تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835890310
کدام عرفان؟
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - گذری بر سنخ شناسی تجربه عرفانی در قیاس با عرفان های پست مدرن مهدی فدایی مهربانی: جریانهای عرفانی اصیل، از ابتدای ظهور آن تا به امروز، به شدت در معرض خطر تحریف و ابتذال قرار داشته است. ساحت عرفان راستین توسط زشتترین و مبتذلترین نوع تفکر یا - بهتر است بگوییم - نوعی خرد گریزی مورد تعرض قرار گرفته است. جریانی که خود انگل مدرنیته است و مدرنیته تساهلطلب هم نتوانسته آن را هضم کند و اینک احساس کرده است که نیهیلیسم فکری خود را میتواند به وادی «حیرت عرفانی» پیوند زند. در اینگونه عرفانها شاهد سلوکی بر مبنای کسب معرفت نیستیم، بلکه بر عکس شاهد نوعی حرکات بیمعنا هستیم که سالک میباید با تکرار بیش از حد آنها خود را در حالتی خلسه وار قرار دهد. در واقع عدم وجود تفکر در اینگونه عرفانها یکی از ویژگی هایی است که آن را به پستمدرنیسم گره میزند؛ و از این منظر، به طور مشخص، راه خود را از عرفان اسلامی جدا میکند. تجربه های سلوکی عارفانی چون آیت الله بهجت بیش از پیش میتواند این خط فارق را آشکارا ترسیم کند . این نوشته درنگی است در ماهیت عرفان های پستمدرن. سنخشناسی تجربیات عرفانیدر عرفان اسلامی برخلاف عرفانهای پسامدرن، «معرفت» مهمترین رکن عرفان است. عقل بشری با اتصال یافتن به عقل فعال میتواند نور حقیقت را شهود کند و خود را در وادی سلوک قرار دهد. حقیقت چیزی نیست که عقل بشری آن را تولید کند، بلکه عقل بشری تنها میتواند آن را کشف کند. معرفت شهودی، حصولی و اکتسابی نیست، بلکه حضوری و ذوقی است و بیشتر یافتنی است تا فهمیدنی. عرفای اسلامی به خوبی واژه «کشف» را برای اینگونه از معرفت به کار بردهاند. در واقع علم لدّنی و شهودی، علمی است که در ظاهر عالم هویدا نیست و در باطن عالم وجود دارد و بنابراین رسیدن به آن، به معنی «کشفکردن» آن است؛ کشفی که قابل عرضه به دیگران نیست و به همین دلیل بسیاری به مخالفت با آن میپردازند.عارف در پیچ و خم کوچههای تنگ و باریک عقل و استدلال گم و حیران نمیشود. حصول این ملکه ذوق البته محتاج ریاضت و سلوک است و بیطی آن مرحله، دل را قابلیت مشاهده انوار دست نمیدهد. یقینی که از این طریق بهدست میآید، به مراتب قطعیتر و جازمتر از یقینی است که از علم «اهل قال» حاصل میشود. از این رو صوفی خدا را اثبات نمیکند؛ آن را احساس میکند. (1)در شناخت عرفانی، مرز میان سوژه و ابژه در هم میریزد و اساسا رسیدن به شناخت در گرو رسیدن به مقامی است که در لسان عرفا به مقام «جمع» یا «محو» معروف است. در معرفتشناسی شهودی، اساسا نمیتوان تفکیکی میان سوژه و ابژه قائل شد. فاعل شناسا نمیتواند خود را به مثابه امری شناساگر به موضوع شناسایی تحمیل کند و آن را مورد شناخت قرار دهد. از طرفی انسان در مقام فاعل شناسای نهایی نیست، بلکه در مرتبهای بالاتر از وی، عقلی وجود دارد که منبع افاضه فیض به او است.