محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845282673
گفتگو با سعید نیكپور از امیركبیر تا خانه بی پرنده
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اگر كار ما بد است آن را بكوبید. چندان كه دیگر نتواند بلند شود. اما اگر خوب است، خیلی تشویق كنید، به هر شكل كه میتوانید. در خانه، خیابان، تاكسی و... به نوعی از خودتان عكسالعمل نشان دهید... نسل ما چهره او را با امیركبیر به یاد میآورد. با رعنا و چند سریال دیگر؛ سریالهایی كه به قول خودش در آن زمان مردم برای دیدنشان، وقت خود را تنظیم میكردند. با سعید نیكپور به گفتگو نشستهایم. با او كه از سیستم كاركردن و فیلم ساختن در این روزها ناراحت است. اما با این همه اعتقاد دارد در این نسل ظرفیتهایی به مراتب بیشتر نسبت به نسل خودش وجود دارد. میگوید این نسل اگر شرایط رشدشان فراهم شود، میتوانند كارهای بزرگتری تولید كنند. گفتگوی ما را با سعید نیكپور تلویزیون بخوانید.سعید نیكپور را از امیركبیر به یاد میآوریم. با آن هیبت سپهسالاری و آن دیالوگها و كارگردانی درخشان. مدتها گویی در دورانی از فترت به سر میبردید و چهرههای درخشانی از نسل شما در سیما و سینما حضور نداشتند. مایلم برای فتح باب این گفتگو از این دوران غیبت و فترت سخن بگویید؛ از امیركبیر و رعنا تا مسافر ری كه اولین كار شما پس از غیبتی 8 ساله بود.بعد از كارهای زیاد در دهه 60 این غیبت پیش آمد. در تلویزیون سریالهایی بود كه اگر نگوییم تنها كارهای قابل دیدن بودند اما لااقل میتوان ادعا كرد كه مردم برای دیدن این برنامهها وقت خود را تنظیم میكردند. نمونههای آن را همنسلان ما به یاد دارند. سریالهایی مثل سربداران، شاه شكار،امیركبیر، كوچك جنگلی، هزار دستان و... اینها كارهایی بود كه در دهه 60 جایگاه و تماشاچی داشت. این ماجرا ادامه داشت تا حدود اوایل سال 70. سازمان رادیو و تلویزیون تغییر مدیریت داد و امكان كار كردن ما فراهم نبود. من مدتی بعد از آن به هلند رفتم و 8 سال بعد همان طور كه شما گفتید با سریال مسافر ری باز هم به تلویزیون برگشتم.سخنی را از مسعود كیمیایی به یاد میآورم كه در یك گفتگوی تلویزیونی درباره تفاوت نسل خودش و نسل جدید گفته بود «كه در زمان ما تماشای عكسی كه حركت میكرد، رایگان نبود. اما امروز دیدن عكسی كه حركت میكند، مجانی است. از تلویزیون بگیرید تا سینما و اینترنت.» در نسل شما به گمانم این احساس وجود داشت كه باید قدر این عكس متحرك و كارهای پیرامون آن را دانست. چه اتفاقی در نسل شما افتاد كه در اخلاق شخصی و حرفهایتان این عمق و غیرت و تعصب به وجود آمد؟