تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833199608




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هلاک شعر در بستر عقل


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هلاك شعر در بستر عقلدر باره یدالله رویایى و شعر حجم 
رویایی
با انتشار ققنوس نیما در سال 1316 تحول عمیقى در شعر فارسى آغاز شد كه سنگ بناى كار را بر حفظ اصول اساسى سنن شعر فارسى و رعایت ذوق شعرى خوانندگان استوار كرده بود و شارع آن معتقد بود: «وزن صداى احساسات و اندیشه هاى ماست. مردم با صدا زودتر به ما نزدیكى مى گیرند... باید از حیث كلمات، شكل، وضع تعبیر، جمع بندى و خصوصیات زبان و همه چیز با مردم كنار بیاییم... مردم از مطالب روزمره و بى مزه و اعلاناتى كه امروز به عنوان شعر در مطبوعات ما جا براى مطالب لازم نگذاشته اند عصبانى هستند.» [نامه هاى نیما _ نامه به شاملو] دو سال بعد «دكتر تندركیا» با انتشار بیانیه «نهیب جنبش ادبى _ شاهین» راه و رسم دیگرى آغاز نهاد كه بنیادش بر انكار دستاوردهاى تاریخى شعر فارسى [یكى از چند جریان شعرى بزرگ جهان] استوار بود. هر چند رفتار فرهنگى« دكتر كیا» به نظر سبك  غیرجدى رسید ولى امروز اگر به جریان شعر فارسى در دهه هاى اخیر تامل كنیم خواهیم دید او به حق بنیانگذار جریان تازه اى در شعر فارسى بود كه هنوز هم عمده ترین توجه اش معطوف به حذف همه دستاوردهاى ارجمند شعر فارسى در طول تاریخ است. مردم از مطالب روزمره و بى مزه و اعلاناتى كه امروز به عنوان شعر در مطبوعات ما جا براى مطالب لازم نگذاشته اند عصبانى هستند.درست است كه در تحولى كه نیما بنیاد كرد تاثیر ادبیات اروپا به ویژه فرانسه انكارناپذیر است اما در آنچه كه دكتر «تندركیا» انجام داد با وجود انكارهاى موكدش همه چیز فرانسوى بود. این نوآورى به بهانه نیاز به امكانات تازه براى بیان مسائل نوپدید عصر همه امكانات زبانى و شعرى را انكار مى كرد و به سلیقه فرهنگى و ذوق تاریخى خوانندگان بى توجه بود و از خوانندگان انتظار داشت كه به هر شكلى باید سعى كنند مقصود او را درك كنند و مى گفت: «شاهین سبكى است كه شیوه اى تازه در سخن آورده است. شاهین دفترى است كه قرن ها محور ادبیات ایران خواهد بود» و ادامه مى داد: «شاهین آهنگین است و شاهین ساز آهنگین  گویى كه از خشك ترین نظم ها رهسپار، از نظم گذشته و به نرم ترین نثرها مى رسد» سپس همه را به پیروى و یارى خود مى خواند.به این ترتیب جریان جدیدى در شعر فارسى شكل گرفت. این جریان با عبور از دهلیزهاى ذهن «هوشنگ ایرانى»پرداخته تر شد و در اطلاعیه اى اقتدارگرا و افراطى اصول دیگرى را بر مبانى فكرى «دكتر تندركیا» افزود و «نبرد بى رحمانه خود را بر ضد تمام سنن و قوانین هنرى گذشته آغاز كرد.» و اعلام نمود: «هنرمندان جدید فرزند زمانند و حق حیات هنرى تنها از آن پیشروان است» و نخستین گام خود را «درهم شكستن بت هاى قدیم» دانست و افراد خارج از گروه و شیوه خود را «كهنه پرستان» نامیده و آنان را ««مقلدین لاشه خوار» خوانده و پایه هاى هنر خود را برگورستان بت  ها و مقلدین منحوس آنها نهاد.
