واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ماجرای خواندنی شعر معروف شهريار درباره حضرت علی(ع) آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب , دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با جمعی حضور دارند .حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند : شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید . آن گاه محتشم و جند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .فرمودند : شهریار ما کجاست ؟ شهریار آمد . حضرت خطاب به شهریار فرمودند: شعرت را بخوان! شهریار این شعر را خواند :علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا راکه به ماسوا فکندي همه سايهي هما را****دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بينبه علي شناختم به خدا قسم خدا را****به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماندچو علي گرفته باشد سر چشمهي بقا را****مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخبه شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را****برو اي گداي مسکين در خانهي علي زنکه نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را****بجز از علي که گويد به پسر که قاتل منچو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا****بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائبکه علم کند به عالم شهداي کربلا را****چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازانچو علي که ميتواند که بسر برد وفا را****نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفتمتحيرم چه نامم شه ملک لافتي را****بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمتکه ز کوي او غباري به من آر توتيا را****به اميد آن که شايد برسد به خاک پايتچه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را****چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندانکه ز جان ما بگردان ره آفت قضا را****چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دمکه لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را****«همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهيبه پيام آشنائي بنوازد و آشنا را»****ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شبغم دل به دوست گفتن چه خوشست شهرياراآیت الله العظمی مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد از خواب بیدار شدم چون من شهریار را ندیده بودم.فردای آن روز پرسیدم که شهریار شاعر کیست ؟گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند . گفتم: از جانب من او را دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد شهریار آمد . دیدم همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر (علیه السلام) دیده ام. از او پرسیدم : این شعر «علی ای همای رحمت» را کی ساخته ای ؟ شهریار با حالت تعجب از من سوال کرد که شما از کجا خبر دارید که من این شعر را ساخته ام ؟ چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام .مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی به شهریار می فرمایند : چند شب قبل من خواب دیدم که در مسجد کوفه هستم و حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) تشریف دارند . حضرت , شاعران اهل بیت را احضار فرمودند : ابتدا شاعران عرب آمدند . سپس فرمودند : شاعران فارسی زبان را بگویید بیایند . آنها نیز آمدند . بعد فرمودند شهریار ما کجاست ؟ شهریار را بیاورید ! و شما هم آمدید . آن گاه حضرت فرمودند : شهریار شعرت را بخوان ! و شما شعری که مطلع آن را به یاد دارم خواندید . شهریار فوق العاده منقلب می شود و می گوید : من فلان شب این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم . تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر قرار نداده ام .آیت الله مرعشی نجفی فرمودند : وقتی شهریار تاریخ و ساعت سرودن شعر را گفت , معلوم شد مقارن ساعتی که شهریار آخرین مصرع شعر خود را تمام کرده ، من آن خواب را دیده ام .ایشان چندین بار به دنبال نقل این خواب فرمودند : یقینا در سرودن این غزل , به شهریار الهام شده که توانسته است چنین غزلی به این مضامین عالی بسراید . البته خودش هم از فرزندان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و خوشا به حال شهریار که مورد توجه و عنایت جدش قرار گرفته است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]