تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد و حقيقت بدبختى آن ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816822323




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حادثه هولناك از زبان قرباني اسيدپاشي


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
حادثه هولناك از زبان قرباني اسيدپاشي هر چند وقت يك بار به بهانه‌اي سد راهم مي‌شد و از من مي‌خواست به پيشنهادش جواب مثبت دهم. اما من كه به خوبي متوجه اخلاق، رفتار و شخصيت دوگانه‌اش شده بودم از او تنفر پيدا كرده و حاضر به ملاقاتش نبودم تا اينكه شب حادثه حدود ساعت هشت و نيم از كلاس زبان به خانه برمي گشتم كه بشير را سوار بر موتوسيكلتش ديدم. ایران: دختر جواني كه هدف اسيدپاشي خواستگار شرور قرار گرفته، روي تخت بيمارستان جزئيات تازه‌ ماجراي هولناك را فاش كرد. دختر 21 ساله شامگاه چهارشنبه شب – 2 تير – مقابل خانه‌شان در خيابان كارگر جنوبي هدف اسيدپاشي قرار گرفت. «الميرا» كه در بيمارستان بستري است گفت: حدود يك سال قبل براي كار به يك مغازه مانتوفروشي در خيابان جمهوري رفته بودم. با آنكه خانواده‌ام تمايل زيادي به كار كردن من نداشتند اما خودم دلم مي‌خواست كار نيمه‌وقت داشته باشم تا هم بتوانم براي كنكور و ورود به دانشگاه درس بخوانم و هم درآمدي كسب كنم. پس از گفت‌وگو با بشير 27 ساله – صاحب مغازه – كه همراه خواهرزاده‌اش آنجا را اداره مي‌كرد مشغول به كار شدم.اما از همان روزهاي اول متوجه نگاه‌هاي معنادار بشير شدم تا اينكه بالاخره پيشنهاد دوستي و ازدواج داد. از آنجا كه من هم به او علاقه‌مند شده بودم پيشنهادش را پذيرفتم اما خيلي زود متوجه رفتارهاي بيمارگونه و توهمات شديدش شدم. چرا كه بسيار بدبين بود و تعادل روحي، رواني نداشت. پس از مدتي وقتي به او گفتم ديگر نمي‌خواهم به اين دوستي ادامه بدهم با لحني تند و تهديد‌آميز گفت: اگر با من ازدواج نكني مي‌كشمت!اما من اين حرفش را جدي نگرفتم. وقتي هم گفت يا زندگي با او را انتخاب كنم يا مرگ را، موضوع را شوخي گرفتم. با اين حال حدود 3 ماه بعد از ادامه كار در مانتوفروشي انصراف داده و فقط به كلاس زبان مي‌رفتم اما بشير رهايم نمي‌كرد. هر چند وقت يك بار به بهانه‌اي سد راهم مي‌شد و از من مي‌خواست به پيشنهادش جواب مثبت دهم. اما من كه به خوبي متوجه اخلاق، رفتار و شخصيت دوگانه‌اش شده بودم از او تنفر پيدا كرده و حاضر به ملاقاتش نبودم تا اينكه شب حادثه حدود ساعت هشت و نيم از كلاس زبان به خانه برمي گشتم كه بشير را سوار بر موتوسيكلتش ديدم. وقتي جلو آمد اصرار كرد با او صحبت كنم كه علاقه‌‌اي نشان ندادم و با عجله به طرف خانه دويدم كه او به طرفم اسيد پاشيد. در يك لحظه احساس كردم آتش گرفتم. خودش هم با عجله سوار بر موتوسيكلت فرار كرد. از شدت سوختگي فقط فرياد مي‌كشيدم و با مشت و لگد به در خانه مي‌كوبيدم. وقتي مادرم در را باز كرد به سرعت خودم را به حمام رساندم. دقايقي بعد پدر و مادرم با عجله مرا به بيمارستان رساندند. حالا چشم چپم و صورتم آسيب ديده و تحت مداوا هستم. دختر جوان كه هنوز هم از يادآوري لحظات دردناك بشدت رنج مي‌كشيد، گفت: بشير فرزند يك خانواده نابسامان است. چهار برادر و سه خواهر دارد و خودش كوچكترين فرزند خانواده است. پدر و مادرش سال‌ها قبل فوت كرده و او در خانه خواهر و برادرهايش بزرگ شده بود. الآن هم خانواده‌اش مي‌دانند كجا مخفي شده اما به پليس حرفي نمي‌زنند. حتي من شنيده‌ام يكي از اطرافيانش در كار قاچاق انسان به خارج است به همين خاطر فكر مي‌كنم شايد او را از كشور خارج كرده باشند. از بازپرس و كارآگاهان پليس آگاهي هم تقاضا دارم او را هر چه سريع‌تر دستگير كنند تا به سزاي عملش برسد. او بايد قصاص شود و همان طور كه من در اين چند روز زجر كشيده‌ام او هم بايد طعم سوختگي با اسيد را بچشد. گفت‌وگو با مادر الميرا زن ميانسال كه هنوز هم از اين حادثه هولناك شوكه است گفت: من چند ماه قبل در جريان آشنايي دخترم با بشير قرار گرفتم. يك روز كه او براي صحبت درباره ازدواج با الميرا آمده بود متوجه اعتيادش شدم. رفتارش هم غيرعادي و ظاهرش بشدت به هم ريخته بود. به همين خاطر پس از رفتن او دخترم را به سختي سرزنش كرده و گفتم: اين پسر از هيچ نظر مناسب تو و خانواده ما نيست. بعد هم از او خواستم هر چه سريع‌تر اين ارتباط را قطع كند. اما هرگز تصور نمي‌كردم تا اين حد بيمار باشد و چنين بلايي سر دخترم و زندگي ما بياورد. اميدوارم پليس و دستگاه قضايي با اين جنايتكاران برخورد كند و مجازات سختي برايشان در نظر بگيرد تا درس عبرتي براي آنها و افرادي شود كه چنين تصورات شيطاني در ذهن دارند. گفتني است با گذشت هفت روز از اين ماجراي هولناك رديابي‌هاي پليسي براي دستگيري متهم فراري همچنان ادامه دارد. پایگاه اینترنتی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن