واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: قتل پدر هوسران به دست دختر 16 ساله بعضي شب ها وقتي ناگهان از خواب مي پريدم پدرم را در حالي بالاي سرم مي ديدم که افکار شيطاني در سر داشت. ديگر نمي توانستم اين زندگي را تحمل کنم. اعتماد: دختر نابغه براي اينکه خودش را از افکار شيطاني پدر در امان نگه دارد نقشه هولناکي را طراحي کرد و او را به قتل رساند. راز اين جنايت پس از آن فاش شد که کارآگاهان پليس آگاهي استان فارس پي بردند اعضاي خانواده يک مقتول افغان درباره قتل ضد و نقيض گويي هاي زيادي دارند و سعي مي کنند حقيقت ماجرا را پنهان نگه دارند. کشف جسد بامداد روز چهارم مهرماه ماموران پليس آگاهي شهر صدرا به يک خانه ويلايي رفتند. اعضاي خانواده به آنها خبر داده بودند جنايتي در ويلا به وقوع پيوسته است. افسران پليس پس از حضور در قتلگاه جنازه مردي ميانسال را ديدند که در بخش سرايداري خانه رها شده و آثار دو ضربه چاقو در کمر و سينه او قابل مشاهده بود. مقتول، همسر و سه دخترش سرايدار خانه ويلايي بودند و اين جنايت نمي توانست با انگيزه مالي و سرقت رخ داده باشد بنابراين تنها محرکي که امکان داشت فردي را براي آدم کشي در نيمه شب تحريک کند و او را به خانه سرايداري بکشاند خصومت شخصي بود. اما خانواده قرباني پاسخ روشني درباره چگونگي قتل مرد ميانسال که گل محمد نام داشت نمي دادند و مدعي بودند دو مرد ناشناس ناگهان به منزل شان هجوم بردند و قتل را رقم زدند. آنها براي اثبات گفته خود به شيشه هاي شکسته خانه اشاره کردند و توضيح دادند مهاجمان با شکستن پنجره وارد منزل شان شدند. اين ادعا در صورتي مي توانست صحت داشته باشد که مدارک و نشانه هاي ديگري نيز مبني بر ورود غريبه به منزل پيدا مي شد يا لااقل پليس سرنخي را پيدا مي کرد که نشان دهنده درگيري مقتول با قاتلان ناشناس بود اما گل محمد بدون هيچ کشمکش تسليم قاتل شده بود و گويي قاتل يا قاتلان را از پيش مي شناخت و از طرفي ردي نيز از غريبه ها وجود نداشت. اعتراف در چنين شرايطي نخستين گزينه يي که در پرونده هاي جنايي مطرح مي شود وقوع همسرکشي است. به همين خاطر زن گل محمد بازداشت شد. او در بازجويي هاي اوليه همان ادعاي قبلي اش را تکرار کرد اما هر بار بخشي از گفته هايش تغيير و فراموش مي کرد در بازجويي هاي قبلي قطعات پازلش را چگونه چيده بود. همين امر ظن نسبت به زن ميانسال را شدت بخشيد تا اينکه او ناگزير به اقرار شد. اما اعتراف وي عليه خودش نبود بلکه همسر گل محمد دختر 16 ساله اش به نام مرجان را به عنوان قاتل معرفي کرد و پس از آن بود که دختر دانش آموز بازداشت شد و از سوي بازپرس شعبه 8 دادسراي جنايي تحت بازجويي قرار گرفت. اين دختر از نظر روحي و رواني به شدت آشفته بود. او اتهام قتل پدرش را قبول داشت و مي گفت از کاري که کرده به هيچ وجه پشيمان نيست. اما چه انگيزه يي مي توانست دختري 16 ساله را تا اين حد به سمت خشونت سوق بدهد. دختر نابغه قبل از آنکه انگيزه جنايت فاش شود لازم بود تحقيقاتي درباره مرجان صورت بگيرد که آيا او از نظر رواني سالم است و اينکه در خانه با چه مشکلاتي دست و پنجه نرم مي کرد و زندگي اش را چگونه مي گذراند؟ بررسي زندگي مرجان نشان داد او يکي از دانش آموزان نابغه مقطع تحصيلي راهنمايي است که سال تحصيلي گذشته با معدل 5/19 قبول شده بود. او به زبان انگليسي نيز مسلط بود و به گفته اولياي مدرسه اش به خوبي مي توانست اين زبان را حتي تدريس کند. علاوه بر اين مرجان عاشق موتورسواري بود و در اين کار نيز تبحر داشت. تمام اين يافته ها از سلامت رواني دختر نوجوان حکايت داشت و به نظر مي رسيد او در زندگي مشکل خاصي نداشته است اما وقتي خود اين دختر زبان باز و اسرارش را عيان کرد مشخص شد وي در چه شرايط زجرآوري زندگي مي کرده است. مرجان در اعترافاتش گفت؛ پدرم فساد اخلاقي داشت. او چند بار در غذاي من و خواهرانم سعي کرد مواد بيهوش کننده بريزد و ما را مورد آزار جنسي قرار بدهد اما موفق به اين کار نشد. او نگاه هاي زشت و زننده يي به من و دو خواهرم داشت و فساد اخلاقي او باعث شده بود من و يکي از خواهرانم چند بار اقدام به خودکشي کنيم. حتي من يک بار رگ دستم را بريدم اما مادرم فهميد و مرا نجات داد. بعضي شب ها وقتي ناگهان از خواب مي پريدم پدرم را در حالي بالاي سرم مي ديدم که افکار شيطاني در سر داشت. ديگر نمي توانستم اين زندگي را تحمل کنم. متهم به قتل ادامه داد؛ مادرم از شرايط زندگي من و خواهرانم خبر داشت اما از ترس پدرم ناچار بود سکوت کند. براي همين راه نجاتي براي من وجود نداشت تا اينکه نقشه قتل پدرم را طراحي کردم. اگر او را آن شب نمي کشتم قطعاً شب ديگري اين کار را انجام مي دادم. مي خواستم با اين کار آرامش را به زندگي مان برگردانم. نمي دانستم دستم رو مي شود و مرا به زندان مي برند. مرجان درباره نحوه قتل توضيح داد؛ شب حادثه پدرم خواب بود. من سه چاقو برداشتم و بالاي سرش رفتم. ترسيده بودم. چند دقيقه يي ساکت آنجا نشستم تا اينکه بالاخره در يک لحظه ضربه يي به قفسه سينه او زدم. پدرم بيدار شد و همان طور که خونريزي مي کرد به طرف اتاق خواهرانم دويد. من هم ضربه دوم را به کمر او وارد کردم و بعد شيشه خانه را شکستم و به 110 زنگ زدم. بنا به اين گزارش دختر نوجوان پس از تشريح جزئيات قتل بازداشت شد و تحقيقات از او همچنان ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]