بنابراین اگر شناختی نیز صورت میگیرد به واسطه همین منبع است. معنای «عقل فعال» در میان حکمای مسلمان نیز به همین معنی است. عقل فعال به دلیل اینکه از منبع اصلی معرفت منفصل نیست، میتواند به معرفت حقیقی برسد و بدین ترتیب در صورت نبودن چنین اتصالی، از سوژگی خارج شده و دچار آگاهی کاذبی خواهد شد که صوفیه آن را در قالب مفهوم «حجاب» شرح میدهند. عارف در حالت اتحاد با خداوند به عنوان مرکز معرفت، به حالت هوشیارانهای میرسد که نقطه اوج معرفت است. در واقع آنچه «فنا» نامیده میشود، به عبارتی یک مرحله از شناخت نیز هست. بنابراین ما، به ازای هر یک از مراحل مختلف در این رویکرد، دارای مراتب مختلف شناخت نیز هستیم. در همین جاست که شناخت در معرفتشناسی شهودی دارای مراتب مختلفی خواهد بود.وجود مراتب مختلف معرفت در معرفتشناسی شهودی - با عنایت به این نکته که تمامی آنها از اعتبار برخوردارند - دلیل بر تکثر صور شناختی نخواهد بود؛ زیرا مراتب گوناگون معرفت -همگی - مراتبی از یک سیر صعودی واحدند که از مراحل پایین شناخت به مراحل بالای آن میرسند و چنین صعودی در ادبیات عرفانی ما، دقیقا با مسئله «حالات» و «مقامات» و نیز «قوس صعودی» و «قوس نزولی» مرتبط است.به زعم عرفا و بهویژه قائلان به حکمت نوریه، در معرفت شهودی آدمی میباید شعاع نوری را طی کند و به مرکز وجود برسد؛ زیرا تمامی شعاعهای نور متصل به یک مرکزند. در واقع تکثر صور شناختی در معرفتشناسی شهودی، امری است که در عین اعتبار شناختهای متفاوت، نسبیتی را بر آن تحمیل نمیکند. بنابراین حتی در مورد شناخت عینیترین امور در معرفتشناسی شهودی نیز میتوان از راههای غیر متعارف شناخت سخن به میان آورد. بنابراین اگر مقدمه علم حصولی منطق باشد، مقدمه علم حضوری را میتوان تهذیب و تزکیه نفس دانست. تکثری که عارفان بدان قائلند، مربوط به مراحل اولیه شناخت است و در نهایت، معرفتشناسی عرفا گونهای از وحدت را در هستی تجربه میکند. اساسا وقتی که معرفت، خصلتی سلسلهمراتبی مییابد، هر مرتبه از شناخت نمیتواند مدعی فهم نهایی باشد و بنابراین در هر مرحله، سالک میداند که تجربهای فراتر از این عالم خواهد داشت که با این مرحله و مرحله قبل متفاوت خواهد بود. ادراکات هر شخص در معرفتشناسی عرفانی، بسته به مقام و مرتبتی که وی در آن است، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین عارفانی که به مرحله آگاهی از این تکثر در عین وحدت (تکثر در اینکه هر جزء عالم به گونهای خدای خود را میخواند و وحدت در اینکه بههرحال همگی تعظیم خدای کنند) رسیدهاند، همواره نوعی از تساهل را در شناختشناسی خود قائل بودهاند.با این حال، اگر تعمق صورت گیرد، چنین نسبیتی تنها محدود به مراحل اولیه سلوک است و سالک بعد از رسیدن به مقام اتحاد به شناختی مطلق دست مییابد.بنابراین باید گفت اینکه در برخی پژوهشها، از عرفان اسلامی، پلورالیسم غربی و نسبیتگرایی استنباط شده است، بسیار سطحی نگرانه به نظر میرسد.(2) آنچه در عرفان اسلامی باعث عدم صحت این رأی است، پایبندی و تقیدی است که بههرحال این سنت به شریعت دارد. عرفانهای پسامدرنعرفانهای پسامدرن نه پسامدرناند و نه مدرن و نه سنتی بلکه معجونی از هر سه اند. از میان خصوصیات عرفانهای پسامدرن، میتوان به خصیصه اومانیستی آنها اشاره کرد و این نکته در نوع خود جالب است که عرفانهای مدرن، ریشه در اساسیترین رکن مدرنیته یعنی اومانیسم دارند. «شانکارا» بر همین مبنا معتقد به نوعی شناخت و شهود فردی است که هیچ ارتباطی با آیین و آداب الهی و مذهبی ندارد؛ زیرا معتقد است عبادات و مناسک ما را به سویی میبرند که خداوند را بیرون و برتر از خود انگاریم و فقط او را بپرستیم، نه اینکه بشناسیم.با این حال یکی از مهمترین عوامل شکلگیری عرفانهای جدید یا پسامدرن، رهایی شهروندان دربند دوران مدرن، از چنگال زندگی سرمایهداری است. «ماهاریشی ماهش» - که در غرب مهمترین داعیهدار عرفان مدرن به شمار میرود - با ترکیب گزینشی آموزههای بودیسم و هندوئیسم، توانسته آیینی به نام مدیتیشن متعالی(Transcendental Meditation) ایجاد کند. به زعم «ماهش»، انسان معاصر میتواند با مدیتیشن متعالی به آرامشی عمیق دست یابد. (3)مدیتیشن متعالی (TM) خود را از هرگونه ارتباط با ماورای طبیعت فارغ کرده است و میکوشد با ارائه کلمات سانسکریت به شهروندان غربی به عنوان «مانترا » و اخذ مبالغ هنگفت از آنها، آلام آنها را تسکین دهد. نکته بسیار عجیب آنجاست که مربیان این روش معتقدند انتخاب «مانترا» آنگاه مؤثر خواهد بود که بدون توجه به معنای درونی و عمیق آن انتخاب شده باشد(4)؛ زیرا توجه به معنای درونی مانترا باعث غفلت از روند خلسهکردن خود خواهد شد! بنابراین یکی از نتایج صریح عرفانهای پسامدرن، نیهیلیسم فکری و پوچگرایی معرفتشناختی است؛ زیرا عملا خود را از هر گونه معنا میرهاند و اعتقاد به معنای باطنی امور را بیهوده در نظر میآورد؛ نکتهای که شدیدا مورد توجه عرفان اسلامی است.با این حال به نظر میرسد که مدیتیشن متعالی اگر چه میکوشد در مقابل مدرنیته، داعیهدار سنخی از تفکر پسامدرن باشد اما بهواقع میان مدرنیسم و پسامدرنیسم سرگردان است؛ زیرا به لحاظ متدولوژیک از روشهای مدرن سود میجوید و اساس خود را بر خودبنیادی خرد جزئی بشری قرار داده است؛ یعنی مفهومی که مدرنیته، علم آن را به دوش میکشید.عرفان پسامدرن مدعی نیست که سالکان این روش میتوانند معرفتی نسبت به اعمالی که انجام میدهند به دست بیاورند و از این منظر، تفاوتی با چاپلین «عصر جدید» ندارند؛ زیرا آنها در حال انجام دادن کاری هستند که آنها را از حالت عادی خارج میکند و به یک مفعول تبدیلشان میکند. در واقع دستیابی به آرامش (Relaxation) برای شهروند غربی نه بر مبنای نوعی معرفتشناسی معنوی واقعی بلکه همچون افیونی است که به تسکین درد آنها میپردازد و نه درمان آن. به یک معنا مدیتیشن متعالی نوعی اعتیاد پسامدرن بیش نیست.آدمی برای بهتر زیستن باید مفاهیم بیمعنای معاد و زندگی در جهان دیگر را فراموش کند زیرا پس از مرگ، تنها چیزی که به حیات آدمی ادامه میدهد، تناسخ در چرخه «سمسارا»ست. آدمی پس از مرگ خود، در قالب بدنی دیگر به دنیا میآید و این چرخه همچنان ادامه پیدا میکند. اعمالی که انسان در طول حیات خود انجام میدهد، کیفیت زندگی او را در حیات بعدیاش مشخص میکند.(5) عرفانهای پسامدرن نوعی طغیان علیه آسمانند و معتقدند بدون هیچگونه شریعت و آیین الهیای میتوان به آرامش رسید. در واقع در دیدگاه ماتریالیستی اینان، دین تنها از وجه آرامش بخشی آن مورد توجه است؛ زیرا هرچه هست در همین جهان خلاصه میشود و خدا، دوزخ، بهشت و جهان دیگر توهمات ذهن بشریاند. با این حال، انسان مدرن با جدایی از ادیان سنتی خود، آرامش خود را نیز از دست داده است و بنابراین باید گونهای از آیین بشری را به جای آن بنشاند.آدمی از آنجا که امید خود را به حیات آن جهانیاش از دست داده است، باید نهایت لذت و آرامش را در این جهان کسب کند. چنین دیدگاهی که با سیل افکار مدرن در غرب آغاز شده بود، تنها یک نتیجه به ارمغان آورد؛ رهایی از هرگونه تقید و در نتیجه زوال اخلاقی جامعه. با این حال انسان مدرن غربی هرگز نتوانست نیاز خود را به معنویت نادیده انگارد. عرفانهای پسامدرن که از لقاح مصنوعی مکاتب آسیای شرقی و تفکرات نسبیگرای متأخر ایجاد شدهاند، در پی این بودند که آدمی را از نتایج منفی مدرنیته برهانند؛ نتایجی که برای انسان مدرن، یأس و نا امیدی به همراه داشت.با وجود اینکه مدرنیته خدا را کنار زده دنیای غربی در صدد برآمد تا دین نوینی را تاسیس کند؛ دینی که از آسمان بریده است و تنها باید بتواند سعادت را روی زمین به ارمغان بیاورد. چشمهای مردمان غربی دیگر روی به سوی آسمان ندارد ولی آنها همچنان در احساسی نوستالژیک در جستوجوی امر معنوی هستند؛ معنویتی که در غرب، افرادی چون ماهاریشی ماهش آن را به وجود آوردند؛ معنویتی فاقد شریعت و پیامبر و از همه مهمتر معنویتی فاقد خداوند.اما از طرف دیگر، تفکر هندویی یک بعد دیگر دارد و آن اینکه این جهان چیزی جز رنج (دوکه) نیست و بنابراین آدمی باید در جستوجوی رهایی باشد.بنابراین آدمی باید به دنبال چه رهاییای باشد؟ اگر تمام زندگی بشری در نهایت جز رنج چیزی نخواهد بود و انتهای زندگی این جهانی نیز به نابودی و پوچی منتهی خواهد شد، پس دیگر چگونه میتوان شاد بود و احساس آرامش کرد؟ نتیجهگذشته از اینکه جمع مفاهیم عرفان و پستمدرنیسم کاملا بیمفهوم است، باید به این نکته نیز اشاره کرد که عرفانهای پسامدرن هرگز در صدد ارائه یک گونه تفکر نیستند بلکه بیش از اینکه یک نوع تفکر و اندیشه باشند، یک نوع ابزارند. عرفانهای پسامدرن از قابلیت فوقالعادهای برای سازگاری با فرهنگ مدرن غربی برخوردار هستند. در واقع عرفانهای پسامدرن در مقابل مدرنیته قد علم نکردهاند بلکه بیشتر رنجهای زندگی مدرن را برای شهروند غربی قابل تحمل میکنند. به همین دلیل نمیتوان به راحتی آنها را «مدرن» یا «پسامدرن» نامید.انسان غربی در عرفانهای پسامدرن نیز نمیتواند سرگشتگی خود را درمان کند. این تفکرات جدید، تنها اضطراب انسان مدرن را بیشتر میکنند زیرا حتی اگر کوچکترین امیدی هم برای او باقی مانده باشد، آن را از او میگیرند، خدای او را میکشند و او را در بیابان تنهایی رها میکنند. از طرفی به نظر میرسد بودیسم و افکار منشعب از آن، با اینکه اعمال انسانها را در سرنوشتی که در زندگی بعدی خواهند داشت مؤثر میدانند اما در درون خودشان حاوی نوعی تناقضند؛ زیرا آدمی در این ایدهها، در یک جبر دائمی قرار دارد و وارث اعمالی است که روح وی در بدن فرد قبلی انجام داده است.در نتیجه عرفانهای پسامدرن، نحلههایی تهی از معنا هستند که وجود آنها در یک جامعه، به معنای آفت معرفتی آن جامعه است؛ آفتی که آدمی را نسبت به همه چیز منفعل میکند و به او میقبولاند که در نهایت نابود خواهد شد. بنابراین «امر اخلاقی» اساسا معنی نخواهد داشت زیرا امر اخلاقی به مثابه مفهومی باطنی و معناگرا، در دنیایی که فاقد هرگونه معنا و انتهاست و فرجامی جز نابودی ندارد، امری بیهوده است. در واقع چنین سنخی از تفکر تنها در جایی مجال بروز دارد که نوعی نسبیت بر فضای فکری آن حاکم باشد. این ضربالمثل انگلیسیها که «اگر دیدی کسی در حال تعرض به توست و تو چارهای نداری، از آن ...»، در واقع ریشه در همان نسبیت اخلاقی و بیمعنا بودن دنیای انسان مدرن دارد.ابتذال عرفانهای متأخر، متاسفانه به بزرگترین مهد عرفان بشری یعنی فرهنگ ایرانی نیز سرایت کرده است. مشاهده جوانانی که با شرکت در کلاسهای یوگا و مدیتیشن سعی دارند با تکرار کلماتی بیمعنی ـ کلماتی که دست کم آنها معنای آن را نمیدانند - به آرامش درونی دست یابند، رنجآور است. در اینجا آدمی مهجوریت مولانا، عطار، حلاج، شبلی و شیخ اشراق را ملموستر میبیند. شاید بتوان جوان غربی را که از آگوستین بریده است و زندگی مدرن هم آرامش او را سلب کرده است، درک کرد اما چگونه میتوان شاهد بود که جوان ایرانی با تمدنی که سرشار از متعالیترین عرفانها و معنویت اشراقی است، بر سر کلاسهای مدیتیشن بنشیند؟! چگونه میتوان شاهد بود که رساله «عقل سرخ»، «آواز پر جبرئیل»، «صفیر سیمرغ» و «فی حقیقهالعشق» سهروردی را کنار بگذارند و دنبال مباحث بیخردانه ماهاریشی ماهش بروند؟پینوشتها:1 - زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، انتشارات علمی و فرهنگی، ص 100.2 - رک : مجتهد شبستری، محمد، ایمان و آزادی، تهران : انتشارات طرح نو، 1378، ص54 و افراسیاب پور، علی اکبر، زیبایی پرستی در عرفان اسلامی، تهران: انتشارات طهوری، 1380، ص 281.3 - هارولد اچ بلوفیلد، تی ام، دانش هوشیاری خلاق، ترجمه فرخ سیف بهزاد، تهران: نشر خاتون،1376 ، ص 48.4- همان.5 - کدارناث تیواری، دینشناسی تطبیقی، ترجمه مرضیه شنکایی، تهران : انتشارات سمت، 1381، ص 85.همچنین بنگرید به: و نیز بنگرید به: عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان در جهان، ج 2، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1380، ص 280.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 680]
صفحات پیشنهادی
کدام عرفان
آنچه میخوانید مقالهای است با عنوان" کدام عرفان؟ "، که سالیانی پیش از این، از قلم روشنگرانهی سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی تراویده است. ...
آنچه میخوانید مقالهای است با عنوان" کدام عرفان؟ "، که سالیانی پیش از این، از قلم روشنگرانهی سید شهیدان اهل قلم، شهید آوینی تراویده است. ...
عرفان اسلامی (57) حالت رضا
عرفان اسلامی (57) حالت رضا. ... عرفان اسلامی (57) حالت رضا نویسنده : استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةوَالرِّضا بِما أَعْطى . رضايت به ...
عرفان اسلامی (57) حالت رضا. ... عرفان اسلامی (57) حالت رضا نویسنده : استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةوَالرِّضا بِما أَعْطى . رضايت به ...
نگاهي به عرفان اسلامي
يكي از علومي كه در دامن فرهنگ اسلامي زاده شد و رشد يافت و تكامل پيدا كرد علم عرفان است. درباره عرفان از دو جنبه ميتوان بحث و تحقيق كرد: يكي از جنبه اجتماعي ...
يكي از علومي كه در دامن فرهنگ اسلامي زاده شد و رشد يافت و تكامل پيدا كرد علم عرفان است. درباره عرفان از دو جنبه ميتوان بحث و تحقيق كرد: يكي از جنبه اجتماعي ...
عرفان حلقه؛ از ادعای شفاء تا خارج کردن جن از کالبد انسان
عرفان حلقه؛ از ادعای شفاء تا خارج کردن جن از کالبد انسان.
عرفان حلقه؛ از ادعای شفاء تا خارج کردن جن از کالبد انسان.
برفراز قله عرفان
وقوف درعرفات به منزله شناخت و عرفان انسان به معارف الهى است. (1)بدان! خداوند به نیازهاى تو واقف است و هم اوست توانا بر نیازهایت. ...
وقوف درعرفات به منزله شناخت و عرفان انسان به معارف الهى است. (1)بدان! خداوند به نیازهاى تو واقف است و هم اوست توانا بر نیازهایت. ...
آیا عرفان و تصوف، مانع رشد صنعت در ایران بودند؟
بحران تصوف و عرفان و سرکوب عرفان و جایگزین شدن و استیلای صوفیه حکومتی از یک سو و درآمدن تشیع به شکل فقهی از مشخصات این دوره است. ...
بحران تصوف و عرفان و سرکوب عرفان و جایگزین شدن و استیلای صوفیه حکومتی از یک سو و درآمدن تشیع به شکل فقهی از مشخصات این دوره است. ...
نگاهي به گرايش هاي عرفاني جوانان
درمي يابيم كه اقبال و تمايل به نوعي از عرفان مدرن و جديد كه نويد بخش آرامش و تعالي است، رو به افزايش است. البته بايد گفت كه اين نوع كتاب ها تنها بخشي از ...
درمي يابيم كه اقبال و تمايل به نوعي از عرفان مدرن و جديد كه نويد بخش آرامش و تعالي است، رو به افزايش است. البته بايد گفت كه اين نوع كتاب ها تنها بخشي از ...
فرقه سازی های شبه عرفانی در جهان مدرن(2)
افکار و اندیشه های او ریشه در عرفان های هندو دارد و عناصر اصلی آن از قبیل تناسخ و قانون رنج است و از سوی دیگر از عرفان مسیحیت و اصول و قواعد روان شناسی بهره ...
افکار و اندیشه های او ریشه در عرفان های هندو دارد و عناصر اصلی آن از قبیل تناسخ و قانون رنج است و از سوی دیگر از عرفان مسیحیت و اصول و قواعد روان شناسی بهره ...
فلاسفه اسلامی و مقابله با عرفانهای جدید و کاذب
حکما و عرفا مرزداران توحید هستند وی اظهار داشت: حکما اولین کسانی بودند که با ... عرفان باید سامان یابد آیت الله جوادی آملی بیان کرد: همان طور که فقه با اصول ...
حکما و عرفا مرزداران توحید هستند وی اظهار داشت: حکما اولین کسانی بودند که با ... عرفان باید سامان یابد آیت الله جوادی آملی بیان کرد: همان طور که فقه با اصول ...
دكتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
سپس به تهران آمدم و در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، مطالعاتم را ادامه دادم. ... تبیان : به نظر شما چه ارتباطی بین دین ، عرفان و فلسفه وجود دارد ؟ ...
سپس به تهران آمدم و در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، مطالعاتم را ادامه دادم. ... تبیان : به نظر شما چه ارتباطی بین دین ، عرفان و فلسفه وجود دارد ؟ ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها