل ديگر استدلال مي شد؛ اول آنكه برخي از گناهان حق الناس، يعني از موارد تجاوز به حقوق مردم و برخي حق الله هستند. در موارد حق الناس- مثل تهمت و غيبت- اگر از شخص گناهكار شكايت شود قاضي نمي تواند از اعمال مجازات خودداري كند، اما در حق الله عفو يا مجازات مجرم از اختيارات حكومت است و ضرورتي براي اعمال مجازات نيست20 و بي حجابي نيز از موارد حق الناس نيست. دوم آن كه برخي از گناهان كبيره و برخي صغيره اند. تعزيري كه شارع به آنها حكم كرده در مواردي است كه گناه كبيره اي ارتكاب شود اما در گناهان صغيره تعزيري از سوي خداوند تعيين نشده است21.البته هيچيك از موارد فوق نتيجه موردنظر را براي مخالفان تعزير به همراه ندارد. چون سخن اول ضمن نفي ضرورت اعمال مجازات، جواز آن را نفي نمي كند و آن را از اختيارات حاكم مي داند و گوينده سخن دوم نيز تصريح مي كند كه حكومت مشروع براي برقراري نظم اجتماعي و آرامش و جلوگيري از مفاسد مي تواند به هر اندازه كه مصلحت بداند تعزير كند22.اما نسبت به عدم ارائه گزارشي تاريخي از مقابله حكومت با بي حجابي بايد گفت كه فقيه پس از دستيابي به ادله لفظيه قانع كننده، هيچگاه به انتظار سندي تاريخي از اجراي حكم نمي نشيند. مگر بنابراين بوده است كه تمام فعاليت هاي اجتماعي به شكل اسناد تاريخي منتقل شوند؟ البته اگر گزارشات تاريخي نمايانگر تسامح معصوم(ع) در برابر اجراي حكم مي بود مي توانست به عنوان قرينه اي در كنار قرائن ديگر ملاحظه شود.به نظر مي رسد شبهه مذكور بدون ملاحظه دو نكته مطرح شده است. نكته اول تفاوت مختصات بدپوشي در جامعه ما با جامعه شهري صدراسلام است. چنانكه گفته شد در صدر اسلام حجاب، لباس مؤمنان آزاده بود نه غير مسلمانان و كنيزكان كه اقليتي تحقير شده به حساب مي آمدند. به همين دليل انگيزه بدپوشي در جوامع شهري آشنا به آموزه هاي ديني كم بود و يكي از دلايل آن حفظ مرزهايي بود كه زنان با شخصيت را از تحقيرشدگان ممتاز مي نمود. در روايتي عايشه زنان انصار را در حفظ حجاب، پس از نزول آيه حجاب، تحسين مي كند23 و روايت ديگري نشان مي دهد كه با كنيزكاني كه با انتخاب حجاب مي خواستند خود را با زنان آزاده درآميزند مقابله شده است. بنابراين نمي توان وضعيت كنوني را با شرايط گذشته مقايسه كرد و از عدم گزارش مقابله نتيجه گرفت كه موضوع مورد حساسيت جامعه اسلامي نبوده و يا حكومت خود را موظف به مداخله نمي دانسته است.¤ مباني مشروعيت در مداخله دولتنكته ديگر آنكه گاه ناخودآگاه با ذهنيت دنياي مدرن به قضاوتي تلخ مي نشينيم و به اشتباه نتيجه گيري مي كنيم.در چند دهه اخير ايده دخالت حداكثري حكومت ها در شئونات اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مطرح شده و دولت هاي رفاه به تنظيم برنامه هاي همه جانبه اي براي حضور در تمام عرصه ها پرداخته اند، 24 پديده اي كه تقريباً در هيچ دوره تاريخي سابقه نداشته است. در دوران گذشته بسياري از مداخله ها توسط خانواده، طايفه و مردم انجام مي گرفت و دولت نقش ناظر و هدايت گر كلي و مداخله گر موردي را ايفا مي نمود. بنابراين مي توان انتظار داشت كه در مقابله با بدپوشي نيز مردم خود را موظف به اقدام دانسته اند، دست كم در مواردي كه با سياست هاي حكومتي هم خوان باشد. در جوامع گذشته غالباً دولت ها كوچك بودند و نيروهاي