واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ظرایف و طرایف نویسندگی(1)بخش اول:
داستان كوتاه و رمانیكی از نظریهپردازان فرمالیست در مقالة «اُ. هنری» و نظریة داستان كوتاه (1925) میگوید: «داستان كوتاه و رمان نه تنها از نظر شكل با هم تفاوت دارند، بلكه سیر تكاملی آنها نیز متفاوت است. به دلیل این كه رمان، هنری تركیبی و ذاتاً بر جمع و تركیب مبتنی است. اما داستان كوتاه، منفرد و تك واحدی است. رمان از تاریخ و سفرنامهها سرچشمه میگیرد. داستان از فولكور و حكایت. بنابراین تفاوت این دو جوهری است. یكی بنیادش بر كلان استوار است و آن دیگری بر خُرد.» 1. از آنجا كه خاستگاه داستان كوتاه حكایت و فولكلور است، بنابراین در آن، سنتها و ریشههای روایت شفاهی را بیشتر میبینیم. و امروز گرچه داستان كوتاه از سرچشمة شفاهی خود بسسیار دور شده، اما هنوز این خصوصیات ذاتی خویش را حفظ كرده. به همین دلیل، داستان كوتاه بیشتر به صورت اول شخص روایت میشود و گفتوگو در آن بسیار نقش دارد. شگفتانگیز این است كه این سنت را، هم در داستانهای اولیه مانند داستانهای بوكاچیو و قصههای هزار و یك شب میبینیم و هم در داستانهای چخوف و هنری جیمز. 2. به عكس، بعضی داستان كوتاه را غنیتر و به اصطلاح «ادبیتر» از رمان میدانند. داستان كوتاه را طوری طرح ریزی میكنند كه خواننده از خواندن آن، احساس كامل بودن كند و به همین دلیل، خواننده وجود رمز و راز در داستان كوتاه را بیشتر از رمان میپذیرد. 3. از آنجا كه داستان كوتاه، ماهیتی منفرد دارد، بیشتر مضامین مورد علاقهاش تنهایی و انفراد آدمها است. علاوه بر این، داستان كوتاه معمولاً آن نوعی است كه معرف چیزی نو و تازه است. 4. رمان، یك زندگی را تعریف میكند. داستان كوتاه بخشی از این زندگی را. در داستان كوتاه، نویسنده به یك بحران از زندگی یك شخصیت میپردازد. در رمان با چند بحران سر و كار داریم. «فرانك اوكانر» در كتاب صدای تنها میگوید: «داستان (كوتاه) نویس با تمامیت زندگی سر و كار ندارد. بنابراین برای او این نكته مهم است كه باید بتواند چیزهای بسیاری را بیاینكه بگوید القا كند. در رمان، این القا با شخصیتسازی و بسط دادن به دست میآید اما در داستان كوتاه این امر با ریزنگاری و فضاسازی حاصل میشود.» 5. داستان كوتاه، تك واحدی است. رمان، چندین واحدی. به قول ادگار آلنپو در داستان كوتاه، دست كم باید به یك تأثیر دست یافت. به عبارت دیگر داستان كوتاه به یك شخصیت، یك رویداد و یك تأثیر میپردازد. (و یا مجموعهای از تأثرات كه آن را یك موقعیت برانگیخته است.) 6. داستان كوتاه، یك نمونه و رمان، یك كل و مجموعه است. حتی عناوین برخی داستانهای كوتاه به همین جزیی از یك كل اشاره میكنند: «یك روز در دهكده»، «داستان یك روز كریسمس»، «داستان یك دختر مزرعه» 7. داستان كوتاه به مقاله شباهت دارد، از این نظر كه مانند داستانهای به اصطلاح بدون طرح چخوف، كاملاند و تصویری مینیاتوری از یك وضعیت و یا رویداد به دست میدهند، (درست مثل مقاله) و نه فصلی از یك كتاب، مانند رمان. 8 . از آنجا كه داستان كوتاه برای شخصیتپردازی و بسط دادن به داستان كمتر فرصت دارد، این كمبود را با تكیه كردن بر مسائل تكنیكی جبران میكند. در این مورد لحن و كولاژ (كنار هم گذاشتن چند تصویر و یا موقعیت به ظاهر نامربوط برای القاء یك احساس و یا یك جو) بسیار مهماند و داستاننویسان امروز از این دو عامل، بسیار استفاده میكنند. «كارور» در استفاده از لحن، استاد است و بارها صناعت كولاژ را به شكلی درخشان در داستانهایش به كار برده است. 9. میگویند داستان كوتاه بیشتر یك صناعت و مهارت است تا هنر. آن ایجاز و ریزنگاری و پرداختن به لحن كه شالودة داستان كوتاه است، ایجاب میكند كه نویسنده هر چه بیشتر و عمیقتر صناعت پرداختن به اینها را بیاموزد و چون صنعتگری قابل در حرفة خویش، استاد باشد. پس تصادفی نیست كه این همه كتاب فنی در باب صناعت داستان كوتاه داریم. اما كتابهای موجود دربارة رمان، بیشتر فلسفی، تحلیلی و یا از نوع نقد ادبی است.
داستان از نگاه فورسترتودورف: «فورستر معتقد است كه داستان، متنی است كه بر آن دو اصل توالی زمان و سببیتی حكمفرما است.»به عبارت دیگر، باید بین سلسلة حوادث داستان، پیوندی زمانی و سببی وجود داشته باشد. پیوند زمانی یعنی اینكه داستان، اول، وسط و آخر دارد. علاوه بر پیوند زمانی در هر داستان، سببیتی نیز حكمفرما است: آنچه را كه در دو عامل انگیزه و راهحل خلاصه میكنند. به سخن دیگر، هر یك از كنشهای افراد داستان به خاطر انگیزهای است، انگیزهای برای رفع مشكل و بحران داستان. همچنین نویسندة داستان رازی را مطرح میكند، آدمهای داستان را در وضعیت پیچیدهای قرار میدهد كه برای بازگشایی آن به هوش و فراست نیاز دارند. فورستر پیوسته از خود میپرسد: داستان كوتاه چیست؟ آیا متنی را كه دارای طرح است، میتوان داستان (كوتاه) نامید؟ و یا آن، نقل توالی پیوستهای از كنشها است؟ و یا داستان فقط عبارت است از توصیف یك صحنه؟ پاسخ فورستر به همة اینها این جمله است: «آری ای عزیز، داستان، داستان میگوید». گرچه نظریة فورستر با واقعیت داستان امروز نسبتاً همخوانی دارد، اما نظرش بیشتر در مورد داستان رئالیستی صادق است. زیرا در این نوع، مجموعه حوادث داستان است كه برجسته و اصل است شخصیتها هم به تدریج تكامل مییابند و زمان هم معمولاً خطی و مسلسل است. اما آیا به راستی این قانونمندیها برای داستان مدرن هم صادق است؟ آیا در داستان جدید دو اصل «بعد چه؟» و «چرا» جایگاهی دارد؟ادامه دارد....حسین حداد تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 222]