نظر آقای كیمیایی كه آن تعریف را درباره نسل خود و نسل جدید كرده بود، از آنجا كه ایشان با تصویر سر و كار داشته و دارند و با سینما و تجارت و ضایعاتی كه به سینمای ما وارد شد و مدتی نسبتا طولانی سینما خاموش بود، نظر درستی است. اما درباره من و نسل من كمی ماجرا متفاوت است. ما وقتی شروع به كار كردیم كه در سال 1343 دانشكده هنرهای دراماتیك تاسیس شد. ما جوانانی كه تازه دیپلم گرفته بودیم در اولین دوره در یك گروه 30نفری وارد این دانشگاه شدیم. من خیلی دلم میخواهد شما اسامی استادانی كه ما را تعلیم میدادند و ما 4 سال در خدمت آنها بودیم را درج كنید، تا دانشگاه فعلی ببیند كه چه كسانی تدریس هنر و تئاتر و سینما میكردند و آن كادر دانشگاه در چه سطوحی بودند، شاید نتیجهای بگیرند. استادانی كه من نام آنها را به یاد دارم، دكتر پروفسور محسن هشترودی بود كه از ریاضیدانان بزرگ جهان محسوب میشد و به ما پرسپكتیو در تئاتر تدریس میكرد. دكتر محمدحسین آریانپور، جامعهشناس و نویسنده كتاب معروف «زمینه جامعهشناسی» كه یك كتاب پایه است به ما جامعهشناسی هنر تدریس میكرد. دكتر محمد جعفر محجوب كه دكتری ادبیات و متخصص در ادبیات عامیانه ایران بودند، درسی كه خیلی به درد كار ما میخورد. دكتر محمد اسلامی ندوشن، ادیب و حماسهشناس ایرانی، دكتر محمد باستانی پاریزی، استاد تاریخ، دكتر مهدی فروغ استاد و دكتر در ادبیات دراماتیك از رویال آكادمی انگلستان، استاد حمید سمندریان كه تازه از انگلستان برگشته بود و یك گلوله آتش بود برای تدریس كردن و با انرژی بسیار تدریس میكرد. استاد ایرج انور، فارغالتحصیل رشته هنرپیشگی از رویال آكادمی انگلستان كه یكی از زیباترین بیانهای شكسپیری را به زبان انگلیسی داشت. دكتر پرویز ممنون استاد هنرپیشگی، استاد منوچهر شیبانی دیزاینر و طراح صحنه و لباس، استاد مصطفی پورتراب كه معلم موسیقی ما بود. فرد دیگری كه بسیار در حركات به ما كمك كرد، سروان زرنگار بود كه عضو تیم ملی شمشیربازی بود و به ما نیز تعلیم میداد. همچنین رالف شاره كه آلمانی بود و در كنار مارسل مارسو و ژان لویی بارو 3 نفر از استادان بزرگ «میم» در جهان بودند. وزارت فرهنگ و هنر این فرد را استخدام كرده بود و به ما پانتومیم درس میداد. شما خودتان فكر كنید كه جمع این استادها چه نتیجهای خواهد داد. ما از حضور اینها و از اطلاعات و نزاكت و تربیت اینها استفاده كردیم. برای اینكه در كار تئاتر باید به هنرپیشه هم دانش آموخت و هم نزاكت و ادب این كار را. با توجه به شرایطی كه الان وجود دارد، چرا این آثار در این ابعاد دیگر ساخته نمیشود. از امین تارخ شنیدم كه تعریف میكرد در زمان فیلمبرداری «بوعلی سینا» یا «سربداران» (تردید از من است) او روی دیالوگ و صحنه و چیزهای دیگر حساسیت به خرج میداد. تارخ میگفت كه كیهان رهگذار او را صدا زده و گفته: امین جان! اینقدر سخت نگیر! ما داریم این كارها را میكنیم برای دستگرمی تا بتوانیم كارهای اصلی و بهترمان را بسازیم. آقای تارخ با حسرت میگفت ما نمیدانستیم كه روزی این كارها به اسطوره تبدیل میشوند. چرا این اتفاقات در آن دوران میافتاد؟