تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن در سرشتش دروغ و خيانت نيست و دو صفت است كه در منافق جمع نگردد: سيرت نيكو و د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798271641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دی شد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دی شد و بهمن گذشت، فصل بهاران رسید  بهار و حاشیه‌هایش از مكررترین موضوعاتی است كه شاعران با سلیقه‌های مختلف طبع خود را در آن آزموده‌اند. كوتاهی این فصل در ایران از یك طرف و نوزایی جهان و شكوفایی طبیعت از طرف دیگر می‌تواند از دلایلی باشد كه بهار را برای شاعران موضوعی دلكش كرده باشد. به شعرهایی كه در وصف بهار باشد، بهاریه می‌گویند. گفته می‌شود نخستین بهاریه مشهور از رودكی است كه از آغاز تا پایان در وصف این فصل دلنشین است. مطلع این بهاریه این است: «آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب       با صد هزار نُزهت و آرایش عجیب». از قرن چهارم با شكل‌گیری قصیده و رواج آن، تغزل و تشبیب بسیاری از قصاید در وصف بهار بود. اما به تدریج تشبیب قصیده‌ها وسعت یافت و غزل هم پا در میان گذاشت. به همین خاطر بهاریه منحصر به قصیده نماند و كم‌كم در قالب‌های دیگر شعر هم آمد. در دوران سامانی‌ها و اوایل دوران غزنوی‌ها بسیاری از بهاریه‌ها با گرامیداشت آیین باستانی نوروز همراه بود كه نشانه رواج این جشن ایرانی در آن عصر است. پیوند بهار و نوروز در شعر دوره‌های بعد به این حد انعكاس نیافت. اگرچه همه این بهاریه‌ها در وصف طبیعت هستند، اما هر شاعری نگاه خود را به این فصل و شكوفایی طبیعت دارد. ناصرخسرو نگاهی متفاوت دارد نسبت به بهار و آن را زمانی برای تدبر در ناپایداری هستی و بی‌وفایی روزگار می‌داند. در قرن هفتم اندك‌اندك نگاه‌های عرفانی هم نسبت به بهار پیدا شد. در بهاریه‌های سنایی تمام كائنات در جنب و جوش‌اند. در بهاریه‌های مولوی مفاهیم عرفانی مثل رستاخیز طبیعت و تولد از درون مرگ با مفهوم بهار توأم می‌شود. در اشعار مولوی، بهار پاسخی است به ندای حق در برپا كردن شادمانی. اما سعدی با مفاهیم عقلانی به گونه‌ای بهار را ستایش می‌كند كه چشم‌اندازهای بیرونی جهان را هم بتوان لمس كرد. در شعر او نوزایی و شكوفایی گل و گیاه و رقص و طرب باغ و گلزار، پاسخ طبیعت است به آفرینش الهی. ستایش حافظ از بهار و نوزایی جهان با همه شاعران قبل از خود فرق دارد. در بهاریه‌های او هم می‌توان نگاه عارفان را دید و هم رگه‌هایی از تفكر حكیمانه خیامی را. او با این ذهنیت بهار را ستایش می‌كند كه جهان بی‌دوام است و وقت را باید غنیمت شمرد. در زیر چند تا از بهاریه‌های شاعران فارسی‌زبان را می‌خوانیم: سعدی
گل رز
درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند حریف مجلس ما خود همیشه دل می‌برد علی‌الخصوص كه پیرایه‌ای بر او بستند كسان كه در رمضان چنگ می‌شكستندی نسیم گل بشنیدند و توبه بشكستند بساط سبزه لگدكوب شد به پای نشاط ز بس كه عارف و عامی به رقص برجستند دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را كه مدتی ببریدند و باز پیوستند به در نمی‌رود از خانگه یكی هشیار كه پیش شحنه بگوید كه صوفیان مستند یكی درخت گل اندر فضای خلوت ماست كه سروهای چمن پیش قامتش پستند اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست خبر ندارم از ایشان كه در جهان هستند به سرو گفت كسی میوه‌ای نمی‌آری جواب داد كه آزادگان تهی دستند به راه عقل برفتند سعدیا بسیار كه ره به عالم دیوانگان ندانستند  