شعر
پس از او ادامه جریان به موج نو ، شعر حجم و سایر گرایش هاى داخلى جریان شعرى كیایى- ایرانى رسید. اما سیاستى كه« هوشنگ ایرانى »و یارانش در اطلاعیه «سلاخ بلبل» اعلام كردند هرگز فراموش نشد تا آنجا كه در یك دهه و نیم اخیر با در اختیار گرفتن بخش شعر تقریباً همه مطبوعات، جریان هاى دیگر بویژه جریان شعر نیمایى را كه «دكتر تندركیا» و« هوشنگ ایرانى» كار آن را تمام شده مى دانستند، به محاق كامل فرستاد و نوعى انحصار در این زمینه ایجاد كرد.از جمله شخصیت هاى مطرح این جریان شعرى «یدالله رویایى» است. او كه در سال هاى آغازین دهه چهل از جریان شعرى موج نو حمایت مى كرد در سال 1348همراه گروهى از دوستانش شعر حجم را بنیاد نهاد و به عنوان عنصر مركزى و موثر آن بیانیه حجم را امضا كرد و پس از آن هم در نوشته ها و نظرات خود همیشه و همه جا از این مكتب دفاع كرده، هم سیاسى خود را صرف تفسیر و تبیین اصول و مبانى آن كرده است. هر چند امروزه از حلقه حجم تنها اوست كه فعال است اما به تنهایى از تاثیرگذارترین افراد در زمینه شعر كیایى _ ایرانى است و از طریق نوشته ها و سخنرانى هاى خود خوراك تئوریك قابل توجهى براى همه پیروان این نحله شعرى [كه اینك به چندین شاخه تقسیم شده است] ارائه مى كند. در عین حال باید گفت كه او نگاهى دقیق و منصفانه دارد و مقوله شعر را در طول و عرضش در آن عرصه اى كه مورد توجهش بوده است، مى شناسد. اخیراً نشر كاروان مجموعه اى تحت عنوان «سن گذشته: امضا» به دو زبان فارسى و فرانسه از رویایى به بازار كتاب عرضه كرده است كه بخش فارسى آن 83 صفحه و بخش فرانسوى آن84 صفحه است.در مقدمه بخش فارسى آن« پرهام شهرجردى »مى نویسد: «شعرهاى رویایى در این دفتر شعر به نثرند و یا به قول رویایى «نثر یك شعرند».» از این عبارت، این نتیجه حاصل مى شود كه ما با متنى به نام شعر مواجه هستیم. [و در ارزیابى آنها باید معیارهاى آن را در نظر داشته باشیم] شعرهایى كه مقدمه نویس آنها را «شكل تازه نثرى» مى داند كه نقش زبان را در حمل و ابلاغ اندیشه تا آنجا برجسته مى كند كه خواننده خود زبان را به عنوان اندیشه و اندیشه را به عنوان زبان مى گیرد [این عبارت با عبارت قبلى در تناقض است رابطه اندیشه و زبان و شعر و زبان رابطه یكسانى نیست اندیشه مفردات زبان را از خودآگاه اندیشمند فرا مى خواند و در شعر...] اما در متنى كه به نام «گذر از اسپسمان» با ترجمه «عاطفه طاهایى»بعد از آن مقدمه چاپ شده است «رویایى» مى گوید: «شعر تنهاست و در نوع خود منحصر به فرد، چرا كه توان آن را دارد تا هر چه را كه ناتوان از یافتن شیوه اى براى بیان خود شده است به شیوه خود به زبان آورد و این یعنى معرفت تنها.» و بعد از چند خط اعلام مى كند «شعر حضور خود را همه جا مى خواهد. همه جا حضور دارد این همه جا و هیچ جا بودن شعر همان قدر در كلمات هست كه در نشانه ها. همان قدر در همه چیز هست كه در هیچ چیز. این خصیصه همه جایى بودن شعر آن معرفتى است كه بدون كلمه تظاهر مى كند» در واقع نام كتاب و این سخنان در مقدمه ها،  خواننده را به این نتیجه مى رساند كه با نوشته هایى غیرعادى حتى غیرعادى تر از شعرهاى« رویایى» درگیر خواهد شد. اما نام رویایى با انبوهى از آثار تئوریك درباره شعر همراه است. نگارنده كوشش خواهد كرد كه این كتاب را با نوشته هاى خود رویایى محك بزند سپس درباره آنها اظهارنظر كند.
