واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ماست ما ترش است!در نسبت رسانه و انديشه
![حصار انديشه](http://img.tebyan.net/big/1388/01/1071871701083217917231255258225159397657.jpg)
هيچ بقالي نمي گويد که ماست من ترش است اما ما مي گوييم که ماست ما ترش است و بهتر است از آن استفاده نکنيد!سايت تبيان را مي گويم، چرا اينقدر صبح و شب وقت خود را پاي اين سايت مي گذاريد و مطالب آن را مي خوانيد؟ بهتر است ديگر اين کار را نکنيد و يا دست کم کمتر سايت گردي کنيد!!!! مي پرسيد چرا؟ خب چون ماست ما ترش است و بهتر است آن را نخريد و نخوريد!بياييد به پنجاه سال پيش برگرديم. يک جوان تحصيلکرده مثل شما از کدام رسانه هاي موجود امروزه بهره مند بود؟ گهگداري اگر به سبيل شاهنشاه بر نمي خورد، مي شد روزنامه خواند هرچند روزنامه ها اندک بودند و تعدادي کتاب، آن هم با خط ميرزا طاهر خوشنويس که به دليل پيچشهاي مکرر قلم خوشنويسي ميرزا طاهر، چشمان ما نيز در حرکتي کند و آرام مطلب را به مغز مبارک منتقل مي کرد.....اما ما، صبح از خواب بيدار شده يا نشده تلويزيون را روشن مي کنيم، با تلويزيون صبحانه را خورده و راهي کار يا تحصيل مي شويم.... در باجه روزنامه فروشي سر کوچه آخرين تيترهاي روزنامه ها را مرور مي کنيم و احتمالا يکي از آنها ما را وادار مي کند که دست به جيب شده و روزنامه اي بخريم و در اتوبوس يا مترو آن را بخوانيم. بخش عمده اي از وقتمان سر کار يا در دانشگاه به جستجو در سايتهاي خبري مي گذرد. شب که به منزل باز مي گرديم نيز پاي تلويزيون و يا خداي ناکرده ماهواره، تا پاسي از شب به شنيدن و ديدن تحليلها، اخبار و فيلمها مشغول مي شويم تا اينکه خواب چشمانمان را مي ربايد و دوباره روز از نو....فکر کنم کم و بيش سرنوشت روزانه همه ما اين باشد، اگر به اطراف خود نگاه کنيم در محاصره کاملي از رسانه ها قرار داريم و هر روز هم اين محاصره کاملتر مي شود. اکنون من از شما مي پرسم: جايگاه تفکر در زندگي روزمره ما چيست؟ ما چقدر فکر مي کنيم؟متاسفانه به نظر مي رسد رسانه ها به جاي ما فکر مي کنند، به جاي ما تصميم مي گيرند، اولويتهاي فکري ما را تعيين مي کنند، در يک روز يک مساله را به دغدغه ملي تبديل مي کنند و چند صباحي نگذشته آن را از صحنه روزگار حذف مي کنند و..... (اشتباه نکنيد اصلا اين مقاله سياسي نيست و صرفا موضوعات سياسي مد نظر نيست بلکه اين مساله اي است که به شيوه زيست ما مربوط است.)برخي پدربزرگهاي ما که سواد چنداني هم ندارند از ما بهتر به فلسفه و معناي زندگي پي برده اند، مي دانند براي چه زندگي مي کنند و به دنبال چه ميگردند و اولويتهاي زندگي آنها چيست.... سوالاتي که ما ديگر به آنها فکر نمي کنيم.... سوالاتي که انديشيدن به آنها را در هياهو و گرد و غبار رسانه ها گم کرده ايم....پيشينيان ما شايد با رايانه و اينترنت و تلويزيون و ماهواره و روزنامه وغيره سروکار نداشتند و لذا اطلاعات و داده هاي کمتري داشتند اما در عوض فرصت داشتند بينديشند و مجال داشتند که تفکر کنند. فرصت و مجالي که امروزه از ما سلب شده است. دو کتابخانه را فرض کنيد: يکي کوچک اما منظم و ديگري بزرگ و بهم ريخته..... ذهن ما شبيه دومي است و ذهن پيشنيان اولي. ما ذهن خود را به انباني از اطلاعات تبديل کرده ايم که هيچ گاه به دقت در محتواي آن انديشه نکرده ايم. داده هاي ذهني ما معمولا آشفته و بهم ريخته است و معمولا از سطح داده ها فراتر نمي رويم و به تحليل نمي رسيم. اگر همه به تحليل برسيم تحليلهاي سطحي داريم.شايد به همين دليل است که برخي پدربزرگهاي ما که سواد چنداني هم ندارند از ما بهتر به فلسفه و معناي زندگي پي برده اند، مي دانند براي چه زندگي مي کنند و به دنبال چه ميگردند و اولويتهاي زندگي آنها چيست.... سوالاتي که ما ديگر به آنها فکر نمي کنيم.... سوالاتي که انديشيدن به آنها را در هياهو و گرد و غبار رسانه ها گم کرده ايم....بياييد از اين به بعد به "انديشيدن" بينديشيم.... گاهي از رسانه ها فاصله بگيريم.... به مکان دنجي برويم براي انديشيدن و لذت بردن از طبيعت...گاهي که به دامن طبيعت مي روم از ديدن افرادي که با خود راديو؛ تلويزيون يا ضبط صوت مي آورند تعجب مي کنم...با خود ميگويم چرا اين فرصت اندک براي انديشيدن و تامل را از خود سلب مي کنند.....سخن را با شعري از مولانا جلال الدين محمد بلخي از کتاب زيبايش مثنوي به پايان مي برم. باشد که در آن انديشه کنيم:اي برادر تو همه انديشهاي مابقي خود استخوان و ريشهايگر بودت انديشه ات گل، گلشني ور بود خاري، تو هيمهي گلخني مولويحميد نساجگروه جامعه و سياست
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 512]