واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فارس: انتقاد دانشجويان صنعتيشريف از مطهری نويسندگان اين نامه خطاب به علي مطهري افزودهاند: اما اصل استدلالات شما و برادرتان جناب محمد مطهري و ... درجهت محكوم كردن مقصرين دو طرف ماجراست. استدلال فرموديد كه انتساب اتفاقات اخير به آقايان هاشمي و موسوي همانند استدلال معاويه است در قتل جناب عمار(س). فارس: جمعي از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف با صدور نامهاي نسبت به اظهارات اخير علي مطهري انتقاد كردند. در بخشي از نامه جمعي از دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف خطاب به علي مطهري، با اشاره به اينكه مواضع چندماه گذشته وي خصوصاً نامه اخير او به آيتالله جنتي ما را وادار كرد كه پاسخي دوستانه و دلسوزانه براي شما منتشر و همچنين نكاتي را به شما و كسانيكه در اين مدت بر مشيي شبيه به حضرتعالي قدم برداشتند گوشزد كنيم، آمده است: اينكه چرا آيتالله يزدي خطاب به آقاي رفسنجاني فرمودند به شما چه ربطي دارد كه پيشنهاد آزادي زندانيان را طرح ميكنيد ولي خطاب به رئيسجمهور حرفي نزدند، پاسخ واضح است.رئيسجمهور مجري قانون اساسي در كشور است، اگر مجري قانون اساسي خواستار رافت در حق بازداشت شدگان بشود و نه اينكه دستور آزادي صادر كند، جاي تعجبي نيست چون در چارچوب وظيفه قانوني خود عمل كرده است اما آقاي هاشمي در كدام موضع قانوني امر به آزادكردن زندانيان كردند؟ بگذريم از آن مظلومنماييهاي ايشان و بغض براي بازداشت شدگان كه انسان را به فراموشي ميانداخت كه گوينده اين سخنان خود چه كارنامه درخشاني در زمان مديريتش در اين مسائل دارد. نويسندگان اين نامه خطاب به علي مطهري افزودهاند: اما اصل استدلالات شما و برادرتان جناب محمد مطهري و ... درجهت محكوم كردن مقصرين دو طرف ماجراست. استدلال فرموديد كه انتساب اتفاقات اخير به آقايان هاشمي و موسوي همانند استدلال معاويه است در قتل جناب عمار(س). در ادامه اين نامه تصريح شده است: ياران معاويه و اميرمومنان(ع) هر دو در اين انديشه بودند كه در جبهه حق حضور دارند و هر دو از نگاه خود در جهت حق ميجنگيدند. استحضار داريد كه شيعه تا قرنها تنها شاني كه براي ائمه قائل بوده است، رهبري سياسي و فكري بوده و امامت به معناي امروزي آن و با تمام ابعاد دقيق كلمه از زمان حضرت امام رضا(ع) توانست براي شيعيان جا بيفتد. يعني زمان علي(ع) در نگاه پيروان ايشان تبعيت از يك رهبر سياسي به عنوان جانشين پيامبر(ص) مطرح بوده نه امامي معصوم. فرق ياران معاويه و علي(ع) اينجا بود كه عدهاي توهم حق بودن و حق داشتن را داشتند و عدهاي براي حق قطعي و مسلم به جنگ آمده بودند. اساسا عامل اصلي به وجودآمدن فتنه و جنگ و مسبب اصلي همه خونريزيها چه كساني بودند؟ همانها كه توهم حق بودن داشتند. آن روز اساسا نبايد جنگي رخ ميداد تا كسي شهيد شود يا اساساً خوني به حق و ناحق ريخته شود اما مطامع معاويه و توهم حق بودن يارانش سبب شد تا در برابر حق قطعي بايستند. اين نامه ميافزايد: جالب اينجاست كه در همان برهه از تاريخ هم استدلال معاويه و يارانش كه آنها را با خيال حق بودن فريفته بود، از جنس استدلالات متوهمين امروزي بود و قتل عمار و حتي سربازان جبهه معاويه را به علي نسبت ميدادند. از طرف ديگر آيا تمام حركات و سكنات سربازان علي(ع) درست و منطبق برحق بوده است؟ آيا مثلا طي جنگ ايران و عراق هيچگونه اشتباه و ظلمي از جانب سربازان جبهه حق يعني مجاهدان ايراني سر نزده است؟ به نظر ميرسد كه ظلمهايي صورت گرفته باشد و بيشك به هر ظلمي مستقلا بايد رسيدگي شود، اما نبايد اصل و فرع را درحادثهها گم كرد. مقصر اصلي احيانا ظلمهايي كه به سربازان عراقي كه در جبهه باطل ميجنگيدند وارد شده است، چه كسي بود؟ غير از كسيست كه براساس مطامع و توهمات خود جنگي را به راه انداخت؟ غير از اينست كه تنها عامل وقوع خونريزيها معاويهها و صدام حسينها بودند و اساسا جنگي نبايد رخ ميداد تا احيانا ظلمي هم در وسط آن جنگ رخ بدهد؟ مسئله ما اينجاست كه براساس كدام حق جنگي رخ داد تا شايد ظلمي هم رخ داده باشد؟ نويسندگان اين نامه خطاب به مطهري تأكيد كردهاند: ما اطمينان نداريم كه اساسا قتل و شكنجهاي رخ داده باشد؛ اگر چنين نيز شده باشد -كه خود ظلم است و توجيه هم ندارد و بايد ظالم را به محكمه برد- اما قطعاً اصل ماجرا و آن كسي كه در درجه اول بايد مورد محاكمه قرار بگيرد، اشخاصي هستند كه از روي توهم يا خداي ناكرده مطامعي، توهم حق داشتن را براي عده اي به وجودآوردند و براين اساس جنگي به وجود آمد كه عدهاي زيادي از دو طرف در آن آسيبهاي جدي ديدند. در ادامه اين نامه آمده است: آقاي مطهري آيا شكي در جملات خانم عفت مرعشي -همسر آقاي هاشمي- در صبح روز انتخابات وجود دارد؟ فيلم اين سخنان را نديدهايد؟ از تحليلگران عادي كسي بود كه در روز انتخابات حتي گمان ببرد كه فردايش چنان اتفاقاتي ميفتد؟ همسر آقاي هاشمي يك روز قبل از شروع ماجراها با قطعيت فرمان به خيابان ريختن پس از شكست را ميدهند، در شرايطي كه همه شاهد برگزاري يك انتخابات خوب و دركمال آرامش بودند. بعيد است كسي ايشان را يك تحليلگر زبده سياسي و امنيتي بداند آيا اقتضاي تعقل غير از اينست كه بين حوادثي كه از فرداي انتخابات رخ داد و سخنان اينچنين واضح يك فرد عادي اما منتسب به شخصي صاحب نفوذ ارتباطي منطقي ديد؟ معناي اين ارتباط منطقي بين سخنان ايشان و اتفاقات را خودتان بيان كنيد، آيا غير از سخنانيست كه آيتالله جنتي به گوشهاي از آنها اشاره كردند؟ در بخش ديگري از اين نامه آمده است: از آقاي هاشمي هم بگذريم -هرچند حق مسلم ملت گذشتني نيست- حضرتعالي نيز مستحضريد كه شكي در نتيجه انتخابات نيست. مدعيان تقلب هم كه پس از چندين و چند هفته هنوز دست كم يك دليل هم براي اثبات تقلب نتوانستند، جور كنند كه عقل سليم از بابت قوت آن لااقل به آرامش برسد. اجازه دهيد معناي اين جملات را با هم مرور كنيم معناي اين جملات اينست كه درست مثل معاويه و صدام حسين و باراك حسين و ... توهم يا مطامع شخصي يك نفر يا يك گروه ايجاب كرده است كه برپايه باطلي، حق به جانب جنگي را به وجود آورند و پا روي لااقل حق مسلم 24.5 ميليون ايراني بگذارند و در وسط اين معركه كه به وجود آوردند، عدهاي بيگناه از دو طرف كشته بشوند يا آسيب ببينند يا به هر طريق ديگري مظلوم واقع شوند. نويسندگان اين نامه با طرح اين پرسش از علي مطهري كه آيا رواست كه امثال شما و برادر بزرگوارتان و آقاي دكتر افروغ و محسن رضايي و ... در برابر چنين ظلم بزرگي در حق اين همه از ملت سكوت كنيد يا حداكثر در ژستهايي روشنفكرانه بگوييد "اصلاحطلبان هم اشتباه كردند "؟ تأكيد كردهاند: چرا شما و امثال شما آن زمان كه حق اين بخش بزرگ از ملت را ميخوردند و عدهاي بيگناه را به كشتن ميدادند فرياد برنياورديد و اكنون در موضعي حق به جانب و عاقل اندر سفها اشتباهات دو طرف را گوشزد ميفرماييد؟ چرا زمانيكه مد جامعه چنين است كه كوچكترين ظلمي به يك طرف ماجرا -كه از قضا مقصر اصلي به وجود آمدن فتنه و بلوا نيز همان طرف هست- محكوم و بزرگنمايي شود، امثال شما در خط مقدم تقبيحكنندگان فعالانه حاضرند اما در دفاع از راي ملت ايران و ركن انقلاب اسلامي يعني ولايتفقيه نه تنها آنها را در خط مقدم نميبينيم بلكه ساكتاند يا حداكثر با موضعي آرام و روشنفكرمآبانه دوطرف را به آرامش دعوت ميكنند؟ چرا هنگام كوچكترين اشتباه احمدينژادها فرياد "چرا اشتباه كرديد " امثال شما گوش فلك را كر ميكند اما در برابر بزرگترين ظلمهاي ديگران كوچكترين قاطعيت و فريادي از امثال شما ديده نميشود؟چگونه است كه داد شما نماينده محترم را براي بازداشت شدگان ميشنويم، اما وقتي سخن از شهادت 8 بسيجي است كه بدليل توهم يك شخص كشته شدند دادي از حضرتعالي و امثال شما بلند نميشود؟ در ادامه اين نامه آمده است: كساني كه تنها زماني از آنها صدايي بلند ميشود كه خط مخالف انقلاب نياز به مويدي درون انقلابي براي حرفهايش دارد. آيا به نظر دچار نوعي سادهانديشي نيستند؟ حقطلبي خوب است اما در همه جا. فرياد براي جلوگيري از ظلم خوب است اما به شرطيكه در برابر هر ظلمي به اندازه بزرگي آن ظلم فرياد برآورده شود نه اينكه با ظلم نيز گزينشي برخورد شود. فرياد براي دفاع از همه مظلومان لازم است نه فقط آن احيانا مظلومهايي كه رسانهها آنها را مطرح ميكنند و سر و صدا دارند. در ادامه اين نامه آمده است: آقاي مطهري ميدانيد چرا مواضع امثال شما، آقاي محمد مطهري، دكتر افروغ، محسن رضايي، دكتر علي لاريجاني و ... اينقدر با آب و تاب توسط رسانههاي خط فكري همان غربزدگان كه در نامهتان اشاره كرديد، دنبال ميشود؟ ميدانيد چرا امثال روزنامه اعتمادملي و اعتمادمليها با تقدير و تحسين از شما و امثال شما ياد ميكنند و تيتر صفحه اول خود را بارها و بارها به سخنان امثال شما اختصاص دادهاند؟ تاكنون به اين انديشيدهايد كه چرا شما و امثال آنان كه نامشان برده شد، توسط خط فكري غربزدگان تشويق ميشوند اما امثال حضرات آيات مصباحيزدي، جنتي و يزدي يا برخي سياسيوني كه قاطعانه از ولايت و خط ولايت دفاع ميكنند، در نظر آنها مبغوضند؟ مطمئن باشيد اصل و تمام جواب "ميخدار " بودن حرفهاي آنان از آن جنبه كه فرمويد نيست بلكه دفاع از حق هزينه دارد. بايد از آبرو مايه گذاشت، كاش روزي تمامي نخبگان حاضر به پرداخت اين هزينهها بشوند و آنجا كه بايد سخن بگويند، سكوت نكنند و آنجا كه بايد سكوت پيشه كنند با سخنان خود انقلاب را دشمن شاد نكنند. نويسندگان اين نامه در پايان خطاب به علي مطهري تأكيد كردهاند: اميد است كه اين نهي از منكر و امر به معروف برادرانتان شما را نرجانده باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]