تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833342540




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شوخی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شوخی
شوخی
یکی بود، یکی نبود. غیراز خدا هیچ‌کس نبود.در مزرعه‌ای سبز و قشنگ، طویله‌ای بود که در آن، یک گوسفند، یک گاو و یک بز در کنار هم زندگی می کردند. هر روز گاو و گوسفند و بز به چمنزار می‌رفتند تا علف‌های تازه بخورند. سگ مزرعه هم همراه آنها می‌رفت تا مراقبشان باشد. یک روز وقتی که سگ در چمنزار به دنبال پروانه می‌دوید و گاو و گوسفند هم مشغول علف خوردن بودند، بز تصمیم عجیبی گرفت. او تصمیم گرفت با گاو و گوسفند و سگ شوخی کند. بز یواشکی، به طرف مزرعه راه افتاد. هیچ کس رفتن او را ندید. نه گاو، نه سگ و نه گوسفند. بز به مزرعه برگشت و رفت توی طویله. گاو سرش را بلند کرد و به دوروبر نگاه کرد. اما بز را ندید. گوسفند هم او را ندید. سگ هم این طرف و آن طرف دوید اما بز را  پیدا نکرد سگ گفت: بی‌چاره بز! حالا کجا دنبالش بگردم؟ گاو گفت: غصه نخور او را پیدا می‌کنیم. گوسفند گفت: اگر هوا تاریک شود چه کنیم؟ سگ گفت: بز دوست من است. تا او را پیدا نکنیم به مزرعه بر نمی گردیم.
شوخی
بز در طویله منتظر بود تا گاو و گوسفند و سگ بر گردند و از اینکه بز به طویله برگشته و آنها نفهمیده‌اند، خنده‌شان بگیرد. اما آنها نیامدند. شب شد، همه جا تاریک شد باز هم نیامدند. بز خیلی ناراحت شد. آرام از طویله بیرون آمد و به راه چمنزار نگاه کرد. اما نه گوسفند را دید، نه سگ را و نه گاو را. آقای مزرعه‌دار بز را به طویله برگرداند و خودش به طرف چمنزار رفت. نزدیک صبح بود که بز صدای گاو و گوسفند و سگ را شنید. با خوشحالی از طویله بیرون رفت. دوستانش تمام شب را به دنبال او گشته بودند و آقای مزرعه‌‌دار هم تمام شب را به دنبال گاو و سگ و بز گشته بود. همه خسته بودند و هیچ کس از شوخی بز خنده‌اش نگرفت. ولی همه از دیدن بز خوشحال شدند. مثل بز که از دیدن گاو و گوسفند و سگ خوشحال شده بود. برگرفته از مجله: دوست خردسالانتنظیم برای تبیان: خرازی**********************************مطالب مرتبطگوهر گرانبها یک نقّاشی برای آقای باغبان گربه‌ی صورتی بهلول و سجده سقف خانه هیزم شکن طناب خوشمزه جشن تولد





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 279]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن