واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هر دو نفرشان بازیگرهای خوبی از نسل سومند. هر دو نفرشان برای مخاطب دلنشین و هیجان انگیزند و هر دو نفرشان طرفدارانی دارند که برایشان یقه چاک میدهند. هر دو نفرشان... روزی که خبر رسید اصغر فرهادی تمام تیم بازیگران «درباره الی» را انتخاب کرده است و در این فهرست پر تعداد اسم ترانه علیدوستی و گلشیفته فراهانی دیده میشد، حدس زدم که در آینده، مطبوعات روی بازی این دو بازیگر زوم میکنند و نتیجه میگیرند که گلشیفته بازیگر بهتری است یا ترانه و احتمالا هر دو بازیگر یا از زیر بار حرف زدن درباره هم طفره میروند یا خودشان را در کنار هم و دوست هم میدانند. از همان روز بود که با خودم گفتم: بهترین سوژه برای هر روزنامه نگار اینست که این دو نفر را در مقابل هم بنشاند و تصویر دقیق مثل اینست که بعد از آژانس شیشه ای، رضا کیانیان و پرویز پرستویی را در کنار هم قرار بدهی و از آنها بخواهی که با هم حرف بزنند و تکلیف روشن شود. یا حتی از آن جذابتر وقتی است که بهرام رادان و محمدرضا گلزار را در مقابل هم بگذاری و بخواهی تا درباره راهی که در سینما طی کرده اند صحبت کنند و... برای من و «درباره الی» جذابترین اتفاق کنار هم نشستن ترانه و گلشیفته بود. که بیایند و از «الی» بگویند. اما آنقدر اتفاقات تأثیرگذارتر دور و بر «درباره الی» پیش آمد که تصمیم گرفتیم تا برای «درباره الی» پرونده ای پر و پیمان داشته باشیم، و وقتی که مانی حقیقی خبر داد که درباره فیلم صحبت نمیکند و احتمالا ترانه هم درباره فیلم حرف نمیزند، دیگر یادم رفت که روزی، روزگاری چنین برنامه ای داشتم و اصلا میشود این دو نفر را در کنار هم قرار داد تا از بازیگری بگویند و از رویاها و برنامههایشان. اوضاع وقتی بدتر هم شد که گلشیفته به پیغام گفت و گو جواب منفی داد و گفت که فکر میکنم در این پرونده مفصل جای دو نفر خالی است و حالا شما حساب کنید که جای سه نفر. این دیگر پرونده را برایم مختومه اعلام کرد و حتی خیال چت سه نفره و گفت و گوی تلفنی- حضوری ترانه و گلشیفته هم از ذهنم پرید. اما سوژه ای که میتوانست اینقدر جذاب باشد، به همین سادگی از بین رفت و من ماندم و یک رویای از دست رفته. ترانه ای که درباره «الی» صحبت نمیکند و گلشیفته ای که از دسترس خارج شده. هر دو نفرشان بازیگرهای خوبی از نسل سومند. هر دو نفرشان برای مخاطب دلنشین و هیجان انگیزند و هر دو نفرشان طرفدارانی دارند که برایشان یقه چاک میدهند. هر دو نفرشان متولد 62 هستند. گلشیفته از دوران کودکی و به مدد عمو داریوش وارد دنیای بازیگری شد و ترانه از نوجوانی و بدون آنکه عمویی در انتظارش باشد. هر دو نفرشان در همان فیلم اول به اندازه ای باورنکردنی تشویق شدند و درحالی که میتوانستند از زمین فاصله بگیرند و بی رحمانه به دام اعتماد به نفس و غرور کاذب بیفتند، راهشان را جدا کردند و اخلاقشان، عجیب نشد. هر دو نفرشان آنقدر طرفدارانشان پیدا میشود که اخبار مربوط به آنها را خیلی ریزتر و دقیق تر از خودشان روی سایت میگذراند و هر دو نفرشان دغدغههایی فراتر از سینما و بازیگری دارند. گلشیفته از همان روزهای اول، زیاد بالا و پایین میپرید. زود هیجان زده میشد و بروی ریز رفتاریاش از او دختری شاد و سرحال و سرزنده میساخت. نمیشد یک جایی بایستند و به اصطلاح خودمانیاش وول نخورد. وقتی حرف میزند هم دستهایش را با هیجان در هوا تکان میدهد و با همان حالت همیشگی و استثنایی ساده