گل سرخ
مولوی: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد خوش و سرسبز شد عالم اَوان لاله زار آمد ز سوسن بشنو ای ریحان كه سوسن صد زبان دارد به دشت آب و گل بنگر كه پرنقش و نگار آمد گل از نسرین همی پرسد كه چون بودی در این غربت همی گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد سمن با سرو می‌گوید كه مستانه همی رقصی به گوشش سرو می‌گوید كه یار بردبار آمد بنفشه پیش نیلوفر درآمد كه مبارك باد كه زردی رفت و خشكی رفت و عمر پایدار آمد همی زد چشمك آن نرگس به سوی گل كه خندانی بدو گفتا كه خندانم كه یار اندر كنار آمد صنوبر گفت راه سخت آسان شد به فضل حق كه هر برگی به ره بردی چو تیغ آبدار آمد ز تركستان آن دنیا بنه تركان زیبارو كه هندُستان آب و گل به امر شهریار آمد ببین كان لك‌لك گویا برآمد بر سر منبر كه ای یارانِ آن كاره، صلا كه وقت كار آمد مولوی:
فارس سرشار از بوی گل محمدی
دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید جلوه گلشن به باغ همچو نگاران رسید زحمت سرما و دود رفت به كور و كبود شاخ گل سرخ را وقت نثاران رسید باغ ز سرما بكاست شد ز خدا دادخواست لطف خدا یار شد دولت یاران رسید آمده خورشید ما باز به برج حمل معطی صاحب عمل سیم شماران رسید طالب و مطلوب را عاشق و معشوق را همچو گل خوش‌كنار وقت كناران رسید بر مَثل وام‌دار جمله به زندان بدند زرگر بخشایشش وام‌گزاران رسید جمله صحرا و دشت پر ز شكوفه‌ست و كشت خوف تتاران گذشت مشك تتاران رسید هر چه بمردند پار حشر شدند از بهار آمد میر شكار صید شكاران رسید آن گل شیرین لِقا شكر كند از خدا بلبل سرمست ما بهر خماران رسید وقت نشاط‌ست و جام، خواب كنون شد حرام اصل طرب‌ها بزاد شیره فشاران رسید جام من از اندرون باده من موج خون از ره جان ساقی خوب عذاران رسید
گل
حافظ: رسید مژده كه آمد بهار و سبزه دمید وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید صفیر مرغ برآمد بط شراب كجاست فغان فتاد به بلبل نقاب گل كه كشید ز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابد هر آن كه سیب زنخدان شاهدی نگزید مكن ز غصه شكایت كه در طریق طلب به راحتی نرسید آن كه زحمتی نكشید ز روی ساقی مَه‌وَش گلی بچین امروز كه گرد عارض بستان خط بنفشه دمید چنان كرشمه ساقی دلم ز دست ببرد كه با كسی دگرم نیست برگ گفت و شنید من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت كه پیر باده فروشش به جرعه‌ای نخرید بهار می‌گذرد دادگسترا دریاب كه رفت موسم و حافظ هنوز می‌ نچشید  منوچهر آتشی : آید بهار و پیرهن بیشه نو شود نوتر برآورد گل اگر ریشه نو شود زیباست روی كاكل سبزت كلاه تو زیباتر آن كه در سرت اندیشه نو شود ما را غم كهن به می كهنه بسپرید به حال ما چه سود اگر شیشه نو شود شبدیز، دام خسرو و شیرین به كام او بر فرق ما چه فرق اگر تیشه نو شود جان می‌دهیم و ناز تو را باز می‌خریم سودا همان كنیم اگر تیشه نو شود  خبرگزاری فارستهیه و تنظیم بخش ادبیات تبیان 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن