واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مصیبتی به نام "ایرانی تر ها" اوائل انقلاب ، شهید بهشتی برای مقابله با تفکرات کمونیستی در جامعه ، به جای ان که با چوب و چماق به کمونیست ها حمله کند ، تریبون تلویزیون را در اختیار آنها قرار داد و در فرصتی برابر با آنان به مناظره نشست. عصرایران ؛ جعفر محمدی - دیروز، یکی از اعضای تحریریه یک رسانه حاضر در نمایشگاه به غرفه عصرایران آمده بود برای انتقاد از خط مشی سایت.اعتراض داشت که چرا اخبار حضور کروبی در نمایشگاه را منتشر کردیم و می گفت که اساسا کروبی به چه حقی به نمایشگاه آمده بود. به او گفتم: تو چرا به نمایشگاه آمده ای؟ گفت: من یک شهروند هستم و حق دارم که از نمایشگاه بازدید کنم. گفتم: کاری به خط و ربط سیاسی کروبی ندارم، ولی او هم یک شهروند است و مانند خودت حق دارد از نمایشگاه دیدن کند. پاسخی که داد، برایم بسیار معنی دار بود و نشان می داد که نزد پیاده نظام یک جریان خاص سیاسی اندیشه و منطق چه جایگاهی دارد! گفت: "نه، کروبی حق شهروندی ندارد!" با تعجب گفتم: چرا ندارد؟ مگر به قانون اساسی باور نداری که در آن حق شهروندی همه ایرانیان که شناسنامه ایرانی دارند به رسمیت شناخته شده است؟ بی درنگ گفت: با آن کارهایی که کروبی انجام داد، حق شهروندی اش ساقط شده است. پاسخ دادم: طبق قانون، هیچ کس نمی تواند حق شهروندی را از یک ایرانی بگیرد، حتی هیات دولت نیز چنین حقی ندارد، آن وقت تو یک ایرانی را از حق شهروندی اش ساقط می کنی؟! پاسخ جدیدش، جالب تر و تاسف بارتر بود: "این بحث هایی که می کنی، مربوط به قانون است. ما با این مسایل کاری نداریم!" با تعجب پرسیدم: اگر قانون را علنا قبول نداری، بر چه مبنای مشترکی می توانیم با هم بحث کنیم؟ و بحث را دوباره به حضور کروبی در نمایشگاه کشاند: آخر کروبی با حضورش در نمایشگاه، نظم اینجا را به هم ریخته بود. گفتم: خب! گیریم که این طور باشد، مگر مسوول حفظ نظم نمایشگاه تو و دوستانت هستی؟ مگر اینجا مامور و نگهبان، مسوول و صاحب ندارد که شما خود را مسوول همه چیز می دانید؟ جوابش به این سوال، بر باد دهنده تمام امیدهای من برای متقاعد کردنش بود؛ جمله ای که گفت دقیقا و دقیقا این بود:"من، از هر کسی که منزجر باشم، او را بیرون می کنم."و هنگامی که با شگفتی پرسیدم "تو کی هستی"، با اطمینان گفت: من ، مردم هستم! ***نفس گفت و گوی بالا، ارزش خبری چندانی ندارد ولی آنچه باعث شد آن را منتشر نماییم، بینشی است که انسان بعد از شنیدن یا خواندن سخنان برخی افراد نسبت به خط فکری یک جریان خاص سیاسی پیدا می کند. البته منصفانه باید گفت که همه افراد و متعلقین این جریان، چنین نیستند و در میان آنها انسان هایی که حرف و حدیث شان مبنای فکری دارد و از منطق خاصی پیروی می کند نیز وجود دارد. انسان های مودب و مقید به انجام فرائض دینی هم در بین آنها کم نیستند ولی نگرانی بزرگ برای جامعه این است که کارخانه "خود حق مطلق پنداری" و "جمود فکری" تولید افرادی مانند شخص مورد اشاره را به یکی از دستورکارهای اولیه اش تبدیل کرده است. مهم ترین ویژگی این افراد، منطق گریزی شان است. یعنی شما با هیچ استدلالی نمی توانید با آنها بحث کنید. این افراد مانند ربات هایی که برنامه هایشان را قبلا نوشته اند، عمل می کنند و اختیاری از خود ندارند، آنها پیاده نظامی هستند که عنداللزوم چاقو و چماق به دست می گیرند و در حالی که خود را "تایید شده از جانب خدا" می دانند و دیگران را "منافقانی شایسته نابودی"، بر سرشان می کوبند و در نهایت از آنچه به تصور باطل خویش" قربه الی الله (!)" انجام داده اند، احساس رضایت درونی می کنند. این گروه، رسما برای خود شان و منزلتی فراتر از دیگران قائل است. خود را ایرانی تر و مسلمان تر و انسان تر و داناتر از بقیه فرض می کند و بقیه را عوام الناسی می داند که دم به دم، نیازمند هدایت و گاه به گاه محتاج مجازات است! آنها، خود را صاحبخانه ایران و انقلاب و اسلام می دانند و بقیه را به چشم مستاجرانی می نگرند که ناگزیر از تبعیت از صاحبخانه اند و درست مانند صاحبخانه، هرگاه که دلشان بخواهند و از هر مستاجری که "منزجر" باشند، بیرونش می کنند. بزرگترین چالش توسعه ایران، در حال حاضر و صد البته در آینده، رشد و نمو این گروه است که متاسفانه مورد حمایت برخی نهادهای قدرت نیز قرار دارد، همان خطری که حضرت امام (ره) با دوراندیشی خویش، خطر تحجر نامیدند و از بقیه بلایا، عظیم ترش دانستند. تحجر، اگر در مناطق قبایلی شمال پاکستان و جنوب افغانستان، می تواند به عنوان جریان غالب، خود را بر جامعه تحمیل کند اما در کشوری مانند ایران که اکثر مردم اش تحصیل کرده و دنیا دیده اند و از وسایل ارتباط جمعی مانند ماهواره و اینترنت استفاده می کنند و بینش فرهنگی گسترده ای دارند، هرگز نمی تواند گفتمان غالب باشد ولو آنکه نعره متحجرین از لحن عمومی مردم بلندتر باشد و چماق شان پرزورتر. تحجر در ایران، تنها به ایجاد اصطکاک و هدر رفت منابع مالی و انسانی و فکری و مدیریتی منجر می شود و می تواند زمینه ساز بروز درگیری های مزمن در جامعه باشد. اما آفت بزرگی که از جانب متحجران متوجه انقلاب می شود ایجاد بدبینی به انقلاب و نظام از سوی اینان است؛ این، جمله معروفی است که می گویند اگر می خواهی کسی را تخریب کنی، از او "دفاع بد" کن. مصداق بارز این جمله، همین گروه منجمدالفکر و متحجر هستند که در لباس مومنان به دین و انقلاب و نظام، آنچنان مشمئز کننده و عقل گریزانه از این مفاهیم دفاع می کنند که اگر کسی تحلیل نداشته باشد، گمان می برد که دین و انقلاب بزرگ مردم ایران نیز به اندازه اینان بی منطق و منجمد است و این بزرگترین جفاست هم به دین و هم به نظامی که هزاران شهید برای پیدایش و پویش آن، جان خود را از دست داده اند و اینک نظاره گر آنند که چگونه افرادی که حتی به خود زحمت فکر کردن هم نمی دهند، چه وحشیانه و غیر متعهدانه مدعی دفاع از فرهنگ آنان اند!اوائل انقلاب ، شهید بهشتی برای مقابله با تفکرات کمونیستی در جامعه ، به جای ان که با چوب و چماق به کمونیست ها حمله کند ، تریبون تلویزیون را در اختیار آنها قرار داد و در فرصتی برابر با آنان به مناظره نشست و با قدرت بیان و عقل و منطق با آنها به گفت و گو نشست و در نهایت ، اکثر مردم حق را به او دادند ؛ اما اگر او مانند اینان ، به جای مستدل سخن گفتن ، بر سر کیانوری نعره می کشید که "من از تو خوشم نمی آید ، برو بیرون!" و یا می گفت: " تو اصلاً ایرانی نیستی و حق شهروندی نداری" و ... آیا نامش و مکتبش در تاریخ به حقانیت ثبت می شد؟! این که چرا عده ای نمی خواهند از تاریخ درس بگیرند ، خود از عجایب روزگار ماست! اینک عقلای قوم باید انتخاب کنند: یا باید برای آنکه بیش از این آبروی دین و نظام و انقلاب به واسطه عملکرد این مدعیان عقل گریز از بین نرود، جلوی اینها را بگیرند و زحمت دفاع از مقدسات (!) را از دوش آنها بردارند و یا آنکه اگر دغدغه های دیگری مانند حفظ قدرت به هر قیمتی دارند و برای این مهم، نیازمند شعبان بی مخ ها هستند، همین روند را ادامه دهند و البته بدیهی است که انتظار مردم از عقلای قوم آن است که گزینه اول را برگزینند چه آنکه نه دین بزرگ اسلام نیازی به چماق داران دارد و نه یک نظام مردمسالار محتاج رگ های متورم گردن و مغزهای تهی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]