تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس چيزى را در دل پنهان نداشت، جز اين كه در لغزش هاى زبان و خطوط چهره او آشكار شد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828695475




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

معجزه امام موسی کاظم عليه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معجزه امام موسی کاظم (علیه السلام)
شهادت امام موسی کاظم علیه السلام
امام موسی کاظم علیه السلام در تاریخ 7 صفر 128 و یا 129 قمری در ابواء در سرزمینی بین مکه و مدینه پای به عرصه وجود نهادند و به دنیا آمدند، مادر گرامیشان، حمیده اهل اندلس و یا اسپاینا فعلی است دختر صاعد بربری معروف به مصفا، آن امام همام 5 و یا 7 سال در زندان بغداد به دستور هارون الرشید محبوس بودند و در روز جمعه 7 صفر و یا 25 رجب المرجب سال 183 هجری قمری  به شهادت رسیدند ، مدت خلافتشان از سال 148 تا 183 یعنی 23 سال و دو ماه و 18 روز می باشد پس از شهادت و تشییع در بغداد در باب التین بغداد و کاظمین فعلی در دل خاک آرمیدند . با خود گفتم این جوان از فرقه صوفیه است و داب آنان بر این است که همواره چنیند، گفتم نزد وی روم و او را سرزنش کنم، به سوی او روان شدم، وقتی به چند قدمی وی رسیدم نگاه بلندی کرد و گفت: "یا شقیق اجتنبو کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم"؛ یعنی ای شقیق بلخی از بسیاری از گمانها بپرهیز بدرستی که برخی از گمانها گناهندکشف اسراردر خبر است که ابو علی شقیق بن ابراهیم ادهم بلخی ازدی از عرفای نامدار شیعه چنین حکایت کرده است: سال 149 هجری از بلخ آهنگ سفر قبله نمودم به قادسیه رسیدم، دیدم کاروانی عازم سفر مکه است با آنان همسفر شدم در میان قافله نگاهم به سیمای جوانی افتاد که مرا شیفته خویش ساخت، چهره‌اش زرد و گندمگون، جامه‌ای پشمینه بر دوش داشت و شالی بر شانه وی آمیخته بود، نعلینی در پایش بود و از کاروان کناره می‌گرفت، با خود گفتم این جوان از فرقه صوفیه است و داب آنان بر این است که همواره چنیند، گفتم نزد وی روم و او را سرزنش کنم، به سوی او روان شدم، وقتی به چند قدمی وی رسیدم نگاه بلندی کرد و گفت: "یا شقیق اجتنبو کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم"؛ یعنی ای شقیق بلخی از بسیاری گمانها بپرهیز بدرستی که برخی از گمانها گناهند.این جمله را فرمود و رفت، از گفته او سخت مات و مبهوت شدم، گفتم عجیب است آنچه در ضمیر داشتم او هویدا ساخت و پرده برداشت و نام مرا نیز ذکر کرد! این جوان کسی نیست مگر از مردان خدا و از بندگان صالح و از شش ابرار روزگار می‌باشد، دنبال او رفتم هرچند قدم بر می‌داشتم به گرد پای او نمی‌رسیدم ناگاه از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدم.رو به سوی کعبه می‌رفتیم تا به منزل واقصه رسیدیم ناگاه دیدم همان جوان در حال نماز است، از شدت ترس از خدا تمام اعضای بدنش می‌لرزد و اشک از دیدگانش جاری بود. گفتم این همان گم شده من است که دنبالش بودم گفتم بروم از او معذرت بخواهم. صبر کردم تا نمازش را تمام نمود، آنگاه خدمت او بار یافتم و او خطاب به من فرمود: "یا شقیق انی لخفار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی"؛ یعنی ای شقیق هر آینه من بسیار بخشنده‌ام هر آن کس را که توبه نموده و پشیمان شود و ایمان آورد و عمل نیک انجام دهد سپس هدایت را قبول نماید. جریان بالا آمدن دلو از چاهاین جمله را که گفت به راه خود ادامه داد، با خود گفتم این جوان باید از ابدال و زاهدان نمونه روزگار باشد که باز مرا به اسم خواند در حالی که من در بلخم و او عرب است و آنچه در دلم بود برملا ساخت، تا اینکه بار سوم او را در منزل «زباله» در راه مکه دیدم در حالی که دلوی در دست داشت و لب چاهی ایستاده بود می‌خواست آب بکشد ناگاه دلو از دستش به داخل چاه افتاد دیدم سر به آسمان برداشت و این شعر را زمزمه می کرد: انت ربی اذا ظمئت الی الماء و قوتی اذا اردت طعاماً: تو پروردگار منی آن هنگام که تشنه آب باشم و توان من آن هنگام که قوتی بخواهم خدا این دلو را به من بازگردان.این جوان کسی نیست مگر از مردان خدا و از بندگان صالح و از شش ابرار روزگار می‌باشد، دنبال او رفتم هرچند قدم بر می‌داشتم به گرد پای او نمی‌رسیدم ناگاه از نظرم ناپدید شد و دیگر او را ندیدمشقیق می‌گوید به خدا سوگند دیدم آن چاه جوشیدن گرفت آمد و آمد تا به چاه رسید، جوان دست انداخت و دلو خود را برداشت پر از آب کرد و وضو گرفت چهار رکعت نماز بجای آورد، شگفت آورتر اینکه به جانب تل ریگی رفت و مقداری از آن ریگها را برداشت و در دامن کوهی انداخت دیدم آب جریان پیدا کرد و بیاشامید نزدیک رفتم، سلام کردم او جواب سلامم را داد، عرض کردم از آنچه خدا به تو رحمت کرده قطره‌ای به من نیز عنایت فرما، آنگاه فرمود ای شقیق همیشه رحمت خداوند در ظاهر و باطن با ما بوده، پس به پروردگارت خوش بین باش  .سپس دلو را به من داد. مقدار آبی آشامیدم، دیدم از شهد شیرین‌تر است به خدا سوگند که تا آن وقت، شربتی شیرین‌تر و لذیذتر و خوشبوتر از آن نیاشامیده بودم، تا چند روز دیگر میل به آب و غذا نداشتم.سپس دلو را به من داد. مقدار آبی آشامیدم، دیدم از شهد شیرین‌تر است به خدا سوگند که تا آن وقت، شربتی شیرین‌تر و لذیذتر و خوشبوتر از آن نیاشامیده بودم، تا چند روز دیگر میل به آب و غذا نداشتمدیگر آن جوان برومند و بزرگوار را ندیدم، تا وارد سرزمین مکه شدم، نیمه شبی او را در قبه السراب مشغول نماز دیدم در حالی که پیوسته اشک می‌ریخت و ناله می‌کرد و باخشوع تمام نماز می‌خواند تا اینکه صبح صادق رسید، آنگاه روی سجاده نشست، همواره تسبیح خدا می‌گفت، نماز صبح را خواند و پس از آن هفت بار به گرد خانه خدا شد، نماز خواند و بیرون رفت و من او را تعقیب می‌کردم، دیدم اطراف او را انبوهی از غلامان ، ندیمان و مردان گرفته‌اند، در شگفت شدم که آن جوان آرام اینهمه خدم و حشم دارد از شخصی پرسیدم مگر این جوان کیست که اینهمه کرامت دارد و گرداگرد او مردانی انبوهند آن شخص گفت او موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیهم السلام  است. گفتم این عجایب خاطراتی که من از او دیدم اگر از کسی دیگر ظهور و بروز می‌کرد هرگز قبول نمی‌کردم ولی آنچه از این جوان سرزده است شگفتی ندارد.   تنظیم شده توسط آقامیریبخش دین واندیشه تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 193]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن