واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
ميرشكاك: هر ايراني، يك حافظ شيرازي است خبرگزاري فارس: يوسفعلي ميرشكاك گفت: اينكه ما حافظ را دوست داريم به اين دليل است كه حافظ تنها نيست؛ ما هم نوعي حافظ هستيم، ما در مجلسي درديكش هستيم و در محفلي ديگر زاهد، گاهي اهل خراباتيم و گاهي اهل مسجد؛ فرهنگ ما معجوني از همه اينهاست. به گزارش خبرنگار فارس، شب گذشته مراسم شبي با حافظ با حضور شاعران و علاقهمندان به شعر و ادب فارسي در خانه شاعران ايران برگزار شد. در اين مراسم ضياء موحد، بهاءالدين خرمشاهي، يوسفعلي ميرشكاك و محمدرضا عبدالملكيان سخنراني كردند. اين مراسم با مراسم شعرخواني شاعراني چون هادي خورشاهيان، رضا صفريان، گروس عبدالملكيان، فاطمه راكعي، عبدالحبار كاكايي و سعيد ميرزايي و اجراي موسيقي زنده همراه بود. يوسفعلي ميرشكاك يكي از سخنرانان مراسم شبي با حافظ، حافظ پژوهي اصلي را مراجعه مستمر مردم ايران به ديوان خواجه شيرازي دانست و گفت: در يكي از نسخههاي ديوان حافظ در يكي از ابيات شعر حافظ آمده، بگويد و در نسخه ديگري بگريد آمده است اما مردم كاري ندارند كه حافظ ميخواهد بگريد يا بگويد اين سوال مطرح است كه چرا حافظ محل مراجعه ماست؟ شاعري جز پاسداري از هويت باطني مردم نيست. اين شاعر در ادامه با اشاره به تاريخچه شعر فارسي گفت: شعر قبل از فردوسي شروع و با رودكي مستقر شد و مقابل زبان عربي ايستادگي كرد. ما نبايد بنشينيم تا مثل رودكي كسي براي فردوسي كاري بكند. با فردوسي تاريخ شعر ما شروع ميشود تاريخ منش و بينش ايراني. شعر فردوسي مجموعهاي پارادوكسيكال است. هم هويت ديني دارد هم هويت ملي و هر يك از اينها با تمام وجود زير عنوان آئين شهرياري و پهلواني قرار ميگيرند. ميرشكاك افزود: سوريه، اردن، مصر و عراق قبل از هجوم اعراب عربزبان نبودند، اما بعد از آن زبان همه اين كشورها دگرگون شد فردوسي با شاهنامه چه كرد كه كليله و دمنه نتوانست بكند او در شعر نه فقط زبان را نجات داد بلكه بينشها و منشهاي ايراني را هم حفظ كرد و اعراب را تا لب كرخه بيرون راند ما ايرانيها در آن زمان از فرط انفعال همه چيز را واگذار كرده بوديم نزديك دو، سه قرن طول كشيد تا كمكم توانستيم هويت ويژه انسان ايراني را بازگردانيم، نظامي شاعرتر از فردوسي است اما كارش در نگرفت چون بينش فردوسي را نداشت. ميرشكاك گفت: بعد از اينكه كار فردوسي و شعرش جا افتاد سنائي و عطار نيشابوري و مولانا با مثنوياش اين كار را ادامه دادند مدام به ما حمله ميشد و ما مجبور ميشديم سنگرها را عوض كنيم تا بعد به سعدي ميرسيم كه او بصورت استاد اخلاق ظهور ميكند مجموعه اين تكاپوها براي اصرار روي نقطه كانوني هويت انسان ايراني در حافظ تجلي پيدا ميكنند. ميرشكاك در ادامه با بيان اين نكته ما ايرانيها هميشه مغلوب افراط و تفريط بودهايم، گفت: هر كسي ميخواهد حافظ را به نفع خودش مصادره كند، ولي نميتوانيم حفظ تعادل كنيم اما خود حافظ به ما ياد ميدهد كه با چوب روي طناب راه برويم از منظر ديني تسبيح شيخ و خرقه شرابخوار با هم جور در نميآيند آنچه باعث شده حافظ بماند آنست كه در تفكر به جايي رسيده كه تعادل بين هويت ديني و قومي را در غزل حفظ كند و براي همين ديوان حافظ را مجموعهاي از پارادوكسها ميدانيم. اين شاعر معاصر كشورمان اظهار داشت: اينكه ما حافظ را دوست داريم به دليل اين است كه حافظ تنها نيست. ما هم نوعي حافظ هستيم ما در مجلسي درديكش هستيم و در محفلي ديگر زاهد. گاهي ما اهل خرابات هستيم و گاهي اهل مسجد. فرهنگ ما معجوني از همه اينهاست، يك مقدار دين داريم و مقداري هم بيدين هستيم در هيچ فرهنگي طريقت به آن معنايي كه در اين سرزمين جمع شده مطرح نيست تنها قوم ايراني است كه ميتواند دين و اباحه را كنار هم جمع كند. ميرشكاك گفت: دليل اينكه به حافظ ميگويند لسانالغيب اين است كه ما خودمان غيب هستيم يعني مهمترين وجه، وجه غيب باطن 70 ميليون ايراني است هرگاه يكي از ما تحت تاثير قرار ميگيرد به يكي از دو وجه در ميغلتد يا تسبيح شيخ يا خرقه ميخواره ما همه اين وسط هستيم و بعد از حافظ هم كسي را سراغ نداريم كه اين تفكر را ادامه بدهد. انتهاي پيام/م
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]