یكی از دلایل آن این است كه بازیگران، كارگردانها و همه عوامل در كار خود آزادی عمل داشتند. ما غیرت و تعصب برای كار داشتیم. یعنی در امیركبیر من به یاد دارم كه همه بازیگران، كادر پشت صحنه، كارگردان و... كار همدیگر را بررسی میكردند. خود من یك هفتهای 2 ساعت قبل از پخش، كار را بسته بودم و برای بازبینی به سازمان داده بودم. ساعت حدود 19 كه به خانه رسیدم. سریال ساعت 9 شب چهارشنبه شب پخش میشد. من 2 پسر دارم كه پسر كوچكم در آن زمان حدود یك سال یا یك سال و نیم داشت. در صحنهای از سریال من فریاد زدم و دیدم كه این پسر من بلند شد و با هیجان و ترس دوید و به آغوش من آمد. من تعجب كردم و هیجان زده به همسرم گفتم نگاه كن! این بچه راه رفت! همسرم خونسرد گفت این بچه خیلی وقت است راه میرود. من گفتم پس چرا من ندیده ام؟ همسرم جواب داد كه تو مگر اصلا در خانه هستی؟ تو فقط در تلویزیون هستی و تصویر مرا روی صفحه تلویزیون نشان داد. یعنی واقعا برای كار دل سوزانده میشد. گفتید آزادی عمل. اما اگر امروز آزادی عمل وجود داشته باشد، فكر میكنید امكان خلق آثاری مثل رعنا، امیركبیر، آینه و... وجود دارد؟بله. من معتقدم وجود دارد. به هر حال هرنسلی نخبگانی دارد. امروز كیهان رهگذار پیدا میشود؟ بله. اما كار آكادمیك البته مقدم است و این را باید اضافه كرد به علاقه و غیرت و تعصب و عشقی كه هركدام از ما در زمینه كار خودمان باید داشته باشیم. از پشت صحنه امیركبیر گفتید و اینكه همه همدیگر را ادیت میكردند. موارد مشخصی به یاد دارید كه برایمان تعریف كنید؟بله. مثلا عبدالله اسكندری كارش طراحی گریم بود. منوچهر شمسایی كارش نورپردازی بود. امروز هركسی كار خودش را میكند. اما اینها سر صحنه میآمدند و مواظب بازی من بودند. مثلا من امیركبیر را بازی میكردم و خانم خوروش مهد علیا را. آنها خود را در كار، دخالت میدادند. كار را از خودشان میدانستند و فكر میكردند كه تمام فعالیت ما در قالب بازی بازیگر تبلور دارد. بنابراین مواظب او بودند. من این وضع را امروز نمیبینم. الان سیستم كار، اصلا درست نیست. گویی هركسی باید كار خودش را بكند و بنشیند و چای بخورد. در حالی كه این جمع باید از طریقی كه میتواند، تهیه كننده یا كارگردان باشد به هم كمك كنند. كارگردان باید همه نیروی موجود را بسیج كند تا همه مراقب باشند پلانی كه گرفته میشود به بهترین شكل گرفته شود. این اتفاقها در امیركبیر میافتاد؟دقیقا. امكان نداشت پلانی را بگیریم و تمام جمع در آن شركت نداشته باشند. گرچه كارگردان حرف آخر را میزند اما نگاهش به همه هست كه آیا نورپرداز و گریمور و صدابردار این تصویر را دیدهاند. تا نمیدیدیم كه در چهرهها رضایت هست كار را تمام نمیكردیم. من به طور كامل پاسخ سوال قبلیام را نگرفتم. شما درباره نسلها صحبت كردید كه كار خود را میكنند. اما من نمیتوانم قانع شوم كه آیا كسانی مانند نویسنده بوعلیسینا در شرایط امروز بتواند وجود داشته باشد. درباره این بخش كمی توضیح میدهید؟هر نسلی آدمهای خودش را با خود میآورد. امكان ندارد كه مثلا در دهه 60 آن آدمها، نویسنده خوب و كارگردان خوب و عوامل خوب داشته باشند اما 2 یا 3 دهه بعد نویسنده خوب و عوامل خوب پیدا نشود. همه اینها هستند. شاید تعداد آنها هم بیشتر شده باشد. چون تجربهای 30 ساله را پشت سر گذاشتهاند و محصول كار دیگران را هم دیدهاند و هم تجربه كردهاند، حتما هست و من تردید ندارم. پس اینهایی كه میگویید، كجا هستند؟شاید شرایط رشدشان نیست. شرایط رشد چه چیزهایی است؟فكر میكنم یكی از این شرایط، مسائل اقتصادی است و این بسیار مهم است. مهم است كه نویسنده زودتر قصه را بنویسد و پولش را بگیرد. الان این كارها در عرض 3 یا 4 ماه تولید میشود. الان من قراردادی بستهام كه برنامهریزی آن 3 ماه است. یعنی شب و روز كاركردن. تصمیم گرفتهام از این به بعد در قرارداد بنویسم كه من تنها 12 ساعت كار میكنم. مگر میشود یك آدم بیشتر از این در روز كار فكری كند؟ در كجای دنیا این كار را میكنند. بازیگری یك كار فكری است. اینجا آنقدر برای كم كردن هزینهها زمان تولید كم شده كه آدمها خرد میشوند و بعد از یك كار، گروه مضمحل میشود و تا خود را جمع كند و وارد كار دیگری شود، مدتها طول میكشد. تجربیاتی كه در دوران دانشگاه و كارهای گذشته داشتهاید، امروز به دردتان میخورد؟حتما همین طور است. اینها را البته نمیشود توضیح داد كه هنرپیشه چگونه آنها را استفاده میكند و نمیتوان برایش فرمولی ارائه كرد. اما چیزی در وجود هنرپیشه هست به نام تجربه. این تجربه كمك میكند وقتی متنی را میخوانم، حس كنم كه باید این نقش را به فلان صورت بازی كرد تا نقشها شبیه هم نشوند. نقش حاج عباس مودت در خانه بی پرنده چه تمایزی با دیگر نقشهای شما دارد؟اولین تمایز این است كه آدم صاف و ساده و بیغل و غشی نیست. اشتباهاتی در زندگی كرده، دروغهایی گفته و خطاهایی كرده كه حالا تاوان آن را میدهد و همین نقش را زیبا میكند. در حالی كه ما تصویری كه در قسمتهای اول از این شخصیت دیدیم، شخصیتی به ظاهر موجه بود. چنین تلقیای كه شما میگویید، نقش به بیننده نمیدهد؟بله خیلیها را میبینیم كه به ظاهر موجه هستند. ما برخوردی كوتاه میكنیم و میگذریم. اما همه چیز او را نمیدانیم. زمانی میتوان دانست كه در این شخصیت كنكاش كنیم. در سرخوشی او و در غمهای او. ظرافتهایی كه این نقش داشت و شما را برای بازی در آن ترغیب كرد، چه بود؟اولا از لحاظ پستی و بلندی یا اوج و حضیضی كه از یك نقش دراماتیك انتظار داریم، نقشی كامل بود. یعنی به اوج خشم رسیدن و در جایی به اوج خوشحالی رسیدن در این نقش دیده میشود. لحظات بسیار تراژیكی دارد كه آدمی را به عمق بدبختی و شكست میبرد و صحنههایی دارد كه بعكس آدمی را به اوج خوشحالی میرساند. این برای یك بازیگر خیلی خوب است. نقش، دارای نوانسی است كه در آن میتوان حالتهای مختلف را زندگی كرد. این نقشی ایدهال است و وقتی متن را خواندم این را درك كردم. حاج مودت نماد چیست؟ قرار است چه شخصی را نمایش دهد؟وقتی زندگی مودت را در این سریال میبینیم و شخصیت او را بررسی میكنیم، رئیس یك خانواده است كه تاریخی پشت سر آنهاست. این فقط یك داستان خانوادگی نیست؛ یك داستان اجتماعی هم هست. یعنی 30 سال گذشته را در زندگی عباس مودت میبینیم. اوج و حضیضی را كه جامعه ما داشت در زندگی مودت میتوان دید، اگرچه این از دل جامعه گرفته شده و در قالب یك قصه خانوادگی درآمده اما تاریخی بر این شخصیت گذشته كه امروز در بازار تكیه زده و در حال معامله فرش است. ما این اوج و فرودها را در قالب فلاش بك میبینیم یا قرار است در حال یا اتكا به قدرت بازیگری شما این گذشته دیده شود؟