واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > اسماعیلی، محسن - روز گذشته، هشتم ماه صفر، سالرورز رحلت حضرت سلمان (س) بود. پرافتخارترین ایرانی مسلمان که از هر جهت شایسته تکریم، معرفی و الگوبرداری است. حساس بودم که از این بزرگ مرد چگونه و تا چه اندازه تبلیغ و تجلیل می شود. نتیجه بهت آور و تاسف بار بود و این یادداشت تلاشی است برای عذر تقصیر و جبران آن! در زمانِ رواج الگوسازی های جعلی و هزینه های هنگفتی که برای برخی فعالیت های بظاهر فرهنگی! می شود، این سلمان است که می تواند نشان دهد، جان پاک و باطن نجیب ایرانی آنگاه که با معارف دین و محبت اهل بیت صیقل خورد، چه کیمیایی به دست خواهد داد. معرفی و تجلیل از سلمان وظیفه ما و حق نسل جوان است و نه نیاز او؛ چرا که شناخت شخصیت های بزرگ یکی از موثرترین شیوه های تعلیم و تربیت است. مطالعه و تدبر در زندگی آنان به فرزند آدم نشان می دهد که تا کجا قدرت پرواز داشته و دارد و با افکندن آتش حسرت و ندامت بر جان او عزم و اراده ای دیگر برایش رقم می زند؛ چنین است که به تعبیر لسان الغیب شیرازی «جان پرور است قصه ارباب معرفت». سلمان یکی از اینگونه انسان های کم نظیر است که ایرانی بوده ولی از اهل بیت (علیهم السلام) قلمداد شده است! و این افتخاری است که تنها نصیب وی شده است و بس. او نماد یک مسلمان واقعی است که پس از پیامبر و اهل بیت او، کمتر می توان کسی را در عظمت و فضیلت هم سنگ او قرار داد. به تصویر کشیدن زندگی پرفراز و نشیب سلمان می تواند سوژه سریالی به مراتب جذاب باشد؛ همانگونه که داستان نویسان می توانند از سرگذشت دلنشین او رمان های متعدد بیافرینند. و دیگر دستگاه های فرهنگی هم... این روستا زاده اصفهانی، در میان مسیحیان بزرگ شد و چون از کشیشان شنیده بود که ظهور پیامبر خاتم نزدیک است، وطن را ترک گفت و به جستجوی حقیقت پرداخت. مدتی در شام و موصل اقامت جست؛ تا آن که به اسارت قبیله بنی کلب در آمد، مردی از بنی قریظه او را خرید و به یثرب یا همان مدینه النبی (ص) برد. گفته اند وی برده بیش از ده ارباب شد؛ تا اینکه در نهایت به پیامبر رسید و ایمان آورد؛ ایمانی که در بالاترین اندازه ممکن است. امام صادق (ع) فرمود: «ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم آن است.» سلمان در مدینه از ظهور پیامبر آگاه شد و چون نشانه هایی که کشیشان گفته بودند، در ایشان یافت، بی درنگ اسلام آورد. پیامبر نیز او را از صاحبش خرید و آزاد کرد و نام زیبا و مبارک «سلمان » بر او نهاد.کنیه اش نیز «ابوعبدالله» شد؛ کنیه امام حسین(ع)! از آن زمان، سلمان همراه و همدم رسول خدا گشت و نزد او جایگاهی خاص یافت؛ تا آنجا که پیامبر می فرمود: خداوند مرا مامور به دوست داشتن چهار نفر کرد و گفت که خود نیز آنان را دوست دارد؛ علی، سلمان، ابوذر، و مقداد نام آن چهار نفر است که پیامبر بازگو فرمود. ایشان می فرمود: «همانا اشتیاق بهشت به سلمان بیش از اشتیاق سلمان به بهشت است؛ و بهشت به دیدار سلمان عاشقتر است تا سلمان نسبت به دیدار بهشت.» محبت ویژه پیامبر و اهل بیت به سلمان، نه تنها به دلیل ایمان محض، ثبات قدم، عبادت و اخلاص، که به دلیل ظرفیت بی انتهای معنوی و درک باطن و اسرار جهان هستی است. رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: «سلمان دریایی است که نمىتوان به عمق آن رسید و گنجی است تمام ناشدنی. او ازما اهل بیت است که حکمت می بخشد و نور می آفریند.» حتی از احادیث چنین بر می آید که شیوه مرسوم پیامبر (ص) و علی (ع) آن بوده است که آنچه از علوم الهی و اسرار ناگفتنی داشته اند، به او می گفته اند؛ علوم واسراری که کسی جز سلمان تحمل آن را نداشته است. در برتری سلمان بر سایر اصحاب رسول خدا(ص) و ویژگی های منحصر به فرد او تردیدی نیست و روایات بسیاری نیز در این باره وارد شده است. اما از نگاه من مهمترین ویژگی و افتخار سلمان، ارتباط بی نظیر و نزدیکی است که با یگانه بانوی هستی، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، داشته است؛ و این نشانه اوج طهارت باطن و اعتماد بی مانندی است که به او وجود داشته است. سلمان، واسطه بسیاری از پیامها و مراودات آن پدر و دختر است و در حساس ترین زمانها حضور داشته است. برای مثال شایسته تامل است که در شب زفافِ صدیقه طاهره (ص)، پیامبر دستور داد تا عروس را بر مرکبی سوار کرده و بپوشانند و به خانه داماد برند. سپس پیامبر به سلمان دستور داد تا افسار مرکب را گرفته و پیشاپیش حرکت کند و خود ایشان هم از پشت حرکت می کرده اند. پس از رحلت پیامبر نیز، سلمان از معدود کسانی بود که از راه حق منحرف نشد و نزد امیرمؤمنان منزلتی بسیار والا داشت و در زمان خلیفه دوم به حکومت مدائن منصوب شد. سلمان هیچگاه از حقوق بیت المال برای خود چیزی برنداشت و همه آنرا صدقه میداد و برای امرار معاش زنبیل میبافت. سلمان، خانه نداشت و هرگز دل به خانهسازى نمىداد. شخصى از او خواست تا برایش خانهاى بسازد ولى سلمان راضى نشد. سرانجام شخص نیکوکار گفت من می دانم که تو چگونه خانه ای می پسندی! بگذار آنگونه بسازم!تو خانه ای می خواهی که هنگام ایستادن سر به سقف آن بخورد و هنگام خوابیدن پا به دیوار برسد. با اصرار آن مرد سلمان اجازه داد برایش خانه ای چنین بسازد. سلمان سرانجام، در اواخر خلافت عثمان در هشتم ماه صفر سال 35 قمری در مدائن وفات کرد. آن روز صبح، هنگامی که امام علی (ع) برای نماز جماعت به مسجد پیامبر در مدینه آمد، فرمود: دیشب رسول خدا را درخواب دیدم که به من خبر وفات سلمان را داد و فرمود تا برای انجام مراسم او حاضر شوم. مردم! من اینک عازم مدائن هستم. بر اساس روایات فراوان، آن حضرت ، از مدینه (بـا طـىّ الارض) بـر سـر جـنـازه او حـاضـر شـد، سلمان را غـسـل داد و کـفـن کـرد و نـماز بر او خواند و در همانجا به خاک سپرد. در روایتى است که چـون امـیـرمـؤ منان بر جنازه او حاضر شد، رِداء از صورتش برداشت و سلمان هم به صورت آن بزرگوار تبسّمى کرد. حضرت فرمود: آفرین بر تو ای سلمان... سپـس او را غسل داد و کفن کرد و به نماز بر او ایستاد. در این نماز، حضرت جـعفر طیّار و حضرت خضر نیز حاضر شدند؛ در حالى که با هر کدام از آن دو نـفـر هـفـتـاد صـف از مـلائکـه بـود ؛و در هـر صـفـى هـزار هـزار فـرشـتـه. مرقد شریف حضرت سلمان (س) در مدائن، پنج فرسخى بغداد، نزدیک طاق کسرى قرار دارد. والسلام علیه یوم ولد ویوم ارتحل ویوم یبعث حیاً... ------------------------------------------------------------------- نویسنده:دکتر محسن اسماعیلی عضو حقوقدان شورای نگهبان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]