 شعر
«رویایى» مى گوید: «حجم گرایى مربوط به فرهنگ بشریت است، كلیدى است براى رویت بى مرز و دریچه اى براى طرز تفكرهاى خاص. باهوش ترین آرتیست هاى جهان و هشیارترین هاى تاریخ اند كه نصیب از آن دارند.»و در جاى دیگرى مى گوید: «حجم گرا به تصرفى اینگونه [نظیر سوررئالیست ها] در شى بس نمى كند. بلكه به جست وجوى علت غایى است. او بدواً از واقعیت یك عبور ذهنى (mental) دارد، به طورى كه وقتى از آن سوى واقعیت بیرون مى آید با یك تجربه و با یك واحد حرف بیرون مى آید و همان واحد حرف را حجمى براى رفتن به ماوراء واقعیت مى كند.» البته شاعر باید بداند كه وابستگى به چیزها [واقعیت] چیزى است كه باید كاملاً از شعر غایب باشد. شعرى در تعارض با تمام تاریخ خودش، هر چند كهن، تا خود را وقف عصر تازه اى از واژه  ها با وصیت  عهد جدید كند. شاعر با این طرز فكر، اثرى از وابستگى خود به چیزها، اثرى در پشت سر باقى نمى گذارد تا به مدد ارجاعى خارج از زبان، خوانش معینى از شعر خود را دیكته كند... برعكس اسپسمانى از نگفته (نا-گفته) بر جاى مى گذارد. حجمى ذهنى در عبور از حیات زبانى شعر و نیز عبور از حیات زبانى شاعر...»این سخنان ما را به سوى شعرى مجرد و فارغ از موقعیت هاى زبانى و بازى هاى اشیاء و واقعیت ها هدایت مى كند حال ببینیم در این مجموعه چه مى بینیم با توجه به این كه واقعیت ها و چیزها دیگر تنها واقعیت هاى ملموس و مادى نیستند. اما «رویایى» مى نویسد: «شاعران كلمه هاى خویش را به قصد پركردن گفتمان مدرنیته فرا نمى خوانند. همه این گفتارهایى كه ناقل ظواهر و پدیدارهایند، چه مقاله  علمى چه سرمقاله و چه گزارش، شوربختى شعر را سرمایه نفوذ خود ساخته اند.» اما او شاعرى است كه خرق عادت مى كند چرا كه «شاعر معمولى وقتى مى بیند عادتِ چشم خودش را دنبال مى كند اما شاعرى كه خرق عادت عادت مى كند شعر را در چیزهایى كه نمى بیند، مى بیند یعنى همان وقتى كه شاعران سطح دنیاى دیدنى هایشان را تصویر مى كنند شاعر حجم تصویرى از ندیدن مى دهد.»«حجم گرایى مربوط به فرهنگ بشریت است، كلیدى است براى رویت بى مرز و دریچه اى براى طرز تفكرهاى خاص. باهوش ترین آرتیست هاى جهان و هشیارترین هاى تاریخ اند كه نصیب از آن دارند.»ببینیم آیا واقعاً چنین است؟ آیا رویارویى مى تواند به آنچه كه مى گوید عمل كند یا پشت دیوار آرزو مى ماند. - علامت چیزى را مى شناساند، خبر از چیزى مى دهد. امضا ولى خودش را و خبر از خود مى دهد. علامت عامل است و امضا شكل، اولى منتظر است و دومى با خودش تنها است. [قطعه دو] - و گاهى كه امضاى من بى من مى رود یعنى فقط اسم مرا و یا مقدارى از اسم مرا با خود به كنار مى كشد و همان جا زنجیریش مى كند... [قطعه 10]- من خیال مى كنم كه نام رویا را یك روز با حذف «رویا» روى خودم گذاشته ام. یعنى ساعت 11 شب 29 اسفند 1332كه نام «رویا» بر پاى اولین شعرم امضا شد خود «رویا» از هستى ساقط شد.