تمام بازی من در زمان حال است. فقط یك فلاش بك دارد. نه با حضور عباس مودت. جایی كه زندگی او دگرگون میشود. شما چگونه سعی كردید این كار را انجام دهید؟ یعنی اتفاقات گذشته و بازتاب آن را در قالب شخصیت مودت در زمان حال نمایش دادید؟مودت گاهی به اوج ذلت میرسد و سرش را به دیوار میكوبد و گاهی احساس راحتی میكند. در خود، جستجو میكند. داستان خانه بی پرنده داستان جستجوست و تم اصلی آن است و حاج عباس مودت زندگی خود را میكاود و سرانجام میفهمد. او در گذشتهاش جستجو میكند اما در زمان حال. مثلا به خانهای كه در 20 سالگی در آن زندگی میكرده، میرود و میبیند كه به برج تبدیل شده است. جوانی خود را از زبان پیرزنی جستجو میكند. پیرزن، جوانی را به یاد میآورد كه آدم كشته و مردم درباره آن صحبت میكردند. مودت میرود تا این لكه را پاك كند. قرار است شما نقش كسی را ایفا كنید كه اشتباه هایش را تصحیح میكند؟ یعنی ما در این شخصیت به سمت یك تحول مثبت میرویم؟ یا آنكه باید در بازی سعید نیكپور فراز و فرودهای مثبت و منفی و خوب و بد یك شخصیت را ببینیم؟مودت میرود تا ثابت كند كه آدم بدی نیست و نبوده. زمانی از خودش فرار كرده و حالا میخواهد برای همه بگوید كه به این دلایل رفتم و فرار كردم. میخواهد زندگی خود را بیابد و سرانجام این كار را هم میكند. عباس مودت قرار است نماد باشد؟ خود شما وقتی این نقش را بازی میكردید، احساس نكردید كه ممكن است در ذهنیت عموم این نقش شبیه به تیپ یا اشخاصی باشد؟شخصیت تاریخی نه. اما خیلیها شبیه او هستند. به لحاظ شغلی او تاجر بازار است اما تاجر نبوده و تاجر شده و این خود مسالهای است. چگونه تاجر شده؟ با دزدی؟ یا احتكار یا با سوءاستفاده از جنگ؟به نظرم منفیترین شخصیتی كه بازی كردید، نقش فروغی در كار محمدرضا ورزی بود كه البته خیلی اعتراض هم شد.فروغی كه شخصیت آنچنان منفیای نبود. او یك شخصیت ویژه تاریخی ایران است. آن طور هم كه نشان داده شد، نبود. نقش منفی دیگری بازی كردهاید؟بله. من یك شخصیت منفی دیگر بازی كرده ام (كه البته دیگر این كار را نمیكنم) كه در سریال «آینههای نشكن» بود. در آنجا نقش جاسوسی را بازی كردم كه میخواهد سایت اتمی ایران را منفجر كند. چرا دیگر شخصیت منفی بازی نمیكنید؟آخر این شخصیتها بیخودی منفی هستند! (میخندد) البته آن شخصیت بیخودی نبود. اما طی كار تغییراتی كرد. هركس مرا میدید اعتراض میكرد. نقش منفی دوست ندارید؟چرا دوست دارم. اما نقشهای منفی ما نقش نیستند. یعنی اینها هستند فقط برای اینكه یك آدم بد هم در سریال باشد. اما در همین خانه بیپرنده، آدمهای بد داریم. اما بیخودی بد نیستند. الان وجهه منفی شخصیت مودت را دوست دارید؟بله. دوستش دارم. خودم هم جای او بودم همین كار را میكردم. مودت خیلی خوب، منفی است. چطور؟ فرض كنید شخصی در شرایطی قرار میگیرد و تهمتی به او میزنند كه مرتكب نشده، مثلا تیری شلیك میشود و كسی میمیرد. میگویند قاتل این شخص است. هرچه میكوشد از خودش رفع اتهام كند، نمیتواند و متواری میشود. من هم بودم فرار میكردم، چرا باید بمانم و كشته شوم؟ وقتی تمام شواهد علیه من است، نمیتوانم چیزی را ثابت كنم. صبر میكنم تا یك زمان آن را ثابت كنم. مودت حالا آمده تا ثابت كند كسی را نكشته است. این شخصیت منفی نیست. او میرود تا زندگی كند. شاگردی میكند و زندگیاش را میسازد. اما قاتل است و دنبالش هستند. تمام شواهد حاكی از آن است كه او زنی را بیسیرت كرده و آدم كشته است. اما اینطور نیست. با چه كارگردانی كار كردهاید كه دوست دارید باز هم با وی كار كنید؟ با جعفری جوزانی و با داوود میرباقری هم رعنا را كار كردهام كه دوست دارم كارهایی مشابه آن را بازی كنم. اگر یك نقش منفی و مثبت خوب با شرایط یكسان به شما پیشنهاد شود، كدام یك را میپذیرید؟حساب میكنم كه كدام یك در پرونده كاریام تاثیر بهتری دارد. امروز دیگر نقشها برایم مهم نیستند. آنقدر نقش خوب مثبت بازی كردهام كه دنبال این هستم كه یك نقش متفاوت بازی كنم. الان نقش یك بازپرس متهم به قتل به من پیشنهاد شده كه دوست دارم بازی كنم. من پرسش دیگری ندارم. شما اگر مطلبی دارید بفرمایید؟سخنی با مردم دارم. واقعا ما با مخاطب زنده هستیم و خیلی به این موضوع اعتقاد دارم. فكر میكنم اگر كاری مخاطب نداشته باشد، صد در صد تقصیر خودش است. تقصیر خود كار است. هرگز نمیشود از مردم ایراد گرفت كه نفهمیدهاند. همیشه حق با جمع است و همیشه مردم حق انتخاب دارند. ما نمیتوانیم دریچهها را ببندیم تا مردم ما را نگاه كنند. باید تمام دریچهها باز باشد. ما هم كارمان را انجام دهیم. اگر مردم با این حال ما را نگاه كردند، كارمان خوب است. ما منتظر تایید مردم هستیم و تنها خواهشم از آنها این است كه عكسالعمل نشان دهند. اگر كار ما بد است آن را بكوبید. چندان كه دیگر نتواند بلند شود. اما اگر خوب است، خیلی تشویق كنید، به هر شكل كه میتوانید. در خانه، خیابان، تاكسی و... به نوعی از خودتان عكسالعمل نشان دهید! تا ما بفهمیم شما از این كار خوشتان آمده یا خیر. عكسالعمل، خیلی خوب است. بارها مردم در زمانی كه نقش آینههای نشكن را بازی كردم، جلوی مرا گرفتند و متهمم كردند كه چرا این كار را بازی كردهای. البته آن كار هم برایش زحمت كشیده شده بود. بدترین تماشاچی، تماشاچی بیتفاوت است. تماشاچی بیتفاوت خطرناك است و جامعه و هنر را از بین میبرد. آدم نمیداند چكار كند. خواهش میكنم عكسالعمل نشان دهید. هیچ كس نمیتواند با شما كاری كند. اگر شده به اسم، انتقادهای شدید بكنید. همه باید به حرف شما كه تماشاگر هستید، گوش دهند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]
صفحات پیشنهادی
نان نخودچی
گفتگو با سعید نیكپور از امیركبیر تا خانه بی پرنده · نطنز با قدمتی 2500 سال در قعر تنهایی · رييس کل ديوان محاسبات: تلاش نيروهاي پالايشگاه فجر جم افتخار آميز ...
گفتگو با سعید نیكپور از امیركبیر تا خانه بی پرنده · نطنز با قدمتی 2500 سال در قعر تنهایی · رييس کل ديوان محاسبات: تلاش نيروهاي پالايشگاه فجر جم افتخار آميز ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها