واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: از اصرار ايثارگران تا اكراه احمدينژاد هرچند ايثاگران و آبادگران در ميان خودشان يك پرسش ساده داشتند « اگر ما تو را شهردار تهران نميكرديم، اين طور ميتوانستي ادعا كني مردم به من راي دادند؟» تهران امروز:«من به شما وامدار نيستم» دعوا از همين جمله شروع شد. محمود احمدينژاد نميخواست امتياز بدهد و چند تشكل و حزب اصولگرا در حالي كه رايهايي را كه به سبد رئيسجمهور ريخته شده ميشمردند، مدعي بودند حرف رانت نيست و اين «حق»شان است. بايد در قدرتي كه در به وجود آمدنش سهم داشتند، نقشآفريني كنند و اين رئيسجمهور است كه به يك كارجمعي پشت ميكند. جمعيتي كه خود را ايثاگران ميناميد و گروهي كه آبادگران، مدعي بودند مرد ناآشناي 82 را چهره آشناي 84 كردند و حالا در دولتي كه احمدينژاد را رئيسجمهورش كردند بايد قدرت داشته باشند. ايثارگرانيها سابقه نزديك به 10 سالهشان را در اردوگاه اصولگرا به ياد احمدينژاد ميآوردند و تاكيد داشتند حمايت يكي از پرقدرتترين طيفهاي اصولگرا را نبايد اين قدر زود از ياد برد. اما احمدينژاد مشكلي با دادن امتياز نداشت بلكه در مقابل اين طيف مدعي بود در آن جايي كه امروز ايستاده كمكي نديده كه حال بخواهد سهمي بدهد. او اصرار داشت خودش را وامدار نميبيند و وقتي صورت مساله پاك شده چه نيازي به پاسخ. اگرچه ادعاي احمدينژاد مبني بر اينكه ريشه ايثارگران در ميان طبقات اجتماعي قوي نيست، قابلپذيرش بود و در جامعه سياسي ايران از لحاظ ميزان تاثيرگذاري در طبقات اجتماعي در سطح طيفهايي مانند موتلفه و جامعه اسلامي مهندسين نبود اما در دوره اصلاحات اين طيف حتي با تعداد اعضاي كم، نشان داده بود كه ميتواند سري قوي در لايههاي بالايي قدرت داشته باشد؛ امتيازي كه چهرههاي شاخص ايثارگران از آن به عنوان ابزار قوي در قدرت استفاده ميكردند. اگرچه محمود احمدينژاد در روزهاي طلايي كه جمعيت ايثارگران و بسياري از احزاب اصولگرا تصميم به حمايت از وي كردند هيچ حرفي از وزن و تاثير اين طيفها بين مردم نميزد و به نصيحت مشاورانش با آغوش باز از هر كمكي استقبال ميكرد اما درست چند روز پس از پيروزي ديگر دليلي وجود نداشت كه به قول خودش چشمانش را روي برخي حقايق ببندد. رئيس تازهكار دولت نهم از همان روزها شروع كرد به وزن كشي از آبادگران تا ايثارگران، از موتلفه تا جامعه اسلامي مهندسين و بعد راي نهايي صادر شد «من خودم به پشتوانه خودم پيروز شدم.» او وزنكشي كرده بود و به قول خودش نتيجهاش اين بود كه هيچ يك از تشكلهاي راست در پيروز شدن او نقشي نداشتند، چرا كه اصلا بين مردم نفوذي ندارند و هر ميزان رايي كه به صندوق او ريخته شده نه به خاطر بيانيه حمايت ايثارگران بوده و نه آبادگران. اما طرف مقابل كه حتي در كابوسهاي باخت هم نميديدند يك شبه از جايگاه فاتحان به «طرف مقابل» قدرت حاكمه نزول كنند آرام آرام بدون اينكه كسي بشنود در گوش رئيسجمهور تازه وارد زمزمه كردند مراقب باشد و بداند كه بدون حمايت اصولگرايان قدرت دولت متزلزل است.شايد اين زمزمه آرام سبب شد رئيس دولت نهم چند مدت سكوت اختيار كند و حرفي نزند و براي كوتاه مدت امتيازي بدهد اما قابل پيشبيني بود كه خيلي زود صندليهايي را كه نه با ميل و رغبت بلكه منباب احتياط واگذار كرده بازپس گيرد. احمدينژاد به حرفي كه ميزد اعتقاد داشت و خيلي زود با دو دو تا چهارتايي كه كرد به اين نتيجه رسيد كه دليلي براي امتياز دادن وجود ندارد. او رئيسجمهور بود و اعتقاد داشت دليلي ندارد به برخيها در دقيقه 90 پشت سرش قرار گرفتند سهمي بدهد. هرچند ايثاگران و آبادگران در ميان خودشان يك پرسش ساده داشتند « اگر ما تو را شهردار تهران نميكرديم، اين طور ميتوانستي ادعا كني مردم به من راي دادند؟» اگرچه معلوم بود جواب احمدينژاد به اين سوال ساده چيست. او اصرار داشت حلقه دوستان نزديك براي پرتابش به سكوي شهرداري كفايت ميكردند ؛ مهم اين است كه در آستانه تير 84 پشتش از حضور اين تشكلهاي اصولگرا خالي بود و اين غيبت تشكلهاي اصولگرا در حمايت از او اگر چه كوتاه مدت بود اما به رئيس دولت نهم اعتماد به نفسي داد كه حال خودرا بينياز اين همراهي ميديد. به هر حال به رغم آنكه محمود احمدينژاد عضو شوراي مركزي دو تشكل مطرح بود اما هيچ يك از آنها در مرحله اول انتخابات از او حمايت نكردند و جمعيت ايثارگران، قاليباف و جامعه اسلامي مهندسين، لاريجاني را بر او ترجيح دادند، البته حمايت ايثارگرانيها از قاليباف هم چندان محكم نبود و چرخش ناگهاني آنها ترديدها را نسبت به رويكردهاي اين جمعيت افزايش داد. هرچند در مرحله اول چرا ايثارگران به رغم نامزدي احمدينژاد كه از اعضاي ارشدش بود از قاليباف حمايت كرد و جامعه اسلامي مهندسين كه در دوران شهرداري وي به عضويتش در شوراي مركزي خود افتخار ميكرد، اما هر دو تشكل در مرحله دوم در پشت او صف كشيدند؛ حمايتي كه از چشم احمدينژاد منفعتطلبانه بود تا جايي كه حسين فدايي در توصيف اين رفتار احمدينژاد ميگويد: «دولت نهم مثل ساير دولتها به قانون اساسي اعتقاد دارد چون در قانون اساسي فعاليت گروهها و احزاب آزاد است،طبعا دولت نهم چنين ديدگاهي دارد و خلاف اين ديدگاه مطلبي نميگويد. در اين رابطه آقاي احمدينژاد نظري دارد مبني بر اينكه بايد به همه جريانات و ظرفيتهاي جامعه به اندازه وزنشان بها دهيم. اين مساله با اينكه مخالف يا موافق احزاب است، تفاوت دارد. وزن احزاب در جامعه قابل مطالعه است، اينكه چه وزني دارند و نيز وزن ظرفيتهاي ديگري كه در جامعه ما فعاليت ميكنند، چه ميزان است و متناسب با اين وزن به آنان بها داده شود.» در بسياري از جوامع جهان سوم برخي از احزاب و تشكلها با ائتلافهاي دورهاي با يكديگر همسو شده و به منسجم كردن بخشي از جامعه ميپردازند. اين تشكلها گرچه نقش كليدي در جهت دادن به رايهاي شناور ايفا ميكنند و با فعاليت حزبي كوتاه مدت و موقت در نتيجه انتخابات نقش موثري ايفا ميكنند اما بعد از انتخابات با يك چالش جدي مواجه ميشوند. در نظام رياستي كه بر خلاف نظام پارلماني براي احزاب و گروهها جايگاه و قدرت خاصي قائل نيستند،گروهي كه به پشتوانه اين تشكلها پيروز انتخابات ميشوند لزومي به دادن امتياز به احزاب نميبينند و از آنجا كه در نظام رياستي هم ميزان قدرت احزاب در اعمال فشار به قدرت حاكمه در حداقل قرار دارد، بهدنبال اولين فشار اين طيفهاي سياسي، رئيسجمهور به سرعت به سوي ايجاد جرياني وابسته به خود حركت ميكند تا جايگاه مستقلي از احزاب را براي خود ايجاد كند و اتكايش به آنها را كاهش دهد. مدلي كه به سرعت در روزها و ماههاي پس از تير 84 هم تكرار شد و احمدينژاد به تدريج از احزاب دور شد و سعي كرد گروه خاص خود را به وجود آورد و به اتكاي آنها كشور را مديريت كند. به اين ترتيب گرچه در انتخاب وزراي اول چند وزيري به اين طيف از اصولگرايان رسيد اما خيلي زود پاكسازي صورت گرفت و تمام سمتها از ردههاي مياني تا ردههاي بالا به همان حلقه مطمئنه نزديكان رسيد و احمدينژاد در طول چهار سال نشان داد كه به حلقه اطرافيانش بسيار بيشتر از مردان سياسي اعتماد ميكند كه ممكن است يك روز ديگر به اسم مصالح اصولگرايي منفعت را در اين ببينند كه به سمت ديگري متمايل شوند. از آن طرف اين طيف از احزاب اصولگرا هم با بد بيني به حلقه اول اطراف احمدينژاد نگاه كرده و معتقد بودند مرد ناشناخته 82 به خاطر سهل انگاري و حتي خوشبيني آنها به راحتي توسط آن طيف قليل ربوده شد؛ نگاهي كه پس از گذشت 4 سال از آن روزها همچنان ادامه دارد و كينهاي كه در دل ايثارگرانيها گرفته تا آبادگران گاه دامن رحيمي را ميگيرد و گاه دامن اسفنديار رحيم مشايي و گاه ثمره هاشمي... تا نشان داده شود همچنان مردان حزبي مصرند سهمي را كه به ناحق مردان چپ كابينه تصرف كردند، بايد به آنها پس داده شود، مانعتراشياي كه يك روز دامن كردان را با طرح مدرك قلابي توسط احمد توكلي و الياس نادران و حميد رضا زاكاني ميگيرد و يك روز كار به شكايت از رحيمي معاون اول رئيسجمهور ميرسد و روز ديگر تمام قد در برابر اسفنديار رحيم مشايي قرار ميگيرند. تا باز هم پيغام سادهاي به پاستور مخابره شود «دادن چند صندلي به اين همه زحمت از سوي خوديها نميارزيد؟»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 232]