واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سریال«بازگشت به خوشبختی» بدون هیچ کم و کاستی توانسته تمام این ایدهها را دوباره به اجرا بگذارد. شخصیت اصلی داستان طبق روال معمول سریالهای ژاپنی یک زن یا بهتر بگوییم یک دختر بچه... «بازگشت به خوشبختی» یادآور سریالهایی ژاپنی است که در دهه 60 از سیما پخش میشد سریال «بازگشت به خوشبختی» از جمله برنامههای نوروزی شبكه سه سیما بود كه پخش آن بعد از این ایام در روزهای جمعه از این شبكه ادامه پیدا كرد، سریالی كه یادآور دههای است كه سریالهای ژاپنی تبدیل به پربینندهترین برنامههای سیما شده بودند. در آن دهه تلویزیون ایران به غیر از اخبار جنگ، پر شده بود از سریالهای شرق دور. هرچند در حال حاضر دو دهه از آن زمانها میگذرد و سریالهای غربی بیشتر جایگزین آنها شده اما انگار چند صباحی است دوباره سریالهای آن سرزمین توانستهاند جایگاه خود را در رسانه ملی بگیرند. دهه شصت، دهه چشم بادامیها در دهه شصت تلویزیون؛ با داشتن فقط دو شبکه و زمان محدود آنها برای پخش برنامهها، سریالها و فیلمهای خارجی، از همان زمان توانستند سهم خود را از این سفره تصویری داشته باشند. هرچند این زمان سهمیهبندی شده هرازگاهی آنقدر کمحجم و بیبرنامه بود که میشد کاملا از آن صرفنظر کرد، اما به لطف مسئولان آن زمان صدا و سیما سریالهای خارجی توانستند کمکم جای پای خودشان را روز بهروز محکمتر از قبل کنند. بعداز انقلاب و بهخاطر نوپا بودن صدا و سیمای جمهوری اسلامی پیدا کردن سریال و فیلم مناسب برای پخش دشوارتر از هر زمانی بود. هرچند علتهای دیگری هم وجود داشته اما مسئله ذکر شده را میتوانیم یکی از علل اصلی روی آوردن صدا و سیما به فیلمها و سریالهای کشورهای شرق دور، مخصوصا ژاپن دانست. سریالهای برآمده از این کشورها بهخاطر داشتن فرهنگ و آداب و رسومی که چندان بیگانه با جامعه ما نبود و حتی گاهی شباهتهایی زیادی بین آنها برقرار میشد جستوجو کرد. همچنین شرقی بودنشان و اینکه قابلیت جذب سریع مخاطب را داشتند توانستند گزینه اول برای پر کردن اوقات فراغت جامعه باشند. از دیگر نکات برتر این سریالها را، باید پوشش مناسب و قابل پخش بازیگران سریال، روابطی که چندان پیچیده و بغرنج نبود و رعایت کردن اصل احترام به کانون خانواده دانست. همه این مسائل دست به دست هم داد تا کمی بیش از یک دهه تلویزیون ایران در دستان چشم بادامیها، مخصوصا ژاپنیها و سریالهای آنها باشد. بازگشت به دوران اوشین خانواده و مشکلات سر راهشان؛ کارگردانهای سریالساز ژاپنی این بستر را بهترین گزینه برای بازگو کردن داستان خود میدانند. این شکل و شمایل داستانسرایی ژاپنیها مخصوص حال هم نمیشود (حداقل در سریالهایی که در کشور خودمان پخش شده)، از همان ابتدا این موضوع در بین آنها بهعنوان یکی از ارکان اصلی سریالسازی مدنظر قرار گرفته بود. شاید بههمینخاطر است که خود ژاپنیها از دست سریالهایشان خسته شدهاند و سراغ سریالهای کرهای رفتهاند تا با تغییر فضای سمعی و بصری بتوانند تجربه تازهای در زمینه دیدن سریال داشته باشند. «سالهای دور از خانه» که بعد از پخش شدنش در کشورمان همه به نام «اوشین» آن را شناختند یکی از همان سریالهایی است که از این بستر به خوبی استفاده کرده بود. دختری تک و تنها که برای گذران زندگی مجبور است سختیهای بیشماری را تحمل کند. داستان طاقتفرسا و مدت زمان طولانی سریال این فرصت را به کارگردان و نویسنده فیلمنامه داده بود تا بتوانند در این خط داستانی تمام مشکلات زندگی یک بچه فقیر سرراهی را با تمام جزییات زندگیاش به تصویر بکشند. از کودکی تا نوجوانی و جوانی، در نهایت هم تشکیل خانواده و پیریاش، اوشین تمام بار دراماتیک زندگیاش را به خانههای ما آورده بود تا بتواند آنها را با ما سهیم باشد. سریالهای دیگری مثل «داستان زندگی» یا همان «هانیکو» و یا معلم جزیره هم، در کل این بستر را خط اصلی روایت خود قرار دادند؛ شخصیتهای اصلی که مدام در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات زندگی هستند. اما نکته جالبی دیگری در این میان وجود دارد کهاشاره کردن به آن خالی از لطف نیست. شخصیتهای اصلی این سریال همگی زن هستند. «اوشین» و «هانیکو» دخترانیاند که باید یکتنه در مقابل انواع مشکلاتی که بر سر راهشان سبز میشود مقاومت کنند و در نهایت با شکست دادن این مشكلات، به مسیر عادی زندگی خود برمیگردند. مثلا یادتان میآید كه «معلم جزیره» مجبور بود برای ادامه زندگی خود به جزیرهای برود که دردسرهای زیادی در انتظارش است و باید بر آنها فائق آید. یك تیر و چند نشان ژاپنیها ژاپنیها با قرار دادن چنین شخصیتهایی سعی کردهاند با یک تیر چند نشان را در یک لحظه نشانه بگیرند؛ اول اینکه دوران بعد از جنگ جهانی دوم برای مردم ژاپن جزو سختترین دورانها بود. این سریالها با نشان دادن شخصیتهای سختکوش و مشکلاتی که بر سر راهشان بوجود میآمد به نوعی بهعنوان محرک جامعه عمل میکردند تا روحیه از دسترفته و غرور شکسته شده آنها دوباره سرجایش برگردد. دوم اینکه یکی از سیبلهای مدنظر سازندگان خانه نشینهایی بودند که به طور معمول طیف وسیعی از آنها از نظر جنسیت با شخصیتهای اصلی یکی بودند. بنابراین آنها با استفاده از حس همذاتپنداری -که وسیله مناسبی برای جذب تماشاگر بود- سراغ آنها رفتند و توانستند اهداف خود را به بینندگانشان تحمیل کنند. رونوشت برابر اصل است سریال «بازگشت به خوشبختی» بدون هیچ کم و کاستی توانسته تمام این ایدهها را دوباره به اجرا بگذارد. شخصیت اصلی داستان طبق روال معمول سریالهای ژاپنی یک زن یا بهتر بگوییم یک دختر بچه به نام «موئه» است که که در همان دوران طفولیت در ایستگاه قطار رها میشود. خانوادهای از سر دلسوزی او را به جمع خودشان راه میدهند تا بتوانند او را همراه فرزندان خود بزرگ کنند. اما مشکلات پیدر پی دست به گریبان او میشوند تا مشخص شود ژاپنیها هنوز که هنوز است از همان فرمول پدید آمدن مشکلات پیروی میکنند. البته این مشکلات بهگونهای تقسیم شدهاند که بیننده را بهخاطر ازدیاد آن از سریال زده نکند. بهخاطر همین مشکلات سر راه شخصیت اصلی معمولا به دو دسته تقسیم میشوند: دسته اول مشکلاتی هستند