ترین جملات را با بیشترین هیجان به زبان میآورد. رویاهای بزرگی هم برای خودش و زندگی اش داشت. درس خواندن، موفقیت، فرار از روزمرگی و... و به فاصله چند سال ازدواج کرد با شوهرش در محافل سینمایی ظاهر شد. کارنامه بازیگری اش هم روز به روز پر و پیمان شد و هر چقدر مخاطب او را بیشتر پذیرفت و بیشتر باور کرد، اهالی دولتی جشنواره فیلم فجر کمتر او را تحویل گرفتند و کار به جایی رسید که او دیگر پروایی به اسم نداشت و حتی به این نتیجه رسید که اگر بازیگری نگیرد برایش بهتر هم هست. اینطور بود که فاصله اش با اهالی مطبوعات را به شکل دوستانه سر و سامان داد و از زیر بار گفت و گو فرار کرد. اما دیگر جایگاه قابل قبولی داشت. با میم مثل مادر و سنتوری و چند فیلم دیگر، تبدیل به یکی از موفقترین چهرههای بازیگری در بین هم نسلانش شد و در بیست و سه سالگی، نقش یک زن سی و چند ساله درد کشیده را بازی کرد. بدون اثری از آن هیجانهای استثنایی. راهش را جدا کرد به سمت تجربههای متفاوتتر و مدام نقش زنان درد کشیده به او پیشنهاد شد. روزی که با اعتماد به نفس گفت: «همه کارهایم قابل دفاع بودهاند» و «پشت هر فیلمی که بازی کرده ام، پیامی اجتماعی وجود داشته» احتمالا داشته با خودش زمزمه میکرده که موفقیت ربطی به ندارد. حالا میشود اسمش را دلگیری گذاشت و فکر کرد که او به سینمای هالیوود پناهنده شد از این اوضاع، اما واقعیت ندارد. انگار که بازیگر در مقابل یک رویا و یک وسوسه ایستادگی نکند؛ تجربه بازی در سینمای آمریکا؛ رویای همبازی شدن با دی کاپریو و راسل. چه کسی در مقابل این وسوسه مقاومت میکند که دخترک بازیگوش و هیجان زده ایرانی مقاومت کند؟ از ایران رفت و روزی که آن سوی آبها بدون حجاب کامل اسلامی در نشست خبری «مجموعه دروغها» ظاهر شد، فکرش را هم نمیکرد که اکران فیلم در ایران دچار مشکل شود و رویایش برای عده ای دردسر بیافریند. پس از ایران رفت و آخرین باری که «درباره الی» حرف زد، از حجم سنگین کار گفت و از اینکه اصغر فرهادی بهترین کارگردانی است که میشناسد و چقدر حضور در این جمع برایش جذاب بوده و هست و چه تجربه خوبی بود همراهی با این گروه از بازیگران و... گلشیفته البته یک روز به خاطر همان سیلی معروف درباره الی پرده گوشش آسیب دید و به تهران برگشت برای درمان و کمی هم دلخور باقی ماند از اوضاع و شرایط فیلم. بازی هیجان انگیزش در فیلم، آنقدر قابل تحسین بود که وقتی از سینمای مطبوعات بیرون میآمدی، آه میکشیدی که در ایران نیست تا را بگیرد و طلسم را بشکند. اما در شرایط بهمن 87، حتی فکر کردن به این ماجرا که حق گلشیفته بود، یک جرم به حساب میآمد. در همین گیر و دار بود که دیگر نمیشد به رودر رویی ترانه و گلشیفته فکر کرد و حساب کرد که هر کدام چقدر خوب از پس نقشهایی که عهده دار شده اند برآمدند و اصلا چقدر خوب است که «درباره الی» و بازیگرانش آنقدر خوب عمل کرده اند که نمیشود ترانه و گلشیفته را از بینشان جدا کرد و بازی شان را به چالش کشید. یک روزی بود، روزی که الان که به آن نگاه میکنی باورت نمیشود که تنها یک سال از آن گذشته و انگار قرنها با امروز فاصله دارد، اما یک روزی بود که گلشیفته گفت: «ترانه؛ دختر زیبای سینما که هیچکس نمیتواند عاشقش نباشد... با سواد، پر از معلومات و شور زندگی ست. صدایی جادویی دارد. ترانه پر از حرفهای نگفته است. خندههای از ته دلش میتواند برای اطرافیانش امید باشد. درک فراوانی از شرایط موجود دارد. من میتوانم ساعتها درباره ترانه صحبت کنم و حتی از گوشوارههایش که من را یاد شکوفه میاندازد بگویم. فقط امیدوارم ترانه بیشتر قدرت ریسک کردن پیدا کند.» «قبلا فکر میکردم سینما تقدسی دارد که من باید یک تنه آن را حفظ کنم. فکرم این بود که یک سری فیلمها را نباید بازی کرد. یک سری داستانها را نباید نوشت و... الان هنوز هم فکر میکنم که سینما تقدس دارد، اما این تقدس شامل آن فیلمی که من دوست ندارم هم میشود. بعضی وقتها با خودم فکر میکنم بقیه بازیگرهایی که شبیه به من فکر نکردند جلوترند. منظورم در تخصص بازیگری نیست، در بلوغ فکری است به عنوان کسی که کار هنری میکند.» ترانه اینها را میگفت و من با خودم فکر میکردم او، حالا و بعد از بازی در کنعان به این نتیجه رسیده است که هم نسلهایش از او جلوترند چون یک قدم به عقب آمده و قدرت ریسک را از خودش گرفته است. تصویرش از خودش و از خواستههایش تغییر کرده و احساس پسرفت داشته است، احساسی که طولی نکشید و از شکل کاملا درونی خارج نشد. حدس میزنم که انگار آن روز، ترانه از گلشیفته میگفت و از گلشیفته ای که راحت در فیلمها حاضر میشود راحت بازی در یک فیلم را میپذیرد. اما ترانه در یک قدمی موفقیت به این نتیجه رسیده بود که کنعان او را زمینی کرده است. برایش اتفاق خوشایند اشتباه و ایراد گرفتن را پیش آورده و حالا او میتواند به عنوان یک بازیگر درباره اشتباهاتش حرف بزند و از دیگران بخواهد تا او را نقد کنند. او را پس از آنکه در فیلمی خیلی خوب ظاهر نشده است. ترانه اما بازیگر خوبی است. نه به خاطر آن ابتدای کار و نه به خاطر بازی در فیلمهایی با کمترین ریسک. شاید تنها به خاطر یکسری تک لحظهها که نشان میدهد او برای بازیگر شدن به دنیا آمده است. حتی در همین فیلم آخر وقتی درحال بادبادک بازی است و انگار حجم سرخوشی اش ناگهان دیزالو میشود در نگرانی و بعد دیگر خبری از او نیست در حالیکه حضورش در تمام فیلم حس میشود و سوال برانگیز جلوه میکند. به هرحال، او دومین نفری است که برای بازی در «درباره الی» انتخاب شده است. و این ربطی به پارتی بازی اصغر فرهادی ندارد. فرهادی خودش گفته بود که اوایل نوشتن فیلمنامه به این فکر کرده که ترانه نقش سپیده- نقشی که گلشیفته بازی میکند- را بازی کند. اما به خاطر یکسری تغییرات کلی که در فیلنامه ایجاد شد، او را برای نقش الی انتخاب کرده و تردیدهاش تمام شده اند. اینجاست که آن سوال اولیه و قدیمی که الی ترانه است یا گلشیفته برای کارگردان حل شد و مخاطب هم بعدها جواب این سوال را پیدا کرد. البته ترانه ای که با شهر زیبا و چهارشنبه سوری در فیلم فرهادی حاضر شد، قطعا کارگردان را بهتر میشناخت و او را درک میکرد تا گلشیفته که برای اولین بار در فیلمی از اصغر فرهادی حاضر میشد. اما ترانه سکوت اختیار کرد درباره فیلم و گروهی آن را به پای رمزگشایی نکردن از الی گذاشتند درحالیکه داستان به یک دلخوری دوستانه برمیگردد و این نکته که او نمیخواهد برای فیلم نقش همراه را بازی کند. پس کنار کشیده است و خود را از حیطه سوال و جواب درباره الی دور نگه داشته است. این، دقیقا همان صداقتی است که او دارد و حالا که دلش با عوامل نیست، دلش با فلیم هم نیست و برای خودش مسئولیت در این راستا نمیبیند اما قطعا نمیشود فراموش کرد که یک روزی، ترانه و گلشیفته در فیلمی در کنار هم حاضر شدند و نقش دو آشنا را بازی کردند و فیلم، اتفاقا فیلم خیلی خوبی از آب درآمد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]