[قطعه 10] «رویایى» در دى ماه 1349 در مقاله «عبور از شعر حجم» همه شاعران را به جز چند اسم «كه امروز تنها در جستارهاى شعر كیایى- ایرانى مى توان به نامشان برخورد» سرزنش مى كند. گروهى را به خاطر این كه به «شعر تعهد، تعهد اسمى، تعهد تصمیمى، تعهد تهوع [اصطلاحات از رویایى است] دل بسته اند و عده اى را هم «به عنوان زائده هاى كاذب حاشیه هاى آسان شعر نو» مورد عتاب قرار مى دهد. او در آن تاریخ مى نویسد: «در سوى دیگر این دفترها [دفترهاى شعر متعهد] شعر آسان یاب اصل گم كرده بى ریشه اى جارى است كه جذب كننده همه جنبه هاى منفى شعر امروز است. وجه مشترك همه آنها بى وزنى است _ گویى مشكل این شاعران همه در وزن بوده است و هیچ چیز دیگرى در زیباشناسى شعر ندیده اند»
 شعر
شاعرى كه با چنین چشمى به جهان شعر مى نگرد چند دهه بعد در «من گذشته: امضا» «شعر به نثر» یا به قول خودش «نثر شعر»هایش را به عنوان شعر منتشر مى كند. من از شاعرى كه «نمى خواهد تثبیت شود تا چهره اى قاطع و بى تغییر بگیرد.» این انتظار را نداشتم در دایره بسته نثرى خشك كه به زبان فلاسفه مطلق نزدیك تر از شعر است [بى آن كه فلسفه باشد] استخوان خشكیده اى باشد كه صداى شكستنش به صورت بازى هاى لفظى ابتدایى بروز كند، در حالى كه او مى داند كه «تمام شاعرانى كه چه در زبان فارسى و چه در جا هاى دیگر ارزش وزنى و موسیقایى كلمه را در شعرشان رعایت كرده اند معمولاً شاعرانى هستند كه موفق تر از كسانى اند كه حس شاعرانه شان را به نثر وارد كرده یا به نثرى كه آهنگ طبیعى كلمات را با خودش نمى برد.» حال این سئوال پیش مى آید كه آیا«رویایى» خود به آنچه مى گوید عمل مى كند؟ «رویایى» متاسفانه فراموش مى كند كه چه حرف هایى زده است. فراموش مى كند نباید از فضا هاى تب آلود ذهن پیامبران كاذبى _ كه با تئورى هاى ادبى آشناتر از ادبیات هستند _ تاثیر بپذیرد. چرا كه او ابزار هاى كار را مى شناسد و به اهمیت آنها اذعان دارد وقتى درباره اهمیت «تكیه» در تعیین جاى كلمه بحث مى كند، مى گوید: «در این كار، كار تكیه و توقف، «زحافات» نقش مهمى را بازى مى كند. زحافات عروض را مى گویم و كلیدهاى دیگرى كه در موسیقى حرف مى شناسیم: طنین حروف بى صدا و زنگ حروف صدادار،زنگ حروف صدا دار، مصوت ها، تكرار، برگردان ها. این امر حوزه توانایى خود شاعر است و در عین حال معمولاً قدرت خود واژه را هم جاى واژه تعیین مى كند و این چیزى است كه اگر شاعر یا نویسنده آن را فراموش كند مقدارى از زحماتش را به هدر مى دهد، ولو این نوشتار او پر از حرف و حس باشد.» ولى او در نوشته هاى خود بویژه در این كتاب رویكردى خاص دارد. اولاً شعر او وزن ندارد، ثانیاً در تعیین جاى كلمه قادر به رعایت آنچه كه خود گفته است، نیست، ثالثاً طنین حروف و كلمات او فالش است. «رویایى» در سراسر این نوشته فالش مى خواند. در حالى كه همه هستى شعر او بر شكل استوار است و نخستین گام در معمارى شكل كه به اذعان او ناموفق عمل مى كند. باز ناچارم از خود رویایى كمك بگیرم. «بسیارى از شاعران و نویسندگانى كه در نوشتار شان مجموعه دانایى ها و تفكر ها و دریافت ها و فرزانگى هایشان منتقل نمى شود و چون حرف آنان فرم و شكل انتقال را كه جاى كلمه در آن عنصر مهمى است،  پیدا نكرده است.» پس جاى كلمه اهمیت تام و تمام در شكل گیرى فرم و انتقال، فرزانگى و دانایى شاعر  دارد - لابد شعر رویایى باید نمونه  آن باشد. تمام شاعرانى كه چه در زبان فارسى و چه در جا هاى دیگر ارزش وزنى و موسیقایى كلمه را در شعرشان رعایت كرده اند معمولاً شاعرانى هستند كه موفق تر از كسانى اند كه حس شاعرانه شان را به نثر وارد كرده یا به نثرى كه آهنگ طبیعى كلمات را با خودش نمى برد.امضا ها گذشته خود را با خود دارند: چه آنهایى كه گذشته شان را پایین متن مى گذارند و چه آنهایى كه بر پشت متن. و یا كه پشت را پایین  متن مى كنند و تمام تن در بالا مى ماند. بالاى متن. [قطعه 36]- تكرار اگر نسازد، تكرار اگر رابطه نسازد، عامل نیست، عامل شكل نیست تكرارهایى كه شكل آفرین نیستند، خلق زیبایى نمى كنند. [قطعه 38]واقعاً اینها نثر یك شعراند یا نثر هایى جهت تبیین تئورى شعر. این تركیب «نثر شعر» هم تعارف بیهوده اى است؛ چرا كه كتاب با جمله «شعرهاى رویایى در این كتاب شعر به نثرند» شروع مى شود و این شعر به نثر یا نثر یك شعر همان اصطلاح معروف فرانسوى است كه «تندر كیا» آن را به «نثم» ترجمه كرده بود و معقول تر از این اصطلاحات خود ساخته بود.
 شعر
نوشته هاى رویایى در این كتاب آثارى تعلیمى هستند و بنابر ذات خود از هرگونه حس و خیالى كه او مدعى بركشیدن و تعالى بخشیدن آن است خالى هستند و طبق معمول رابطه هایشان هم مخدوش است. «ما نمى خواستیم خیال را قاطى واقعیت كنیم، بر عكس مى خواستیم خیال را بالاتر ببریم و اگر مى گوییم حجم براى اینكه به خیال جاى بهترى بدهیم. یعنى بیانیه [بیانیه حجم] نه ماركس بود و نه رمبو و نه سنتزى از داده هاى دیگر، بلكه پیشنهاد یك زیبایى جدید بود.» در این كتاب اما خبرى از خیال نیست. توده  اى از كلمات كه گاهى با شكل و گاهى بى شكل مانند فوجى از كلاغان سراسیمه برهم انباشته مى شوند و بدون نظم و بدون معمارى بر جنازه واژه بى امضا فرود مى آیند و به همان بى نظمى برمى خیزند بى آنكه قارقار كلاغان را در حنجره داشته باشند.- یك امضا یك اوست. اویى كه بود، اوهایى كه بوده  اند، تمام اوهایى كه در گذشته بودند حالا در امضا هاشان هستند. [قطعه 23]- و من اویى بودنم را در كشف امضایم كشف مى كنم. یعنى كشفى در دو سطح: سطحى براى خلق آنچه مرا علامتى از من مى كند، سطحى براى درك آنچه مرا علامت آن خلق كرده است. یعنى پیام و درك پیام. پیام گذارى و نه پیام گزارى و... [قطعه 23]- همیشه تكه اى از تن بیرون متن، متن بدون میم است: صورت امضا كه دست تهى را، اگر نه از خلأ، دست كم از دست پر خواهد كرد. [قطعه 44] آیا همه هنر شاعرى عبارت است از این بازى هاى متروك زبانى؟ تكرار [كشف، سطح، علامت، پیام، متن، دست] و استفاده از جناس هاى بى اعتبارى مثل گذارى و گزارى _ تن و متن و توضیح اینكه تن، متن بدون میم است؟ باور نمى كنیم «رویایى» خوانندگانش را تا این حد دست كم گرفته باشد. فكر مى كنم رویایى وقتى سخن مى گوید مى داند كه شاعر حجم است و شعر او باید «در ماوراى واقعیت ها به جست وجوى دریافت هاى مطلق، فورى و بى تسكین كه باشد، ولى وقتى شعر مى گوید در جلد صنعتگرى دانشور فرو مى رود و با چاقوى كند تفكر و تعقل، شعر را هلاك مى كند. وگرنه دریافت هاى نظرى رویایى شاعرانه تر از آن است كه انتظار شعر خواندن از قلم رویایى را در ما بكشد _ من یك بار دیگر در جایى گفته ام كه اگر شاعران نحله كیایى _ ایرانى به توصیه هاى« رویایى» و «نورى علا» عمل مى كردند شعر فارسى در آن گرایش هویت شعرى مى یافت و چنین در حواشى شعر درمانده نمى شد. وقتى در بیانیه حجم در توضیح واژه مطلق مى خوانیم: «مطلق است براى آن كه از حكمت وجودى واقعیت و از علت غایى آن برخاسته است و در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمى كند.» و توضیح و تفسیر آن را مكرر از «رویایى» مى خوانیم كه «ما باید به ذهن خود این استعداد را بدهیم كه هر چیز را به نهایت خودش برساند و خود نیز به غایت هر چیز برسد... آن كه علت غایى شى را دارد دیگر شى را ندارد.دارنده معناى غایى نگرنده غایت نیست. به معناى غایت كه مى رسد تجسم غایت حذف مى شود و حضور او در میان روابط متقابلى است كه در میان جلوه ها و نمودها مستقر شده اند.» و یا «در خود شى شعر نیست. برعكس، شى سرپوش خفه كننده اى براى شعر است. به همین جهت شعر در جایى نشسته است كه شى به آن نمیرسد یعنى در نهایت شى، جایى كه شى هرگز به آنجا نمیرسد. . شاعر است كه آن را كشف مى كند و در كشف شعر، شى به نهایت خود مى رسد. این كشف كار مشاهده نیست، كار چشم نیست.» من با سخنان «رویایى» موافقم ولى آثار آن دریافت ها را در شعر او نمى بینم. دلم نمى خواهد بگویم ولى چنین به نظر مى رسد كه «رویایى» هر وقت به غایت شى مى رسد نمى تواند نقطه  تعادلى لازم را یافته، در مركز شعر بایستد و شعربودن اثر را رعایت كند. مسئله اینجاست كه «رویایى» از نقطه «آن» شعر دور شده، به یك ضد شعر مى رسد و در معرفتى تئوریك از اشیا تصور مى كند در حجمى چند وجهى ایستاده و «احجام متعدد را جمع كرده»  نظام مى دهد و در مسقط الراس فرم، شعر نابى خلق مى كند.
 شعر
- تكثیر یا تكثر؟ در این خراب مى كنیم و در آن مى سازیم آن كه به تكثیر راه مى برد، راه به تكرار نمى برد. [قطعه 38]- آن كه انكار مى كند چیزى را، در تایید چیزى هست كه در آن لحظه در اوست. وقتى نه تو در تو به چیزى آرى مى گوید من چیزى را مى شنوم كه شنوا نیست. [قطعه 37]- نتیجه درنگ و تامل، جایى براى درنگ و تامل. یك دریچه كه مى بندد و باز مى  كند. آن كه متنى را امضا مى كند گاه چیزى را هم كه در متن نیست امضا مى كند. فهرست منابع: 1- مطالب داخل گیومه همه از اطلاعیه (سلاخ بلبل) انتخاب شده اند.2- تاریخ تحلیلى شعر نو- شمس لنگرودى ج 3ص 7453- همان منبع ص 7444- گذر از اسپسمان [مقدمه كتاب من گذشته: امضا ص 13]5- همان منبع ص 126 _ جاى كلمه _ كارنامه شماره 11 7و 8- مقاله گذر از شعر حجم به نقل از تاریخ تحلیلى شعر نو ج 3صص 143- 1419- همان منبع ص 14710- جاى كلمه كارنامه 1111- رویایى جاى كلمه كارنامه 1112- رویایى همان منبع13- رویایى، پرسه زن گذرگاه هاى اشتیاق (مصاحبه) كارنامه 1114- بیانیه حجم بند اول- به نقل از تاریخ تحلیلى شعر نو ص 74015- همان منبع بند 216- پرسه زن گذرگاه هاى اشتیاق كارنامه 1117- جاى كلمه، كارنامه 11(برگرفته از «روزنامه شرق»)تنظیم : بخش ادبیات تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن