واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
آگاهی بالاترین تجلّی زندگی است. هر چه آگاهی بیشتر باشد، زندگی متعالیتر میشود. هر چه شکل آگاهی بالاتر باشد، سطح حیات بالاتر است. در نظام هستی هر شکل حیاتی از آگاهی خاص خود برخوردار است. امّا در نزد انسان هم این مطلب صدق میکند. بلوغ و درایت بالاتر با بینش، بیداری و آگاهی بیشتری همراه است. چرا آگاهی تا این اندازه مهمّ است؟ به این دلیل که آگاهی ابزار بقاست. کسی که محیط خود را بهتر بشناسد بهتر میتواند در آن زندگی کند. منظور من از آگاهی ، آگاه بودن از جنبه ی حقیقت است. همانطور که توضیح دادم ما موجوداتی هستیم که برایمان آگاهی حالت ارادی دارد. این بدان معناست که انسان ذاتاَ از گونهای است که حق انتخاب دارد. میتواند درباره اینکه آگاهی را انتخاب بکند یا نکند تصمیم بگیرد، میتواند به جستجوی حقیقت برود یا نرود، میتواند ذهنش را متمرکز بکند یا نکند، این یکی از جنبههای مثبت و شکوهمند طبیعت انسانی است. اگر از سطح معینی از آگاهی در فعالیتهایمان استفاده نکنیم، اگر هشیار و گوش به زنگ نباشیم، با کمی باور خود توانمندی و حرمت نفس رو به رو میشویم. خود را در برخورد با مشکلات زندگی ذیصلاح و شایسته نمیدانیم. ذهن ما وسیله ی اصلی برای بقای ماست اگر با ذهن خود برخورد درست نداشته باشیم عزّت نفسمان را خدشهدار میکنیم. فرار از واقعیتها نمونه ی خیانت به ذهن هستند: ذهن ما ابزار اولیه و اصلی بقای ماست اگر به آن خیانت بکنیم عزّت نفسمان خدشه دار میشود. اگر از سطح معینی از آگاهی در فعالیتهایمان استفاده نکنیم، اگر هشیار و گوش به زنگ نباشیم، با کمی باور خود توانمندی و حرمت نفس روبه رو میشویم. و خود را در برخورد با مشکلات زندگی ذیصلاح و شایسته نمیدانیم. ذهن ما وسیله ی اصلی برای بقای ماست. اگر با ذهن خود برخورد درست نداشته باشیم، عزّت نفسمان را خدشهدار میکنیم. فرار از واقعیتها نمونه ی خیانت به ذهن هستند؛ «میدانم که همه ی تلاشم را نمیکنم، امّا ترجیح میدهم به آن فکر نکنم.» «میدانم نشانههایی وجود دارد که کسب و کارمان با مشکلات بیشتر و باز هم بیشتر رو به رو میشود. امّا کارمان قبلاً موثر واقع شده است، به هر صورت موضوع کسل کنندهای است. شاید اگر به آن کاری نداشته باشم خود به خود درست شود. «نارضایی بر حق؟ کدام نارضایی برحق؟ همسرم به شدت تحت تأثیر طرفداران آزادی زنان است. به همین دلیل است که با من اینگونه برخورد میکند.» میدانم فرزندانم از این که به آنها نمیرسم ناراحتند. میدانم که علت رنج و ناراحتی آنها هستم امّا روزی میرسد که تغییر کنم.» «میدانم که عادت غذاییام مرا بیمار میکند امّا...» «میدانم که اسراف میکنم امّا...» «میدانم که درباره ی موفقیتهایم دروغ میگویم امّا...» از طریق انتخابهای گوناگون میان اندیشیدن و نیاندیشیدن ، به آن کسی که هستیم تبدیل میشویم. در ظاهر و در آگاهی به ندرت این انتخابها را به یاد میآوریم. امّا در اعماق وجود ما اینها روی هم انباشت میشوند و نتیجه آن چیزی میشود که به آن «عزّت نفس» میگوییم. زندگی آگاهانه یعنی داشتن توجّه به همه ی آنچیزهایی که روی اعمال، مقاصد، ارزشها و هدفهایمان اثر میگذارد. زندگی آگاهانه یعنی اینکه براساس آنچه میبینیم و میدانیم رفتار کنیم. خیانت آگاهی