واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: زمانی كه تماشاگر میبیند كه بازیگر زن جوری لباس پوشیده و آرایش كرده كه انگار قصد پیادهروی در حوالی میدان ونك را دارد، طبیعتا باورش نمیشود كه قصه در زمان حضرت موسی(ع)... درباره «ناسپاس»این كه فیلمسازی بخواهد به جای پرداختن به داستانهای روزمره و عادی و تكراری، به سراغ یكی از قصص تاریخی برود یا قصهای را در دل تاریخ روایت كند، به خودی خود جای تقدیر دارد. یكی از انتقادهایی كه همواره متوجه سینمای ایران است، بیتوجهی به تاریخ و سرگذشت پیشینیان است. در حالی كه در سینمای آمریكا بارها درباره تاریخ 200یا 300 سالهشان فیلمهای وسترن و تاریخی ساخته میشود اما سینمای ایران همچنان از نظر پرداختن به وجوه تاریخی دچار فقر است. در این شرایط كارگردانی مانند حسن هدایت كه دلبستگی زیادی هم به تاریخ دارد، تصمیم میگیرد فیلمی به نام «ناسپاس» بسازد كه قصهاش در زمان حیات حضرت موسی(ع) رقم میخورد. اما حاصل كار هدایت در این فیلم در كمال تأسف، ناامیدكننده و غیر قابل تحمل است. درباره این كه چرا پس از مدتها سینمای ایران سراغ چنین مضمونی میرود و سرانجام هیچ موفقیتی كسب نمیكند، باید صحبت كرد و به بهانه ناسپاس، به این موضوع پرداخت. درباره این كه چرا این فیلم موفق از آب درنیامده و با وجود بازیگران سرشناسش گیشه پررونقی نداشت، میتوان باب بحثهایی را در رابطه با آسیبشناسی سینمای تاریخی در ایران گشود. در حال حاضر فیلم ناسپاس كه از هر حیث اثر ناموفق و كمبضاعتی از كار درآمده، كمتر از طرف مردم و منتقدان مورد توجه قرار میگیرد و ضعفهای این فیلم و عدم استقبال از آن میتواند یك زنگخطر جدی برای سینمای ایران باشد.اولین عامل ضعف ناسپاس را باید در كارگردانش سراغ گرفت. حسن هدایت كه با كارهای تاریخیاش شناخته میشود و یكی از مشهورترین كارهایش 2 سری از مجموعه «كارآگاه علوی» بوده، این بار به جای تاریخ معاصر سراغ یكی از قدیمیترین دورههای تاریخی رفته و با الگو گرفتن از فیلمهای تاریخی هالیوود، ناسپاس را جلوی دوربین برده است. در همین چند خطی كه آمد، 2مشكل اساسی آن مشخص میشود. اول این كه حسن هدایت عادت به ساخت فیلمها و سریالهایی با موضوع تاریخ معاصر دارد و در ناسپاس نیز با همان اسلوب قدیمی خودش سراغ موضوع رفته است. در فیلمهای مشهور تاریخی سینمای جهان، تفاوت بسیاری میان فیلم «لورنس عربستان» با «السید» یا «بنهور» است. زمانی كه سوژه اصلی فیلم متعلق به چند دهه قبل است، نوع فضاسازی، دیالوگها و طراحی لباس و گریم بسیار تفاوت میكند با فیلمی كه سوژه اصلیاش مربوط به چند قرن پیش است. این نخستین موضوعی است كه در طراحی اولیه فیلمی مانند ناسپاس رعایت نشده است. با این كه یكی از دو نویسنده اصلی فیلمنامه ناسپاس، چهره مشهوری مانند اصغر هاشمی است اما عجیب است كه در شیوه دیالوگنویسی این فیلم، ظرافتهای كار تاریخی رعایت نشده است. در قصهای كه هدایت به تصویر كشیده، سرگذشت عامیل (پوریا پورسرخ)، آشل (نیما شاهرخشاهی) و آنائل (الناز شاكردوست) را شاهد هستیم كه این رابطه سهگانه منجر به شكلگیری یك مثلث عشقی میشود. طبق كلیشه این نوع قصهها، یكی از اضلاع این مثلث، فرد فریبكار و بدطینتی است كه از روشهای ناجوانمردانه برای رسیدن به مقصودش استفاده میكند. در میانه راه آشل با دسیسه عامیل را به قتل میرساند و به آنائل نزدیك میشود. پس از مدتی حضرت موسی(ع) دُم گاوی قربانی را به جسد عامیل میزند و عامیل پس از زنده شدن، آشل را قاتل خود معرفی میكند و آشل به مجازات میرسد و عامیل و آنائل زندگی مشترك خود را از سر میگیرند. یكی از مواردی كه حس باورپذیری تماشاگر را هنگام تماشای ناسپاس از بین میبرد، نوع پوشش و آرایش بازیگران فیلم است. نحوه گویش 3 بازیگر اصلی فیلم، اصلاً همخوان با یك اثر تاریخی نیست و كارگردان نیز كوششی در هدایت درست آنان انجام نداده است. زمانی كه تماشاگر میبیند كه بازیگر زن جوری لباس پوشیده و آرایش كرده كه انگار قصد پیادهروی در حوالی میدان ونك را دارد، طبیعتا باورش نمیشود كه قصه در زمان حضرت موسی(ع) رقم میخورد. از این گذشته نوع حرف زدن شخصیتها با همدیگر نیز بسیار دور از منطق فیلمهای تاریخی است. در سالهای دور كه دوبله فیلمها رونق بسیاری داشت و فیلمهای تاریخی هم مورد توجه تماشاگران بودند، دوبلورها مراقب بودند كه شیوه ترجمه و نحوه ادای دیالوگها جوری نباشد كه به شأن تاریخی اثر لطمه بخورد. مثلاً امروز با مشاهده دوبله فیلمهایی مثل السید، بنهور، اسپارتاكوس و یا 10 فرمان میبینیم كه مترجم و مدیران دوبلاژ درك درستتری از برخی فیلمنامهنویسان آثار تاریخی داشتهاند. آنان بهخوبی میدانستند كه نباید از واژهها و اصطلاحاتی استفاده بكنند كه توی ذوق تماشاگر بخورد. به این ترتیب به زبانی كهن و رسمی میرسیدند كه با ساختار وقایع و مسیر قصه هماهنگ بود. اما مشاهده 2 اثر تاریخی اخیر، یعنی ابتدا سریال «یوسف پیامبر» و اكنون ناسپاس نشان میدهد كه ضعف اصلی این آثار از فیلمنامه و نحوه نگارش دیالوگها آغاز میشود. در برنامه «هفت» فریدون جیرانی اشاره كرد كه «ناسپاس» با سرمایه كمی ساخته شده است و كل بودجهای كه صرف آن شده، خیلی كمتر از سرمایهای است كه صرف فیلمهای معمولی سینما میشود. این نیز خود یك تناقض بامزه است. فیلمهای تاریخی عموماً آثار پرهزینه و پر دردسری هستند. یكی از ویژگیهای بصری این فیلمها، حضور انبوه سیاهیلشكر و یا هنروران است. در غیاب آنها چگونه میتوان نبردی تاریخی را تصور كرد؟ همچنین ابزار و ادواتی كه اینان برای جنگها باید در اختیار داشته باشند یا لباسهای خاصی كه باید برایشان سفارش داده شود، ناخواسته فیلم را به اثری پرهزینه تبدیل میكند. اما ناسپاس فاقد همه این ویژگیهاست. دكوری ندارد كه بیانگر شرایط دورهای از تاریخ باشد و نبردهایی كه در فیلم نمایش داده میشود بدون حضور سیاه لشكر است. اینجاست كه از خودمان میپرسیم وقتی امكاناتی برای ساخت چنین فیلمی نیست، چرا باید یك كارگردان سرد و گرم چشیده مثل حسن هدایت پا به چنین وادی پرخطری بگذارد؟در ناسپاس برای برخی بازیگران از جمله بازیگر نقش حضرت موسی (ع) از دوبلور استفاده شده است. صدای مشهور یكی از دوبلورهای قدیمی و پیشكسوت به جای موسی(ع)، در تقابل با كل فیلم است كه بازیگران به جای خودشان حرف میزنند. شاید حكمت این كار، ایجاد تفاوت بین این شخصیت با دیگران باشد. در این صورت بهتر بود كارگردان این هدفش را بهگونهای دیگر تأمین میكرد. مثلاً در خلال قصه، شخصیت موسی را طوری روایت میكرد كه تماشاگر از دیدنش احساس ویژهای كند، نه این كه یكی از شخصیتهای فرعی و بیتأثیر فیلم باشد كه كارگردان بخواهد صرفاً با تغییر صدای او، وی را متشخص و ویژه كند. امیدواریم ناسپاس به عنوان یك نمونه ناموفق از فیلمهای تاریخی مورد توجه اهالی سینما و مسوولان قرار بگیرد تا از این پس اگر قرار بر ساخت فیلمی مشابه بود، با در نظر گرفتن تمام جهات به تولید آن اقدام شود؛ نه با سرمایه یك تلهفیلم...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 588]