انتظامي را تعدادي اندك تشكيل مي دادند كه مأمور مقابله با ناامني و پاسخ به مرافعات و اجراي حدود بودند؛ آن هم نه ضرورتاً به اين دليل كه حكومت خود را ممنوع از مقابله با هر گناه و جرمي مي ديد بلكه به اين دليل كه مردم خود اقدام مي كردند و دولت ضرورتي به مداخله در هر امري نمي ديد. بنابراين عدم تصدي گري دولتي در مواردي چون حفظ حجاب اين نتيجه را نخواهد داشت كه دولت هاي جديد، كه شأن خود را مداخله در بسياري از امور مي دانند، نيز حق دخالت در موضوعاتي چون حجاب را ندارند. مهمتر از همه آنكه پذيرش عدم مداخله حكومت در صدر اسلام نشانگر آن است كه مداخله حكومت لازم نيست نه آنكه اقدامات حكومتي مجاز نباشد. به نظر مي رسد براي جواز مداخله حكومت در موضوع پوشش سه دليل را مي توان اقامه نمود:اول. معروف ميان فقها آن است كه حاكم اسلامي مي تواند در مقابل هر عمل حرامي مجازات كند، چه اين عمل محرم مستوجب حد منصوص شرعي باشد و چه آنكه از مواردي باشد كه حد خاصي براي آن ذكر نشده باشد و چه فعل حرام عمل فردي، چون روزه خواري و ترك نماز و استمناء باشد و چه عملي كه در حوزه روابط اجتماعي تعريف مي شود، چون فروش سلاح به دشمنان در زمان جنگ، جاسوسي و موارد ديگر. 25 علاوه بر اطلاق ادله تعزيرات، مواردي از مداخلات معصوم(ع) گزارش شده است كه مي تواند تأييدي بر جواز ورود حكومت در عرصه هاي ذكر شده باشد.دوم. از ادله وجوب نهي از منكر مي توان برداشت كرد كه هر كس به حسب توانايي موظف است واجبات را اقامه و از وقوع محرمات جلوگيري كند و اعمال مجازات بر منكرات، خود از مصاديق جلوگيري از منكر است. از سوي ديگر ادله نهي از منكر ميان منكرات تفكيكي قائل نشده است كه در برخي موارد نهي منكر واجب باشد و در برخي موارد نه26. واضح است ملاحظاتي كه در مورد مداخله اشخاص در مراتبي از نهي از منكر مثل ضرب و شتم، موجود است كه به دليل احتمال هرج و مرج يا ناامني اجتماعي به اذن حاكم موكول شده است، 27 در مورد مداخله حكومت وجود ندارد بلكه از وظايف حكومت آن است كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر را ايجاد كند28. بنابراين كساني كه مداخله حكومت را نفي مي كنند علي القاعده بايد بر اين باور باشند كه در عصر غيبت امام(ع) نهي از منكر منحصر به نصيحت است و البته اين ديدگاه با مباني پذيرش حكومت اسلامي در عصر غيبت سازگار نيست.سوم. از برخي ادله استفاده مي شود كه ولي شخص مي تواند، در دايره مصلحت، در شئونات مولي عليه تصرف كند. به همين دليل است كه پدر مي تواند فرزند خود را به كارهايي وادارد و يا از كارهايي بازدارد و از اموالش به نفع خود او خرج كند. اين تصرفات نه فقط در دايره واجبات و محرمات كه در دايره مباحات نيز جاري است. بنابراين پدر مي تواند طبق مصلحت، فرزند را به فراگيري علم و فن وادارد، از معاشرت با برخي افراد بازدارد و رفت و آمد وي را در ساعاتي محدود نمايد. همين موضوع در رابطه با دخالت حكومت در شئونات مسلمين نيز جاري است. برخي فقها حكومت فقيه را در محدوده اي خاص كه عبارت از ايجاد نظم و مقابله با هرج و مرج است جايز و به امور حسبيه منحصر مي كنند اما اگر معتقد به عموميت ادله ولايت شديم حكومت مي تواند، در فرض احراز مصلحت اجتماعي، در شئونات جامعه اسلامي مداخله و از اين جهت به مثابه پدر نسبت به طفل عمل كند و البته اين مداخله هم صرفاً در محدوده واجبات و محرمات نيست و حكومت مي تواند اقدامات صحيحي را كه به اصلاح رويه هاي عمومي و ارتقاء فرهنگي و اجتماعي مردم مي انجامد، اتخاذ نمايند. 29 البته اين اقدامات نبايد صرفاً در قانون گذاري و اجراي قانون محدود گردد و تمام اقداماتي را كه به منظور اصلاح نگرش ها، تمايلات و رفتار عمومي انجام مي شود، شامل مي گردد.از آنچه ذكر شد مي توان دريافت ديدگاه كساني كه ولايت فقيه را براساس مباني امام(ره)، پذيرفته اند و با اين وجود به مداخله حكومت در موضوع حجاب معترضند تا چه حد قابل مناقشه است؟البته پذيرش مشروعيت مداخله حكومت، از سوي ما، صرفاً به اين معناست كه پس از احراز مصلحت در اتخاذ يك شيوه است كه حكومت اسلامي مجاز به اتخاذ آن رويه است. بنابراين نمي توان از مباحث پيش گرفته جواز ورود حكومت به هر عرصه اي را اثبات نمود.¤ تحليل وضعيت پوشش در جامعه مادر تحليل وضعيت پوشش علاوه بر آنكه بايد از تقليل گرايي اجتناب و تمام علل و عوامل را تا حد امكان واكاوي نمود، لازم است سهم تأثيرگذاري هر يك از عوامل را نيز مشخص كرد. در اينجا تحقيقات ميداني كارشناسانه مي تواند تا حدود زيادي به كار آيد. متأسفانه اغلب پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه، جدا از آنكه گاه جانب دارانه انجام شده است، بر اسلوب عالمانه اي استوار نيست و نكات علمي ساده در آن مراعات نشده است. به عنوان مثال آن گاه كه يك پروژه درصدد اثبات علل رويكرد به بدپوشي است، ديدگاه هاي عنوان شده توسط دختران و زنان را به عنوان علت واقعي مطرح مي كند كه از دو جهت قابل تأمل است؛ اول آنكه مكانيزم علمي در بسياري از اين پژوهش ها براي احراز صحت گفته ها پيش بيني نشده است و دوم آنكه پذيرش صداقت افراد مورد پرسش تنها مي تواند برداشت آنها را از علت ها بيان كند نه علل واقعي را. بنابراين اگر شخصي علت بدپوشي خود را مشكل اقتصادي در تهيه چادر عنوان كرد نمي توان به صرف اين گفته نتيجه گرفت كه گراني لباس از علل بدپوشي است. در اينجا نقش كارشناسان فن در تحليل داده ها و تفكيك ميان عوامل واقعي و عوامل احساسي 31مشخص مي شود. وضعيت پوشش در سه دهه اخير نشان مي دهد كه از سال 56 تا 59 وضعيت پوشش بانوان روندي رو به رشد داشته است. تحليل همين پديده مي تواند در بررسي علل بدپوشي در سال هاي بعد روشنگر باشد. با وجود آنكه از زمان شكل گيري انقلاب تا زمان استقرار نظام اسلامي وجهه همت و مسئله اصلي جامعه اسلامي موضوع حجاب نبود، تمايل به حجاب چگونه توجيه مي شود؟ پاسخ آن است كه آرمان جامعه يا بخش هاي تأثيرگذار آن نابودي رژيم سلطنتي و تشكيل جمهوري اسلامي بود. از آنجا كه رژيم پهلوي در نقطه محوري نفرت عمومي قرار داشت آنچه به وضوح با اين رژيم پيوند خورده بود، از جمله كشف حجاب، در دايره نفرت عمومي قرار گرفت و آنچه با اسلام و نظام اسلامي تعريف مي شد اقبال عمومي يافت و نظام ارزشي جامعه دگرگون شد، به همين دليل آرمان انقلاب توانست روحانيت و نخبگان مذهبي را به عنوان مهم ترين گروه مرجع در جامعه معرفي كند كه حجاب بانوان مورد انتظار آنان بود. اين احساس عمومي و انقلابي تا ماه ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي جريان داشت و البته از سال 58 به بعد توصيه رهبران مذهبي به حجاب و لزوم تعيين ضوابط قانوني براي مقابله با بي حجابي و انتظار جامعه مذهبي براي اصلاح وضعيت موجود، در عمومي شدن حجاب موثر افتاد.از سال 59 با آغاز جنگ تحميلي با چند مسئله مواجه شديم. از يك سو آوارگي بسياري از خانواده ها و مهاجرت آنان به حاشيه شهرهاي ديگر، افزايش نارضايتي از پيامدهاي جنگ (از جمله گراني)، حضور بسياري از جوانان مذهبي در جبهه ها و كاهش اقتدار آنان در شهرها و عطف توجه مديران به موضوع جنگ و فقدان برنامه ريزي در زمينه گسترش فرهنگ عفاف و از سوي ديگر گسترش برنامه هاي فرهنگي جهان غرب عليه انقلاب اسلامي. در نقطه مقابل، جنگ توانسته بود انسجام اجتماعي و حس ايثار را تقويت كند و توجه به مسئله اصلي- جنگ- سبب مي شد كه بسياري مسائل از جمله موضوع آزادي هاي اجتماعي و آزادي پوشش، برابري حقوق زن و مرد و مسائلي از اين دست در حاشيه قرار گرفته و يا اصلاً مسئله اقليت راحت طلب تلقي شود نه مسئله عموم مردم. از اين رو مسئله پوشش بانوان در طول جنگ هيچ گاه به عنوان مشكل حاد مطرح نشده بود.با پايان يافتن جنگ ارزش هاي دوران دفاع مقدس از جمله حس ايثارگري، انسجام اجتماعي، قناعت و معنويت گرايي با افول مواجه شد و از سوي ديگر همت مديران نظام به بازسازي كشور براساس برنامه هاي توسعه معطوف گرديد. گرچه بازسازي كشور و تدوين برنامه براي ترسيم افق ها، تدوين سياست ها و هماهنگي برنامه ها ضرورتي اجتناب ناپذير بوده و هست اما اتخاذ رويكرد توسعه اي به اين معنا بود كه الگوهاي توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي غربي، البته با اصلاحاتي جزيي، مبناي تحولات قرارگيرد. تعارض ميان آرمان هاي توسعه و آرمان هاي نظام اسلامي، ناهمگوني جهت گيري ها و شاخص هاي نوشته و نانوشته توسعه با جهت گيري ها و شاخص هاي رشد در الگوي ديني كه از ابتدا مورد توجه برخي دانشوران قرارگرفته بود،32 از ديد بسياري از مسئولان پنهان ماند. در نتيجه شكاف تبليغاتي و نابرابري هاي اجتماعي نمايان تر شد، ثروت و قدرت اقتصادي و اجتماعي به ارزش عمومي بدل گشت، رقابت براي احراز موقعيت هاي جديد ميل به تجمل را افزايش داد و ارزش هاي معنوي تحت الشعاع قرارگرفت. در اين وضعيت زنان محجبه از احترام كم تري در جامعه برخوردار شدند و تمايل به خودآرايي و انتخاب پوشش هاي متنوع فزوني گرفت.نتايج يك نظرسنجي، كه به مقايسه گرايش هاي عمومي مردم در سال هاي 56، 65و 71پرداخته است، نشان مي دهد كه 8/81درصد از پاسخگويان معتقد بودند كه مردم در سال65 به خانم هاي چادري احترام مي گذاشتند در حالي كه اين رقم در سال71 به 8/36 درصد مي رسد. اين تغييرات به وضوح برآمده از تغييرات ارزشي در يك جامعه است.برخي صاحب نظران علوم اجتماعي بر اين باورند كه پوشش يك نماد است كه گرچه تغييرات آن در ساليان گذشته مثبت ارزيابي نمي شود اما ضرورتا بازتابنده لايه هاي زيرين و نشانگر تغيير در جهان بيني نيست. از اين رو افراد زيادي را مي توان ديد كه داراي اعتقادات محكم مذهبي اند و حتي به تلفيق دين و سياست اعتقاد دارند اما از پوشش مناسب برخوردار نيستند. 33به نظر مي رسد اين مطلب چندان خالي از اشكال نيست. اگر تغيير وضعيت پوشش را در كنار تغييرات اجتماعي ديگر، از جمله در روابط زن و مرد، محوريت يافتن لذت و رفاه، همچنين تغيير در سيستم غذايي، سبك زندگي و ده ها مورد ديگر ملاحظه كنيم به خوبي به تغيير ارزش ها در جامعه پي خواهيم برد و تحولات روحي و اعتقادي جامعه به سمت آرمان ها و آموزه هاي غربي را خواهيم ديد؛ تا آنجا كه مي توان مشاهده كرد كه به تدريج برداشتي از دين، كه آن را به امور فردي و معنوي تقليل مي دهد و از آن به دين مدرن تعبير مي كنيم، عرصه را بر دين شريعت گرا كه حوزه دخالت خود را به ابعاد اجتماعي نيز گسترده است، تنگ مي كند. از اين رو نمي توان حضور روزافزون جوانان در مراسم عبادي اعتكاف و دعا را، ضرورتاً، دليلي بر تقويت دين باوري در آنان تلقي نمود.در اين مقطع علاوه بر بروز تضادهاي ارزشي ناشي از اتخاذ برنامه هاي توسعه، موضوع تهاجم فرهنگي اقدامات هوشمندانه جهان غرب در ايجاد تغييرات فرهنگي به منظور مقابله با نظام اسلامي و اصول گرايي ديني در جهان اسلام- مورد توجه صاحب نظران قرارگرفت. قرائن نشان مي دهد كه برداشتن حريم هاي اخلاقي ميان زن و مرد و تغيير در وضعيت زنان از مهم ترين محورهاي مورد نظر بوده است. در عين حال مي توان حدس زد كه بسياري از مواردي كه پيامد اتخاذ سياست هاي توسعه اي است، به تهاجم فرهنگي دشمن نسبت داده شده باشد.از سال 76 و با حاكميت دولت اصلاحات، مظاهر ابتذال در پوشش و رفتار كه در ساليان پايان عصر سازندگي نمود بيشتري يافته بود بيش از گذشته آشكار شد. اگر سهل انگاري نسبي مديران مياني يا ارشد و اولويت اقتصاد بر فرهنگ، در عصر سازندگي، بر موضوع پوشش بانوان سايه افكنده بود اما در عصر اصلاحات تغافل نسبت به موضوع حجاب و يا تغيير آشكار در سياست هاي گذشته را مشاهده مي كنيم. در اين مقطع بحث نسبتاً پر سر و صداي فردي بودن حجاب و ضرورت عدم مداخله دولت را نيز شاهد بوديم. اگر در عصر سازندگي، توسعه اقتصادي اقتضائات خود را بر فرهنگ عمومي تحميل مي نمود، در دوران اصلاحات اين توسعه فرهنگي بود كه مستقيماً اخلاق و تربيت، نظام آموزشي رسمي و خانواده را تهديد مي نمود و به ابتذال در پوشش و روابط دامن مي زد.با روي كار آمدن دولت نهم انتظار عمومي در متدينان براي اصلاح وضعيت موجود افزايش يافته و برخي نهادها اقداماتي را نيز انجام داده يا تدارك ديده اند اما به نظر نمي رسد اين اقدامات مرهمي شفابخش بر اين زخم كهنه باشد.به هر حال علل و عوامل رويكرد نسل جوان به بدپوشي به عوامل روانشناسانه، خانوادگي و اجتماعي مختلفي باز مي گردد كه به برخي از آنها اشاره مي شود.الف) وجود زمينه طبيعي ميل به خودنماييتحقيقات نشان داده است كه زنان انس پذيرتر و داراي حس ارتباطي قوي تري هستند. اگر دغدغه اصلي مردان تسخير طبيعت است، دغدغه زنانه تسخير انسان ها و نفوذ در ديگران، به ويژه مردها است34. تمايل به زينت آرايي، اهتمام به جلب توجه مرد و نفوذ در قلب وي در متون اسلامي به صراحت بيان شده است35. اين غريزه آن گاه كه در خدمت مصالح خانواده و تقويت رابطه زناشويي قرار گيرد كارآيي ويژه اي براي زن مي سازد و آن گاه كه در روابط اجتماعي و بدون مديريت صحيح بروز نمايد مشكلات زيادي مي آفريند.از نگاه اسلام براي هدايت اين غريزه و كنترل آن تدابيري انديشيده شده است كه بخشي از اقدامات تكويني و بخشي تشريعي است. دست خلقت حياي بيشتري به زن ارزاني كرده است36 و نظام تربيتي اسلام با توصيه به كم كردن زمينه هاي اختلاط و رعايت حريم ميان زن و مرد،37 ترغيب زن به خودآرايي در برابر همسر38 و تجويز خودآرايي در برابر همجنس 39 سعي كرده است تا اين حد طبيعي را زمينه اي براي نشاط فردي و خانوادگي قرار دهد. به نظر مي رسد ارضا نشدن اين نياز طبيعي، به شكل مشروع، مي تواند زمينه را براي بروز آن به اشكال ديگر فراهم آورد. از آنجا كه ميل به خودنمايي زنانه ضرورتاً منشاء جنسي ندارد نمي توان بر بدپوشي زنان به طور حتم برچسب انحراف جنسي زد.ب) تمايلات جنسينمي توان انكار كرد كه برخي از مظاهر بدپوشي بي تأثير از سلائق جنسي نيست. از اين رو چنين هرزه پوشي هايي به همراه خود پيام دارد و در صدد جلب توجه جنس مخالف است. بالا رفتن سن ازدواج دختران و نگراني آنان از آينده، همراه با ضعف زمينه هاي اخلاقي، سبب شده است كه گروهي از دختران در صدد يافتن رفيق جنسي به بدپوشي روي آورده و گروهي ديگر نيز از اين روش براي جلب توجه پسران و زمينه سازي ازدواج بهره بگيرند تا بتوانند خود را در ميان گزينه هاي متعدد پيش روي پسران، متفاوت جلوه دهند. مي توان تظاهرات جنسي را در زنان شوهرداري كه از رضايت جنسي برخوردار نيستند نيز مشاهده نمود.ج) ضعف خانواده در هدايت و نظارت
 پوشش زنان در نظام اسلامي
خانواده امروز را دو مسئله مهم رنج مي دهد؛ اول آنكه احساس مي كند مانند گذشته، اقتدار و ابتكار عمل را در دست ندارد و گويا توسط دشمنان بيروني خود محدود و ناتوان مي شود. از اين رو زماني كه پدران و مادران متدين و دلسوز برنامه هايي را براي اصلاح فرزندان در نظر دارند، اغلب احساس مي كنند كه نه طايفه به حمايت آنان برمي خيزد، نه رسانه ها موقعيت والدين را در خانه، به عنوان كانون اقتدار، مسئوليت و هماهنگي، تثبيت مي كنند، نه مدرسه به كمك آنان مي شتابد و نه حتي سياست ها و برنامه هاي دولتي به آنان ميدان مي دهند. از اين رو رفته رفته احساس مسئوليت والدين نسبت به آتيه فرزندان كم رنگ مي شود و به اين نتيجه مي رسند كه نبايد در شئونات فرزند دخالت كنند.از سوي ديگر، صرف نظر از مشكل فوق، خانواده با ضعف هايي مواجه است كه توانمندي اش را در كنترل و اصلاح اخلاقي و رفتاري همسران و فرزندان با چالش مواجه مي سازد. امروزه خانواده چون گذشته مصرف كننده آموزه هاي تربيتي ديني نيست و مرجع پاسخگويي به نيازهاي علمي خانواده نهادهايي هستند كه نه تنها از آموزه هاي وحياني ارتزاق نمي كنند كه بر مباني الحادي بنا شده اند. هم اكنون خانواده نسبت به حضور و موقعيت رسانه هايي در جمع خود رضايت مي دهد كه از مهم ترين عوامل تحريك جنسي و بدآموزي هاي اخلاقي اند. روابط جنسي همسران نيز در بسياري موارد به رفع نيازهاي طبيعي آنها نمي انجامد و اين خود سبب بروز هرچه بيشتر رفتارهاي نابهنجار در محيط اجتماعي مي شود. غيرت ورزي كه در گذشته مي توانست سد دفاعي محكمي در برابر تعرضات بيروني و سهل انگاري هاي دروني باشد، به شدت رنگ باخته و جاي خود را به تسامح و تساهل داده است. مهارت آموزيهاي مناسب به منظور جامعه پذيري فرزندان انجام نمي شود و حساسيت والدين نسبت به انتقال ارزش هاي اخلاقي به نسل آينده چون گذشته نيست. در اينجا نيز رسانه ها موضوع شكاف ميان نسلي را به گونه اي مطرح كرده اند كه پدران و مادران را نسبت به عدم دخالت در شئونات فرزندان، به اين بهانه كه آنان براي زماني ديگر ساخته شده اند، متقاعد سازند.