واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
زندگي با شتاب و آشفتگي رويدادهايي بدون توقف به جلو مي رود. در هر لحظه صدها، هزارها يا ميليون ها اتفاق در حال وقوع است. منظورم تمام وقايع عالم نيست بلکه اين ميليون ها رويداد تنها رويدادهايي است که به صورتي به زندگي من در هر لحظه مربوط مي شود. در اتاقي که الان در آن نشسته ام به جز من و کامپيوترم، رويدادهاي بسياري در حال وقوع است: بچه ها، تلويزيون، مورچه يي که در گوشه اتاق با ارزني چند ساعتي است دست و پنجه نرم مي کند. ميليون ها رويداد عيني در حال اتفاق افتادند. اما تنها از آنچه بر من در هر لحظه مي گذرد، يک مشت رويداد محدود را به ترتيب خاصي کنار هم در ذهن مي چينم و آن را گذشته ام، تاريخم و زندگي ام مي نامم. چند روز بعد همان مقطع از زندگي خود را دوباره به ياد مي آورم و اين بار وقايع ديگري را انتخاب و بسياري ديگر را حذف مي کنم و دوباره روايت جديدي مي سازم. روايت پردازي را من «فرآيند معني سازي زندگي» مي نامم. ما با چگونگي انتخاب وقايع و چيدن آنها به زندگي خود معني مي دهيم. نيچه در جايي گفته که «ما پيش از اينکه بفهميم واقعيت چيست به معني نياز داريم» يعني وقايع عالم در نفس خود حامل معني خاصي نيستند. نوع روايت ما از اين وقايع است که به آنها معني مي دهد. روزي در اندوهيم و هرچه از گذشته خود به ياد مي آوريم بدشانسي ها و بدبختي ها است. ما در اينجا روايتي از زندگي خود ساخته ايم که نتيجه آن معني يي است که به جهان نسبت داده ايم. روز ديگري که خوشحاليم ديگر آن ناگواري ها را به ياد نمي آوريم. به جاي آن چند واقعه خوش را کنار هم مي چينيم، روايت پردازي مي کنيم و به جهان خود معني جديد مي دهيم. پس آنچه از جهان مي فهميم حاصل روايت هايي است که از آن ساخته ايم. در يک کلام، واسط ما در شناخت از جهان روايت ها هستند و روايت ها هم محصول زبانند. ما هميشه رابطه يي علي بين رويدادها ايجاد مي کنيم. کنايه جالب اين است که معمولاً از معلول شروع مي کنيم و بعد به علت مي رسيم. نيچه در جايي مي گويد ما روي دست خود اثر نيش پشه يي را مي بينيم و بعد روايتي مي سازيم که پشه دست من را نيش زد و حال اين نتيجه اش است. ما به هر حال اين دلايل را لازم داريم تا روايتي از جهان اطراف خود بسازيم، چه درست باشند و چه نادرست. رابطه علي، همان طور که گفتم، منطق غالب در روايت پردازي است. ما اين منطق علي را هم در داستان و هم شرح تاريخي مي بينيم. به عبارت ساده تر، ما پديده يي را در تاريخ مشاهده مي کنيم و سپس براي پاسخ به چرايي اين پديده علتي در گذشته براي آن مي يابيم يا در بيشتر موارد مي سازيم. والاس مارتين در کتاب نظريه هاي روايت به همين نکته ظريف در روايت تاريخي مي پردازد:«روايت به گذشته مي پردازد. رويدادهاي آغازين هر روايت فقط در سايه رويدادهاي بعدي است که معنا مي يابند و علت محسوب مي شوند. بسياري از علوم معطوف است به آينده، ولي روايت معطوف است به گذشته». (مارتين 50) زندگي رودخانه يي با حرکتي ممتد است که ما به آن شروع ها و پايان هايي تحميل مي کنيم. ما به گونه يي تصنعي و ساختگي شروع و پاياني براي تعدادي رويداد در نظر مي گيريم و با محدود کردن اين وقايع درون يک گروه از وقايع تعريفي از يک دوره مي سازيم. اين دوره مي تواند دوره يي از زندگي شخصي ما باشد يا دوره يي تاريخي يا هر چيز ديگر. انتخاب نقطه يي در اين عالم نامتناهي به عنوان شروع و نقطه ديگري به عنوان پايان قراردادي ساختگي بيش نيست. ولي ما با اين ساختارها است که به زندگي خود معني مي دهيم. ما به دنبال ساختار هستيم و به آشفتگي، به گونه يي ساختگي، منطقي تحميل مي کنيم و آن را زندگي مي ناميم. فهم ما از جهان به واسطه روايت ها است. پارادوکس اصلي اين است که از سويي زندگي ما يکي است ولي روايت ها بي پايانند و از سوي ديگر ما طي يک زندگي معمول زندگي هاي بي شماري را تجربه مي کنيم ولي براي معني بخشيدن به زندگي خود روايت يا روايت هاي معدودي را به عنوان زندگي خود انتخاب مي کنيم. daneshju.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]