واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: الگوی مصرف و تساویل ابلیس (1)
اشاره:در نوشتار حاضر با مروری بر داستان آفرینش انسان و نقش شیطان در اغوا و هبوط حضرت آدم از بهشت، به تحلیل پاره ای از الگوهای مصرف قرآنی و تبیین تاثیر تسویلهای ابلیس در رفتارهای مترفانه و اسراف آمیز آدمیان پرداخته ، اسراف را به عنوان یکی از قلمروهای تسویل شیطان که می بایست همواره از ورود به این منطقه ممنوعه حذر داشت، معرفی می شود. در تفسیر شریف المیزان، ذیل كریمههای 10ـ25 (سوره مباركه اعراف)؛ یعنی آیات مربوط به خودداری شیطان در مقابل فرمان خدای سبحان و بر خاك افتادن وی در برابر آدم، روایاتی آورده شده است كه تأملبرانگیز است: «و از رسول خدا (ص) نقل شده كه فرمود: شیطان در درون آدمی مثل خون جریان دارد، پس مجاری او را با گرسنگی تنگ كنید.» در كتاب محاسن از حضرت رضا (ع) از پدران بزرگوارش از علی (ع) نقل شده كه در ضمن حدیثی فرمودند: «اما سرمه شیطان، خواب و شربتش، غضب و مكیدنیش، دروغ است.»؛ «در كتاب مجالس ابن الشیخ از حضرت رضا (ع) از پدران پزرگوارش نقل شده كه فرمودهاند: ابلیس از زمان آدم تا زمان حضرت مسیح (ع) به سراغ انبیا (ع) میآمد و با آنان به گفتوگو میپرداخت، و از ایشان پرسش مینمود، و با هیچكدام به قدر حضرت یحیی مأنوس نبود. روزی یحیی بن زكریا به وی گفت ای ابامره مرا به تو حاجتی است، گفت تو بزرگتر از آنی كه از من چیزی بخواهی و تو را رد كنم، مطمئن باش كه هر چه بخواهی دست رد به سینهات نمیزنم. یحیی گفت دلم میخواهد دامهایی را كه با آن بنی نوع بشر را صید میكنی به من نشان دهی. خدای سبحان، در آیات متعدد ضمن ابراز بیزاری از اسرافكاران، آنان را از فرعونیان و یاران جهنم میشمارد و وعده هلاكت آنان را به مؤمنان میدهد ابلیس گفت: با كمال افتخار اطاعت میكنم، و فردا آنها را به نظرت میرسانم. صبح فردای آن روز یحیی (ع) در خانه خود نشست و در انتظار وعده ابلیس بود، و در خانه را محكم به روی خود بسته بود كه ناگاه ابلیس از سوراخی كه در خانه او بود درآمد و در برابرش قرار گرفت. یحیی دید كه ابلیس از صورت، میمون و از بدن، خوك است، شكاف چشمها و لبهایش برخلاف معمول از بالا به پایین و فواصل دندانهایش زیاد و استخوان فك بالا و پایین او به هم چسبیده است، و دید كه چهار دست دارد، دو دست در سینه و دو دست در شانه، غوزك پاهایش در جلو و انگشتان آن در عقب است. قبایی بر تن و كمربندی بر كمر دارد كه تارهای آن رنگارنگ است، و در دست او زنگی بزرگ و بر سرش كلاهخودی است كه آهنی شبیه به قلاب از آن آویزان است.» یحیی (ع) از تكتك این علائم و نشانهها و فلسفه و كاربرد هر كدام، از شیطان سؤال میكند و شیطان پاسخ میدهد كه مثلا كلاهخود را برای در امان ماندن از نفرین مؤمنان استفاده میكند و رنگها را برای آرایش زنان بكار میگیرد و از آلات موسیقی برای كجا استفاده میكند و ... تا اینكه سرانجام میرسد به شخص خود. «در اینجا یحیی به یاد خود افتاد و پرسید آیا تاكنون هیچ به من دست یافتهای؟ گفت نه ولیكن در تو خصلتی است كه من آن را دوست دارم. پرسید آن كدام است؟ گفت تو مرد پرخوری هستی و وقتی كه افطار میكنی سنگین میشوی، و همین سنگینی تو را مقداری از نماز و شب زندهداری باز میدارد، و من به همین خوشحال میشوم. یحیی گفت حال كه چنین است من هم با خدا عهد میبندم تا چندی كه زندهام هیچ وقت خود را از طعام سیر نكنم. ابلیس گفت: من نیز با خدا عهد میبندم تا چندی كه زندهام نسبت به احدی خیرخواهی نكنم. این بگفت و از نزد یحیی بیرون رفت؛ و دیگر به سراغ او نیامد.» (المیزان، ج 8، صفحات 79ـ80) این مطالب در تفسیر روایی آیات مباركه ده تا 25 سوره اعراف آمده است و مرحوم علامه(ره) آن آیات را، در ابعاد مختلف، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده 60 صفحه از صفحات جلد 8 المیزان (ترجمه فارسی) را به آن اختصاص میدهند! و این نشان از اهمیت محوری موضوع است و موضوع اینكه، خدای سبحان دست به آفرینش انسان میزند و از فرشتگان و ابلیس میخواهد كه آدم را سجده كنند. ابلیس خودداری میكند. خداوند این سرپیچی را پاسخ میدهد و ابلیس را