واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «گزارش یک جشن» روایتی است از جشنی باشکوه که سرانجامش را همان ابتدای فیلم میبینیم، آنجا که بانو، خودش را همچون زن خیابانی، تنها میبیند. «گزارش یک جشن» گزارش تلخی است از.... رنجِ مقدسِ رستگاری «جدایی نادر از سیمین» و «گزارش یک جشن» را در یک روز و به فاصله یک سانس از هم دیدم، دو نگاه کاملا متفاوت به مردم و جامعه دارد. اولی نگاه مردد، سیاه و پیچیدهای که به اطرافش دارد (و در بسیاری موارد از پروراندن این موضوع در آثارش لذت میبریم) و نسبت به کاراکترهایش کینهای به دل دارد که هضم فیلم را دشوار میکند و دومی با شخصیتهایش همراه است و آنها را دوست دارد. تردید و ابهام بلای جان شخصیتها در نگاه اول است اما نگاه دوم این تردید را ندارد و کاراکترهایش خط و مشی مشخصی دارند، از حاج کاظم که تا آخرین لحظه روی اصولش ماند، تا سردار راشد که تا پایان «موج مرده» حرفش همانی بود که به آن ایمان داشت و حتی هوشنگ ستاری که مامور اطلاعاتی است اما در ماموریت مهمش، صلاح و مصلحت را به حقیقت ترجیح نمیدهد و روی اصولش میماند و دراینجا لادن، آنقدر رشد کرده که حقوقش را بشناسد و وقتی همایون سرش فریاد میکشد، یادآوری کند که او فرمان برش نیست و... شخصیتهای نگاه اول با واژههایی چون آمال و آرمان نامانوساند (که البته بخشی از آن بخاطر فشار و پیچیدگی زندگی در جامعه مدرن- سنتی امروز است) در عوض کنش و واکنشهای کاراکترهای نگاه دوم، بر مبنای آرمان و مقصدی است که در ذهن خود دارند. آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا، که بهترین اثر اوست، نشان از دغدغه هایِ انسانیِ هنرمندی است که در تمام روزهایی که هنرمند و غیر هنرمند، مشغول جدلهای بیپایان روزمره بودند، سکوت اختیار کرد و به نگارش اثر هنریاش مشغول بود. او زمانه را خوب میشناخت و میدانست که این جملات و بیانیهها همانقدر که در صدم ثانیه با یک کلیک در دنیای پررنگ مجازی پخش میشوند اماعمر کوتاه و تاثیرگذاری اندکی دارند. «گزارش یک جشن» روایتی است از جشنی باشکوه که سرانجامش را همان ابتدای فیلم میبینیم، آنجا که بانو، خودش را همچون زن خیابانی، تنها میبیند. «گزارش یک جشن» گزارش تلخی است از جشنی که قرار است دو شقه شود، نیمه اولش در موسسه ازدواج شکیب (آنجا که خواستگاه این جشن بوده و جوانههای آن در دل همین مکان پرورش یافته) و نیمه دومش بعد ازورود سرهنگ (داریوش ارجمند) در مکان بیهویت و نامعلومی که تنها شباهتش به مکان اصلی، نزدیکی جغرافیاییشان است. «گزارش یک جشن» جشن باشکوهی است که همه قشری (از دختر فیلمبرداری که مراسم عروسی را ضبط میکند تا روحانیای که برای جاری کردن خطبه عقد آمده و حتی خود همایون که حکم پلمب را ابلاغ کرده) در آن حضور دارند، «گزارش یک جشن» روایت فقدان گفتگو در مکانی است که لادن و همایون (که هریک نماینده یک تفکر و یک اندیشهاند) گفتگویشان را به نرمی آغاز و به سختی به پایان میبرند، به طوریکه در اواسط فیلم همایون برای حل این مشکل خطاب به لادن میگوید که همان بهتر که ما با هم صحبت نکنیم. در دقایق پایانی فیلم بانو خطاب به لادن میگوید: «امشب شب قدر ماست، سعی کن کاسهات رو به اندازه پر کنی» این مفهوم را در برخی فیلمهای مهم حاتمیکیا در فرم و زبانهای مختلف شنیده بودیم، به یاد آورید لحظاتی که عباس، موقع خارج شدن از آژانس وقتی دست زدن مردم را میبیند، از رفتن منصرف میشود، یا لحظهای که نرگس بعد از دستگیری قاسم در «ارتفاع پست» در یک آن، تصمیمش را میگیرد و شوهرش را به هرچیز دیگر ترجیح میدهد یا شب قبل از واقعه در «به رنگ ارغوان» و التماسهای ارغوان به هوشنگ ستاری که اجازه ندهد فردا پدرش کشته شود و... همه اینها از اهمیت تصمیم در لحظه سخن میگوید، لحظهای که یک انتخاب سرنوشت آدمی را تغییر میدهد. یکی از بهترین لحظات فیلم، دقایق پایانی فیلم است که جشن باشکوه عروسی، آواره خیابان میشود، تصاویر از فرمت معمول خود خارج شده و تصاویر بهگونهای ظاهر میشود که گویی با موبایل فیلمبرداری شده است، این ایده درخشان و جذابیتهای بصری فیلم باعث میشود فیلم در دقایق پایانی، مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، دیالوگهای جسورانهای که میان لادن و بانو ردوبدل میشود نیز بر این جذابیت میافزاید. «گزارش یک جشن» از تغییر زمانه میگوید، دورهای که رعنا روی هدف و آرمانی که دارد (و در اینجا بسته به مقتضیات داستان، انتخاب همسر است) میایستد و تلاشهای سرهنگ در منصرف کردن او بیفایده است. دورهای که پدر حکم پلمب جایی را امضا میکند که دخترش آنجا را پناهی برای یافتن شریک زندگیاش که قرار است سالها با هم زندگی کنند و نسل بعد را در دامن خود پرورش دهند، انتخاب کرده، دورهای که به گفته لادن زمان طبل زدن است و حتی بانو هم که اهل نی زدن است میداند که اگر بخواهد نی بزند باید آن را با طبلی بنوازد. لادن با همه علاقه و محبتی که به بانو دارد اما در بند او نیست، به صلاح دید خودش غذای نذری میگیرد، رعنا، دختر سرهنگ را بدون اطلاع بانو دعوت میکند و مشکل به وجود آمده را با او مطرح میکند، عروس و داماد را برای در تنگنا قرار دادن همایون در میانه روز به موسسه میکشاند و وقتی بانو میگوید که آنجا را ترک کنند، برای بانو جشن تولد میگیرد (کاری که بانو آن را «یارکشی» میخواند و به لادن میگوید که با آن مخالف است) و... این را هم بگویم که موسیقی متن فیلم (کار فوقالعاده کارن همایونفر) بیهیچ بحث و تردید، شایسته دریافت است و صحبت بیشتر درباره فیلم را به زمان اکران آن موکول میکنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]