که یا آنچنان به بدنه اصلی داستان مربوط نمیشوند و فقط در جهت پیچیدهتر کردن ماجرای سریال و افزودن کشش از آنها استفاده میشود و یا آنچنان مهم نیستند و خیلی زود از سر راه برداشته میشوند. اما دسته دوم این مشکلات علاوه بر اینکه به بدنه اصلی داستان چسبیدهاند، توانستهاند تا حدودی خود ماجرای اصلی را در خود حل کنند. پیدا کردن مادر«موئه» یکی از مشکلاتی است که شخصیت اصلی داستان از همان ابتدا شروع سریال تا آخرش با آن دست بهگریبان است. هر چه داستان پیش میرود مسئله پیدا کردن مادر سرجای خود باقی میماند در صورتیکه مشکلات دیگر یا حل شدهاند و یا به کناری انداخته شدهاند. اما با این حال شخصیت «موئه» همان شخصیت بهروز شده اوشین است، دختری سختکوش، خانواده دوست و نترس که در مواجهه با انبوهی از مشکلات توانسته مسیر خود را ادامه بدهد. کارگردان کم کار این مجموعه را «رینتارو مایوزومی» كارگردانی كرده است. این کارگردان ژاپنی کمکار تا قبل از اینکه وارد پروژه سریال «بازگشت بهخوشبختی» بشود یک فیلم سینمایی به نام «رامپو» ساخته که مربوط به سال 1994 است. این فیلم چهار جایزه مختلف را برده که معروفترین آنها جایزه اسکار ژاپنی در سال 1995 است. رینتارو در سال 1953 و در خانوادهای هنرمند بهدنیا آمد. پدر او آهنگساز معروف ژاپنی توشیرو مایوزومی است که برای بیش از صد فیلم و سریال آهنگسازی کرده بود. مادرش یوکو کاسوراگی است که بیشتر به عنوان بازیگر شناخته میشود. رینتارو بعداز ساخت سریال به کل دست از دنیای سینما و تلویزیون کشیده و مشغول کارهای دیگری است. بازیگران اصلی ایسائوهاشیزومه بازیگر نقش «جیرو» است که تاکنون در فیلمها و سریالهای مختلف نقش آفرینی کرده. این بازیگر اهل اوساکا که تا به حال 74 نقش مختلف را در عالم سینما و تلویزیون بازی کرده فقط یک جایزه از فستیوال ایژا پسیفیس به خاطر فیلم آقای روکی برده. روی هیراگو بازیگر اصلی سریال است که نقش موئه را در سریال برعهده دارد. این بازیگر جوان ژاپنی هنوز نتوانسته مثل جیرو در فیلمهای زیادی نقش آفرینی کند اما در کارنامه او فیلمهایی درخشانی مثل انیمیشنهای هایو میازاکی به چشم میخورد. او در جدیدترین انیمیشن میازاکی به اسم پونیو به جای یکی از شخصیتهای اصلی صحبت کرده. شبکه ژاپنی اناچکی (NHK) تنها سازمان ملی رادیو تلویزیونی ژاپن است که در زمینههای مختلف سمعی و بصری مشغول بهکار است. بودجه این سازمان از طریق دریافت حقاشتراک از خانوارهای دارای تلویزیون تامین میشود بنابراین اناچکی بهصورت کاملا مستقل اداره میشود. اناچکی دارای ۲۱ شرکت زیرمجموعه، دفتر نمایندگی در ۲۹ کشور جهان از جمله ایران، ۵۴ ایستگاه پخش داخلی در ژاپن، ۵ شبکه تلویزیونی داخلی، ۳ شبکه رادیویی داخلی، ۲ شبکه تلویزیونی بینالمللی و یک شبکه رادیویی جهانی به ۱۸ زبان گوناگون است. پخش برنامههای رادیویی اناچکی از ۲۲ مارس ۱۹۲۵ آغاز شد و برنامه تلویزیونی آن از سال 1940. این شبکه یکی از تهیه کنندگان اصلی سریال بازگشت به خوشبختی است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 598]