رسوا میسازد! ابلیس دست به انتقام میزند و با فریفتن و گمراه ساختن انسان، میكوشد طرح آفرینش انسان را كه بفرموده خدای تبارك و تعالی، نیكوترین برنامه آفرینش خداست، به شكست و ناكامی بكشاند! بدین ترتیب داستان آغاز میشود! در گام اول و در مرحله آزمایشی، در بهشت اولیه آدم و حوا، شیطان پیروز و آدم شكست می خورد! ظاهرا آدم در بهشت اولیه، نسبت به شیطان توجیه شده بود و اینكه مناسبات وی با جهان پیرامون به نحو كاملا مردمسالارانه و بر مبنای بالاترین میزان آزادی و اختیار برقرار شده بود؛ به جز آن شجره ممنوعه، هیچ چیزی برای آدم و همسرش ممنوع نشده بود! شیطان دقیقا از همین جا وارد شده با یك كار فرهنگی بسیار ظریف و حساب شده و كاملا عملیاتی كه منطبق بر تقاضاهای قابل بروز و ظهور در وجود بشر بود، با وی تماس گرفت و طرح بحث نمود. شیطان آدم را نسبت به آن شجره ممنوعه حساس كرد و آنگاه سؤالاتی مطرح ساخت و از جمله اینكه به چه دلیل تو (آدم) نبایستی به آن «درخت» نزدیك شوی؟! یك انتخاب و یك تجربه جدید؟! منتها نه براساس نیازهای حقیقی بشر، بلكه به تسویل یك عامل خارجی! یعنی آدم در بهشت اولیه، در یك وضعیت بهینه قرار داشت. آن وضعیت برای آدم و همسرش با كلمه و مفهوم بهشت توصیف شده است و بهشت یعنی دنیایی سراسر آسایش و راحتی و سعادت و فارغ از كاستی و غم و اندوه! چرا آدم به این وضعیت آرمانی بسنده نكرد؟ علیالظاهر تسویل شیطان موجب وسوسه آدم شد و آدم به قصد جاودانه شدن به شجره ممنوعه نزدیك شد و بهشت را به «دو گندم» بفروخت! در آیه 19 همین سوره میفرماید: «ای آدم، تو و همسرت در این بهشت آرام گیرید و از هر چیز و هر جا خواستید مصرف كنید اما به این «شجره» نزدیك نشوید چرا كه موجب ستم میشوید!؛ یعنی خدای سبحان، وقتی كه آدم و همسرش را در بهشت اسكان داد، برای استمرار حیات آن دو، به آدم برنامه داد. این اولین الگوی مصرف بود! اما مبانی این الگو: بهشتی بودن الگو، رعایت منطقه یا مناطق ممنوعه، و پرهیز از تبدیل «تقاضا»های نو به نو و غالبا تسویلی به «نیاز»های بشری؛ اگر آدم فقط و فقط به آن چیزهایی كه خدای سبحان در بهشت آفریده بود بسنده میكرد و تحت تأثیر تسویل شیطان قرار نمیگرفت همواره در بهشت بود و كشور بهشت تمام نیازهای بشری آدم و حوا را برآورده میساخت! خوردن گندم به این دلیل ممنوع شده بود كه موجب برافتادن لباس و آشكار شدن «سوآت» و بروز تقاضای جدید میشد كه در آن بهشت، علیالظاهر، برنامهای برای آن پیشبینی نشده بود! ابلیس از همین جا وارد شد و در برابر نهی خداوند، به آدم توصیه كرد كه به شجره ممنوعه نزدیك شو! ابلیس تسویل بكار برد و این طور جا انداخت كه خوردن میوه آن شجره موجب جاودانگی آدم خواهد شد! در اطوار دیگر از حیات بشر، بعد از هبوط آدم به زمین و استقرار وی در آن و افزایش نفوس و تشكیل اجتماعات بشری، باز خدای سبحان، در آیه 31، خطاب به وی میفرماید: «ای فرزندان آدم! زینت و آراستگی خویش را نزد هر مسجدی اتخاذ كنید و بخورید و بیاشامید اما اسراف مكنید زیرا خدا اسرافكنندگان را دوست ندارد.» «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا» یك الگوی جاودانه الهی است كه اگر نوع بشر بدان پایبند باشد، همواره، هر وضعیت بهینه از حیات را میتواند استمرار ببخشد و دچار هبوط و سقوط نگردد! در مدل اولیه، در بهشت آدم و حوا، شجره ممنوعه، منطقه تسویل ابلیس و موجب هبوط آدم بود. آثار آن برای آدم و همسرش فرو افتادن لباس و آشكار شدن «سوآت» و تبدیل «وضعیت» و پشیمانی آدم بود و ظهور توبه و... در مدلهای بعدی، منطقه یا مناطق تسویل، تحت عنوان اسراف به نوع بشر گوشزد گردید و از وی خواسته شد كه در مصرف، اندازه نگهدارد! چرا كه عبور از اندازه یعنی اسراف و این كاری است شیطانی! خدای سبحان، در آیات متعدد ضمن ابراز بیزاری از اسرافكاران، آنان را از فرعونیان و یاران جهنم میشمارد و وعده هلاكت آنان را به مؤمنان میدهد (برای تفصیل مراجعه كنید به كریمههای 141 انعام، 31 اعراف، 83 یونس، 9 انبیاء، 43 غافر، ...)ادامه دارد... تالیف: فرامرز حقشناس تنظیم برای تبیان: شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]