نکته ی مهمّی است که باید به آن توجّه کنیم. آگاهی اگر به اقدام و عمل منتهی نشود، نوعی خیانت است. بیاعتبار کردن ذهن است. زندگی آگاهانه چیزی بیش از دیدن و دانستن است، زندگی آگاهانه یعنی براساس آنچه میبینیم و میدانیم عمل کنیم. یعنی اینکه تشخیص بدهیم با فرزندانمان بر خورد درست نداریم و کاری صورت دهیم. سوء تفاهمات احتمالی اجازه بدهید به چند سوء تفاهم درباره ی کاربرد اصل زندگی آگاهانه اشاره کنم: 1- در طبیعت انسان است که به دانش و مهارتهای جدید، حالت خود به خودی بدهد. به عنوان مثال میتوان به صحبت کردن یا راندن اتومبیل اشاره کرد. در شروع وقتی میخواهیم رانندگی یاد بگیریم از ذهن هشیار استفاده میکنیم امّا بعد از فرا گرفتن آموخته را به ذهن نیمه هشیار منتقل میسازیم و از آن بهصورت خود به خود استفاده میکنیم. اینگونه ذهن هوشیار را برای آموختن مطالب جدید آزاد میکنیم. زندگی آگاهانه بدین معنا نیست که همه چیز را در ذهن هوشیار نگهداریم. این کار نه امکانپذیر است و نه مطلوب. 2- زندگی آگاهانه بدین معنا نیست که در هر لحظهای از زندگی خود در حال حل کردن مسئلهای باشیم. میتوانیم مراقبه کنیم، میتوانیم ذهن خود را پاک کنیم، میتوانیم دریچههای ذهن خود را روی امکانات جدید بگشاییم، میتوانیم خلاقیّت داشته باشیم. زندگی انسان در حل مسئله خلاصه نمیشود. 3- ذهن انسان در موقعیتی است که میتواند انتخاب کند. آگاهی یعنی فرایند انتخاب. وقتی من آمدن به اینجا را انتخاب میکنم، یعنی انتخاب میکنم که به جای دیگری نروم. دست کم انتخاب میکنم که در این لحظه ی خاص در جای دیگری نباشم. وقتی پشت دستگاه کامپیوتر مینشینی و این مقاله را می خوانی، انتخاب کرده ای که کار دیگری صورت ندهی. به آنچه در اطرافت میگذرد بیتوجّه میشوی، صدای عبور اتومبیلها را نمیشنوی. احساس مسئولیت در قبال حقیقت زندگی آگاهانه مستلزم احترام گذاشتن به واقعیتهاست. منظور هم واقعیتهای دنیای درون (نیازها، خواستهها، احساسات) و هم دنیای بیرون است. این درست نیست که بگوییم «اگر به واقعیتهای ناخوشایند توجّه نکنم آنها را نمیبینم.» زندگی آگاهانه یعنی اینکه گمان کنیم احساسات ما، عین حقیقت است. زندگی آگاهانه یعنی آنکه در برابر حقایق احساس مسئولیت بکنیم. لزومی به این نیست آنچه را که میبینیم دوست داشته باشیم. مهمّ این است که آنچه را وجود دارد، همانطور که هست ببینیم. هراسها، انکارها و خواستههای ما حقایق را تغییر شکل نمیدهند. اگر من آرزوی خرید لباس جدیدی داشته باشم و همزمان ببینم که باید اجاره ی منزلم را بپردازم و در نتیجه پولی برای خرید لباس جدید باقی نمیماند، میل من به خرید لباس، حقیقت موجود را تغییر نمیدهد. و خرید لباس را منطقی نمیکند. از این رو وقتی آگاهانه زندگی میکنیم ذهنیت را با عینیّت به اشتباه نمیگیریم. بیجهت فرض را بر این نمیگذاریم آنچه را که احساس کنیم عین حقیقت است. میتوانیم از احساسات خود مطلبها بیاموزیم، امّا شرطش آن است که احساسات خود را از محک تجربه بگذارنیم و به درستی واقعیتها برسیم. حال با درک این نکته ببینم که زندگی آگاهانه در عمل چه معنایی دارد.در مقاله ی بعد به ذکر 14ویژگی زندگی آگاهانه می پردازیم. منبع:کتاب روان شناسی عزت نفس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]