تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1819846276
به فرمان رهبر عزیزم به جبهه می روم
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به فرمان رهبر عزیزم به جبهه میروم
شهید رحمان به هنگام رفتن به ما گفت «نماز اول وقت را بجا آورید و گوش به فرمان رهبر باشید. برای من هم دعا كنید و من هم برای شما دعا می‌كنم». شهید دانش‌آموز میدجانی برادر شهید میدجانی اظهار داشت: برادرم هنگام رفتن به جبهه گفت«برای انجام فرمان رهبر عزیزم بر من واجب است كه به جبهه بروم.»به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت خبرگزاری فارس، محمد میدجانی برادر شهید دانش‌آموز «رحمان میدجانی» گفت: وقتی كه برادرم از جبهه برگشت، خیلی رفتارش بهتر شده بود البته بهتر كه بود باید بگویم بهتر از قبل شده بود. وی ادامه داد: شهید رحمان همیشه نمازش را به موقع می‌خواند و به من نیز سفارش می‌كرد كه نمازم را اول وقت به جا آوردم. برادر شهید رحمان میدجانی اضافه كرد: وقتی شهید رحمان بعد از دو سال دوباره تصمیم گرفت به جبهه برود، چهره‌اش تغییر كرده بود و كسی هم نمی‌دانست كه می‌خواهد به جبهه برود. وی اظهار داشت: روز آخر كه قصد رفتن كرده بود، رفتارش با همیشه متفاوت بود. یك جور دیگر خداحافظی كرد انگار بغض گلویش را گرفته بود. طوری بود كه من به گریه آفتادم و گفتم «برادر نمی‌شود این بار پیش ما بمانی؟» و در جوابم گفت «برادر جان برای انجام فرمان رهبر عزیزم بر من واجب است كه عازم جبهه شوم. نگرانم نباش، بزودی بر می‌گردم.» اما این جمله را طوری گفت كه انگار هرگز دیگر بر نمی‌گردد و همین طور هم شد. برادر شهید رحمان میدجانی اضافه كرد: شهید رحمان به هنگام رفتن به ما گفت «نماز اول وقت را بجا آورید و گوش به فرمان رهبر باشید. برای من هم دعا كنید و من هم برای شما دعا می‌كنم». منبع: فارستنظیم برای تبیان: حسین رحمانی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 424]
-
گوناگون
پربازدیدترینها