د) خلأ در ناحيه آرمان هاچنانكه ذكر شد جذابيت حجاب بيش از آنكه ناشي از برنامه هاي فرهنگي و تبليغي در دفاع عقلاني و جهت دهي حساسيت هاي عمومي به سمت حجاب باشد، ناشي از موفقيت رهبران مذهبي در آرمان سازي براي نسل جوان بود كه در ارائه تصويري متعالي از نظام اسلامي متجلي مي شد. با گذشت زمان واقعيت هاي اجتماعي از جمله تبعيض، فقر، سياست هاي اقتصادي، دسته بندي هاي سياسي، جنگ و مشكلاتي ديگر به نارضايتي گروهي از مردم انجاميد و در ذهنيت آنان مقبوليت حكومت خدشه دار گرديد. از اين رو طبيعي است بخشي از اقشاري كه تحت فشار عصبي و رواني اند و نقش حكومت را در ايجاد مشكلات پررنگ مي بينند و از سوي ديگر حجاب را، نه براساس باور قوي، كه براثر احساسات آرمان گرايانه يا تبليغات دولتي پذيرفته بودند، از حجاب گريزان مي شوند. توانمندي يك نظام در آن است كه بتواند پيوسته آرمان هاي متعالي و حركت آفرين را براي عموم جامعه و جوانان ترسيم و حساسيت هاي اجتماعي مديريت كند وگرنه بايد شاهد آرمان هاي منحط، تغيير گروه هاي مرجع و تغيير نگرش ها، ارزش ها و رفتار عمومي باشد. ح) ناآشنايي با حدود شرعي و فلسفه حجابدر نگاه اول به نظر مي رسد بسياري از جوانان بدپوش با حدود شرعي پوشش و يا عقلانيت حاكم بر آن آشنايي چنداني ندارند و گاه پوشش خود را مصداق پوشش شرعي مي دانند. به همين دليل در مقاطع مختلف نهادها و افراد متدين كوشيده اند تا با اهداي جزوه هاي راهنما به جوانان و تاليف كتاب به بررسي ابعاد موضوع بپردازند. با اين وجود مي توان اذعان نمود كه كارهاي انجام شده درخور نياز مخاطبان در گروه هاي سني و فرهنگي مختلف نيست و بسياري از نوشتجات، گردآوري مجدد نكاتي است كه در كتاب هاي گذشتگان با روشي عالمانه تر بيان شده بود. در عين حال به نظر مي رسد گاه اين عامل بيش از حد بزرگ نمايي شده و به عنوان مهم ترين عامل بدپوشي مطرح شده است؛ حال آنكه بسياري از جوانان را زمينه هاي احساسي و عاطفي به بدپوشي كشانده است نه جهل به حكم حجاب يا جهل به آثار اجتماعي و خانوادگي بدپوشي. و) روش هاي غلط در دفاع از حجابروش هايي كه به نام دين در دفاع از حجاب به اجرا درآمده گاه خود از عوامل گريز از حجاب بوده است. به كارگيري روش هاي خشن و غيرمشروع و بدون نظارت و هدايت حكومت به ويژه در اوايل انقلاب توسط گروهي از متدينان، فقدان سياست هاي ثابت و روشن، تاثيرپذيري برنامه ها و سياست ها از وضعيت سياسي به ويژه در زمان نزديكي به انتخابات و نياز به آراء عمومي و ناهماهنگي مسئولان مربوطه، در تجري جوانان موثر بود. چنانكه وضع قوانيني كه به ويژه نوجوانان را بيش از آنچه منظور شارع بود، در تنگنا قرار مي داد در تنفر از حجاب تاثير داشت. به عنوان مثال لزوم رعايت حجاب در مدارس دخترانه اي كه محل تردد نامحرم نيست، به ويژه در زمين ورزشي كه بدن گرم تر و در حال حركت بيشتري است، مي تواند به نارضايتي از حجاب بيانجامد. از سوي ديگر مي توان ناهماهنگي در برنامه ريزي ها و سياست ها را كه از يك سو بر رعايت حجاب پاي مي فشارد و از سوي ديگر زمينه هاي شوق به كشف حجاب را دامن مي زند مورد اشاره قرار داد. در دهه اخير، هم بر سياست رعايت حجاب در ميادين ورزشي بانوان پاي فشاري مي شود و هم بر حضور بانوان در عرصه هاي بين المللي گرچه كوشيده ايم تا وانمود كنيم كه هيچ منافاتي ميان اين دو سياست نيست و بانوان ما در عرصه هاي بين المللي با حفظ حجاب براي ايران افتخار مي آفرينند اما تجربه شخصي دختران ورزشكار در بسياري رشته ها، از جمله قايقراني، كاراته و ورزش هاي رزمي و حتي واليبال و بسكتبال، آنان را به اينجا رسانده است كه رعايت حجاب از عوامل ناكامي در ميادين ورزشي است. اگر شعارزدگي و فقدان مطالعات كارشناسانه در حوزه هاي تصميم گيري نبود پيش بيني اين قبيل تعارضات كه بالاخره اقتضائات خود را بر مسئولان تحميل مي نمايد، چندان غيرقابل پيش بيني نبود. ز) مقابله سياسي با نظام اسلاميگرچه در اوايل پيروزي انقلاب اسلامي، نظام استكباري بيش از هر چيز به توطئه هاي سياسي و نظامي عليه انقلاب مي انديشيد اما به زودي به اين باور رسيد كه به جاي استفاده از روش هاي براندازنده و پيگيري ايده تغيير رژيم، بايد استحاله فرهنگي را به منظور اصلاح و تغيير رويه نظام برگزيد. از اين رو مخالفان سياسي ديروز كه در دو طيف عمده سلطنت طلب و چپ طبقه بندي مي شدند به فعاليت هاي فرهنگي روي آوردند. فعاليت برخي ازاين گروه ها در خارج از كشور به سال 1365 و حتي قبل از آن مي رسد. با ورود به عصر سازندگي و ايجاد بستر مناسبي كه از رهگذر برنامه هاي توسعه فراهم شده بود گروه هاي ديگري در داخل و خارج در حوزه زنان شكل گرفتند و به هم پيوند خوردند و در عصر اصلاحات مركز ثقل فعاليت اين گروه ها به داخل كشور منتقل شد. در دهه اخير NGO هايي شكل گرفته اند كه فعاليت اصلي آنان، به اعتراف خود آنها، عقب بردن مرزهاي رفتاري و اعتقادي جوانان و زنان، به ويژه در مراكز دانشگاهي، است و ده ها سايت فارسي زبان با هدف تابوشكني در حوزه اخلاق به ويژه روابط زن و مرد فعاليت مي كنند. هـ) تكنولوژي هاي جديد رسانه اياگر مقايسه اي ميان تمايل به بدپوشي و ورود تكنولوژي هاي جديد رسانه اي- ويدئو، ماهواره و اينترنت- به درون خانواده ها داشته باشيم، به نتايج مفيدي دست خواهيم يافت. استفاده از ويدئو از ابتداي دهه 60 رواج يافت، ماهواره از اوايل دهه هفتاد به خانواده ها وارد شد و اينترنت از اواخر دهه هفتاد. به ويژه تاثيرات ماهواره و اينترنت را بر اخلاق عمومي نسل جوان و افزايش تحريك پذيري جنسي آنان نمي توان در نظر دور داشت. ط) تاثيرات ساختاريشايد بتوان مشكلات ساختاري را مهم ترين علل ابتذال در پوشش و حتي ريشه بسياري از موارد پيش گفته دانست. به بيان ساده ساختارهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ارزش ها و اقتضائاتي مي آفرينند كه تضاد ارزشي را در جامعه دامن مي زند و در تعارض ارزش هايي چون قناعت و تجمل گرايي، خويشتن داري و خودنمايي، ديگرگرايي و فردگرايي، اقتضائات ساختاري بر ارزش هاي انقلابي چيره مي شوند. توضيح آنكه ساختارهاي اقتصادي مي تواند ثروت را به محور عزت مندي تبديل و حرص را توسعه بخشد. چنانكه ساختارهاي اجتماعي مي تواند احراز مناصب قدرت را به يك ارزش تبديل نمايد و حس رقابت را حول محور منصب گرايي سازمان دهد و ساختارهاي فرهنگي مي تواند توجه به «دنيا» و «خود» را تقويت و نسبيت گرايي اخلاقي و فردگرايي را جايگزين حس ديگرگرايي، �





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 631]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن