واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
می گویند شادی مسری است. وقتی در محیطی قرار می گیریم که پر از آدم های شاد و پرانرژی است، ما هم حس می کنیم که شادتر و پرانرژی تر شده ایم. ولی آیا افسردگی هم مسری است؟ آیا افرادی که افسرده می شوند نیز می توانند ما را افسرده کنند؟ اینها سوالاتی است که از دکتر فربد فدایی، روان پزشک و مدیر گروه روان پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی پرسیده ایم و ماحصل سوال های ما و جواب های ایشان شده است این گفتگو... ▪ آقای دکتر! بعضی ها می گویند افسردگی مسری است؛ یعنی اگر با آدم های افسرده زندگی کنیم، افسرده می شویم. آیا این حرف، درست است؟ ـ در برابر چنین سوالی باید پرسش دیگری را مطرح کنم: منظور شما کدام نوع افسردگی است؟ ▪ مگر افسردگی با افسردگی فرق دارد؟ ـ البته که فرق دارد. افسردگی گاهی واکنش طبیعی به ناکامی و فقدان است. گاهی نشانه ای از یک بیماری است. برای نمونه، کم کاری تیرویید ممکن است با افسردگی همراه باشد. گاهی افسردگی یک بیماری روان نژندانه است. برای نمونه دختر خانمی، پس از اینکه نامزدش او را ترک کرده ممکن است ماه ها به شدت افسرده و دچار اختلال خواب و اشتها شود که در این مورد گرچه ما دلیل افسردگی او را می دانیم اما شدت و طول دوره افسردگی وی برایمان قابل پذیرش نیست. گاهی نیز افسردگی یک بیماری درون زاد است مانند زمانی که یک تاجر موفق که از نظر مادی و معنوی هیچ مشکلی ندارد به ناگاه افسرده می شود و تمایل خود را به زندگی از دست می دهد و هیچ دورنمای امیدبخشی را پیش چشم خویش نمی بیند که در این حالت ما نمی توانیم دلیل این افسردگی او را بفهمیم و با او همدلی کنیم زیرا خلق او جنبه درون خیز دارد. ▪ پس اجازه بدهید پرسش خود را به این صورت مطرح کنم که چه انواعی از افسردگی جنبه مسری دارند؟ ـ روحیات و خلقیات معاشران می تواند بر فرد تاثیر بگذارد. می گویند یکی از ادیبان در پاسخ به دوستی که او را به مجلسی دعوت کرده بود، نوشت: در محفل خود راه مده همچو منی را کافسرده دل افسرده کند انجمنی را فرد از جمع و جمع از فرد روحیه می گیرد و شاد یا افسرده می شود. اگر در جامعه امید و نشاط حاکم باشد، فردفرد مردم هم امیدوار و پرنشاط خواهند شد. اگر بر جامعه ای ترس و تهدید و تردید مستولی باشد، روحیه اکثر مردم نیز افسرده خواهد شد. ▪ بنابراین گسترش شادی یا افسردگی جنبه اجتماعی دارد؟ ـ مانند هر موضوع اجتماعی، زیربنای بیولوژیک این موضوع باید در درجه اول اهمیت قرار گیرد. در قشر پیشانی نوع و گونه انسان، یاخته های عصبی ویژه ای وجود دارد که به نورون های آینه ای موسوم هستند وظیفه این یاخته های عصبی ادراک حالات هیجانی و عاطفی انسان های دیگر از طریق ارزیابی چهره و رفتار و لحن گفتار آنان است و به تناسب به این حالات واکنش نشان می دهد. جالب است که دست کم در برخی میمون ها نظیر شمپانزه و گوریل و اورانگوتان نیز چنین یاخته های عصبی (نورون ها) وجود دارند. به همین دلیل وجود نورون های آینه ای است که ما شادی، اندوه، خشم و ترس انسان های دیگر را در می یابیم و می توانیم با آنان هم حسی کنیم. در نتیجه روحیات دیگران بر ما اثر می گذارد، ما هم سبب می شویم در روحیه دیگران تغییراتی به وجود بیاید. ▪ آیا می توان نتیجه گیری کرد که حالت های عاطفی قابل انتقال اند؟ ـ این نتیجه گیری کاملا صحیح است. در واقع به همین دلیل است که وقتی کسی لطیفه ای می گوید ما آن را درمی یابیم و شاد می شویم. وقتی گریه و اندوه دیگری را می بینیم، ما هم اندوهناک می شویم و این هم موضوع قابل توجهی است که گذشته از جنبه آنتروپوفرمیک احساس و عواطف را در جانوران درمی یابیم. برای نمونه احساس مادرانه یک گربه ماده که به فرزندانش شیر می دهد و از آنان مراقبت می کند، برای انسان ها قابل فهم است و موجب رفتارهای محبت آمیز می شود. ▪ درباره انواع افسردگی، چه طور؟ آیا همه افسردگی ها جنبه مسری دارند؟ ـ از آنجا که در انواع بیماری افسردگی، این تغییرات بیوشیمیایی است که خلق افسرده را ایجاد کرده است بنابراین ضمن اینکه درمی یابیم بیمار دچار افسردگی است و طبعا از این بابت ناخرسند هستیم اما خلق افسرده وی قابل انتقال نیست و اصولا انسان به طور طبیعی نمی تواند دریابد چرافردی که با هیچ مشکل روانی اجتماعی رو به رو نیست احساس افسردگی می کند. به صورت خیلی کلی می توان گفت بیماری افسردگی قابل انتقال نیست و جنبه مسری ندارد زیرا ناشی از یک اختلال درونی و ذاتی است که برای مثال در سامانه سروتونرژیک پدید آمده است. ▪ اما گاهی می بینیم که در یک خانواده تقریبا همه اعضای آن افسرده هستند. این موضوع چه توجیهی دارد؟ ـ امکان دارد عامل بیولوژیک به صورت ارثی در همه اعضای خانواده مشترک باشد. در عین حال گاهی شرایط خانوادگی به صورتی است که همه تحت تاثیر استرسورهای یکسانی قرار می گیرند، در نتیجه واکنش مشابهی را به صورت افسردگی در همه آنان می بینیم. ▪ از افسردگی که بگذریم؛ آیا واقعا امکان ندارد که یک بیماری روانی از فردی به دیگری منتقل شود؟ ـ این امکان وجود دارد و در واقع از تشخیص های جالب و نادر در روان پزشکی وضعیتی موسوم به «جنون دو نفری» یا «روان پریشی شراکتی» است؛ به این ترتیب که یک نفر که بیمار است و در عین حال دارای نوعی اقتدار به فرد دیگری از خانواده است موجب می شود وی هذیان های اورا باور کند. شاخص ترین نمونه ها عبارت است از خواهر بزرگ تری که مبتلا به روان پریشی است و به علت اقتداری که دارد خواهر کوچک ترش را به حقانیت هذیان های خویش وادار می کند. نمونه های دیگر عبارت است از مادر و فرزند و شوهر و زن در این موارد بیمار اصلی تحت درمان دارویی قرار می گیرد اما بیمار دوم پس از جدا شدن از بیمار اصلی پس از چند هفته بهبود می یابد. در عین حال، اگر بیش از ۶ نفر به عقیده ای با ممیزات هذیانی معتقد باشند دیگر به عنوان بیماری نمی توان با موضوع رو به رو شد. نمونه آن پرستش گاو ها در آیین هندوان است که از آن می توان به عنوان هذیان سخن گفت. ▪ اینکه گفته می شود خواندن بعضی کتاب ها (مثلا نوشته های کافکا و صادق هدایت) موجب افسردگی و خودکشی در جوانان می شود، از نظر علمی، تا چه حد صحت دارد؟ ـ اصولا اینکه واژه ها قادر به انتقال مفاهیم و هیجانات هستند، موضوع جالبی است که کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. به هر حال می توانیم بگوییم بر مبنای شرطی سازی کلاسیک، امکان شرطی سازی رده دوم و رده سوم وجود دارد؛ به نحوی که یک واژه می تواند دلالت بر یک شی یا مفهوم یا هیجان و عاطفه کند. شاعران و نویسندگان از این موضوع برای رساندن مفاهیم و هیجان ها استفاده می کنند و اصولا هنر شاعری و نویسندگی، رسانیدن این مفهوم ها به دیگران است. به عنوان نمونه، صادق هدایت نیز در بیان مفاهیم و احساسات و عواطف بسیار چیره دست بود و البته نه تنها مفاهیم حاکی از اندوه بلکه مفاهیم شاد و امیدبخش هم در نوشته های او وجود دارد؛ به نحوی که یکی از بزرگ ترین طنزپردازان تاریخ ادبیات ایران نیز به شمار می رود. انسان با خواندن آثار هدایت به اندیشه می رود، اندوهگین می شود و حتی افسرده می شود اما این عواطف موجب پالایش او می شود تا تبدیل به انسان بهتری شود. اگر هم کسی با خواندن داستانی از هدایت اقدام به خودکشی کند، به علت زمینه افسردگی و خودکشی است که در خود او وجود داشته است. در واقع خواندن آثار تراژیک هدایت می تواند به صورت جرقه ای در انبار باروت عمل کند که این انبار باروت ناشی از مجموعه ای از عوامل زیستی، روانی و اجتماعی است و اگر انبار باروت نباشد، هر جرقه ای هر اندازه هم که قوی باشد نمی تواند موجب انفجار شود. ▪ آقای دکتر! شما در یکی از کتاب های خودتان به موج خودکشی به دنبال انتشار کتابی از نویسنده آلمانی (گوته) در قرن هجدهم میلادی اشاره کرده اید. ممکن است در این مورد توضیحی بدهید؟ ـ یوهان ولفگانگ گوته، هنرمند نابغه آلمانی، در اواخر قرن هجدهم میلادی کتابی به نام «رنج های ورتر جوان» را منتشر کرد. داستان درباره ورتر، عاشقی ناکام بود که به دنبال علاقه به دوشیزه ای به نام لوته که نامزدی به نام آلبرت داشت، پس از ازدواج این دو با شلیک گلوله ای خودکشی می کند. در این باره که علت اشتهار زیاد این کتاب و تاثیر عمیق آن بر جامعه به ویژه جوانان چه بوده است پس از گذشت ۲۳۵ سال از انتشار آن، گفتنی زیاد است. رمانتیسمی که آن هنگام در اروپا و به ویژه در آلمان فضا را پر کرده بود، نوشته های ژان ژاک روسو درباره بازگشت به عواطف و هیجانات و طبیعت، ناشکیبایی و عدم تحمل جوانان آلمانی در مورد سیر زندگی معمول سخت و محدود و مقید عصر روشنگری، و خشکی کلیسای راست آیین که چیزی برای عرضه به قلب جوانانی که مشتاق آزادی و بیکرانگی بودند نداشت، همه در موفقیت عظیم این کتاب موثر بود. در عرض مدت کوتاهی «رنج های ورتر جوان» به دوازده زبان ترجمه شد. این کتاب به صورت گسترده مطالعه شد، مورد بحث قرار گرفت و تقلید شد. جوانان زیادی به تقلید از شخصیت اصلی این کتاب، دست به خودکشی زدند؛ در حالی که کتاب را در آغوش گرفته بودند یا در کنار خود داشتند. در واقع، بخش عمده این جوانان دارای زمینه قبلی افسردگی و خودکشی بودند اما بسیاری نیز به دلیل شرایط ویژه سیاسی اجتماعی مستعد به این اقدام شدند. محض اطلاع خوانندگانی که این کتاب را نخوانده اند باید ذکر کنم که دو ترجمه نایاب از این کتاب به زبان فارسی وجود دارد. ▪ آیا موارد دیگری هم از چنین خودکشی های گروهی وجود داشته است؟ ـ بله؛ موج دیگری از همه گیری خودکشی در اروپای پیش از جنگ جهانی اول وجود داشت که توجه روان پزشکان از جمله فروید را به خود جلب کرده بود و به نظر می رسد بی ثباتی های سیاسی و اجتماعی آن دوره که سرانجام منجر به وقایعی چون جنگ جهانگیر اول و انقلاب کمونیستی در روسیه شد، در آن نقش داشته است. بنابراین می توان پیش بینی کرد که در صورت وجود بی ثباتی، بحران، تردید و نارضایتی فراگیر در هر جامعه ای خطر آشکارشدن زمینه افسردگی و خودکشی بالا می رود. یک نکته مهم و تا حدی متعارض آن است که در صورت بروز جنگ میزان خودکشی پایین می آید که از دلایل آن به بروز روحیه همدلی و هدف مشترک در افراد جامعه اشاره کرده اند. از سوی دیگر تمایلات انهدام خود نیز عموما می تواند در جبهه مفری بیابد اما نکته مهم آن است که کاهش میزان خودکشی نه فقط در کشورهای درگیر جنگ بلکه در کشورهای دیگر منطقه که وارد جنگ نبوده اند نیز ملاحظه شده است. برای نمونه در دو جنگ جهانی اول و دوم، میزان خودکشی در کشور سوییس هم که بی طرف بود، کاهش یافت. ▪ حرف آخر؟ ـ زمینه ها و آشکارساز های افسردگی را در سطح فردی و اجتماعی باید جدی گرفت. در مورد انواع بیماری افسردگی، تشخیص و درمان سریع توسط روان پزشک می تواند زندگی بخش باشد. در مورد روحیه جمعی هم که در کیفیت زندگی و کارایی ملی اثر دارد باید با بهره گیری از نظریات کارشناسی روان پزشکان، زمینه های افسردگی را در جامعه شناسایی کرد تا توسط مسوولان برطرف شود. روزنامه سلامت پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 364]