واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ابو طالب ، وصی ابراهیم خلیل
ابوطالب 75 سال قبل از بعثت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، در خاندانی بزرگ و شرافتمند و در خانه عبدالمطلّب چشم به جهان گشود. نامش را «عبد مناف» گذاشتند که بعدها نظر به این که فرزند اولش «طالب» بود، او را به کنیه «ابوطالب» خواندند. او در میان فرزندان عبدالمطّلب از امتیازات خاصی برخوردار بود و از این رو وصی و جانشین مخصوص پدر شد. وی در میان مردم نیز از شخصیت معنوی و اجتماعی والایی برخوردار بود.امام صادق علیهالسلام هم در مورد ایمان ابوطالب میفرماید: «همانا ابوطالب از رفقای پیامبران، صدّیقان و شهیدان و صالحان است و اینها رفیقان نیکی هستندآینه تمام نمای پدرشرافت نسب و عظمت شخصیت و پرهیزکاری و پاکدامنی ابوطالب بر هیچ کس پوشیده نیست. او سیاستمدار، و در عین حال پرهیزکار بود و از شعر و شاعری بهره کامل داشت. وی چنان صفات کمال و امتیازات معنوی پدر را به ارث برده بود که گویا عبدالمطّلبِ دیگری است. او همچون پدر در مسیر آیین حنیف ابراهیمی قدم بر میداشت و وظایفش را به نیکوترین وجه انجام میداد.خدمات اجتماعیابوطالب، رئیس قبیله بنیهاشم، مرد پاکدل و بلندهمّتی بود. خانه وی پناهگاهِ افتادگان، درماندگان و یتیمان بود. وی همواره مدافع انسانهای بیدفاع بود و همچون پدرش عبدالمطّلب به دردهای اجتماعی توجّه داشت و از ضعیفان در حد توان حمایت میکرد.علاوه بر ریاست مکه و برخی از مناصب کعبه در میان مردم نیز جایگاه و منزلت بس خطیریی داشت. همیشه در صدد رفع مشکلات مردم بر میآمد و برای برقراری امنیت و حفظ آرامش و رفاه اجتماعی مردم تلاش میکرد. وقتی پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به پیامبری مبعوث شد او حامی و پاسدار پیامبر و آیین او بود. در مسیر خدمت به اسلام نه تنها از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دفاع میکرد، بلکه همواره به تشویق جوانان و بزرگان مکّه و خاندان هاشم برای پیوستن به اسلام مشغول بود. در آن ایام اگر کسی آیین احمدی را میپذیرفت ابوطالب از شنیدن این خبر بسیار شادمان میشد. همه شیعیان به اتّفاق رأی به اسلام و ایمان ابوطالب اعتقاد دارند و معتقدند که او در آغاز بعثت، به پیامبری پیامبر ایمان داشت و هرگز بتی را نپرستیده بلکه او از اوصیای ابراهیم علیهالسلام بودنگهداری از پیامبرنقل میکنند عبدالمطّلب، بزرگ خاندان، در بستر مرگ به فرزندانش مینگریست و میاندیشید که کدامین فرزندش برای نگهداری از محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم شایسته است سؤال کرد: کدام یک از شما سرپرستی محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم را برعهده میگیرید؟ وقتی از ابوطالب ـ که مورد اطمینان پدر بود ـ جواب مثبت شنید که: «او را به من واگذارید تا به پرستاری از او مشغول شوم»، با شادمانی زیادی گفت: ای ابوطالب، بعد از خودم کسی را به تو میسپارم که یگانه روزگار و بیهمتاست.بزرگ مدافع پیامبرروزی سران قریش به طور دسته جمعی به حضور ابوطالب آمدند و در مورد برادرزادهاش به او گفتند: تو از نظر شرافت و سن بر ما برتری داری. قبلاً به تو گفتیم که برادرزاده خود را از تبلیغ آیین جدید باز دار ولی اعتنا نکردی. اکنون جام صبر ما لبریز گشته و دیگر ما را بیش از این بردباری نیست که ببینیم کسی به خدایان ما بد بگوید و ما را بیخرد بداند. بر تو فرض است که او را از هرگونه فعّالیّت باز داری وگرنه با او و تو مبارزه میکنیم.وقتی ابوطالب پیام سران قریش را به رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم رساند، آن حضرت در جواب فرمود: «عموجان به خدا سوگند، اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، هرگز از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود دست بر نمیدارم».این بیان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم چنان اثر عجیبی در دل رئیس مکّه نهاد که بدون اختیار و به رغم تمام خطرهایی که در کمین او بود، به برادرزاده خود گفت: «به خدا سوگند، دست از حمایت تو بر نمیدارم. مأموریت خود را به پایان برسان».تحمل مشقّات در راه اسلامتلاشهای ارزشمند ابوطالب، به خوبی بیانگر اسلام و ایمان خالص او در برابر رسالت است.بیشترین رنجها و مرارتهای وی با بعثت همراه بود؛ بزرگ خاندان قریش در حمایت از رسول خدا، با سرسختترین و کینهتوزترین دشمنان درگیر شد و موقعیّت و مقام و قدرت خویش را در حفاظت از رسول خدا و رویارویی با مشرکان به خطر انداخت. مقاومت شدید ابوطالب در برابر مشرکان، مخصوصا در سه سال محاصره و تحریم اقتصادی در شعب ابیطالب، خود گواه همین حقیقت است.ایمان ابوطالببا مطالعه زندگی درخشان ابوطالب در کتابهای اصیل اسلامی، برای هر انسان با انصاف و آگاهی روشن خواهد شد که ابوطالب مؤمن بود و اسلام در زوایای وجودش استقرار یافته بود. ولی طمعِ پول و مقام در طول تاریخ، دستهای مرموز و جنایتکار را بر آن داشت که این صفحه پرنور از حیات آن بزرگوار را بپوشانند و این حقیقت را در پس پردههای تاریکی فرو برند.انگیزه این دستهای ناپاک و دلهای بدطینت برهیچ صاحب حقّی پوشیده نیست. سیاستمداران بدسرشت برای مخدوش کردن شخصیت والای امام امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیهالسلام به هر عملی دست میزدند. از جمله کردارهای ناشایست آنها تخریب شخصیت پدر بزرگوار امام علی علیهالسلام بود. آنها دانسته به آن حضرت نسبتهای ناروا میدادند و ایمان او را انکار میکردند.ابن ابی الحدید در پاسخ یکی از کسانی که کتابی به نام اسلام ابوطالب نوشت و از وی خواست تا بر آن کتاب صحّه بگذارد نوشت: «من میدانم که اگر ابوطالب نبود، هیچ یک از پایههای دین پابرجا نمیماند و نیز میدانم که او بر گردن هر مسلمانی تا روز قیامت حق دارد و حقشناسی و قدردانی از طرفدار حقّ، واجب است».دلایل ایمان ابوطالبخدمات ارزشمند ابوطالب در ده سال آخر عمر، خود گواه محکمی بر ایمان استوار او است. طرز رفتار او با پیامبر و نحوه فداکاری و دفاع او از پیامبر، دلیل ایمان و تسلیم او در برابر اسلام است. ایمان او نسبت به ساحت قدس رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به قدری استوار و پولادین بود که حاضر بود تمام فرزندان وی کشته شوند ولی به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم آسیبی نرسد. همچنین سرودههای وی بر ایمان و اخلاص او کاملاً گواهی میدهد. در سرتاسر اشعار ابوطالب که به سبب روانیِ بیان و معانی بلند دهان به دهان میگشت حمایت از رسول خدا و دفاع از اسلام مشهود است. آن بزرگوار در یکی از قصایدش میگوید: «با تیغهای برهنهای که چون آذرخش میدرخشد از فرستاده خداوند حمایت میکنم. چونان عمویی با عاطفه پشتیبان رسول خدایم».غروب جانگدازابوطالب، حامی و پشتیبان دلسوز رسول خدا، آرام آرام به سوی سفر جاودانه خویش نزدیک شد؛ همو که تقیّه خداپسندانه و مماشات عالمانهاش با سران قریش نگهبان و نگهدار دین محمّدی بود. پس از گذراندن 85 سال عمر پربرکت خویش در راه دفاع از پیامبر و اسلام، در سال دهم بعثت در مکّه از دنیا رفت. مرقد مطهر ابوطالب در قبرستان «حجون» در مکّه قرار دارد که امروز به نام «قبرستان معلّی» و «قبرستان ابوطالب» نیز معروف است. قبرهای شریف عبدالمطّلب و ابوطالب و حضرت خدیجه علیهاالسلام ، در کنار هم قرار دارند.پیامدهای بعد از غروبوفات ابوطالب برای رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بسیار گران تمام شد، به حدّی که پیامبر آن سال را سال اندوه نامید. از طرف دیگر این پیشامد، زمینه را برای قریش و مشرکان در آزار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فراهم ساخت. همچنین این مصیبت جانگداز اثر ناگواری در روحیه مسلمانان بیپناه نهاد. شدت تأثیر این حادثه در آن لحظه حسّاس با هیچ مقیاسی قابل سنجش نبود؛ زیرا رشد هر اندیشه نو در سایه دو عامل است: آزادی بیان و قدرت دفاعی که از حملات ناجوانمردانه دشمن جلوگیری کند. اتّفاقا در لحظهای که مسلمانان از آزادی بیان برخوردار شدند، عامل دوم را از دست دادند؛ یکی از بزرگترین مدافعان اسلام از میان آنان رخت بر بست و رخ در نقاب خاک کشید.در آن روز پیامبر گرامی اسلام حامی و مدافعی را از دست داد که از سن هشت سالگی تا آن روز که پنجاه سال از عمر مبارکشان میگذشت، حفاظت و حراست او را بر عهده داشت و پروانهوار گرد شمع وجود او میگشت و او را بر خود و فرزندانش مقدّم میداشت.دیدگاه پیامبر در مورد ابوطالبوقتی حضرت علی علیهالسلام خبر مرگ ابوطالب را به پیامبر داد، سخت گریست و به حضرت علی علیهالسلام دستور غسل دادن و کفن و دفن را صادر نمود و از خدا برایش طلب پاداش و مغفرت نمود و آن سال را سال اندوه نامید. هنگامی که جنازه ابوطالب را آوردند فرمود: «عموجان، از یتیم سرپرستی کردی، کوچک را تربیت نمودی، بزرگ را یاری کردی. خداوند بهترین پاداش را از ناحیه من به تو عنایت کند».در جای دیگر پیامبر در مورد ابوطالب میفرماید: «ابوطالب ایمانش را پنهان داشت و خداوند به پاس این بردباری پاداشش را دو برابر مرحمت فرمود». علامه مجلسی رحمهالله درباره ایمان حضرت ابوطالب مینویسد: «همه شیعیان به اتّفاق رأی به اسلام و ایمان ابوطالب اعتقاد دارند و معتقدند که او در آغاز بعثت، به پیامبری پیامبر ایمان داشت و هرگز بتی را نپرستیده بلکه او از اوصیای ابراهیم علیهالسلام بود». دیدگاه ائمه اطهار علیهالسلام در مورد ایمان ابوطالب در روایاتی که از اهل بیت علیهمالسلام وارد شده، بر ایمان ابوطالب تأکید شده است.امام رضا علیهالسلام در پاسخ کسی که گفته بود: من به اسلام ابوطالب شک دارم، پس از قرائت آیههای 115 و 116 سوره نساء فرمود: «اگر به ایمان ابوطالب، اعتراف نکنی، بازگشت تو به سوی آتش دوزخ است».امام صادق علیهالسلام هم در مورد ایمان ابوطالب میفرماید: «همانا ابوطالب از رفقای پیامبران، صدّیقان و شهیدان و صالحان است و اینها رفیقان نیکی هستند».در محضر امام سجاد از ایمان ابوطالب سؤال شد. آن حضرت فرمود: «عجبا! خداوند رسولش را از ادامه ازدواج زن با ایمان با کافر نهی فرموده است. فاطمه بنت اسد از پیشگامان به اسلام بود و تا آخر عمر ابوطالب در همسری او باقی ماند».دیدگاه اندیشمندان مسلمان درباره ایمان ابوطالبعلامه مجلسی رحمهالله درباره ایمان حضرت ابوطالب مینویسد: «همه شیعیان به اتّفاق رأی به اسلام و ایمان ابوطالب اعتقاد دارند و معتقدند که او در آغاز بعثت، به پیامبری پیامبر ایمان داشت و هرگز بتی را نپرستیده بلکه او از اوصیای ابراهیم علیهالسلام بود».علامه طبرسیعلامه طبرسی درباره ایمان ابوطالب علیهالسلام میگوید: «ثابت شده که اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر ایمان ابوطالب اتّفاق و اجتماع دارند».شیخ مفید در کتاب اوائل المقامات میفرماید: «شیعیان بر این که ابوطالب مؤمن از دنیا رفت و آمنه بنت وهب، مادر پیامبر، بر آیین توحید بود، اتفاق نظر کامل دارند».سیدبن طاووس رحمهالله در کتاب طرائف مینویسد: «به درستی که من علمای شیعه را بر ایمان ابوطالب هم داستان یافتم».دیدگاه اهل تسنّن در مورد ایمان ابوطالبابن ابی الحدید دانشمند معروف اهل تسنّن مینویسد: «همه شیعیان و اکثر زیدیّه معتقدند که ابوطالب مسلمان از دنیا رفت. بعضی از بزرگان ما مانند شیخ ابوالقاسم بلخی و ابوجعفر اسکافی همین اعتقاد را دارند، ولی اکثر علمای حدیث از اهل تسنّن گویند که او با اعتقاد به دین قومش از دنیا رفت و بعضی گویند او در حالی که اعتقاد به دین پدرش عبدالمطّلب داشت از دنیا رفت».ابن ابی الحدید در پاسخ یکی از کسانی که کتابی به نام اسلام ابوطالب نوشت و از وی خواست تا بر آن کتاب صحّه بگذارد نوشت: «من میدانم که اگر ابوطالب نبود، هیچ یک از پایههای دین پابرجا نمیماند و نیز میدانم که او بر گردن هر مسلمانی تا روز قیامت حق دارد و حقشناسی و قدردانی از طرفدار حقّ، واجب است».وی روی کتاب این اشعار را نوشت: «اگر ابوطالب و پسرش علی علیهالسلام نبودند، ستون دین اسلام برپا نمیشد. آنها هر دو قیام کردند.ابوطالب در مکه پناه دهنده و حامی دین بود و علی علیهالسلام در مدینه کبوتر دین را به پرواز در آورد.خدا به ابوطالب خیر دهد که آغازگر راه هدایت بود و نیز به علی علیهالسلام خیر دهد که تکمیل کننده ارزشهای هدایت بود.بیهودهگویی نادان و ندیده گرفتن کرامات آن بزرگوار به شکوه ابوطالب، لطمه نخواهد زد. چنان که اگر کسی روشنی صبح را تاریکی پندارد، به روز ضرری نخواهد رساند».جعفر بن حسن شافعی، مفتی اعظم شافعیها در مدینه، میگوید: «اخبار متواتر بیانگر آن است که ابوطالب، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را دوست داشت و او را در تبلیغ اسلام، یاری مینمود و تصدیق میکرد و فرزندانش مانند جعفر و [حضرت] علی علیهالسلام را به پیروی از او و یاری او فرمان میداد. همه این اخبار صراحت دارند که سراسر قلب ابوطالب، پر از ایمان به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود». وصیتابوطالب هنگام وفات، همه بزرگان قریش و فرزندان عبدالمطّلب را فرا خواند و خطاب به آنان گفت: «شما را
به یاری محمّد وصیّت میکنم، زیرا او امین قریش و راستگوی عرب و واجد همه خصائلی است که من به شما سفارش کردهام. دینی را که تبلیغ میکند، دل میپذیرد، مگر آن که قساوت و دشمنی مانع پذیرفتن آن شود...پس ای گروه قریش، او را دوست بدارید و در جنگها از او حمایت کنید. به خدا قسم، هرکه او را بپذیرد، رستگار و هر که به تعلیمات او تن دهد سعادتمند میگردد». برگرفته از پایگاه حوزهتنظیم شده توسط موسویبخش دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]