تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816749510




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مجمل


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
پرویز جوان 20 ساله شوشتری که برای خرید وسایل خانه به بازار رفته بود، اجناس خریداری شده را پشت در گذاشت و زنگ خانه را به صدا در آورد. وقتی پدر پرویز در را باز کرد، زنبیل را پشت در دید ولی از پرویز خبری نبود. او زنبیل را به خانه برد. مادر پرویز وقتی اجناس خریداری شده را از داخل زنبیل بیرون می آورد، نامه ای توجهش را به خود جلب کرد. پرویز خطاب به پدر و مادرش نوشته بود: از شدت خجالت دیگر به خانه نخواهد آمد. واقعه چنین بود که پرویز هنگامی که از خرید به منزل می گشت ناگهان متوجه دختری خوش اندام چادری شد که از حمام محله بیرون آمد و توی کوچه به راه افتاد. پرویز ناگهان قدم هایش را تند کرد تا به یک قدمی دخترک رسید و در حالی که تماشای پیچ و تاب اندام دختر او را از خود بی خود کرده بود دست انداخت تا چادر دختر را از سرش بکشد و در همین لحظه متلک بسیار رکیکی نثار دختر کرد. دخترک ناگهان به عصبانیت برگشت و یک سیلی محکم به گوش پرویز زد و در همین لحظه ناگهان هر دو بر جای خود میخکوب شدند، چون دختری که از حمام به طرف خانه می رفت عصمت، خواهر پرویز، بود.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 516]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن